جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


فرزند زمان خویشتن!


فرزند زمان خویشتن!
معروف است که ولتر، روشنفکر مشهور قرن هجدهم فرانسه، وقتی دو کودک کوچک خانه همسایه، در آتش سوختند، چنان منقلب شد که دیگر نتوانست نگاه یک روشنفکر همه چیزدان و مطمئن را به زندگی داشته باشد. در دنیای مرتب و قانونمند او، سوختن دو کودک معصوم، همه چیز را زیر سوال برده بود.
خدای نکرده قصد مقایسه با ولتر نیست، اما اعتراف می کنم که استقبال گسترده مردم از اخراجی ها، تمام دیدگاهمان را به سینما و ارزش ارتباط با مخاطب زیر سوال برد. وقتی پس از نمایش فیلم در سینما صحرا (که تازه پس از یک دور مرور سالن های سینمای تهران برای پیدا کردن دو تا بلیت اخراجی ها به آن رسیده بودیم) تماشاگران فیلم را با کف زدن بدرقه کردند، نسبت به خودمان دچار شک و تردید عمیقی شدیم. احساس کردیم چقدر کم این مردم را می شناسیم. هیچ نکته اغراقی هم در کار نبود. طیفی که به دیدن فیلم آمده بودند همان قشر معمول سینماروی تهران بودند. دختران و پسران و خانواده ها. یاد تمام آن تئوری های مرسوم درباره لزوم ارتباط با مخاطب، موفقیت فیلم ساز در سرگرم ساختن تماشاگر، نقایص سینمای روشنفکرانه، جذابیت قصه برای تماشاگر، سطح سلیقه تماشاگر و... افتادم. خب، لحظه خطیری بود (این را همین طوری گفتم) باید تصمیم می گرفتم (البته کسی منتظر تصمیم من نبود). طبق آن تئوری های قبلی، اخراجی ها، به خاطر ایجاد احساس رضایت در تماشاگر و فروش خارق العاده، باید فیلم مقبولی در نظر گرفته شود. با این معیار حتی، حق با ده نمکی بود که وقتی سیمرغ تماشاگران جشنواره فجر را گرفت طلبکارانه جوایز دیگری را هم انتظار داشت...
اما در نهایت تصمیم خودم را گرفتم: تمام آن تئوری های خوشمزه را در جوی آب ریختم و ...! (یک جمله در ادامه این سطر باید می آمد که با وجود اهمیت حیاتی اش و چون واقعا به هیچ وجه نمی توان عبارتی را جایگزین آن کرد، به خاطر رعایت ادب ترجیح می دهم از سه نقطه استفاده کنم)
اخراجی ها فیلم خوبی نیست، حتی اگر فروش فیلم به گرد تایتانیک برسد. فیلم، جذابیت خود را برای عامه تماشاگر از لحظاتی می گیرد که هیچ ربطی به آن مفهومی که فیلم ادعا می کند مبلغ آن است، ندارد و عناصر خنده دار فیلم دقیقا چیزهایی هستند که فیلم ساز وانمود می کند در حال محکوم کردن آنهاست.ده نمکی تماشاگر را با نمایش وقاحت و پرده دری این آقایان اراذل می خنداند. اشکالی ندارد قرار نیست ما معلم اخلاق باشیم، اما این کارگردانی است که می خواهد هم بخنداند و هم ژست معلم اخلاقش را حفظ کند. هم می خواهد لودگی گروه اشرار را نمایش دهد و هم دلسوزانه از تاثیر فضای معنوی جبهه بگوید.
فیلم ساز با علاقه مندی محسوس شوخی های این دسته ویژه را برای تماشاگر به تصویر می کشد اما در ضمن می خواهد ژست متعهدانه خود را هم حفظ کند.
فیلم ساز آن قدر دلبسته این لحظات است که ترجیح می دهد داستان فیلم را نیمه کاره رها کند و برای تماشاگر به شکل متوالی جوک تعریف کند.
فیلم قرار است داستان گروهی از اراذل و اوباش را تعریف کند که در خطوط مقدم دچار تحول می شوند. اما فیلم ساز دلبسته نمایش لمپنیسم بر پرده سینماست... به نظر می رسد فضای جبهه در فیلم فقط بهانه ای است تا ده نمکی جوک های قهرمان هایش را بهتر بتواند تعریف کند. او موقعیت مناسب حضور گروهی از اشرار در خط مقدم را به سادگی از دست می دهد. داستان و انسجام فیلمش را بر باد می دهد تا با کمک لطیفه های اسی ام اسی و تماشاگر را بخنداند. خطوط قرمز هم که تا آنجا که چشم می تواند کار کند عقب رفته اند. او فهمیده که برای تماشاگر تا وقتی که جوک های مشهورش را از دهان ستارگان محبوب می شنوند، خیلی مهم نیست روشن شود که چرا کل گروهان پای حضور این مجموعه اشرار واقعا غیرقابل تحمل می ایستند، تا آنجا که حتی مجازات های دسته جمعی را نیز پذیرا می شوند. به کدام فضیلت این مجموعه اشرار، آنها را تحت تاثیر قرار داده است؟ فیلم ساز پاسخی ندارد. به ظاهر جزم اندیشی را محکوم می کند (که سپاسگزار او هستیم) اما به جایش عوام گرایی را تبلیغ می کند. ساده انگارانه و پوپولیست وار، لطیفه هایش را در سرتاسر فیلم پخش می کند. (مثل جایی که ارژنگ امیرفضلی بی جهت و بدون هیچ کاربردی می گوید شب چهارشنبه است برای غافلگیری اموات صلوات!) و زیرکانه از فرهنگ طنز زیرزمینی مردم در فیلمش استفاده می کند و آنها را می خنداند. این فضا تا وقتی فیلم در تهران می گذرد، پذیرفتنی است. حداقل آن را می توانیم به عنوان یک فیلم کمدی با گروهی از بازیگران بانمک بپذیریم، اما وقتی فیلم به خط مقدم می رود، سردرگمی (و شاید هوشمندی؟) فیلم ساز مشخص می شود. از اینجا به بعد کارگردان می خواهد از یک سو مبلغ ارزش های دفاع مقدس باشد و از آن سو همچنان تماشاگر را بخنداند. در نگاه او مهم ترین صفت در جبهه ها، مردانگی است و شجاعت و پای رفیق ایستادن! و این می شود حلقه مشترک این گروه ناجور با چند تا از بچه های جبهه. اما خب، پیشبرد درام و داستان این تحول و رفاقت سخت است. پس کارگردان یکی به نعل می زند یکی به میخ. موقعیت کمیک را فراموش می کند و ترجیح می دهد با همان موج شوخی های همیشگی (و گاه مهوع) کار را ادامه دهد و حتی پا به ورطه لودگی بگذارد. (ماجرای بوی باقالی صادره از بایرام و توهم بمب شیمیایی، در کنار چند تا از شوخی های ظهوری و وحدت در پیش از انقلاب می تواند جزو بی ادبانه ترین لودگی های تاریخ سینمای ایران قرار گیرد.) فیلم ساز دچار تناقض می شود. او می داند تماشاگر مدام در انتظار یک شوخی دیگر از این مجموعه آقایان اراذل است، پس تا آنجا که می تواند داستان تحول آنها را عقب می اندازد و سردستی برگزار می کند. قرار است آنها متحول شوند (یادتان باشد ما اصراری نداریم، این فیلم ساز است که چنین پرچمی را بر دوش گرفته و می خواهد داستان تحول آنان را برای ما بگوید) اما فیلم ساز دلبسته نمایش رذالت آنهاست. پس چه اتفاقی می افتد؟ تناقض؟ ساده انگاری ؟ و شاید دروغ؟ نمی خواهم به این پرسش جوابی بدهم.
وسوسه مقایسه اخراجی ها با لیلی با من است رهایم نمی کند، اما در نهایت به این نتیجه می رسم که چنین مقایسه ای کمال بی انصافی به کمال تبریزی است...
امیدوارم ده نمکی از فروش فیلمش دچار توهم نشود. آری، فیلم او سرزنده و خنده دار است. چند تا از بازیگرانش (به خصوص نیوشا ضیغمی و علی اوسیوند) درخشان هستند، اما فیلمی نیست که هیچ فیلم سازی به خصوص فیلم سازی که داعیه تبلیغ ارزش های دینی و ملی را دارد به ساخت آن ببالد. فهرست پرفروش ترین فیلم های تاریخ سینمای ایران مملو از فیلم هایی است که هیچ کس حتی دوست ندارد یادی از آنها بکند.
بر خلاف کسانی که متعصبانه با مقایسه ده نمکی با مخملباف مخالفت می کنند اعتقاد دارم ده نمکی هم مثل مخملباف فرزند زمان خویشتن است. مخملباف فرزند دهه شصت بود. با آن نگاه تند و هوشمندانه و ژورنالیستی محصول دورانی بود که بازار آرمان، ایدئولوژی و تفکر داغ بود. دورانی که سربداران سریال محبوب تماشاگران ایرانی بود. ده نمکی و اخراجی ها هم محصول نیمه دوم دهه هشتاد هستند. ساده انگاری و عوام گرایی تبلیغ شده در فیلم برآیند جامعه ای است که همین چند ماه پیش در خلسه مردانگی شوکت در سریال نرگس غوطه می خوردند و یک ماه بعد سی دی غیرمجاز بازیگرش را دست به دست می گرداندند.
نویسنده : آرش خوشخو


همچنین مشاهده کنید