شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


جایگاه و نقش رسانه های فرهنگی در عصر ارتباطات


جایگاه و نقش رسانه های فرهنگی در عصر ارتباطات
گسترش تكنولوژی ارتباطات وایجاد تحولاتی شگرف در عرصه های مختلف فردی و اجتماعی سبب شده است تا بسیاری از صاحب نظران مسایل فرهنگی و اجتماعی این عصر را عصر ارتباطات نام گذاری كنند.د ر فرایند گسترش فناوری اطلاعات و تأثیرگذاری آن در تاروپود زندگی مردم و جوامع انسانی سؤال اصلی این است كه در تكوین پدیده های مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رسانه ها چه جایگاه و نقش و كاركردی را دارند و چگونه می توان از این دستاورد امروزی بشر، بهترین استفاده را در جهت رشد و تعالی جوامع انسانی نمود. نگارنده مطلب حاضر در مقام تبیین این موضوع برآمده است كه با هم آن را از نظر می گذرانیم.
● تاثیرات انقلاب اطلاعات با انقلاب اطلاعات
(Information Revoulotion) اسارت انسان در حصار زمان از بین رفت خبرها و اطلاعات گستره جهانی (global scope) یافتند، ارتباطات فرهنگی در سطحی بسیار وسیع گسترش یافت و زمینه طرح مسایل جدید جامعه شناختی فراهم گردید. برخی از جامعه شناسان جهان را دهكده ای جهانی معرفی كردند كه انسان در آن به عنوان عنصری فعال (Active) مطرح نبوده بلكه، بیشتر حالت انفعالی (Passive) دارد.
به بیان دیگر در باور این گونه جامعه شناسان، عصر ما زمان انحصار رسانه های اطلاعاتی است و در چنبره این انحصار، راهی برای گریز از تأثیرات ناخودآگاه امواج رسانه ای وجود ندارد، امواجی كه با ظهوری دلنواز وجود آدمی را تسخیر می كنند.
یكی از مسایلی كه برای توجیه نظریه فوق مطرح می شود مسأله تفاوت ویژگی های جامعه شناختی بین جوامع پیام گیرنده و پیام رسان است بدین نحو كه چون منابع خبررسانی در گستره جهانی معمولا در اختیار قدرتهای بزرگ و صاحب تكنولوژیهای برتر است و كشورهای مزبور از نظر جاذبه های فرهنگی و ویژگی های تمدنی در سطح بالایی قرار دارند. به همین لحاظ كشورهای مزبور از طریق رسانه های نافذ خود بر كشورهای پیام گیرنده كه از نظر ساختارهای فرهنگی و درون مایه های مدنی در سطح پایینی هستند به صورت معنوی حكومت می كنند
(Spritual government) و این حاكمیت معنوی یا حاكمیت امواج نامریی، تضمین كننده منافع ملی و اهداف فرهنگی كشورهای پیام رسان است؛ در واقع در این فرآیند نوع خاصی از جبر اطلاعاتی حاكم است. علاوه بر این، در روند جریانات تاریخی و فرآیندهای جامعه شناختی همواره كشورهای ضعیف، تابع و مطیع محض قدرت های بزرگ هستند به همین دلیل راهی برای گریز از چنین گرداب هولناكی ندارند.
در نظر معتقدان به نظریه فوق در شرایط جبر رسانه ای انسان همانند موم در دستان ناپیدای امواج رسانه ای و پیام های گوناگون قرار دارد. به همین دلیل، اصولا امواج مزبور قادر به تعیین مسیر و اهداف روزمره و حتی آینده نیز خواهند بود. طرفداران نظریه جبر رسانه ای برای اثبات ادعای خود، شواهدی را به عنوان دلیل مطرح می سازند. به عنوان مثال می گویند: روند فزاینده شبیه سازی و قرابت فرهنگی كشورهای پیام گیرنده با كشورهای پیام رسان دلیل روشنی بر این امر است، كه هیچ كشوری نمی تواند خود را از خوراك فرهنگی جوامع پیام رسان بی نیاز كند و درد كوچك پنداری یا عقده حقارت خود را با داروی دیگری جز عناصر فرهنگی فرهنگ برتر زمان (كشورهای صاحب صنعت و فناوی برتر رسانه ای) درمان كند.
دیدگاه جبر رسانه ای اصولا مبتنی بر این تفكر است كه انسان را در مفهوم عام رسانه ای خود موجودی منفعل و پذیرا می داند، كه این جریان انفعالی زمینه را برای تأثیرگذاری بیشتر پیامهای رسانه ای به ویژه در حوزه های فرهنگی و اجتماعی فراهم می آورد.
دیدگاه فوق درباره انسان و رسانه مبین نوعی نگرش كوتاه، محدود و دور از واقعیت در مورد ماهیت انسان و بیانگر تحلیلی نادرست از روابط انسانی است و چنین اندیشه هایی ناشی از ناآگاهی از ابعاد وجودی بشر یا غرض ورزی های خاص است.
بسیاری از اندیشمندان علوم رفتاری و روان شناسان تجربی در تحلیل رفتارهای انسانی به ویژگی های مهم شناختی و ادراكی نوع بشر اشاره می كنند و ویژگی های مربوط به پردازش فكری در وجود انسان را به عنوان خصیصه برتر و مؤثر بشر مورد توجه قرار می دهند؛ ویژگی هایی كه با اراده فعال و انتخابگر (الكترال) انسان در ارتباط است.
در دیدگاه جبر رسانه ای به ویژگی های مزبور، توجه چندانی نشده است و تفسیر و تحلیل های به ظاهر علمی به گونه ای جهت یافته اند كه در نهایت به بی ارزش شدن افكار و اندیشه های انسانی منجر خواهد شد.
از نظر تفكر اسلامی، اراده و رفتارهای اندیشمندانه انسانی دارای اصالت و اهمیت است. در این دیدگاه انسان به عنوان برترین آفریده كردگار، در پرتویی از خرد و اندیشه قرار دارد كه به یاری عنصر ایمان از ورود انسان به وادی جبر مطلق رسانه ای و پذیرش های شهوت گرایانه محض جلوگیری و انسان را با موجودیت و ماهیت انسانی خود حفظ می كند.
● دیدگاه واقع گرایانه اسلام
در اینجا ممكن است این ایراد مطرح شود كه نظر اسلام نسبت به انسان بیشتر بر مبنای امور ایده آلیستی یا آرمانی قرار دارد و از واقعیت به دور است و این طور نیست كه انسان صرفا در پرتو عقل و ایمان حركت كرده، هیچ گونه گرایشی به سمت انحرافات یا پیامهای انحرافی نداشته باشد. به عبارت دیگر، حوزه تأثیر رفتارهای منفی گرایانه انسان بسیار وسیع تر از حوزه های ارادی و عقلانی وجود اوست وغریزه و حس -كه بیشتر با امور ظاهری در ارتباط هستند- دارای گستره عملكرد و تأثیرگذاری بیشتری نسبت به عقل و اندیشه های درونی اند. به همین دلیل، پیامهای فرهنگی مخرب، كه بر امور حسی صرف می پردازند اثرات بیشتری بر رفتار بشر بر جای می گذارند. علاوه بر این، عقل و امور عقلی نیز در بسیاری از موارد در قالب امور حسی و غریزی تبیین و تفسیر می شود.
در پاسخ به این اشكال باید بگوییم مستندات اصلی آیین مقدس اسلامی یعنی قرآن و احادیث گرانمایه ادعای فوق را مردود اعلام می كند. چرا كه در هیچ آیه ای از قرآن كریم و در هیچ حدیث یا روایتی نیامده است كه انسان خود را صرفا به امور آرمانی مشغول بدارد و از محیط و دایره عمل به دور افتد.
اسلام از همان زمانی كه شروع به تابانیدن انوار فروزان خود بر چهار گوشه عالم كرد. در جایگاه عمل قرار داشت نه در بستر آرمان مطلق. به عبارت دیگر، اسلام از همان ابتدا دین فكری و عملی بود و برای هیچ فكر و اندیشه سلیمی بدون عمل، ارزش كامل قایل نبود. بر همین اساس اسلام به امور پنداری و ذهنی صرف نمی پردازد بلكه رفتار را جایگزین پندار می سازد و به آن اهمیت خاصی می دهد ولی با این وجود در حد متعادل به امور آرمانی و درونی نیز اهمیت می دهد و از آن غافل نمی شود.
حال، با توجه به این كه اسلام شریعت آرمان بدون عمل نیست به صورت ذیل به رد اشكال مزبور می پردازیم:
انسان از یكسو دارای ویژگی های عقلانی است و از سوی دیگر، خصلت های غریزی و حسی، به گونه ای كه هر یك از این امور در تأثیرگذاری بر مجموعه رفتارهای انسان نقش دارند ولی این امر هیچ گاه نمی تواند دال بر غلبه مطلب و كامل امیال غریزی و امور حسی بر ساختار اندیشمندانه و خردمندانه وجود انسان باشد، دلیل این امر آن است كه امور عقلی، ارادی و ادراكی در وجود انسان دارای عمق و ژرفای بیشتری نسبت به امور حسی و غریزی است.
درست است كه امور غریزی سطح بیشتری از رفتارهای انسانی را دربرمی گیرد اما به هیچ وجه دارای عمق و ژرفای بعد عقلی و شناختی وجود انسان نیست. به عبارت دیگر، امور غریزی و حسی در سطح قرارگرفته اند و وابسته به عمق وجود یعنی امور عقلی و شناختی هستند. بر این مبنا، هر چند انسان تحت تأثیر غرایز، امیال، هوس ها و آرزوهای ظاهری قراردارد ولی این امور توسط عقل، ادراك و درونمایه های انسانی هدایت می شوند.
انسان زمانی تحت تأثیر كامل و بدون اختیار و غرایز قرارمی گیرد كه به عقل، ادراك و ایمان اهمیت نداده، جایگاهی برای ظهور امور معنوی و باطنی قایل نشود و به عبارت دیگر، از وادی عقل و ایمان پویا خارج و به عرصه حس مطلق وارد گردد وگرنه با بهره گیری از عناصر عقل و ایمان می توان برحس و غریزه غلبه كرد و آن را تحت اختیار اراده خود قرارداد.
بنابراین، اصولاً بر مبنای ویژگی های فطری، عقلی و درونمایه های انسانی است كه مفهوم واقعی انسان تجلی می یابد، نه با اتكا به امور ظاهری و حسی. به عبارت دیگر، اصالت و اعتبار كامل دادن به امور غریزی و ظاهری در واقع به مفهوم نفی واقعی انسان بودن انسان است، زیرا در امور غریزی تفاوت و اختلاف بنیادین بین انسان و حیوان- به نحوی كه این دو را به طور كامل از همدیگر جداسازد- وجود ندارد. چون كه انسان از حیث امور غریزی نوعی حیوان است و در زیر مجموعه عام حیوانات قرارمی گیرد.
برهمین مبناست كه منطقیون انسان را در یك تعریف كامل (حدتام) به عنوان یك «حیوان» مطرح ساخته و با پسوند ناطق بودن یا خردپیشگی، آن را از سایر حیوانات متمایز می كنند.
● چگونگی حفظ اصالتهای فرهنگی
به طور كلی برای این كه بتوانیم در دنیایی كه سراسر آن قلمرو امواج اطلاعاتی است از اسارت نظریه جبر رسانه ای خارج گردیم و دریابیم كه در چنین دنیایی نیز می توان اصالت فرهنگی خویش را حفظ كرد و در تقویت مبانی اصیل آن كوشید. باید به نكات ذیل توجه خاص كرد:
۱) در درجه اول باید باور و یقین راستین پیدا كرد، كه انسان به دلیل داشتن قوه اراده و اختیاری كه مبتنی بر امور درونی و ادراكی است قادر است از هر قید و بندی كه بر سر راه ترقی و پیشرفت انسانی او قرارگیرد، رهایی یابد. به عبارت دیگر، هر فرد انسانی باید به این امر یقیناً ایمان بیاورد كه می تواند با درون خود، برون خویش را به تسخیر درآورد و از تأثیرات نامطلوب عوامل بیرونی بر اندیشه های درونی رهایی یابد؛ چنین ایمان و اعتقادی تضمین كننده استقلال فردی انسان است؛ استقلالی كه ارزش دهنده و اصالت آفرین است.
۲) در مرحله بعد انسان باید سعی كند تا موقعیت خود را در دنیای رسانه های جهانی درك كند و دریابد كه رابطه او با رسانه چگونه باید باشد. از نظر جامعه شناختی، دریافت و ادراك صحیح انسان از موقعیت های گوناگون و درك درست او نسبت به امور پیرامونی می تواند راهگشای بسیاری از مشكلات اجتماعی و فرهنگی باشد؛ وقتی كه ما ندانیم در چه دنیایی قرارداریم و با چه پدیده ها و كیفیاتی روبرو هستیم چگونه می خواهیم راه برخورد صحیح با این دنیا و پدیده ها و امور پیچیده موجود در آن را بشناسیم؟!
۳) یكی از راههای بسیار مهم و اساسی برای جلوگیری از ورود ارزش های منفی بیگانگان از طریق منابع پیام رسانی، «تقویت منابع ارسال پیام و محتوای پیام های ارسالی» است.
برخی از صاحبنظران مسائل اجتماعی برای جلوگیری از تهاجم فرهنگی در بعد ارتباطات، صرفاً به اتخاذ راه حل های بیرونی توجه داشته، به منابع پیام رسانی داخلی توجه چندانی نمی كنند. این گونه افراد بر این عقیده اند كه باید به هر طریق ممكن از ورود اطلاعات فرهنگی بیگانگان كه غالباً دارای خصوصیات منفی هستند جلوگیری كرد و در جنبه بیرونی قضیه هیچ راه نفوذی را باز نگذارد.
در پیش گرفتن این گونه تدابیر، كه بیشتر معطوف به مسائل خارجی است هر چند ممكن است به صورت مقطعی بتواند راه ورود معیارهای منفی فرهنگی بیگانگان را سد كند اما در بعد وسیع و همه جانبه به توفیق چندانی دست نخواهد یافت.
البته، هدف ما، نفی این گونه تدابیر نیست بلكه منظور ما این است كه وقتی كشوری از نظر مبانی درونی خود را تقویت نكند و درصدد انتقال پیامهای ارزشمند فرهنگی جامعه خود از طریق منابع بومی برنیاید، نخواهد توانست در برابر فشارهای شدید اطلاعاتی و فرهنگی بیرون از كشور خود محافظت كند و از هر گونه تعرض فرهنگی اجتماعی در امان بماند. نمونه چنین واقعیتی را در مورد ابتلای انسان به بیماریهای جسمی نیز می توان صادق دانست.
به عنوان مثال اگر ما بدن خود را از نظر مواد غذایی و پروتئینی لازم در سطح بسیار بدی نگه داریم و از ورود میكروب ها و ویروس ها به بدن جلوگیری نكنیم و تدابیر پیشگیرانه لازم را به كار نبندیم، جسم ما به راحتی تحت تأثیر عوارض منفی بیماری های گوناگون قرار می گیرد و روز به روز نسبت به گذشته ضعیف تر می گردد.● مقابله با تهاجم فرهنگی
در زمینه تهاجم فرهنگی نیز وضع بر همین منوال است، اگر ما به عنوان وارثان ارزش های مثبت فرهنگی جامعه در میدان فرهنگ خود به تلاش و كوشش نپردازیم دیگران گوی سبقت را از ما خواهند ربود و قافله سالار فرهنگ خود در جامعه بی روح ما خواهند شد اما اگر با تلاش و كوشش طاقت فرسا درصدد برآییم تا روح فرهنگ خود را بر اندام جامعه آشنای خویش بدمیم و آن را در فرهنگ بومی خود به صورتی بسیار عمیق نهادینه سازیم خواهیم توانست از جبر رسانه ای و اطلاعاتی رهایی یابیم؛ در چنین جامعه ای است كه انسان در جبر اطلاعات قرار ندارد بلكه این «اطلاعات» است كه به نوعی در «جبر انسان» قرار دارد.
برای این كه یك پیام بتواند این هدف بزرگ را تحقق بخشد باید دارای ویژگی ها و خصوصیات ذیل باشد:
۱) عمق محتوایی
محتوا به منزله روح یك پیام، تاثیر زیادی در ارزشمندی آن پیام دارد، به گونه ای كه اگر به این مشخصه پیام توجهی ویژه صورت نگیرد در واقع مجموع فرایند پیام رسانی عبث و بیهوده خواهد بود و به هدف و مقصود خاصی ختم نخواهد شد.
در همین ارتباط، اندیشمندان علوم ارتباطات بر این عقیده اند كه پایه اعتبار هر پیام در درجه اول بر روی مضمون آن نهاده شده است و این پیام به مثابه بنایی عظیم است كه بر روی ستون هایی به نام محتوا قرار گرفته است.
محتوای هر پیام بسته به هدف غایی آن متفاوت است؛ هدف بعضی از پیام ها بیان واقعی اطلاعات روز است، برخی دیگر به مسائل فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی گذشته و حال می پردازند و عده ای دیگر، مسائل سیاسی را سرلوحه كار خود قرار می دهند.
برای این كه پیام ها دارای محتوای عمیق تری باشند باید در آنها از اتخاذ نگرش های تك بعدی نسبت به مسائل خودداری ورزید، فعالیت خود را همه سونگر كرد و جنبه همه جانبه بدان بخشید.
همچنین بهتر است پیام ها بیشتر جنبه تصویری و دیداری داشته باشند تا شنیداری. علت این امر آن است كه در سنین پایین گرایش انسان به سوی چیزهای ملموس و قابل مشاهده و رویت بیشتر است.
به بیان دیگر، در این سنین، دایره لغات و واژه هایی كه كودكان از آنها آگاهی دارند اندك است. جدای از این بیان واژه هایی كه كاملا با فهم كودك دارای تناسب باشد، مشكل است. روی همین اساس، كودكان زیر ۶سال عموما به تصاویر تلویزیون جلب توجه می كنند تا به درك دقیق الفاظ و واژه هایی كه در برنامه های تلویزیونی بین افراد رد و بدل می شود.
به طور كلی، گام اول در فرایند پیام گیری آدمی، در سنین كودكی برداشته می شود و در واقع از همان زمانی كه كودك اولین واژه را توام با نوعی درك نسبی با گوش های ظریف خود می شنود، فرایند پیام گیری و پیام رسانی آغاز می شود.
از این رو باید تلاش كرد تا از همان آغاز افراد جامعه را با ویژگی های فرهنگی جامعه خود به شكلی صحیح آشنا كرد تا زمینه تحكیم اطلاعات در ذهن اشخاص فراهم كرد.
اگر در روند پیام رسانی های اولیه با محتوای پیام ها (به ویژه پیام های فرهنگی) اختلالی ایجاد شود در مراحل بعدی مشكلات زیادی ایجاد می شود زیرا تا شخصیت كودك دارای قابلیت انعطاف پذیری بالایی است باید به او اطلاعات داد و آنها را در وجود او نهادینه ساخت. در غیر این صورت با گذشت زمان و شكل گیری شخصیت فرد در سنین بالا، این امر بسیار مشكل می گردد. یكی از مسائل كه می تواند نشانه عمق محتوای پیام ها باشد این است كه باعث فعال سازی مخاطب شود و قدرت پردازش ذهنی او را در مسایل مختلف افزایش دهد. روش پردازش فعال در این زمینه یكی از مهمترین راههایی است كه می تواند در نهادینه سازی و درونی كردن پیام سهم زیادی داشته باشد چرا كه براساس این روش مخاطب برای درك زوایای مختلف پیام تحریك می شود و با این تحریك به كنكاش و تلاش ذهنی بیشتری می پردازد و بدین طریق، قدرت تجزیه و تحلیل خود را نیز افزایش می دهد.
در روش پردازش فعال نباید به خاطر تحریك ذهنی مخاطب بیهوده به پیچاندن پیام پرداخت و بر ابهام آن افزود چون تكلف و ابهام بیش از حد پیام باعث انزجار شنونده می شود و از جاذبه آن می كاهد.
۲) میزان فهم پیام
یكی دیگر از ویژگی هایی كه باید در ارایه هر پیام فرهنگی نسبت به آن توجهی ویژه مبذول داشت، میزان فهم پیام است. هر پیام فرهنگی، اجتماعی و... باید دارای خصوصیاتی باشد كه مخاطبان آن به راحتی بتوانند منظور پیام رسان را درك كنند.
برای رسیدن به اهداف فوق، پیام باید دارای مفاهیم حقیقی باشد، با ویژگی های مخاطبان و سطح سواد و اندیشه های آنان تناسب داشته باشد و ویژگی های سنی، جنسی و شغلی آنان نیز مورد توجه قرار گیرد به عنوان مثال اگر پیام های مخصوص سنین نوجوانی برای مخاطبان میانسال در نظر گرفته شود به هیچ وجه از گیرایی لازم برخوردار نخواهد بود، به عكس اگر پیامی مخصوص سالمندان باشد ولی برای مخاطبان نوجوان ارایه شود خشك و نارسا و بدون فایده خواهد بود و جز اتلاف وقت هیچ اثر دیگری در برنخواهد داشت.
رسانه ها برای رسیدن به هدف فوق باید در جهت شناخت صحیح و دقیق از مخاطبان خود اقدام كنند. نشریات فرهنگی و متصدیان آنها باید بدانند كه مخاطبان آنها از نظر سطح فرهنگی، طبقه اجتماعی، میزان پایبندی به ارزش ها، وضعیت اقتصادی و... به طور نسبی در چه وضعیتی قرار دارند. اگر فرضا مخاطبان نشریه مورد مثال افرادی باشند كه از نظر پایبندی به ارزش های فرهنگی و اعتقادات دینی در سطح بسیار پایین قرار دارند باید به نحوی به ارائه مطالب و بیان استدلال ها پرداخت كه مخاطبان مزبور نیز به دلایل و تحلیل های ما قانع شوند و دست كم موضع مخالفت در مقابل آن اتخاذ نكنند.
علیرضا فایضی مهابادی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید