پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


پرسشی که در کلام نمی گنجد


پرسشی که در کلام نمی گنجد
برای آرزوها و سال ها بازگشتی نیست، نمی توانم روحم را احیا کنم. (پوشکین) همه چیز از بازگشت دیرهنگام یک دوست یا اگر بهتر بگوییم یک رقیب عشقی به قصر ژنرال سالخورده آغاز می شود. کنراد پس از ۴۱ سال دوری به قصر دوستش بازگشته تا چه حقیقتی را فاش کند و چه رازی در سر دارد؟ ژنرال سالخورده در این سال ها در پی چیست؟
او چهار دهه را به واسطه چه راز سر به مهری در انتظار به سر برده و به این بهانه مرگ محتوم را فریفته است و چه انگیزه یی ژنرال را سر پا نگه داشته؛ مردی که ارتباطش را با جهان اطراف خود قطع کرده و به انزوایی خودخواسته فرو رفته است. آیا چیزی جز انتظار دیدار کنراد یا اگر دقیق تر بگوییم انتظار کشف حقیقت بوده است؟
می گوییم حقیقت نه واقعیت؛ چرا که واقعیت برای ژنرال آشکار است. کنراد دوست گرمابه و گلستانش؛ دو دوستی که دوران کودکی را با وجود اختلافات شدید فرهنگی و طبقاتی چون دو برادر با هم سر کرده اند، با هم به مدرسه نظام رفته اند. ژنرال حتی همسر خودش (کریستینا) را مدیون کنراد است؛ چرا که او زمینه آشنایی را فراهم ساخته است. اما تمامی این رشته های الفت یک روز به ناگهان قطع می شود. روزی خبر می رسد که کنراد به مناطق استوایی رفته و همه چیز را به ناگهان و بی خبر رها کرده است.
در این سال ها چه حادثه یی اتفاق افتاده؟ آیا سوءتفاهمی که برای ژنرال در مراسم شکار پیش آمده مقرون به واقعیت است یا فقط زاده توهم و خیال ژنرال و آیا این حقیقت دارد که کنراد این یار و همدم سالیان عمر او - کریستینا - را دوست دارد؟ نام این عمل چیست؟ خیانت، تردید یا سوءتفاهم. این پرسش ها محتوا و درونمایه کلی رمان اخگر را تشکیل می دهد برای کسانی که علاقه مندند از مفهوم کلی کتاب آگاه شوند. اخگر رمانی است سرشار از تصاویر زیبا و بکر، تصویرسازی فوق العاده نویسنده به همراه حس فوق العاده نوستالژیکی که در سطرسطر رمان موج می زند شکوه و وقار خاصی به این شاهکار ادبیات مجار که در زبان فارسی کاملاً ناشناخته و مهجور مانده بخشیده است.
اهمیت رمان های شاندور مارای (۱۹۰۰ - ۱۹۸۹) به سبب کیفیت نثر آنها است، نثری ابهام انگیز و در عین حال تلقین کننده، نثری که محتوای اثر را کاملاً تحت تاثیر قرار می دهد و تعیین کننده می شود. اخگر رمانی به شدت وابسته به کیفیت نثر است و اکسیون و کنش کمتر در آن دیده می شود. بی سبب نیست که از شاندور مارای در مجارستان با لقب «شاعر نثرنویسان» یاد می شود. رمان های مهم دیگر او از جمله «گفت وگو در بولزانو»، «میراث استر» و «حسودان» جملگی در همین سبک و سیاق نوشته شده اند. داستان اخگر حکایت اضمحلال یک نسل، یک شیوه و یک دوره از تاریخ ملت مجار و اگر دقیق تر بگوییم، دوران شکوه و افول امپراتوری اتریش - هنگری است.سه محور عمده در اخگر وجود دارد؛
۱) مفهوم انتظار؛ ژنرال ۴۱ سال برای دیدار دوستش و برای کشف رمز و راز یک رابطه پنهان انتظار می کشد؛ انتظاری که سبب ساز حیات جسمانی و روحی او است.
۲) دومین محور عمده مفهوم وطن و حس نوستالژی است. همان طور که اشاره شد امپراتوری اتریش - هنگری که پس از جنگ جهانی اول از بین می رود و کشورهای مختلف تحت فرمان این امپراتوری استقلال پیدا می کنند در زمان خود از اعتبار خاصی در جهان قرن نوزدهمی برخوردار بود. شکوه و عظمت این امپراتوری پس از تجزیه آن در کشورهای استقلال یافته هرگز تکرار نشد و چند نسل از روشنفکران و هنرمندان و حتی توده های مردم در حسرت و نوستالژی شدید آن دوران باشکوه زیستند و مردند.
در بخشی از رمان، کنراد می گوید؛ «وطن من دیگر وجود ندارد، وطن من لهستان و وین، این خانه و سربازخانه شهر، گالیسی و شوپن بود. چه چیزی از اینها مانده است؟ آن حلقه پیوند رازآمیز که همه اینها را مجموع می کرد دیگر وجود خارجی ندارد. دنیایی بود که ارزش آن را داشت که به خاطرش زندگی کرد و مرد. این دنیا مرده است و این تمامی حرفی است که من می توانم بگویم.»
به راستی آیا رمان اخگر تبلور از دست رفتن رویاهای شاندور مارای نویسنده نیست که خود به شدت دلبسته و وابسته ارزش های دنیای کهن بود و آیا دلیل خودکشی دیرهنگام نویسنده در ۸۹ سالگی چیزی جز این دلزدگی و پایان انتظار بوده است؟
۳) سومین و آخرین محور مهمی که رمان اخگر بر پایه آن شکل گرفته مفهوم «دوستی» است. در کمتر کتابی چنین نگاه عمیقی به مفهوم و فلسفه دوستی و رفاقت مشاهده می شود.
توصیفات و تشبیهات فوق العاده یی در این کتاب وجود دارد که به عمق فلسفی و روانشناسی رمان کمک فراوانی کرده است، بدون آنکه اثر را به دام کتاب های تبلیغی و سطحی روانشناسی که امروزه به شدت در بازار کتاب رونق و مشتری دارد بیندازد و این خود از قابلیت و توانایی فراوان شاندور مارای به عنوان یک نویسنده عمیق و متفکر خبر می دهد. با نظری اجمالی به ادبیات مترقی مجارستان در قرن بیستم با نام های بزرگی روبه رو می شویم.
برای مثال، ایمری کرتژ (برنده نوبل ادبی)، فرانس مولنار، میکلوش رادنوتی، آتیلا ژوزف، ژیگموند موریتس و... نام هایی که در زبان فارسی به شدت مهجور مانده و آثار غالب این نویسندگان بزرگ ترجمه نشده اند و از این لحاظ ترجمه روان و منطبق با نثر شهروز رشید از کتاب اخگر فرصت مناسبی را برای علاقه مندان و ادب دوستان فراهم ساخته تا رمانی بخوانند که تا مدت ها در ذهن و خاطرشان خواهد ماند، هر چند این لذت فوق العاده با انتظار ترجمه دیگر آثار این نویسنده و دیگر نویسندگان بزرگ مجار توام می شود.
آرش نقیبیان
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید