شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

رشد و انحطاط از نگاه قرآن


رشد و انحطاط از نگاه قرآن
انسان تنها موجودی است كه قادر است. بهترین رشدها یا بدترین انحطاط ها را داشته باشد.
هیچ موجود دیگری در آفرینش چنین صعود و نزولی ندارد.بنابراین باید عوامل رشد و انحطاط را شناخت و با فراهم كردن زمینه رشد و برداشتن موانع آن، راه را برای كمال هموار كرد.
دراین مقاله، نویسنده سعی كرده است بطور اجمال به این مهم بپردازد. مطلب را از نظر می گذرانید:
● انسان شناسی
اگر بپذیریم كه انسان موجودی دو بعدی با دو گرایش كاملا متفاوت است. یكی از این دو گرایش و دو كوشش او را از سایر جانداران متمایز می سازد، نگاه ما به انسان نگاه به «حیوان ناطقی» نخواهد بود كه جنس مشتركی با سایرین دارد و تنها در «ناطقیت» یعنی قدرت اندیشه و سخنگویی تفاوت دارد مگر اینكه این «ناطقیت» را نهان خانه اسرار و رموز مافوق طبیعی بدانیم.
در دیدگاه های انسان شناسی هرجا سخن از «معمار هستی» بودن انسان است یقیناً نگاهی مافوق «خود» غریزی و وجه خلقی اوست چرا كه دراین بعد نه تنها انسان مجمع اسرار و رموز نیست، بلكه در مواردی حیوانات از او جلوترند. پس او از آن جهت كه «طبیعتی» دارد كه به گل وابسته است موجود «متوحشی» است كه اگر ارتعاشش دهیم در ردیف سایر حیوانات قرار می گیرد كه روی به سوی خاك و خاك دان دارد.
اما وجه دوم یعنی خود فطری و وجه ملكوتی و عرشی او، همان خود انسانی و ارزشی است كه نهان خانه اسرار و مافوق طبیعی و راه صعود انسان به عالم بالا می باشد «جان كشیده سوی بالابامها» و اگر از «متمدن» بودن انسان سخنی به میان می آید مربوط به همین وجه است.
قرآن كریم براین اندیشه مهر تائید زده و در توصیف هریك، با خصوصیات خاص شان پرداخته است:
«لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» «وجه ملكوتی» «ثم رددناه اسفل السافلین»
«وجه ملكی» همه تجلی هایی كه در قرآن از انسان به عمل آمده است مربوط به بعد ملكوتی و مافوق مادی انسان می باشد و بعد مادی و ملكوتی تنها «ابزاری» در این راه دارد.
در نگاه اهل رشد، سلوك انسان به سوی كمال، هم از جنبه نگرش و بینش و هم از جنبه گرایش و كوشش از این «راه» می گذرد و انسان «سالك» كسی است كه همواره بین دانایی و توانایی «سعی» می كند و دراین احرام «محرم» اسرار خداوندی می گردد. «محرم كه شدی بكوش محترم گردی» و تمام ارزش انسان به همین سعی و سلوك است: «قیمه كل امری ما یحسنه»
در جوامع غربی كه توجه بشر به وجه «طبیعی» و «زمینی» انسان است انسان نقش «ابزاری» دارد و معادل باشی محسوب می شود و در خدمت اهداف جامعه می باشد. دكتر شریعتی با مقایسه دو نظام تعلیم و تربیت غربی و اسلامی ضمن بیان ۲۳ تفاوت اساسی دراین دو نظام، یكی از تفاوت ها را در این امر می داند:
«در تعلیم و تربیت غربی: انسان، وسیله ای است برای نیاز جامعه، در تعلیم و تربیت اسلامی انسان هدف است و نیاز جامعه وسیله» انسان مقصود آفرینش و مجمع اسرار خداوندی می باشد كه دارای بالاترین ظرفیت ها و توانمندی هاست و گنجی در خرابات تن به حساب می آید:
روبند گشایید ز سر پرده اسرار
پس خویش بدانید كه سلطان نه گدایید
گنجید نهان گشته دراین توده پرخاك
چون قرص قمر ز آب سیه باز برآیید
انسانی كه در این مكتب تربیت نیكو شده باشد، می داند، می بیند و می باید كه خودش «آیت» الهی است: «و فی الارض آیات للموقنین و فی انفسكم افلا تبصرون» و حتی در احترام به «كرامت» و «شرافت» این موهبت آسمانی بر خود نیز درود و تحیت می فرستد:
«فاذا دخلتم بیوتا فسلموا علی انفسكم تحیه من عند عندالله مباركه طیبه» و این سلام را مایه بركتی ارزشمند از سوی خداوند می داند ببینید تفاوت ره در دو مكتب تربیتی از كجا تا به كجاست. دراین اندیشه است كه انسان سرمایه وجودی خود را به بهای اندكی نمی فروشد چرا كه به ارزش «یوسف» خودآگاه است (آیه ۲۰ یوسف) برای همین نفس انسان را بزرگترین كتاب آفرینش برای مطالعه دانسته اند كه حاصل سرمایه های ارزشمندی است كه اگر به موقع شناسایی نشود و در مسیر صحیح هدایت نشود صاحبش موجود ورشكسته ای است كه خسارتش چیزی جبران ناپذیر نیست:(ان الخاسرین الذین خسروا انفسهم)
علامه طباطبایی در تفسیر آیه علیكم انفسكم (۱۰۵ مائده) می فرمایند: «نفسها همان راه هستند نه راهرو نفس همان طریقی است كه بیاید آن را سلوك نماید پس طریق آدمی به سوی پروردگارش همان نفس است كه دارای نظورات گوناگون و درجات و مراحلی است.»
قلب چنین انسانی بیت الرب حقیقی و بیت الحرم است كعبه ظاهری هم وسیله وحج هم بهانه خوبی برای ارجاع انسان ها به این بیت ملكوتی می باشد:ای قوم به حج رفته كجایید كجایید معشوق همین جاست بیایید بیایید برای راه یافتگان، همه چیز نقش «ابزاری» و «وسیله ای» دارد و اینها یا هدف نیستند یا اگر هدف باشند اهداف مقدماتی و نسبی هستند كه انسان را به هدف اصلی و آرمانی می رسانند.
زنده نگه داشتن نهضت حسین هم وسیله صعود است نه هدف، عاشوریان با «حسین» صعود می كنند و بالا می روند اینها راه هایی هستند برای كشف گنجی نهفته درون انسان «لیثیروالهم دفائن العقول» و هم رسولان الهی به سوی بشرند:
نقطه مقابل این اندیشه ها رها شدگان و خودباختگان هستند كه نشانه جهششان همین بس كه قدر و قیمت خود را نمی شناسند.(العالم من عرف قدره و كفی بالمرء جهلا الا یعرف قدره)استاد مطهری در بحث خود زیانی و خودفراموشی نوشته است:
خود را گم كردن و فراموش كردن منحصر به یاران نیست كه انسان درباره هویت و ماهیت خود اشتباه كند و مثلا خود را با بدن جسمانی و احیانا با بدن برزخی آن چنان كه احیانا این اشتباه برای اهل سلوك رخ می دهد اشتباه كند هر موجودی در مسیر تكامل فطری خودش كه راه را می پیماید در حقیقت از خود به خود سفر می كند یعنی از خود ضعیف به سوی خود قوی می رود.
علی هذا انحراف هر موجود از مسیر تكامل واقعی انحراف از خود به ناخود است. این انحراف بیش از همه جا در مورد انسان كه موجودی مختار و آزاد است صورت می گیرد. انسان هر غایت انحرافی را كه انتخاب كند در حقیقت او را به جای «خود واقعی گذشته است» و به تعبیر سهروردی:
هان تا سررشته خود گم نكنی
خود را ز برای نیك و یا بد گم نكنی
رهرو تویی و راه تویی و منزل تو
هشدار كه راه خود به خود گم نكنی
با توجه به این كه همین خودباوری زمینه «اعتماد به نفس» را در انسان فراهم می آورد. امام خمینی شرط استقلال را همین امر می داند و تاكید می كند باید «نمی شودها» را از مغزها بیرون كرد.
پیام عاشوریان به نسل غاوی در طی تاریخ این است كه به توانمندی های خود بازگردند و گوهرهای جانشان را در هر كوی و برزن به هر بهای اندكی نفروشند. اهل «رشد» هشدار می دهند: نسلی كه هر لحظه وقت جوانی، استعدادهای فطری، سلامت و فراغت و همه بركات زندگیش را به بهای اندكی عرضه می كند و به این معامله خشنود می گردد آنچنان گرفتار «روزمرگی» كه در بازار كناسان ناچیزشان می شود و دیگر عطر عاشوریان مستش نمی كند چرا كه با آنها تناسبی ندارد.
دست اندركاران تعلیم و تربیت باید بدانند كه سرزمین جان انسان بویژه در نوجوانی و جوانی مستعد نمو بركات است و (من آیاته انك تری الارض خاشعه فاذا انزلنا علیها السماء اهتزت و رتب) زمینه این خودآگاهی و خودشناسی را برای این نسل با توجه به سنین خاص فراهم آوریم كه یكی از حقوق فرزندان یك امت حق تربیت نیكو می باشد.
علامه جعفری در تاكید بركن اصلی تعلیم و تربیت انسان می گوید: «برای شناخت اهمیت فوق العاده چگونگی برقرار كردن ارتباط تعلیم و تربیت با انسانی كه مورد تعلیم و تربیت قرار می گیرد، نخست باید بدانیم كه در این دنیا هیچ حیوانی آفریده نمی شود كه بعدها در هوا عقاب و در دریا نهنگ و در خشكی شیر شود مگر انسان».حفظ كرامت دراهل رشد و احساس دنائت در نسل «غاوی»( گمراه )
كرامت با مفاهیمی چون غیرت، شرف، عزت، هویت، انسانیت برابر باشد. كرامت به دو بخش با لذت و بالتبع می شود كه هر دو بعد آدمی را شامل می شود. جان انسان با لذات شریف است و شرافت «تن» بالتبع می باشد یعنی شرافت جسم به جان است وگرنه جسم ذاتا در ردیف جانداران بلكه در مواردی پایین تر از آنان است و به خودی خود شرافتی ندارد:
«تن آدمی شریف است به جان آدمیت»حفظ عزت و انسانیت در قرآن كریم اساس خلقت معرفی شده است: (لقد كرمنا بنی آدم) و به خاطر همین ویژگی می باشد كه خشكی و دریا در اختیار انسان و تحت تصرف او قرار گرفته است.(و حملنا هم فی البر و البحر و...)
در روایات و سخنان بزرگان نیز حفظ كرامت و احساس شخصیت، اساس سلامت روحی و دوری از گناه معرفی شده است و حقارت شخصیت و احساس ذلت و خواری عامل آلودگی و ارتكاب گناه دانسته شده است. روانشناسان نیز علت اصلی بروز اختلافات روانی را ضربه خوردن و صدمه شخصیت و عزت نفس می دانند. چرا كه هر كس شخصیت خود را لگد خورده تلقی كند، احساس ذلت و خواری نموده از ارتكاب هیچ رفتار ناشایسته ای روی گردان نمی باشد. یكی از حربه های مهم استعمارگران هم در «خودباخته كردن» ملتها همین است كه ابتدا سعی در تخدیر و تضعیف هویت فرهنگی و تحقیر شخصیت آنها كرده و عزت نفسشان را لگدكوب می نمایند سپس برنامه های خود را بر آنان تحمیل می كنند. امام خمینی در این رابطه می فرماید:
«و ما آن صدمه ای كه از قدرت های بزرگ خوردیم صدمه شخصیت بود. آنها كوشش كردند كه شخصیت ما را از ما بگیرند.»پیام عاشوریان به همه تاریخ این است كه اجازه ندهید غیرت و عزت انسانیتتان لگد بخورد كه اگر چنین باشد با هیچ بهایی قابل جبران نمی باشد هدف اصلی نهضت حسین هم حفظ كرامت و عزت یعنی «آزادگی معنوی» انسان بود.برای همین امام حسین(ع) سمبل «آزادگی» در جهان و «سیدالاحرار» معرفی شده است كه او خود فرمود:(انی لا اری الموت الاسعارده و لاالحیوه مع الظالمین الا برماً)علامه جعفری در این باره می فرماید:(تاریخ آزادی چیزی جز شخصیت انسانی انسان نیست هرچه كه شخصیت حسین و كار بی نظیرش را مطالعه كنیم بشر به پدیده اعجازآمیز آزادی شخصیت انسان از قید و زنجیر بردگی آگاه می شویم).نسلی كه شخصیت خود را پایمال شده و لگد خورده احساس كند در آسمان آبی زندگی قدرت پرواز و اوج گیری ندارد یعنی محصول نهایی حقارت و دنائت (افسردگی) می باشد.
● توصیه هایی به دست اندركاران نظام تعلیم و تربیت
الف) نظام تربیتی و مربی همواره باید به برابری (انسانی) مربی و متربی توجه نماید. همین احساس برابری مهمترین عامل (ارتباط) برقرار كردن و تأثیرگذاری می تواند باشد. متوجه باشیم تك تك انسانهایی كه ما با آنها برخورد می كنیم می توانند مخاطب (لقد كرمنا بنی آدم) و آیات متعدد دیگر قرآن باشند كه ما را در برابر حفظ این كرامت مسئولیم.
ب) برای برانگیختن (عزت نفس) و ارزنده سازی شخصیت این نسل در نظام تربیتی، نقاط مثبت و خوب رفتار و كارهای آنها را یادآور شویم. متوجه باشیم انسان در بدترین شرایط و منحرف ترین حالات باز در او نقاط مثبت می توان یافت. خاطرات بعضی مربیان تعلیم و تربیت در این باره شنیدنی است، منتها یافتن نقاط قوت در این افراد كار آسانی نیست ولی اگر این زحمت را به خود دادیم برای بالا بردن شخصیت او می توانیم دست روی همان ویژگی بگذاریم و آن را به رخش بكشیم.
ج) هرگاه با مشكل تربیتی در یك شخص مواجه شدیم در مقام حل آن مشكل، متوجه كرامت و شخصیت شخص باشیم كه احیاناً با برخورد غلط، شخص دچار احساس حقارت و تزلزل شخصیت نشود چرا كه اگر چنین شود او درمعرض لغزش و انحراف بیشتر قرار می گیرد.
د) رعایت اصول(تغافل)، (تسامح) و (تساهل) در امر تربیت و نظام تربیتی پیشوایان دین بر این اصول تأكید و سفارش شده است نسبت به افراد حسن ظن داشته باشیم و از اولین خطاهای آنها صرف نظر كنیم، دست مهر بر سر آنها بكشیم و آنان را در جبران مافات یاری كنیم.
(فرصت) و (قدرت) انتخاب آگاهانه داشتن و زمینه ای برای استقلال اندیشه و عقیده:
در شرح این ویژگی بیان چند مطلب در این رابطه ضروری می باشد:
۱) اولا: در نظر بعضی اندیشمندان امتیاز انسان با سایر موجودات در پایبندی به سه (دال) است: دانایی، درد، دین و در بین این سه اندیشه و دانایی انسان حرف اول را می زند چرا كه زمینه را فراهم می كند كه انسان به بصیرت برسد و به تبع این دو، دال دیگر هم برایش معنا پیدا می كند.
۲) ثانیاً: از بین اقسام معرفت (برهانی، شهودی، تقلیدی) اولین گام در پذیرش عقاید- مطابق آیات قرآن كریم آراسته شدن به زیور حكمت و برهان است و راه را به سوی خدا با برهان (برهان قاطع) آغاز می شود.(ادع الی سبیل ربك بالحكمه)
۳) ثالثاً: هدف اصلی پیامبران(تعریف) راه بوده است نه تحمیل آن (انا هدیناه السبیل) آنها آمده اند كه زمینه بهترین انتخاب ها را برای بشر فراهم آورند نه انتخاب های خود را به بشریت تحمیل كنند زیرا به تعبیر استاد مطهری (پیامبران پرستش را ابتكار نكردند بلكه نوع پرستش را به بشر آموختند) پس (اصل) رسالت رسولان ارائه طریق است و نتیجه آن یعنی انتخاب های درست یا نادرست مردم (فرع) برآن بوده است (اما شاكرا و اما كفورا) پس ارزش اصول دین در تحقیقی و گزینشی بودن آن است و تنها فروع دین تقلیدی می باشد.
هرچند دین صراط است ولی عقل در این راه نقش (سراج) را دارد و اگر این روشنایی نباشد انسان راه را با چشم باز نمی رود و در نتیجه (لذت) این رفتن را هم درك نمی كند همین امر (شك) در اعتقادات را برای نوجوان و جوان تجویز می كند از اقسام شك (تصوری و تصدیقی) شك تصوری همواره لازمه صعود انسان به قله كمال می باشد و به تعبیر زیبای استاد مطهری، این شك هرچند منزلگاه خوبی نیست ولی گذرگاه مناسبی برای رسیدن به آرامش (انسانی می باشد یعنی با شك كردن است كه انسان از آرامش حیوانی به آرامش انسانی صعود می كند و درجات ایمان را یكی پس از دیگری بالا می برد).
● عوامل دین گریزی نسل غاوی
یكی از عوامل (دین گریزی) نسل غاوی همین عامل است كه (تربیت دینی) در مورد آنها بدون (معرفت برهانی و دینی) صورت گرفته است. آنها با حرف یك گروه به دین معتقد می شوند وبا حرف گروه دیگر از دین خارج می شوند. امام علی(ع) می فرمایند:
(دین را نباید از دهان مردم گرفت) دین را باید با برهان به دست آورد. (اعرف الحق تعرف اهله) انسانی كه از این كانال بگذرد دچار تزلزل در دین نمی شود و وقتی خلافی از یك فرد متدین می بیند آن را به حساب (فرد) می گذارد نه (دین) آیات متعدد قرآن كریم نیز تأكید بر اندیشه و تعقل دارد حتی قرآن اصرار دارد كه اگر انسانی هلاك شود این هلاكت و نابودی با (دلیل) و چشم باز باشد.
(فرصت) و (قدرت) گزینش را از او نگیریم و ما تنها نقش راهنما داشته باشیم نه انتخابگر و در این راه به او كمك كنیم تا در گذر اندیشه ها خود را به دست هر اندیشه ای نسپارد:
- تربیت دینی در بیشتر موارد امری (غیرمستقیم) است باید شرایط فضای مناسب و مقدس فراهم كنیم تا متربی در چنین فضایی معرفت برهانی دست یابد.
در تقویت دانایی متربیان فراهم آوردن زمینه كسب آگاهی های (جامع) و به دور از (تعصب) دریغ نكنیم.
- مربیان تربیت دینی را به معارف عمیق، متناسب با شبهات قابل طرح و با توجه به مقتضیات زمان به سلاح دانایی به شیوه های روز مجهز كنیم و از طرف دیگر فرصت بیان و نقد را هم برای متربی فراهم آوریم.
دكتر علی قائمی درباره تربیت دینی نوشته است: (فراموش نكنیم ما با كودك و نوجوان باید دریابیم كه آنها دنیای ذهنی و ویژه ای دارند یك دنیا سؤال، نقد، اظهارنظر و حتی ایرادگیری برایشان در همه زمینه ها از آغاز نوجوانی مطرح می گردد. پرسش های عجیب و غریب دارند ابهاماتی و تردیدهایی در مذهب برایشان مطرح است آنها باید مجاز باشند مسائل خود را عرضه كنند آنچه در درون دارند بیرون بریزند و البته مربی باید با صبر و وقار به آنها گوش فرادهد و به حل و رفع آنها بپردازد. تكفیرها، تهدیدها، چماق داری ها، ساكت كننده اند و نه از ایمان برنده مشكل و تردید.
احساس مسئولیت كردن و به رسالت اندیشیدن:اگر پذیرفته باشیم كه انسان نه تنها خود موجودی هدفمند است وبه حال خود رها نشده است (ایحسب الانسان ان یترك سدی) بلكه مقصد و مقصود آفرینش نیز می باشد.
هم مقصود آفرینش اوست
اهل تكلیف و عقل و بینش اوست
عرش و فرش و زمان برای وی است
وین تبه خاكدان نه جای وی است
ناچاریم به (رسالت) او هم معترف باشیم و همین رسالت (اختیاری) است كه او را از سایر جانداران ممتاز می سازد این رسالت چه در قبال خودش باشد سنگین و حساس است كه این خود امانتی است عظیم كه آلودگی و ضایع نمودن آن عقل پسند و شایسته نمی باشد.
و چه در قبال اشیا و اشخاص تا با آنها مطابق با آرمان های حیات معقول رفتار كند. علامه جعفری ضمن تقسیم زندگی انسان ها به شش قسم زندگی آرمانی كه مقصود پیامبران الهی بوده است چنین تعریف می كند.
زندگی دنیوی در مسیر حیات اخروی كه حیات معقول نامیده می شود، این همان نقش (ابزاری) داشتن دنیا و مافیها می باشد كه در اینجا اگر چیزی هدف قرار گیرد جزء اهداف (نسبی) است كه رو به سوی آن هدف (مطلق) دارد، اینجاست كه انسان در برابر دارائی های دنیوی خود، به منظور بهره وری متناسب با آرمانهایش مسئول می شود چرا كه انسان همواره مهمان (اندیشه) و (عمل) خود است. (من عمل صالحاً فلنفسه) «و هیچ كس بار دیگری را بردوش نمی كشد: ولاتزرو وازره وزر اخری»از طرفی درك این معنا پشت انسان را سنگین می كند و از طرف دیگر جای بسی امیدواری است كه در (نهاد) انسان عامل هشداردهنده ای وجود دارد كه اگر سركوب نشده باشد چون زنگ خطری همواره ما را متوجه منافع و مصالح می كند و چون یكی از صفات بارز انسان (نسیان) است این نقش تذكردهنده خوبی برای انسان می باشد.از آنچه گفتیم نتایجی حاصل می شود:
الف) انسان راه یافته (اهل رشد) و مسئول، همواره سهم خود را از (حیات) و زندگی مشخص می كند چون در برابر آن مورد سؤال واقع می شود (ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم) و چون هر صفحه ای را آزمایش الهی در زندگی می داند خود را در برابر آن مسئول می داند: (ولنبلونكم حتی نعلم المجاهدین منكم...)
ب) در اندیشه انسان های مسئول، تكالیف الهی امتیاز و شریف هستند نه سنگینی و تكلیف مردان الهی درراهیان كوی حق، هنگامی كه به مرحله بلوغ رسیده و مكلف می شوند، خود را مشرف به قوانین الهی می یابند نه مكلف به آنها. علت این امر هم این است كه آن قوانین (پاسخ) به ندای فطرت آنهاست نه(تحمیل) بر آن.
ج) در این اندیشه حتی قوانین و مقررات بشری مورد احترام واقع می شوند و هر قانون حكم (ارزش) را دارد یعنی قوانین و ارزش ها یكسانند و بین آنها تضادی نیست. از قول امام خمینی نقل می كنند كه فرموده اند: امروز عبور از چراغ قرمز هم حكم حرمت دارد. این بدان معناست كه در اندیشه ایشان كه احترام به قانون ارزش است و برای انسان مسئولیت آور می باشد.
د) انسان همواره موظف به «مراقبه» و كشیك نفس است و از آن جهت كه كلید سعادت و رستگاری در این (نظارت) است آن را ام المسائل در كسب اخلاق نامیده اند پس انسان همواره باید صادرات و واردات نفس را مواظبت نماید.
رقیه سلیقه دار
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید