پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به چهارشنبه سوری در ایران باستان


نگاهی به چهارشنبه سوری در ایران باستان
از نمایش ها و بازی هایی که مردم چند روز پیش از دمیدن بهار و آمدن نوروز در می آورند، گردش آتش افروز در کوچه و خیابان بود. امروز آتش آفروز به حاجی فیروز نام برگردانده است. آتش افروزها چند نفر بودند که دسته دسته در گوشه و کنار شهر به راه می افتادند. اینها خود را به گونه ای خنده انگیز می آراستند و چهره خود را سیاه می کردند و جامه های سرخ به تن می کردند و کلاه هایی دراز و شیپورمانند بر سر می گذاشتند و با ترانه خوانی و خودجنبانی و بازی گرمی به میان مردم می افتادند و ازشان چیزی می ستادند.
این بازی ریشخندانگیز باید بازمانده نمایش کوسه بر نشین پارسیان و ایرانیان باستان باشد. پس از اسلام ایرانیان جشن آتش افروز را به چهارشنبه سوری تبدیل کردند. باور عرب این بود که از میان روزهای هفته، چهارشنبه روز نحسی است. ایرانیان به بهانه زدودن نحسی چهارشنبه، مراسم آتش افروزی را به چهارشنبه سوری بدل کردند. البته در ایران باستان شب عید نوروز بر پشت بام ها هفت کوپه آتش می افروختند و از روی آن می پریدند. هنوز هم در میان کردها شب عید آتش می افروزند بر پشت بام منازل و از روی آن می پرند.
آیین آتش افروزی در آستانه سال نو، بی شک ازجمله جشن های باستانی ایران است. نیاکان ما با آتش که آن را از دیرباز فروغ زندگی می شناختند و مقدس می داشتند در شب عید به پیشباز سال نو می رفتند تا شعله های بالنده آن را که به آسمان و جهان منیری سر می کشید، واسطه آرزوهای پاکی قرار داده باشند که برای زندگی سال نو طلب می کردند.
همانگونه که گفته شد، ایرانیان مراسم آتش افروزی در شب عید و در آستانه سال نو را پس از قبول اسلام در آخرین چهارشنبه سال قرار دادند تا از باور تازیان تاسی کرده باشند که روز چهارشنبه یا یوم الاربعا، را شوم و نحس می دانستند.
ایرانیان به شومی هیچ روزی باور نداشتند و ندارند. جاحظ در المحاسن والاضداد، آورده؛ و الاربعاء یوم خنک و نحس. شعر منوچهری گویای همین روز تنگی و سختی و شوم است. چهارشنبه که روز بلاست باده بخور/ بسا تکین می خور تا به عافیت گذرد.
این است که ایرانیان آتش افروزی شب عید و پایان سال خود را به شب آخرین چهارشنبه انداختند تا با پیش آمد سال نو از آسیب روز پلیدی چون چهارشنبه (به باور تازیان) بر کنار مانند.
درباره مراسم آتش افروز گفتیم که چند روز به نوروز مانده، در کوچه آتش افروز می گردد و آن عبارت است از دو یا سه نفر که رخت رنگ به رنگ می پوشند به کلاه دراز و لباسشان زنگوله آویزان می کنند و به رویشان صورتک می زنند یکی از آنها دو تخته را به هم می زند و اشعاری می خواند؛
آتش افروز آمده/ سالی یک روز آمده
آتش افروز صفیرم/ سالی یک روز فقیرم
روده و بوده آمده / هرچی نبوده آمده
و دیگری بازی در می آورد. در این وقت میمون باز، بندباز، طوطی، خرس به رقص و غیره کارشان رواج دارد. آتش افروزی در شب چهارشنبه سوری از کوچه محله های شهرها و روستاها تا دشت و تپه ها و کوه ها معمول قریب به اتفاق ایرانیان است. عشق به آتش برای ایرانیان، سابقه ای کهن تر از دیر مغان دارد. قدمت این سابقه را می شود در روزگاری که ایرانیان و هندیان هنوز با هم می زیستند جست وجو کرد که عناصر نور، آسمان، آفتاب و آتش را می ستودند.
زیرا که آتش شعله ور، نور و حرارت می بخشد و بالنده است و به آسمان سر می کشد. بی جهت نیست که ریگ ودا کتاب مقدس هندوان با سرود آتش آغاز شده است و آریاییان رب النوع آتش (آدروان یا آتروان) را فرزند خدای بزرگ (آسمان صاف) می دانستند و در پیدایش آتش و حرمت آن عقایدی داشتند.
در اوستا آمده است؛ آذر پسر اهورامزدا، ای آذر مقدس ارتشتاران، ای ایزد پر از فر، ای ایزد پر از درمان، آذر پسر اهورامزدا، با همه آتش ها.
از اساطیر ایرانی، آتش نمودی از اهورامزدا و دورنمایی از اهریمن است که در مبارزه با اهورامزدا به آن راه یافت.
برخی ناآگاهان به خاطر همین باور ایرانیان نسبت به آتش، ایرانیان را در برابر خداپرست، آتش پرست می دانند. باید گفت ایرانیان آتش پرست هستند اما پرستش در حقیقت به معنی پریستاری است یعنی حافظ و محافظ.
ایرانیان حافظ آتش هستند و آتش پرست به معنی محافظ آتش است نه به معنی پرستش آتش در برابر پرستش خدا. زردشت با برگزیدن آتش به عنوان سمبل دین خود از پیروان خود خواسته است که:
۱) همانند آتش پاک و درخشان باشند.
۲) همانگونه که شعله های آتش به سوی بالا زبانه می کشد، پیروان دین هم به سوی بالا، به سوی روحانیت، به سوی انسانیت و سرانجام به سوی ترقی و تعالی پیشروی کنند.
۳) همانگونه که شعله آتش هرگز به سوی پایین جذب نمی شود، آنان هم سعی کنند مجذوب خواهش های پست نفسانی نشوند و همیشه آمال بزرگ معنوی را در نظر داشته باشند.
۴) همانگونه که آتش چیزهای ناپاک را پاک می کند و خود آلوده نمی شود، آنان هم با بدی ستیزند بی آنکه خود را آلوده بدی ها کنند.
۵) همانگونه که از یک اخگر می توان آتشی برافروخت، با روی و مکر یک انسان نیکوکار نیز، روان های بی شماری پاک و منزه خواهد شد.
۶) آتش با هر چه تماس بگیرد، آن را مثل خود شفاف و درخشان می کند. فرد باید پس از برخوردارشدن از فروغ دانش و بینش دیگران را از فروغ نیکی بهره مند سازد.
۷) همانگونه که آتش فعال و بی قرار است، و تا پایان عمر حتی لحظه ای از کوشش باز نمی ایستد، انسان هم باید مانند آتش فعال باشد و از کار و کوشش باز نایستد. اما آتشی که درون آدمی را از آلودگی پاک می کند، جزاشا (راستی) نیست که از راه اصول سه گانه اندیشه نیک (هوست)، گفتار نیک (موخت) و کردار نیک (هوریت) به دست می آید.
آتشکده ها در ایران باستان، نه تنها جای عبادت، بلکه دادگاه، درمانگاه و دبستان هم بود. موبد در این مکان به دادرسی می پرداخت و در آنجا بیماران جسمی و روحی معالجه می شدند و اطفال، دروس دینی و معنوی می آموختند. علاوه بر اینها، آتشکده ها مجهز به کتابخانه های عمومی هم بودند که مورداستفاده باسوادان آن روز قرار می گرفت. در یسنای ۱۷، بند ۱۱ پنج قسم آتش تشخیص داده شده است از این قرار:
۱) برزی سونگهه؛ که در تفسیر پهلوی به بلندسوت (بزرگ سود) ترجمه شده است.
۲) وهومزیان و آن آتشی است که در کالبد انسان و دام است. به عبارت دیگر حرارت غریزیه است.
۳) اوروازیشت، و آن آتشی است که در رستنی ها و چوب ها موجود است.
۴) وازیشت، و آن آتش برق است و همان آتشی است که از گرز تشتو ایزد شراره کرد و دیو سپنچکره را هلاک کرد.
۵) سپینشت، و آن آتشی است که در گزرمان (خانه سرود و آتش) جاویدان فروزان است.
منشاء آتش همان نور است. در قرآن حکیم نیز در آیه ۳۶ سوره مبارکه نور، خدا را فروغ آسمان ها و زمین می داند و می فرماید؛ الله نورالسموات والارض. این سخن از قرآن، مانند سخنان بند ۱های ۱ یسنا است که می گوید؛ خدا گوهر پاک مینویی یا نیروی پاک مینویی نادیدنی است.
می دانیم که فروغ و نیرو، هردو یکی است. هر آینه جایی نیست که در آن فروغ یا نیرو نباشد. برای همین است که می گویند آفرینش جهان از فروغ یا نیرو است. در همین سوره از قرآن، در پشت سر همان آیه، فروغ آسمان ها و زمین را مانند چراغی در چراغدان می خواند و می فرماید؛ مثل نوره کمشکواه فیها مصباح؛ نمایش فروغ او مانند چراغدانی است که در آن چراغ باشد.
از گفته های این آیه می توانیم دریابیم که چراغدان در اینجا همان آسمان ها و زمین و دیگر آفریده های پاک ایزدی است که فروغ یا نیرو در درون آنها است. یعنی این جهان عنصری مانند چراغدانی است که آن چراغ خدایی یا آن فروغ و نیرو در درون آن است و از آنجا به جهان و جهانیان پرتوافشانی می کند.در اینجا جا دارد به ترقه چهارشنبه سوری نیز اشاره ای کوتاه بیندازیم.
در ایران باستان، درون آتش ساقه های دخت کاج می انداختند. این ساقه ها در هنگام سوختن می ترکید و صدای ترقه نیز از آن می آمد و با این ترقه بوی خوشی نیز فضا را پر می کرد. امروز متاسفانه از ترقه هایی سود جسته می شود که هم خطرناک است و هم مردم آزار. امید آنکه جوانان با فرهنگ این کهن بوم و بر مرز پرگهر در زنده نگه داشتن فرهنگ راستین ایرانی آریایی به پا خیزند و از فرهنگ ایرانی و غیرایرانی خودداری کنند.
دکتر فاروق صفی زاده
منابع مطلب در دفتر روزنامه موجود است.
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید