جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


احساس مسئولیت در زندگی مشترک!


احساس مسئولیت در زندگی مشترک!
چرا مردان در برابر تقسیم قدرت، مقاومت بیشتری از خود نشان می‌دهند؟
انسان‌ها با باورهای‌شان زندگی می‌کنند باورها در طول عمر، شکل گرفته و ساخته می‌شوند باورهای ساخته‌شده از بدو تولد تا ۵ سالگی، از اهمیت حیاتی برخوردار هستند. چون در این دورهٔ ۵ ساله، کودک به مادر و اطرافیان وابسته بوده و هر چه از مادر و اطرافیان بروز می‌کند، از راه شنیدن، دیدن، لمس کردن عملکرد و چه ناظر بر رویدادها و امور جاری زندگی، رسم‌ها، سنت‌ها، آداب، عادت‌ها، مذهب و مراسم مربوط به آنها و ... به‌طور کلی همه‌ٔ امور و جریان‌ها را حقیقت محض پنداشته و همه را بی‌کم و کاست و به‌طور دقیق ضبط می‌کند. این نوارهای ضبط‌شده در تمام طول زندگی وجود دارند و هیچ‌کس نمی‌تواند آنها را از مغز خود پاک سازد. این نوارها، دارای نفوذی بسیار قوی بوده و همیشه آمادهٔ باز نواخته شدن در تمام طول عمر می‌باشند.
باورها و اعتقادهای ۵ سال اول زندگی، بسیار مهم هستند، چون باورهای بعدی تحت‌تأثیر باورهای اولیه قرار می‌گیرند. در بسیاری از انسان‌ها، باورهای اولیه، بدون تغییرهای اساسی، راهنما و الگوی آنان در تمام طول عمرشان می‌گردد.
بسیاری از ما، تحت‌تأثیر باورهای اولیه قرار می‌گیرند. در بسیاری از انسان‌ها، باورهای اولیه، بدون تغییرهای اساسی، راهنما و الگوی آنان در تمام طول عمرشان می‌گردد.
بسیاری از ما، تحت‌تأثیر گفتار، کردار و تلقین‌های منفی مستقیم با غیرمستقیم مادر، پدر و اطرافیانمان ... از کودکی یاد می‌گیریم که: ”من بد هستم“. ”من شانس زندگی خوب را ندارم“. ”من دوست‌داشتنی نیستم“. ”در زندگی هیچ‌چیزی نمی‌شوم“. ”من همیشه اشتباه می‌کنم“. ”زندگی سخت“، ”دشوار و بی‌رحم است“ و ... متأسفانه، این باورها به‌صورت تصویر ذهنی منفی در بسیاری موارد و در بسیاری از انسان‌ها تا آخر عمر باقی می‌ماند. به‌عبارت دیگر، نحوه‌ٔ تفکر آدمی و بسیاری از ویژگی‌ها، اعتقادها و باورها، حتی خوش‌بینی و بدبینی‌ها علاوه بر عامل‌های ارثی، تحت‌تأثیر فرهنگ حاکم بر جامعه و تلقین‌ها و الگوهای خانواده و اجتماع می‌باشد.
▪ در شکل‌گیری بینش، شخصیت و باورهای انسانی، عامل‌های اصلی عبارت هستند از:
۱) عامل‌های ارثی (تأثیرهای بیولوژیک): شامل میزان هوش، استعداد توانائی‌های ارثی، رنگ‌ پوست و مو، کوتاهی و بلندی قد شکل ظاهر و ...
۲) عامل‌های اکتسابی (تأثیرهای اجتماعی): شامل فرهنگ حاکم، سنت‌ها، رسم‌ها، ادب‌، عادت‌ها، دین، آیین، رابطه‌ٔ پیچیدهٔ اجتماعی و ...
دختران، پسران، زنان و مردان با توجه به برنامه‌ریزی ذهن‌شان در طول زندگی، تجربه‌های متفاوتی را از زندگی و اجتماع خود کسب می‌کنند و با شرایط مختلفی روبه‌رو می‌شوند، درک این تفاوت‌ها، برای عموم به ‌آسانی و به ‌راحتی قابل فهم نیست.
قبل از این‌که مردی، زن بگیرد و یا دختری شوهر کند، شخصیت و بینش هر یک از آنان تحت‌تأثیر داشتن، تجربه‌ها، باورها، اعتقادها و عادت‌های خویش، رشد یافته و شکل گرفته‌‌اند. زن و شوهر یا اجراء مراسم مذهبی به عقد هم درآمده و به‌صورت رسمی شریک در غم و شادی یکدیگر شده و زندگی مشترک را شروع می‌کنند.
در گذشته به علت اینکه زن، جنس یا شهروند درجهٔ دو محسوب می‌شد، مجبور بود از شوهرش اطاعت کند و تداوم زندگی مشترک با رضایت مرد امکان‌پذیر بود؛ بنابراین، با توجه به فرهنگ حاکم بر خانواده و محیط اجتماع، به دختران از کودکی یاد می‌دادند که در خانواده تحت نفوذ پدر و برادران قرار داشته باشند و پس از ازدواج هم، تحت‌نفوذ، تبعیت و سلطهٔ شوهرشان قرار بگیرند. در این شرایط بود که پدر، نسبت به همسر یا همسران و دختران، برادران نسبت به خواهران و شوهر نسبت به همسر یا همسران خود، تحت‌عنوان سرپرستی، حق ارشاد و راهنمائی، تنبیه و در واقع حق مالکیت آنان را داشتند، به‌طوری که در صورت بروز هرگونه خطا از طرف جنس مؤنث، نسبت به ارشاد، تنبیه و آزار آنان اقدام می‌کردند و حتی در صورت بروز خطائی بزرگ به‌ویژه در مسئله‌ٔ ناموسی و خیانت به شوهر، به‌راحتی و بدون هیچ ترحمی تصمیم به کشتن او می‌گرفتند. البته این فرهنگ سنتی و اینگونه رفتارهای قدیمی، در بسیاری از منطقه‌های دورافتاده و در بسیاری از کشورهای عقب‌مانده و سنتی، کماکان رایج می‌باشد.
امروزه در کشورهای پیشرفته، تداوم زندگی مشترک، بستگی به داشتن تفاهم لازم بین زن و مرد و پذیرش همدیگر و رفع نیازهای احساسی، عاطفی مالی، جنسی حمایتی، استقلالی و ... دارد.
امروزه دنیای پیشرفته، برابری حقوق زن و مرد در موارد اجتماعی، حقوقی، قضائی و سیاسی را تأکید می‌کند. زنان برای خروج زن و مرد، به شدت استقبال می‌کنند. ولی بیشتر مردان، با توجه به اعتقادهای اولیه و کودکی و باورهای حاکم بر فکرشان، برابری حقوق زنان یا مردان را منطقی نمی‌دانند و به‌طور کلی پذیرای اینگونه مطلب‌ها نیستند. برای این گروه از مردان، غیرقابل قبول است که قدرت خود را با همسرشان تقسیم کنند و به‌صورت برابر در کنار هم باشند. در صورتی‌که تحت هر شرایطی، برخلاف باورها و اعتقادهایشان به ظاهر و در حرف، طرفدار حقوق زن (فمینست) هر باشند، در عمل در مقابل از دست دادن حقوق مردانگی، مقاومت تعصب‌آمیز از خود نشان داده و خود را قربانی بی‌گناه به حساب می‌آورند. این گروه، بدون اینکه خود متوجه باشند. تحت‌‌تأثیر باورهای خود، در مقابل با حادثه‌ها و رویدادهای جاری، مطلب‌کارانه و کینه‌توزانه با مسئله‌های زناشوئی و مشترک برخورد می‌کنند؛ حتی در این راستا ممکن است خود را در برج عاج انزوا و تنهایی، زندانی کنند، از اینکه دیگران رعایت و احترام لازم را نسبت به عملکرد آنان ندارند، ناراحت هستند. تا زمانی‌که هر فردی باورهایش را تغییر ندهد، رویه‌ٔ خود را به‌طور عمیق عوض نکند و فکرهای منفی و اندیشه‌های استرس‌زا را رها نکند و خود را از احساس قربانی بودن و درک نشدن، دور نسازد، دچار درد و رنج بزرگ و کشمکش‌های درونی خواهد بود.
در طول قرن‌ها، مرد به نگهداری از خانواده و تصمیم‌گیری در همه‌ٔ موارد، می‌پرداخته است. این امر به‌عنوان حس مسئولیت و وظیفه، به‌صورت یک واقعیت از پدر به پسر منتقل شده که پسر در تداوم آن می‌کوشیده است. همان‌قدر که باورهای غلط مرد برای داشتن زندگی مشترک مطلوب و بالنده، مخرب و ویران‌کننده است. باورها و اعتقادهای منفی و غلط زن هم برای زندگی مشترک، دردناک، عذاب‌آور و ویرانگر خواهد بود. برای نمونه، اگر دختری در خانوادهٔ مادرسالاری تربیت یافته و بزرگ شده باشد، بدون این‌که خود متوجه باشد ویژگی‌های مادرش را کسب می‌کند تحت‌‌تأثیر باورهایش، خود را در نقش مادر و شوهرش را در نقش پدرش می‌بینند و در زندگی مشترک همانند مادرش و به غلط با حساس برتری و بدون اینکه تجربه آگاهی‌های لازم را کسب کرده باشد و تخصص لازم را داشته باشد. در همه‌ چیز اظهارنظر کرده و با اصرار و تأکید، سعی می‌کند باورها و نظرهای خود را به کرسی بنشاند و شوهرش و دیگران را وادار به اجراء آن کند. همین زن در مقابل تقسیم قدرت و نفوذ شوهرش، بسیار مقاومت کرده و تلاش می‌کند که شوهرش را به هر قیمت که شده تابع عقیده‌های خود سازد. تداوم این رویهٔ غلط، مرد را از زندگی مشترک بیزار کرده و فراری می‌دهد.
به‌طور کلی، همسران با پذیرش ویژگی‌های همدیگر و انعطاف‌پذیری دوجانبه و متقابل، علاوه بر اینکه باعث بهبود رابطه‌ٔ زناشوئی می‌شوند، ازدواج‌شان هم، همواره شیرین و دلچسب و برنده ـ برنده پیش خواهد رفت. بنابراین ایجاد تعادل، توازن، مصالح و احترام متقابل بین زن و شوهر، شرط ضروری برای تداوم زندگی مشترک امروزی است.
برای داشتن زندگی مشترک مطلوب، در انتخاب همسرتان به‌طور حتم به شرایط حاکم بر فرهنگ خانواده‌ٔ او توجه فرمائید که مشابه شرایط فرهنگی خانوادهٔ خودتان باشد؛ به این معنی که اگر در خانوادهٔ مادرسالار یا پدرسالار بزرگ شده‌اید، همسرتان هم در شرایط مشابه بزرگ شده باشد نه برعکس آن، تا کمتر دچار مسئله‌ها و مشکل‌های حاد و دردناک شوید. جالب اینجا است که بدانیم: پس از آشنائی یا شروع زندگی مشترک، این زنان هستند که برای اولین‌بار، مشکل‌های زناشوئی را مطرح می‌کنند. در صورتی‌که به‌طور معمول شوهران به غلط سعی می‌کنند از مطرح کردن مشکل‌ها و مسئله‌ها پرهیز کنند و یا از آنها بگریزند. این مورد شامل تمام دوستی‌ها و ازدواج‌ها اعم از محکم یا متزلزل می‌شود!
همه می‌دانیم که جامعه پویا بوده و همواره در حال تغییر و دگرگونی است. در حالی‌که اندیشه‌های بیشتر انسان‌ها. در اسارت اعتقادها و باورهای گذشته، در جا زده و در مقابل دگرگونی‌ها به ‌شدت مقاومت می‌کنند. حتی بسیاری از انسان‌ها نمی‌توانند خود از چارچوب باورهای ساخته‌شدهٔ ۵ سال اولیه، آزاد سازند. فقط افرادی که مغز پویا و هدف‌های بزرگی دارند، می‌توانند فکرها و اندیشه‌های خود را با شرایط روز دگرگون کرده و آگاهانه باورهای جدیدی برای خود بسازند.
بنابراین بیشتر زنان و مردان، اسیر باورهای مثبت یا منفی خویش هستند و در برخورد با رویدادهای زندگی مشترک، در چارچوب باورهای خود که بیشتر آن‌ها کهنه، غلط و منفی هستند، عمل می‌کنند.
طبیعی است دیدگاه‌ها، بینش‌ها، احساس‌ها، عملکردها، عادت‌ها و واکنش‌های شما با همسرتان متفاوت باشد، بدون اینکه به‌طور لزوم حق با یکی از شما باشد باز هم طبیعی است که هر یک مرتکب این اشتباه شوید و فکر کنید که مسئولیت اختلاف‌های موجود زناشوئی به‌عهدهٔ همسرتان است که مطابق باورهای شما عمل نمی‌کند. با آگاهی بیشتر است که درمی‌یابیم تفاوت‌ها و حتی تضادهای رفترای و عملکردها و واکنش‌های زن و شوهر به‌ خاطر لجباری با همسر نیست، بلکه آنان با توجه به باورها و عادت‌های گذشته‌ٔ خود در برابر مسئله‌ها و رویدادهای زندگی مشترک واکنش نشان می‌دهند و هرکدام به تصور اینکه تفکر و عملکردشان درست بوده و حق با آنها است، بر واکنش‌ و عملکرد خود تأکید می‌کنند و در پی تغییر ویژگی‌های دیگری برمی‌آیند و به‌نظر خود سعی می‌کنند به‌جای خود دیگری را اصلاح کنند تا زندگی مشترک نجات یابد. در واقع، هر کدام ناآگاهانه تلاش می‌کنند که از خیابان بن‌بست عبور کنند چرا که دیگری را تغییر دادن، آن هم به زور، اجبار و فشار چیزی در حد محال است.
با پذیرش اینکه در بروز مسئله‌ها، اختلاف‌ها و مشکل‌ها، زن و مرد هر دو نقش دارند، آن هم به‌علت نبود. علم و آگاهی از نیازهای خود و همسرشان، اینکه چگونه می‌توان نیازهای خود و همسر را بر مبنای درست، برطرف نمود، اینکه برای رفع مشکل‌ها به‌جای پذیرش نظریه‌ٔ اطرافیان و تحت‌تأثیر آنان قرار گرفتن، می‌بایست از متخصصان و کارشناسان خبره استفاده کنند، اینکه به تفاوت‌های احساسی و جسمی آگاهی یافتن و این که هر دو به شخصه، مسئولیت ناآگاهی‌های خود را به‌عهده بگیرند تا هر دو آمادگی پیدا کنند که خود را در مسیر تغییر و اصلاح قرار دهند.
اگر بتوانیم به کمک کارشناسان خبره، خود را از اسارت باورهای منفی، منسوخ و غلط گذشته رها سازیم و بتوانیم ارتباط‌های درست و منطقی با همسر خود برقرار کنیم، بتوانیم تعادل و توازنی درست بین زن و شوهر ایجاد کنیم، می‌توانیم گرایش و مراجعه به همسر را در خود افزایش بدهیم و احساس هم‌دلی، دوستی عمیق‌تر و پایدارتر داشته باشیم. با وجود اختلاف‌نظرها و سلیقه‌ها و تفاوت‌ها. دیدگاه‌های همدیگر را پذیرفتن و به آن تفاوت‌ها احترام گذاشتن و به‌جای انتقاد و تحقیر، همدیگر را تحسین کردن و مورد ستایش قرار دادن، می‌توان مطمئن شد که زندگی مشترک موفق، شاد و پرطراوتی در راه خواهد بود.
دکتر میرعمادالدین فریور
منبع : مجله شادکامی و موفقیت


همچنین مشاهده کنید