پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

مروری بر پرونده سازمان ملل متحد در سال ۸۵


مروری بر پرونده سازمان ملل متحد در سال ۸۵
اگر از دیپلمات های مقیم سازمان ملل، به عنوان مركز دیده بانی جهانی، احوال سال گذشته را جویا شوید، پاسخی قریب به این مضمون خواهید شنید كه: سالی دیگر از آرمان بلند صلح و امنیت دور افتادیم.
سال ۸۵ می توانست سال دگرگونی در مهم ترین مركز ستادی ـ مدیریتی جهان یعنی سازمان ملل باشد. ۲ فرصت طلایی در این سال نهفته بود كه انتظار می رفت هر كدام از این فرصت ها سرآغاز یك بازسازی در تنها خانه مشترك ملت ها شود. خانه ای كه ۶۱ سال پیش قرار شد تكیه گاه ملت ها در كنترل خوی جاه طلبی بشر باشد و امروز چون جزیره ای متروك در احاطه بحرانهای هزاره سوم سرگردان مانده است.
فرصت نخست ، پایان ۱۰سال رهبری دیپلمات غنایی بر سازمان ملل و فرارسیدن نوبت زمامداری آسیایی ها بر این نهاد بود. آسیایی ها برای پیشقدم شدن و افراشتن پرچم تغییر در سازمان ملل سزاوارتر بودند زیرا بیش از ملت های دیگر زخم سلطه و استعمار را بر روح و جان تمدن خویش لمس كرده اند، چنان كه یك بار پیش از این ، رهبران این قاره با بیرق عدم تعهد برای تغییر در نظام ناعادلانه قدرت خیز برداشته بودند. این بار دستان آسیایی ها برای آغاز روند تغییر خالی نبود. آنها حریفانی همتراز قدرت های شورای امنیت یافته اند. دست كم هند و ژاپن ۲ مدعی جدی برای دگرگونی در سازمان ملل و سهیم شدن در ساختار قدرت جهانی هستند.
فرصت دوم در جریان اجلاسی فراهم شد كه عنوان بزرگترین نشست برای اصلاح ساختار سازمان ملل را پیدا كرد. اندكی پس از آن كه این نهاد ، جشن ۶۰ سالگی خود را در پایتخت های جهان برگزار كرد؛ دیپلمات های هر ۵ قاره دست به كار شدند تا در اجلاسی بی سابقه بار دیگر بخت و امید خود را برای تغییر این نهاد بیازمایند.
هیجان تغییر سازمان ملل در روزهای سپتامبر ۲۰۰۶ همه رسانه ها و محافل خبری را فراگرفت، تیم دیپلمات ها و سفیران كشورها حدود ۱۰۰ توصیه و لایحه به انگیزه تغییر به این اجلاس بردند.
اما نتیجه ای كه از ۲ اتفاق مهم و آن ۲ فرصت طلایی در سال ۸۵ به دست آمد، یكسان بود: تب تحول خیلی آسان فروكش كرد و عمارت سازمان ملل همچنان بر پاشنه اراده مؤسسان آن به راه خویش ادامه داد و نسیم دگرگونی در فضای مه آلود نیویورك به فراموشی سپرده شد.
اول ژانویه، كوفی عنان پس از ۱۰ سال كرسی ریاست را به بان كی مون دیپلماتی ازتبار كره سپرد. با این جابه جایی ، بزرگ ترین خانه تكانی در نظام اداری سازمان ملل انجام گرفت بی آن كه تغییری در خط مشی و برنامه های آن اتفاق بیفتد.
به همین ترتیب بحث پردامنه دیپلمات ها حول اصلاح ساختار سازمان ملل در نیویورك پایان گرفت درحالی كه نه پیشنهاد سه گانه دبیركل (برای باز تعریف تروریسم، تعیین چارچوب توسل به زور و افزایش عضویت شورای امنیت) به تصویب رسید و نه انتظار دولت های بزرگی مانند ژاپن، هند، آلمان و برزیل كه خود را آماده حضور در باشگاه شورای امنیت كرده بودند، به جایی رسید.
به این ترتیب سازمان ملل در گردش تقویم خود واقعیت های تازه ای از مناسبات حاكم برقدرت جهانی آشكار ساخت.
كوفی عنان حقوقدان ۶۹ ساله آفریقایی كه خود یكی از قدیمی ترین ساكنان عمارت ۳۹ طبقه نیویورك بود، با حالتی از قهر و دلخوری سازمان را برای همیشه ترك كرد تا در پاریس فعالیت تحقیقاتی به دور از عوالم سیاست را آغاز كند. میراث عنان به وزیر خارجه پیشین كره جنوبی و دیپلمات ۶۲ ساله سئولی رسید، فردی كه از روز نخست ، خود را دوست دیرین آمریكا خواند و در معرفی او، قاطبه ناظران گفتند كه بان كی مون ، میانه چندانی با تغییر و دگرگونی ندارد و هنر بارز مدیریت او «حفظ وضع موجود» بوده است.
اما اتفاق پرمعنای این ایام، انتشار آرای شهروندان و افكار عمومی درباره تغییر سازمان ملل بود كه به وسیله شبكه های افكار سنجی اروپا در ۳۲ كشور جهان انجام شده بود. پاسخ افكار عمومی كشورهای ۵ قاره جهان، موجب حیرت دست اندركاران این طرح شد. قریب به اتفاق این شهروندان، خواهان اصلاح و دگرگونی در ساختار سازمان ملل شده بودند و عجیب تر از این، گزارش بی بی سی بود كه حكایت از آن داشت كه در ۲ كشور آمریكا و انگلیس، بیش تر پاسخ دهندگان خواستار لغو حق وتوی قدرت های بزرگ شده اند.
با این نظرخواهی می شد با سخن آن تحلیلگر آمریكایی هم رأی شد كه راه جهان ما به سوی تغییر، از خیابان چهل و دوم نیویورك بسته است.
۲ فرصت طلایی كه سال ۸۵ در صحنه سازمان ملل از دست رفت، پیامی به اندازه یك شوك تاریخی برای آحاد شهروندانی داشت كه در آن نظرسنجی ها مشتاقانه بر اصلاح این عمارت رأی داده بودند.
در نگاه نخست، این اتفاق خلاف عادت زمانه و رویدادی مغایر با همه پیش بینی های محققان روابط بین الملل بود كه از بازیابی هویت سازمان ملل در هزاره سوم خبر داده بودند. دست كم ، از خاتمه جنگ سرد تاكنون همه بحث ها درباره چشم انداز جهان آینده به این سمت می رفت كه بشر امروز در عصر ارتباطات، سازمان مللی مقتدر خواهد داشت.
دراین مدت حكایت تغییر سازمان ملل فقط نوید استادان علم سیاست به دانشجویان و پژوهندگان نبود كه همه دولت ها چنین وعده ای را به شهروندان شان داده بودند و شاید قسمت تراژیك ماجرا این باشد كه سران برخی قدرت های عضو شورای امنیت نظیر روسیه، چین و فرانسه نیز به جمع مدافعان نظریه قدرت یابی سازمان ملل پیوسته بودند.
از این نگاه، بن بست اخیر در نظریه اصلاح سازمان ملل علاوه بر صدمه رساندن به جوانه های امید ۲ گروه نخبگان و افكار عمومی ، نمایشی از تناقض در رفتار قدرت هایی بودكه در كاروان اصلاح و تغییر جامعه بین المللی قرار گرفته بودند. با این همه ، تحلیل آنچه دراین سال های آغازین هزاره سوم بر نهاد حافظ صلح و امنیت گذشت چندان دشوار نیست. برای درك واقعیت این ماجرا كافی است در نطق ها و گفتار روزهای وداع دبیركل پیشین سازمان ملل و نیز اتفاقات مهمی كه در روابط این نهاد با دولت میزبان آن ، آمریكا گذشت ، تأمل شود.
● روایت عنان از سرگذشت سازمان ملل
مجلس خداحافظی رهبران سازمان ملل همواره خاطره انگیز بوده است، بویژه وقتی كه آنها به عنوان عالی ترین مقام سیاسی جهان در برابر ده ها تریبون رسانه ای قرار می گیرند تا به یك سئوال كوتاه اما سخت یعنی «چرا سازمان ملل ناكام ماند» پاسخ دهند. دست كم در عصر و نسل ما ۳ تن از رهبران سازمان ، پایان دوره ریاست خود را به اعتراف نامه ای تاریخی تبدیل كرده اند و سخنانی بر زبان آورده اند كه هركدام سندی تازه بر اسناد روشنگرانه تاریخ افزوده است : پطروس غالی، خاویر پرز دكوئیار و كوفی عنان.
درمیان این ۳ تن، نطق خداحافظی دبیركل غنایی، بهره وافری از حقیقت داشت، زیرا در دوره او، سازمان ملل به دلیل بروز جنگ های بزرگ افغانستان وعراق، درجات شدیدتری از چالش مشروعیت و بحران ناكارآمدی را تجربه كرد.
اگر مشكل سازمان ملل یك دهه قبل یعنی هنگام آغاز ریاست كوفی عنان این بود كه قطعنامه های آن در بایگانی خاك می خورد یا آن كه مصوبات آن در اتاق شورای امنیت با تیغ وتو ذبح می شد ، اما در پایان دوره او، مسأله گریبانگیر سازمان این بود كه از صحنه تصمیم گیری در بحران ها و جنگ های بزرگ حذف شد. به عبارتی دیگر ، سازمان ملل در دوره عنان، با گروه جدیدی از بازیگران و رشته ای جدید از بحران سازان روبه رو بود كه انگیزه و اراده ای برای مشاركت دادن آن در تصمیم ها و اقدام های بین المللی نداشتند.
دوران ریاست دیپلمات غنایی به راستی سرنوشت سازترین برهه در حیات ۶۰ساله سازمان ملل نام گرفت. رهبری او از یك سو با شروع هزاره سوم و طلیعه عصر جدید همزمان شد و از سوی دیگر با وقوع حوادث بنیادینی چون ۱۱ سپتامبر درآمیخت. همه چیز دست به دست هم داد تا نظام جهانی در این دوره ، ساختاری متفاوت و پرمناقشه پیداكند كه در مركز این مناقشات ۳ مفهوم نزاع انگیز« مبارزه با تروریسم ، توسل به زور بر ضد دولت ها و حمله های پیشگیرانه » قرار داشت. سهم سازمان ملل از مشكلات دوره گذار این بود كه هركدام از آن مفاهیم (مبارزه با تروریسم ، استفاده از زور و حمله های پیشدستانه) یكی از اركان منشور سازمان ملل و یكی از پایه های اقتدار این نهاد را به تزلزل انداخت.
سازمان ملل كه قرار بود باب دنیای جدید را فتح كند خود به جهان جدیدی كشانده شد كه چالش های آن نیز به طور كامل، نو و منحصر به فرد است.
برج های تجارت جهانی كه در همسایگی عمارت سازمان ملل فرو ریختند با سقوط خود، نهاد نحیف سازمان ملل را نیز زمین گیر ساختند. از خاكستر این بحران، ایدئولوژی جدیدی ظهور می كند كه تعریفی دگرگونه از جهان و دو مقوله بنیادین صلح و امنیت آن دارد. در این تعریف مرجعیت تشخیص تهدیدها و تصمیم گیری برای جنگ ، از نیویورك به واشنگتن منتقل می شود و سیاستگذاران واشنگتن با همان جهان بینی چندجبهه نزاع در خاورمیانه و شاخ آفریقا می گشاید بی آن كه ردپایی از مشورت نهاد مسئول صلح و امنیت در میان باشد.
بنابراین، در تقویم سیاست بین الملل اگر قرار باشد تاریخی به عنوان زمان طرد سازمان ملل تعیین شود، این نقطه عطف در لشكركشی خودسرانه بوش به عراق یا مداخله نظامی در سومالی نبود، بلكه در اعلام دكترینی است كه نومحافظه كاران كاخ سفید در فردای ۱۱ سپتامبر یعنی حتی پیش از حمله به افغانستان صادر می كنند.با این همه، كوفی عنان ۵ سال با این تفكر كه به تعبیر ناظران، سازمان ملل را به گروگان گرفت، مدارا كرد. از زمان اجرای دكترین جنگ پیشدستانه، نومحافظه كاران در ،۲۰۰۱ افكار عمومی بویژه دیپلمات های مقیم نیویورك این مماشات را به تماشا نشستند. جنگ عراق، نماد و نمونه بارز این سیاست مدارا بود. شخص دبیركل كه به اتفاق همه اركان سازمان ملل از صحنه تصمیم گیری جنگ عراق حذف شده بود، در نیمه راه از در آشتی و مصالحه وارد شد و همه كشورها را به حضور در زیر پرچم فرماندهی ارتش آمریكا فراخواند. در نطق خداحافظی عنان، همه واقعیت ها و ناگفته های روابط واشنگتن و سازمان ملل فاش شد، هر چند زمان مصرف این سخنان پرقیمت سپری شده بود.
عنان برای ایراد نطق افشاگرانه و انتقادی خود خطاب به سران كاخ سفید، مركز هری ترومن (رئیس جمهوری آمریكا در سال های ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۳) را انتخاب كرد، فردی كه برخلاف جورج بوش از حامیان و پیشقراولان تأسیس سازمان ملل بود. عنان عمق نارضایتی خود از بوش و خطرات تفكر رهبران امروزی آمریكا را با این عبارت بیان كرد كه نظام (بین المللی) برای آن كه به گونه مؤثری عمل كند هنوز نیاز به یك رهبری دوراندیشانه در قالب سنت ترومن را فریاد می كشد. من امیدوارم آمریكایی ها امروز و فردا زمینه چنین رهبری را فراهم آورند.
عنان بر نكاتی از رفتار آمریكا انگشت نهاد كه سرمنشأ سقوط اعتبار منشور سازمان ملل بود. او ابتدا در زمینه مبارزه با تروریسم گفت، آمریكا در این نبرد نه فقط موازین حقوق بشر را كنار گذاشته است كه حتی از اصول بنیادی كشور خود غفلت كرده است. در مرحله دوم ، او برنامه های نظامی كاخ سفید را زیر سؤال برد و گفت: آمریكا سیاست توسل به زور در تأمین هدف هایی را آغاز كرده كه از دید جهان مشروع نیست.
پس از این نطق خداحافظی، عنان به یك كنفرانس مطبوعاتی رفت كه به جلسه مؤاخذه او در محكمه افكار عمومی شبیه بود. در این جلسه ، عنان بر ناكامی كارنامه خویش در عرصه صلح و امنیت مهر اقرار نهاد. او از شكست سازمان ملل در جنگ عراق به عنوان بدترین لحظات دوران مسئولیت خویش یاد كرد.
● داستان دو پاره ناسازگار
روابط ۶ ساله سازمان ملل با مردان نومحافظه كار كاخ سفید سریالی از یك نزاع مهیج ساخت. این نزاع پرجاذبه اما به اینجا ختم نشد كه برنامه ها و اهداف كاخ سفید با اهداف و اصول منشور سازمان در تضاد قرار گرفت، یا آن كه دولتمردان آمریكا و دیپلمات های سازمان ملل بر سر كرسی رهبری جهان رقابت كردند.
این نزاع دامنه ای وسیع تر داشت كه جلوه های آن در رفتار پرخاشگرانه دیپلمات های نومحافظه كار اطراف بوش با سازمان ملل نمایان شد.
جناح نومحافظه كاران، چنان كه همه تحلیلگران آمریكایی نوشته اند، در منظومه افكار سیاسی خود، نقش و جایگاهی برای نهادهای بین المللی قائل نیستند. اعتقاد عمیق آنان به تئوری قدرت و كارایی ابزار زور ، از قانون و نهادهای حقوقی در چشم آنان پدیده های مزاحم و زاید ساخته است.
برای پیاده كردن چنین اندیشه ای، چهره ای شایسته تر از جان بولتون نبود، فردی كه در مقام سفیر دائم آمریكا در سازمان ملل، از هیچ فرصتی برای تهدید و تحقیر این سازمان دریغ نكرد.
بولتون در ایام حضور خود در سازمان ملل بارها با شخص دبیركل و دستیاران او دهان به دهان شد. اوج درگیری او زمانی بود كه اعلام كرد طبقه بیستم سازمان ملل (اشاره به دفتر كوفی عنان) زائد است و باید این ردیف از چارچوب سازمان حذف شود. بولتون بارها ضعف و ناكارآمدی سازمان ملل را به رخ رهبران آن كشید.
قسمت جالب این نزاع آن جا بود كه جمهوریخواهان متحد بولتون در كنگره و كاخ سفید نیز پشت سر دیپلمات دو آتشه صف بستند.
سناتورهای همراه بولتون در این راستا به بودجه اعطایی آمریكا برای سازمان ملل همچون ابزاری برنده توسل جستند و ماه ها دبیركل و مدیران سازمان ملل را در بازی دریافت اعتبار از خزانه داری آمریكا گرفتار كردند. آنها ابایی نداشتند برای بردن این نزاع حتی شرط تعیین كنند.
از این رو به كوفی عنان گفتند رقم اختصاصی وسوسه انگیز ۴۳۰۴ میلیون دلاری آمریكا برای سازمان ملل (كه یك چهارم بودجه سازمان است) را در صورت همسو نبودن او قطع خواهندكرد.
تیم مشاوران كوفی عنان ابتدا از این حركت نومحافظه كاران برآشفتند تا جایی كه «ملچ براون» معاون عنان در واكنش به این تهدید گفت: «آمریكا از سازمان ملل به عنوان ابزار دیپلماتیك استفاده می كند.» اما در سرانجام این بازی، نیویورك به واشنگتن تمكین كرد و سازمان ملل ناگزیر شد با طرف میزبان به مذاكره بنشیند، پس از این، بولتون در كرسی ریاست شورای امنیت نشست و از چندین قطعنامه پیشنهادی مجمع عمومی در زمینه بحران لبنان، دارفور و فلسطین جلوگیری كرد.
● مماشات قدرت های بزرگ
نوشتن گناه ناكامی سازمان ملل به پای رهبری این نهاد ، چنان كه نقش اركان و مراجع دیگر به حساب نیاید، قضاوتی ناقص و نارسا خواهدبود. درست است كه دبیركل برصدر این نهاد معظم نشسته است، اما به طور ذاتی و تجربی او مقامی محافظه كار با اختیاراتی محدود است. مركز اقتدار این مجموعه درنهادی است كه حق انحصاری تصمیم برای صلح و جنگ را دردست دارد و به اهرم افسانه ای حق وتو مجهز است.
بنابراین اگر سازمان ملل در این دوره سرنوشت ساز از ایفای نقشی مستقل بازماند یا ناگزیر از همراهی با دولت میزبان شد، علت اصلی آن در رفتار اعضای شورای امنیت نهفته است.
شورای امنیت به طور جمعی و فردی ظرفیت و اختیار آن را داشت كه درعصرجدید نقشی نوافكند و جهان پس از نظام دوقطبی را از گرفتار شدن در بند قطب ها و محورهای قدرت رهایی بخشد.همگان انتظار داشتند كه دست كم در آغاز هزاره جدید یكی از ۴ عضو این باشگاه اتمی، قانون بازی سلطه را برهم زند، اما آنچه در عمل در طبقه فوقانی عمارت سازمان ملل رخ داد، خلاف این خواسته خوشبینانه بود.
آمریكایی ها ماشین یك جانبه گرایی خود را درجاده ای هموار پیش راندند و نه تنها جناح اروپایی شورای امنیت با این سیاست همراه شدند كه جناح روسیه و چین نیز راه مماشات پیمودند.نخستین مصادیق و مظاهر این مماشات فردای ۱۱ سپتامبر آشكارشد، وقتی كه دولت بوش در سكوت و رضایت اعضای شورای امنیت ارتش خود را در شاهراه های خاورمیانه مستقر كرد.
در زمان كوتاهی نومحافظه كاران، اغلب كانون های استراتژیك جهان را در چنگ نفوذ خود گرفتند، نقاط سوق الجیشی پیرامون روسیه به پایگاه نظامی آمریكا تبدیل شد و پایتخت های اروپایی نقش ترمینال برای فرستادن نیرو به جنگ افغانستان و عراق را یافتند.
اما حاكمیت هژمونی نظامی آمریكا، تنها دستاورد ۱۱ سپتامبر نبود، نومحافظه كاران، این برتری را در حیطه ادبیات و گفتمان سیاست بین الملل جاری كردند، پس ازاین «جنگ بر ضد تروریسم» به معیار و هنجاری جهانی تبدیل شد كه مؤلفه ها و عناصر آن را نومحافظه كاران تعریف و تعیین كردند.
بنابراین كارنامه ۶ ساله شورای امنیت در برهه تاخت و تاز نومحافظه كاران، قطعه ای تعیین كننده در مسیر نوین روابط بین الملل است.به باور ناظران جهانی، در این مدت ، ارابه قدرت نومحافظه كاران، سوخت اصلی خود را از ضعف و انفعال قدرت های حریف تأمین كرد.
این سكوت و عقب نشینی فقط در عراق یا افغانستان نبود، چندین موضوع و رویداد مهم می توان فهرست كرد كه در آن ۴ عضو شورای امنیت مغلوب اراده و خواست عضو پنجم این نهاد شده اند.
كافی است به آرشیو قطعنامه های شورای امنیت در این سال ها رجوع شود. در فایل قطعنامه ها، می توان نمونه ای مانند بحران لبنان را موردتأمل قرارداد كه شورای امنیت از گرفتن هر تصمیمی برای توقف جنگ ۳۳روزه صهیونیست ها امتناع می ورزد، اما در مقابل قطعنامه ای با نام ۱۷۰۱ را به تصویب می رساند كه بدعتی در نقض حاكمیت ملی یك كشور و مداخله در امور آن است. یا می توان به مورد افغانستان اشاره كرد كه در اتفاقی عجیب شورای امنیت سازمان، ناتو را جایگزین حافظان صلح سازمان ملل می كند و سرانجام در این فهرست می توان ورود پرمناقشه شورای امنیت به پرونده هسته ای ایران را شاهد آورد و اینكه آمریكا و گروه غرب چگونه در فضای مماشات مسكو و پكن توانستند، بازوی حقوقی سازمان ملل (آژانس انرژی اتمی) را دراین پرونده خلع سلاح كرده و خواسته خود را بر كرسی بنشانند.
فرصت های بسیاری دراین سال ها از كف رفت كه این فرصت ها علاوه بر زمین های بازی یا خاكریزهای مقاومتی هستند كه در اهمال اروپا و روس ها به تسخیر آمریكایی ها درآمد.فرصت های طلایی همان آغوش و استقبالی بود كه آحاد دولت و ملت ها پس از دوره تاریك جنگ سرد برای ظهور قدرت های جدید گشوده بودند.
محمد نوری
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید