جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


خانواده و آسیب های روانی موجود در آن


خانواده و آسیب های روانی موجود در آن
خانواده، واژه ای پرمعناست كه وقتی به آن فكر می‌كنیم موجی از احساس و عاطفه را در ما برمی انگیزد. خانواده جایگاه آسایش و اطمینان، اولین نهاد اجتماعی و اساس و بنیان هر جامعه است; مفهومی كه امروزه در كشورهای توسعه یافته می‌رود كه فضای اصیل خود را از دست بدهد. به راستی خانواده یعنی چه و آیا وجود آن ضرورت دارد؟
در فرهنگ اسلامی، خانواده به مثابه دژی استوار و نهادی مقدس، بیشترین مسئولیت را در رشد و تحول، تربیت و تعالی و سعادت انسان بر عهده دارد. اساس تشكیل خانواده و ازدواج در نظام الهی رسیدن به آرامش روان و آسایش خاطر، پیمودن طریق رشد، نیل به كمال انسانی و تقرّب به ذات حق است.
آكرمن (۱۹۹۰) خانواده را به عنوان واحدی عاطفی ـ اجتماعی، كانون رشد و تكامل، التیام و شفادهنده و نیز مركز پاتولوژی معرفی نموده است. در خانواده فرد خود را متعلق به مجموعه ای می‌داند كه مختص اوست. به گفته مینوچین(۱۹۹۵) افراد هویت خود را از طریق خانواده احراز می‌كنند. ازدواج نخستین سنگ بنای تشكیل خانواده و جامعه است.
نقطه آغاز شكل گیری خانواده زمانی است كه دو فرد بالغ (یك زن و یك مرد) با هدف تشكیل خانواده به یكدیگر می‌پیوندند. عقد ازدواج نقشی را به وجود می‌آورد كه جدا از نقش های قبلی است. و نقطه بحرانی این انتقال نقش، شروع دوره زناشویی است.
بدون تردید، خانواده های لجام گسیخته و متزلزل، جامعه متزلزل را پدید می‌آورند. جامعه ای كه در آن نشانی از خانواده سالم یافت نشود میزان طلاق روز به روز بالا می‌رود و ازدواج های مطلوب و برنامه ریزی شده كمتر صورت می‌گیرد. به طور كلی، ریشه بسیاری از كجروی های اجتماعی را باید در خانواده جستوجو كرد. در نشستی كه توسط انجمن اولیا و مربیان انجام شده بود، در مبحث كودك و خانواده گزارش‌ها و نتایج تحقیقاتی حاكی از آن بود كه اگر شاهد لجام گسیختگی جوامع هستیم، اگر میزان ارتكاب جرایم روزبه روز افزایش می‌یابد، اگر میزان اختلالات رفتاری و شخصیتی هر روزه بیشتر می‌شود، اگر بیش از ۵۰ درصد تخت های بیمارستانی را بیماران اسكیزوفرن اشغال كرده اند و اگر از هر چهار ازدواج قریب سه ازدواج به طلاق منجر می‌شود، ریشه تمامی این مسائل را باید در خانواده جستوجو كرد.
به راستی آیا خانواده تا این حد مؤثر است؟ مسلم است كه جواب مثبت می‌باشد، ولی پرسش اصلی این است كه ویژگی یك خانواده سالم چیست؟ چگونه می‌توان از بروز مشكلات در خانواده جلوگیری نمود؟ محققان و روان شناسان، به ویژه خانواده درمانگران و مشاوران خانواده، در خصوص خانواده سالم تعاریفی دارند و ویژگی هایی را برشمرده اند.
به نظر ویرجنیاستیر (۱۳۷۶) خانواده هایی كه دارای عملكرد مطلوب هستند مشكلات خود را در زمان بندی های خاص حل می‌كنند و از فلج و خشك نمودن فرآیندهای تعاملی در خانواده اجتناب كرده و وقتی اتفاق و مشكلی در خانواده رخ می‌دهد از مچ گیری و جستوجوی فرد گناهكار خودداری می‌كنند، در حالی كه در خانواده های مشكل دار وقتی مشكلی رخ می‌دهد آن را به گردن یكدیگر می‌اندازند و در آخر یك نفر كه ضعیف تر است و نمی تواند از خود دفاع كند باید بار همه گناهان و مشكلات را به دوش بكشد. معمولا این فرد است كه نشانه های بیماری را بروز می‌دهد و برچسب بیماری می‌خورد و به اصطلاح بلاگردان (سپر بلا) خانواده است. خانواده های سالم شیوه های رفتاری ناموفق در حل مشكلات را رها ساخته و به جستوجوی استراتژی های نو و خلّاق می‌پردازند، در حالی كه خانواده های مشكل دار به انكار مشكل می‌پردازند و یا سعی می‌كنند آن را بر اساس منطق روزمرّه و شیوه های ناكارآمد و هیجانی حل كنند.
به طور كلی، خانواده های سالم از ویژگی های زیر برخوردارند:
الف) بهره مندی اعضا از آزادی های اولیه، به گونه ای كه قادرند پنج نوع آزادی را درك نمایند:
۱) آزادی تصور كردن;
۲) آزادی اندیشه;
۳) آزادی احساس كردن;
۴) آزادی انتخاب;
۵) آزادی خلّاقیت.
ب) در خانواده سالم درخواست‌ها و موضوعات به شكل مبهم و چندپهلو مطرح نمی شوند، بلكه به شیوه ای واضح بیان می‌گردند.
ج) خصومت و كشمكش میان اعضا در خانواده انكار نمی شود، بلكه درباره آن بحث و گفتوگو می‌شود.
د) هر فرد قادر به درگیر كردن خود با نظرات دیگران است، هر چند متفاوت و مخالف نظر خود او باشند. فرد امیدها، ترس‌ها و انتظارات خود را از افراد دیگر خانواده مطرح می‌نماید.
هـ) در خانواده سالم طرح نظرات غیرمتعارف مجاز است.
و) هر فرد بین امكانات رفتاری گوناگون قدرت انتخاب داشته و از طریق تجربه می‌آزماید و الگوهای ناموفق و ناپسند را كنار می‌گذارد.
در خانواده‌های سالم نوعی سازماندهی و سلسه مراتب انعطاف پذیر در مرزهای بین نسلی (والدین ـ فرزندان) حاكم است، امّا در خانواده های مشكل دار اغتشاش در مرزهای بین نسلی توأم با اضمحلال سازماندهی و شكل گیری مثلث های بیمارگون مشاهده می‌شود. منظور از مثلث بیمارگون این است كه دو نفر از اعضای خانواده بر علیه یك نفر متحد می‌شوند; برای مثال، مادر و پسر بر علیه پدر متحد می‌شوند و جبهه ائتلافی را به وجود می‌آورند.
ی. در خانواده سالم نظام ارزشی مشترك برقرار است. این نظام ممكن است مذهبی، سیاسی، اقتصادی و یا شامل همه موارد باشد. در این نوع خانواده اعضا مراقب و همدل یكدیگر هستند و به یكدیگر احترام می‌گذارند و هم زمان از نظر شخصیتی استقلال خود را حفظ می‌كنند.
ز) در خانواده های سالم طیف گسترده ای از احساسات مجال بروز می‌یابند; مثلا، احساسات محبت آمیز همان گونه ابراز می‌گردند كه احساسات متعارض و غمگین. در این خانواده‌ها مكانی برای مجادله و مشاجره وجود دارد. مجادله‌ها به سوی پالایش و راه حل سوق داده می‌شوند و همچون آتش زیر خاكستر باقی نمی مانند.
● خانواده ناسالم (آسیب زا)
خانواده ناسالم خانواده ای است كه قادر به تأمین نیازهای تكاملی، حل مشكلات و تعارض های خود نبوده و كاركردهایش مختل می‌باشد.
بنابراین، با توجه به چنین مفروضه ای، خانواده آسیب زا یا مسئله دار در اثر ازدواج های ناموفق به وجود می‌آید و ازدواج های ناسالم نیز توسط افراد ناسالم و مشكل دار شكل می‌گیرد. از آن رو، كه افراد مسئله دار همواره مترصد ازدواج با شبیه خود هستند (همسان همسری) فرآیند چندنسلی از خانواده های مسئله دار به وجود می‌آیند و این نظام مختل نسل به نسل انتقال می‌یابد. (بوئن، ۱۹۸۹) در این نوع خانواده‌ها سلسله مراتب قدرت هرج و مرج گونه است، به گونه ای كه یكی از والدین قدرت تام دارد و یا اینكه والدین افرادی منزوی و كناره گیر بوده و فرزندان كنترل اوضاع را به عهده دارند. در این نظام، مرزها نامشخص و مبهم است، اعضای خانواده استقلال رأی ندارند، تناقض‌ها فراوان دیده می‌شود، ابراز آزادانه احساسات دچار مشكل می‌باشد، الگوی ارتباط هرج و مرج است و بحث و گفتوگو به كلی تعطیل می‌باشد. این خانواده‌ها در حل مشكلات با دشواری های زیادی مواجه هستند. به طور كلی، این گونه خانواده‌ها دارای اختیار و قدرت بسیار نامشخص، غیرشفاف و نامؤثر هستند و ارتباطات نیز حاكی از نارضایی است. روحیه افراد پایین و به سمت افسردگی گرایش دارد. نظام خانواده بسته و اعضای آن دچار سردی عاطفی و از هم گسستگی می‌باشند. در بعضی از این نوع خانواده‌ها مرزها بسیار خشك و افراد نسبت به یكدیگر بی تفاوت می‌باشند یا ممكن است مرزها به هم تنیده باشد. عشق و محبت در این مكان‌ها به صورت مشروط است و حریم شخصی افراد محترم شمرده نمی شود، آستانه تحمل بسیار پایین و كشمكش و تنش بسیار بالاست. مشكلات توسط اعضا نادیده انگاشته می‌شود و اعضا در صدد یاری رساندن و یا كمك خواستن از یكدیگر نیستند و به نظر می‌رسد كه نشانه های مرضی از یك عضو به عضو دیگر منتقل می‌شود. ویژگی های این خانواده در یك ترسیم كلی عبارتنداز: اضطراب زیاد، تداخل مرزها، مقرّرات مبهم و پنهان، فقدان آزادی و روابط متقابل دروغین.▪ ویژگی‌ها و مشخصات خانواده های ناسالم
۱) انكار:
این قبیل خانواده‌ها مشكل خود را انكار می‌كنند. به همین دلیل، مسائل آنان هیچ گاه حل نمی شود.
۲) خلأ صمیمیت:
صمیمیت از میان اعضا رخت بربسته است.
۳) نقش های بدون انعطاف:
اجبار و الزام در این خانواده‌ها سرسام آور است. فرزندان حقانیت خود را به خاطر فرزند بودن از دست می‌دهند.
۴) مرزهای نامشخص:
همه افراد به جای یكدیگر احساس می‌كنند، تصمیم می‌گیرند، فكر می‌كنند و حتی عمل می‌كنند.
۵) فدا شدن نیازهای فردی:
افراد اعضای فراموش شده هستند. نیازهای آنان برآورده نمی شود، تقریباً اعضا همیشه خشمگین و افسرده هستند.
۶) ارتباط نادرست:
اعضا یا در تقابل با یكدیگر هستند و یا اینكه با هم توافق كرده اند كه با یكدیگر مخالفت نكنند (پرخاش یا سكوت).
۷) مرموزسازی:
از جمله مواردی كه خانواده را به حالت منجمد نگه می‌دارد مرموز بودن و ریاكار بودن است. در این شرایط، همه اعضا از برخی مسائل آگاه هستند، امّا تظاهر به ندانستن می‌كنند.
۸) فقدان حد و مرز:
افراد برای حفظ نظام خانواده از حد و مرز شخصی خود عدول می‌كنند.
حال كه با ویژگی های خانواده سالم و ناسالم از نظر عملكردی آشنا شدیم، در اینجا لزوم خانواده درمانی مطرح می‌شود. افراد در خانواده های مشكل دار چه سرنوشتی دارند؟ آیا آن‌ها مقهور طبیعت نابهنجار خود هستند؟ مسلماً خیر. هر فردی می‌تواند برای تغییر تلاش كند و خود را به یك فرد سالم نزدیك سازد.
● لزوم خانواده درمانی
افراد در خانواده های مشكل دار چه سرنوشتی دارند؟ آیا آن‌ها مقهور طبیعت نابهنجار خود هستند؟ مسلماً هر فردی می‌تواند برای تغییر به سمت مثبت تلاش كند و خود را به یك فرد سالم و كامل نزدیك كند. امّا این كار با مشورت یك مشاور و خانواده درمانگر با سهولت بیشتری انجام می‌شود. در مواردی كه خانواده‌ها از نشانه های نابهنجار زیادی برخوردارند، اصلاح و تغییر به سمت كمال جز با مشورت یك مشاور امكان پذیر نیست. دامنه فعالیت مشاوران خانوادگی گسترده است. آن‌ها از راه های گوناگونی به رشد خانواده‌ها كمك می‌كنند كه عبارتند از:
۱) ساده سازی رشد
مصاحبه و مشاوره با اعضای خانواده باعث تقلیل مقاومت‌ها و موانعی می‌شود كه بر سر رشد طبیعی اعضای خانواده قرار دارد. وقتی اعضای خانواده با مسیر رشد افراد آشنا شدند و نحوه برخورد صحیح را فرا گرفتند، دانسته های خود را به كار خواهند گرفت و خانواده ای پربارتر خواهند داشت.
۲) كمك به برخورد مناسب با بحران های خانوادگی
هر خانواده در طول تاریخ خود گاهی دچار بحران می‌شود. این بحران ممكن است ناشی از شرایط اجتماعی، وضعیت اقتصادی، بیماری‌ها و حوادث غیرمنتظره باشد. در این صورت، خانواده با احساسات متضاد و گاهی مخالف مواجه می‌گردد كه عملا توان برخورد با آن را ندارد. گاهی بحران در اثر وجود كودك عقب مانده یا ناسازگار ایجاد می‌گردد، و گاهی مرگ یا جدایی همسر سبب بحران در خانواده می‌گردد. در چنین مواردی مشاوره خانوادگی می‌تواند به بررسی امكانات و نحوه برخورد با مشكل كمك كند.
۳) آموزش به كودكان و نوجوانان
بسیاری از خانواده‌ها نحوه صحیح برخورد با كودكان و نوجوانان را نمی دانندو برخوردغیرمنطقی وگاه خصمانه با فرزندان خواهند داشت. مشاور خانواده می‌تواند به تصحیح این روابط كمك كند.
۴) بهبود ارتباطات در درون خانواده
بعضی از همسران رابطه خوبی با یكدیگر ندارند. آن‌ها به علایق، خواسته‌ها و نیازهای همدیگر توجهی نمی كنند. با اینكه آن‌ها از نظر قانونی با یكدیگر زندگی می‌كنند ولی از نظر روانی از یكدیگر گسسته اند و اصطلاحاً «طلاق روانی» در بین آن‌ها جریان دارد. مشاور در چنین حالتی می‌تواند آنان را به داشتن رابطه ای باز توأم با احترام تشویق نماید، شبكه ارتباطات غلط را تصحیح نماید و آنان را در جهت مثبت و سازنده هدایت نماید.
۵) كمك به تشكیل خانواده و جلوگیری از به هم پاشیدن آن
از جلسات مشاوره خانوادگی می‌توان برای تدارك ازدواج استفاده كرد و به افراد برای شناخت و آشنایی بیشتر با یكدیگر كمك نمود. همچنین می‌توان از به هم پاشیدن خانواده جلوگیری نمود. بسیاری از جدایی‌ها در اثر نبودن یك مجرای ارتباطی صحیح و وجود روابط غلط و پیچیده ای است كه در شبكه و نظام خانواده وجود دارد و مشاور خانواده می‌تواند به خانواده‌ها كمك كند تا كانال ارتباطی روشن و رابطه ای باز و نظامی كارساز داشته باشند.
عواملی كه ذكر گردیدند، لزوم خانواده درمانی را مطرح می‌سازند، امّا یك درمانگر چگونه تشخیص می‌دهد كه یك خانواده نیاز به مشاوره دارد و مشاوره با خانواده سودمندتر از مشاوره تك تك اعضا است؟ گرچه خانواده‌ها مشكلات خود را در قالب مشكل یكی از اعضا و غالباً كودكان و نوجوانان بیان می‌كنند، ولی مشكل را باید در ساخت خانواده و نظام آن و در شبكه ارتباطات خانوادگی جستوجو كرد. خانواده هایی كه مشكل دارند، دارای شبكه ارتباطی مناسبی نیستند و مشاور این ارتباط معیوب را از كلمات، تُن صدا، حالت چهره، وضعیت بدن، اشارات و علایمی كه بین اعضا رد و بدل می‌شود می‌فهمد.
تفاوت مشاور مجرب و زبده با مردم عادی در این است كه او نكات ریز و خاصی را در ارتباط با خانواده‌ها رعایت می كند. او هرگز مشكل خانواده را كوچك نمی شمرد، وقتی افراد خانواده مشكل خود را مؤدبانه بیان می‌كنند ممكن است چنین برداشت شود كه مشكل آنان ناچیز و بی اهمیت است، در صورتی كه چنین نیست و ممكن است مشكل عمده ای در میان باشد; مثلا، اگر خانمی احساس كند كه شوهرش با احترام با او رفتار نمی كند، درمانگر این مسئله را بی اهمیت ندانسته و به تفصیل جویای ماجرا می‌شود. همچنین یك مشاور مجرب از موضوعات انتزاعی اجتناب می‌كند و تا آنجا كه امكان دارد از اعضا می‌خواهد تا به رفتارهای عینی و قابل لمس توجه نمایند. مثلا، از شوهرش كه نسبت به بی محبتی همسرش اعتراض دارد می‌خواهد كه رفتار غیرمحبت آمیز همسرش را بازگو كند و مشخص كند كه چه رفتاری از او را نمی پسندد. به علاوه، یك مشاور زبده در جریان مشاوره هیچ گاه با یك عضو ائتلاف نمی كند. گاهی از یكی از اعضای خانواده در مقابل دیگری حمایت می‌كند، امّا مواظب است تا از این حمایت تعبیر سوء نشود. او مواظب است كه در جریان درمان معنا و مفهوم زندگی به بحث و جدل كشیده نشود; زیرا بعضی از زوجین از طریق بحث های فلسفی و انتزاعی سعی در به انحراف كشیدن جریان مشاوره دارند.
آخرین موضوعی كه در رابطه با خانواده درمانی مطرح می‌شود این است كه درمانگر مجرب از بحث زیاد درباره وقایع گذشته دوری می‌كند. گاهی طرح مسائل گذشته برای روشن شدن وضع فعلی مفید است، ولی نباید بحث در مورد وقایع گذشته باعث شود كه بیشتر وقت مشاوره صرف بررسی وقایع گذشته شده و روابط فعلی اعضا خانواده از نظر دور شود. در جوامع امروزی علی رغم رشد سریع فنّاوری و علوم وابسته، ارتباطات خانوادگی روزبه روز به سمت گسستگی و سرد شدن پیش می‌رود.
بر اساس نتایج تحقیقات، میانگین زمان برقراری ارتباط كلامی پدران و مادران با كودكانشان در برخی شهرها و كشورها در ۲۴ ساعت شبانه روز، یك دقیقه اعلام شده است. این مسئله پایه شروع اختلالات شخصیتی و ناكامی است و این در حالی است كه بچه‌ها بیش از آنكه به تماشای برنامه های تلویزیونی نیاز داشته باشند، نیازمند ارتباط بصری و كلامی با پدر و مادر خود هستند. در جوامع امروزی والدین بیشتر وقت خود را در خارج از منزل صرف می‌كنند و این در حالی است كه بیشتر كودكان و نوجوانان بیشتر از پول توجیبی نیازمند توجه و محبت هستند. نرم‌ها تغییر كرده و خانواده، این مأمن و محل آسایش، معنای خود را از دست داده است. شاید تا چند سال آینده كانونی به نام خانواده وجود نداشته باشد و این بنیادی ترین هسته اجتماعی كم رنگ و كم رنگ تر شود. به راستی چرا چنین است؟
دكتر مهرانگیز شعاع كاظمی
منابع
۱. سیداحمد احمدی، مقدّمه ای بر مشاوره و روان درمانی، اصفهان، انتشارات دانشگاه اصفهان، ۱۳۷۷;
۲. كلمیت وزیون اشتیرلین، مفاهیم و تئوری های كلیدی در خانواده درمانی، ترجمه سعید پیرمرادی، انتشارات همام، ۱۳۷۹;
۳. غلامعلی افروز، روان شناسی خانواده، همسران برتر، انتشارات انجمن اولیا و مربیان، ۱۳۷۷;
۴. ویرجیناستیر، آدم سازی، ترجمه بهروز بیرنگ، نشر رشد، ۱۳۷۶;
۵. سالوادر مینوچین، خانواده و خانواده درمانی، ترجمه باقر ثنایی، تهران، امیركبیر، ۱۳۷۶;
۶. N.W Ackerman (۱۹۹۰), The Psychodynamics of family life, New york, Norton.
۷. Bowen (۱۹۸۹), Family Therapy in chinical practice, New york, Jason Aronson.
۸. Minuchine,s (۱۹۹۵), Family Tenrpy Techiniques, eambridge, massachusetts.
منبع : مجله معرفت


همچنین مشاهده کنید