سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


هنر چیست؟


هنر چیست؟
پرسشی که شاید هرگز پاسخ شایسته خود را نیابد. زیرا از کهن ترین روزگاران، از آن هنگام که انسان آفرید و از آفرینش خود به نام ((هنر)) یاد کرد، این پرسش پدید آمدکه ((هنر)) چیست؟آشکارا کردن این مفهوم نیازمند به یک زمان طولانی برای پژوهشی همه جانبه است.
واژه نویسان در هر کجای جهان در مفهوم هنر بیانهای متفاوت دارند و سخنانی از بزرگان فضل و ادب را گواه بر سخن خود آورند و ادیبان و دانشمندان، بویژه مردان فلسفه و حکمت، اندیشمندان و هنرمندان، خود نیز درخور دانش و تجربه هایشان، سخنان و گفتارهایی در این باره بیان کرده اند و جستارهایی فراهم آورده اند که گردآوری آنها، به زعم عارف بزرگ مولوی : هفتاد من کاغذ شود.
هدف ازاین نوشتار،جستاروگزارشی است درکلاله این سخنان که کلام امام خمینی،رحمه الله علیه،است که فرمود: ((هنر دمیدن روح تعهد در انسانها است)).
ومن ناچیز برآنم که به مصداق ((به قدر همت خود هر کسی کند ادراک))، و با تکیه بر فضل دانشی که خداوند متعال به من ارزانی کدرده و نیز با توکل به او آنچه را که از این سخنان در می یابم بازگوکنم برای نسل جوانی که می خواهد در نظامی اسلامی و برپایه اندیشه ای اسلامین به هنر روی آورد، برای جوانانی که به خیل هنرمندان پیوسته اند و در پاسخ چرا ؟ و چه کنم ؟ درمانده ، برای هنرمندانی که در تلاش زندگی و تلاش آفرینندگی از خود می پرسند: ((هنر؟برای چه؟)).
درسخن امام (ره)، هنر فاعل یعنی کننده کاری است که ((دمیدن روح تعهد))است و ((انسانها)) مفعول یا پذیرنده فعل ((دمیدن))است.فعل((دمیدن))با((روح تعهد))مفهوم می پذیردومابیش از پرداختن به این سخن باید واژه هایش را توجیه کنیم .
خداوند کریم، دربیست مورد ، در قرآن از ((دمیدن))سخن گفته است که دو مورد آن به آدم خاکی (انسان) متعلق است و یک موردبه آنچه که در زهدان از نطفه (زه) شکل پذیرد و سپس دو مورد مربوط بر پرنده آفریده شده توسط حضرت عیسی، علی نبینا و آله و علیه السلام ، است و دو مورد در ارتباط با مریم عذر است که با دمش فرشته خداوند در او، عیسای کودک شکل می گیرد. یک مورد مربوط به ذوالقرنین ، علیه السلام ، تعلق دارد و دوازده بار در((صور)) به هنگام رستاخیز نهایی انسانها.
درمورد آدم و پرنده عیسی، علیهما السلام ، با دمش الهی و خلیفهالهی، پیکره خاکی تغییر ماهیت یافت، متحول شد ، جان گرفت و زندگی کرد. یکی ((آدم))شد و انسان ، ودیگری پرنده .بنابراین دمیدن که در مفهوم گسترده و تنزیلی آن،راندن هوا یا دمش به سوی آتش وروشن یا زنده نگاه داشتن آن است، همچنانکه حضرت ذوالقرنین، علیه السلام، به هنگام ساختن سدی در برابر یاجوج و ماجوج انجام داد و آهنگران نیز از همان روال پیروی کنند، در مورد آدم، علیه السلام، و پرنده خاکی مفهوم دیگر دارد.
درآنجا آتشی گرفته است و با دمیدن روشنتر و فروزان تر شود، در اینجا، خاک ضعیف توانا می گردد و تغییر ماهیت می دهد و انسانی می شود و آن شایستگی را می یابد بر او به سجده در افتند. فرشتگان خداوند به سجده در افتند چون آن موجود خاکی هم اکنون((جانشین)) خداوند در زمین است.
آنجا که خداوند حکیم از دمیدن در مریم عذرا نیز سخن می گوید همین پدیده آشکار می گردد . موجودی بی وجود از نیست، هست می شود و آن ((خلیفه))یا((جانشین))خداوند بر زمین است یعنی عیسی، علیه السلام، و همین دلیل بر آن است که خداوند متعال آفرینش آدم، علیه السلام، و عیسی، علیه السلام، را همانند می داند آنجا که فرماید: ((همانا مثل عیسی نزد خداوند مانند مثل آدم است که از خاک آفریدش، پس گفت باش و سپس شد (آیه ۵۹/ سوره آل عمران).)) این دو آفرینش را ذات باریتعالی برابر فرمود.گلی که با روح خدا جان گرفت و خلیفه اش بر زمین شد و ززهدانی که بدون نطفه فرزند آورد و ((خلیفه الله ))گردید. آیا دمش روح خداوند در مریم، علیه السلام، توسط فرشته انجام شد ویا فرشته تنها پیام آور این امر بود؟و آیا روح خداوند در آدم گلین به وسیله خداوند انجام گرفت و یا فرشته چنان کرد و خداوند راز امر برفرشتگان دیگر آشکارساخت؟
گفتیم که این دمیدن نه دمش آنهنگرانه در آتش کوره برای گرم داشتن آتش و نرم ساختن آهن است، زیرا پایان این دمیدن سرد شدن آهن گداخته است و در نهایت تغییر شکل آهن زیر ضربه های پتک است و نه دگرگونگی ماهوی آن. شکل دگردیس می شود لیکن آهن است. اما ((دمیدن روح)) درگل آدم و درزهدان مریم، تغییر ماهبت است، بروز حیات و تجلی صفات ذات است به واسطه ((روح))که خود از امور پروردگار است و جز او کسی واحدی رازش را نداند. پس موجود آدم و عیسی هر دو به خداوند پیوند دارند واین پیوند است که شایستگی ((خلیفه اللهی)) را بر ایشان ارزانی کرده است.اگر ((هنر)) کارش ((دمیدن روح)) باشد پس کارش باید همانند آنچه که گذشت یعنی کاری الهی باشد، و این امری است از امور پروردگار که چون از جانشین و خلیفه او ((انسان هنرمند )) سر می زند، عمل روح متفاوت است. آنجا روح در آدم و در مریم زندگی می آفریند و به جریان می آورد و در اینجا، روح در انسانها ((تعهد))می آفریند و آنان را دگرگون می کند .
و چون خلیفه خداوند، عیسی، علیه السلام، فرماید: ((...که من نشانه ای از پروردگارتان برایتان آورده ام، من از خاک برای شما به پیکر ، پرنده ای می آفرینم و در آن می دمم و او ((به اذن خداوند)) پرنده ای می شود ...)) (آیه ۴۹/ سوره آل عمران). و خداوند در کلام مجید خود عیسی، علیه السلام، را مخاطب قرار داده و فرماید: ((... و هنگامی که ((به اذن من)) از خاک به پیکر ، پرنده ای آفریدی و در آن دمیدی و به ((اذن من))پرنده ای شد ...)) (آیه۱۱۰/ سوره مائده) . و این نشانگر آن است که دمش روح به اذن خداوند حکیم و عزیز است و جز این نمی تواند باشد .
زیرا فرمود: ((قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الاقلیلاً)). و اینکه به ما از دانش جز اندکی نداد برای آن بود که مارا گنجایش و ظرفیت در آن حد نبود که فرمود: ((انا مدینه العلم و علی بابها)). او شهر دانش بود و علی درش، ولی مطلق خداوند بود و جانشین حقیقیش بر زمین، که خود نور بود، نور خدا بود به دانش خدا و مظهر صفات اسماءالله آنچه که آدم گلین از آن جان پذیرفته با فراگرفتنش از فرشتگان فرا گذشت. و ما را از دانش خود اندک عنایت فرمود زیرا گنجایش بیش از آن را نداشتیم و این دانش مطلق است و احاطه به هر چیز لیکن در حدی اندک و در میزان شایستگیهای ما که هر قدر هم به فراخور کوشش و تهذیب نفس،خداوند کریم برآن افزاید باز اندک است و به امر پروردگار دست نیابد و بر آن آگاه نشود و دمیدن روح، به آگاهی و دانش نیازمند است و این دانش و آگاهی در حد توان یکان بشری است.
بنابراین، فضل هنرمندی و آفرینش هنر یعنی آن دمش روح، در همه هنرمندان یکسان نیست و اگر این دمش از گونه ((تعهد))نباشددمشی شیطانی است وازامرپروردگارنیست.زیراشیطان هم دردوستان خود توان دمیدن روح می آفریند چنانکه سامری کرد و در گوساله زرین خود به اذن شیطان دمید، یعنی از روح شیطان دمید که چگونگیش در این مقالت نگنجد و در جای دیگر اگر خدا بخواهد، از آن سخن خواهد رفت.
اما آنجا که خداوند از دمش در((صور))فرماید، نیز جریان زندگی در موجود خاکی است.پس با دمش در صور دوباره روح در بدنهای چون آغاز امر خاک شده، دمیده می شود و دوباره زندگی جریان می یابد و رستاخیز بزرگ برپا می گردد. همه این دمشها پیوند ناموجود و موجود، پیوند میان عدم و وجود، میان آدم و واجب الوجود، میان انسان و الله است.
هرچند همه این دمشها، دمیدن روح دربی روح و جریان یافتن زندگی است لیکن در مورد آدم علیه السلام، چون این دمش به وسیله خود خداوند خالق است وبرون واسطه فرشته انجام گیرد،دراو،یعنی درآدم، علیه السلام، شایستگی آموختن اسمای الهی به وجود آید و این ((اسماء)) است که ادم را شایسته سجده می کند و این شایستگی بدان اندازه است که فرمان سجده به وسیله خداوند، علی عظیم، صادر می گردد که فرمود: ((هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت همانا منم آفریننده بشری از گل خشک که از تیره گلی (لجنی) پدیده آمده، پس به هنگامی که بر افراشتمش ودر او از روح خویش دمیدم بر او به سجده در افتید (آیات ۲۸، ۲۹/ سوره بقره).))و نیز فرمود : ((هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: منم آفریننده بشر از خاک، پس چون بر افراشتمش و در او از روح خویش دمیدم برایش سجده کنان درافتید)).(آیه ۷۲/ سوره ص).
و دلیل شایستگی این سجده را چنین باسماء هؤلاء ان کنتم صادقین)).یعنی((وهمه نامها را به آدم آموخت، پس بر فرشتگان پیشنهاد کرد(عرضه کرد)وگفت مرا از نامهای اینان آگاه کنید اگر راستگو یانید. گفتند خداوندا تو منزهی، ما را از جز آنچه که تو آموختی آگاهی نیست، همانا تو دانای حکیمی. خداوند گفت: ای آدم ایشان را از نامهایشان آگاهی ده، پس چون آگاهیشان داد فرمود: آیا به شما نگفتم که من پنهان آسمانها و زمین را می دانم و می دانم آنچه را که شما آشکار کرده و آنچه را که پنهان می سازید.
وهنگامی که به فرشتگان گفتیم بر آدم سجده کنید، سجده آوردند مگر ابلیس (اهریمن) که سر پیچیدو بزرگی جست و از سرپیچان (کافران) گردید(آیات۳۱ ، ۳۴/ سوده بقره).)) از این آیات دریافته می شود که فرمان سجده بر آدم، علیه السلام، پس از آموزش اسماء صادر شده است .
بنابراین، میان دمش خداوند و دمش غیر خدا فاصله ای بسیار است که هر دو دمش به زندگی می انجامد، ولی دمش خدایی سجده را الزام می کند.
درهر دودمش، ((روح)) است که دمیده می شود و جوهره، زندگانی است.روح نیز از امر پروردگار است هرچند که گونه های متفاوت دارد چنانکه در انسانهای معمولی یک روح و در پیامبران و اولیای خداوند پنج روح دمیده می شود و آن روح پنجم است که شایستگی پیامبری وولایت الهی را در موجود پدید می آورد. این بنده کوچکترین، چنین دریافته ام که آفرینش آدم خاکی و دمش روح الهی دراو برای آموزش ((اسماء))بوده است.
و آنچه که در انسان از علوم و فنون و هنر ها آشکار گردد، تجلی آن اسماء است و نه همه آنها که همه آنها فقط بر محمد مصطفی، صلی الله علیه و آله و سلم، و علی مرتضی، علیه السلام، آموخته شد: و دلیل بر این، آن حدیث شریف است که حکایت کند از زمزمه هایی که رسول خدا محمد مصطفی ، صلی الله علیه و آله وسلم، درگوش علی علیه السلام، و علی مرتضی ، علیه السلام، در گوش رسول رسول خدا، صلی الله علیه وآله وسلم ، فرمودند.
سپس علی علیه السلام فرمود که حضرت رسول ، صلی الله علیه و آله وسلم، در گوش من همه دانش جهان را از آغاز آفرینش تا کنون باز گفت و رسول ، صلی الله علیه و آله و سلمش، فرمود که علی، علیه السلام، در گوش من همه دانش جهان را از هم اکنون تا پایان جهان برخواند و اینچنین محمد، صلی الله علیه و آله وسلم، و علی، علیه السلام، مکمل هم شدند و وجود و نور واحد و علت غایی و نهایی آفرینش آدم و دمش روح خداوند در او گردیدند .
نوشته دکتر حبیب الله آیت اللهی
منبع : پایگاه خبری هنر ایران


همچنین مشاهده کنید