سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


هویت گمشده درباد


هویت گمشده درباد
● نگاهی به فیلم «تنهایی باد» به كارگردانی وحید موساییان
وقایعی كه در دو دهه گذشته و به خاطر جنگ در مناطق مرزی ایران اتفاق افتاد، دستمایه بسیاری از فیلم های چند ساله گذشته بوده است به اضافه این كه فیلمسازان نوجو تلاش می كنند سراغ فضاهایی بكر و دست نخورده بروند و این فضاها گاه در غرب كشور دیده می شود، گاه در شمال یا جنوب و گاه در شرق.
«تنهایی باد» از این دست فیلم هاست. دستمایه یا پیرنگ اصلی داستان به مسائل مردمان مرزنشین ایران و عراق می پردازد، مردمانی كه از سوی رژیم بعث عراق مورد هجوم وحشیانه قرار گرفتند و شهید شدند، این مردم بی دفاع این بار با كاراكتر دختری به تصویر كشیده شده اند كه از طرف سازمان ملل و كمیته حقوق بشر برای بررسی آمار مفقودان و كشته شدگان بمباران های مكرر به ایران آمده است. «هانا» پس از سال ها متوجه می شود كسانی كه با آنها روزگار می گذرانده، پدر و مادر اصلی او نبوده و در واقع خانواده اصلی او از همان كردنشینانی بودند كه در ایران زندگی می كردند. این را از «نریشن» ابتدای فیلم می فهمیم.
فضایی كه مادر ناتنی «هانا» در ذهن مخاطب ایجاد می كند و گذشته ای از «هانا» برای مخاطب می سازد. «هانا» اما، به دنبال دو گمشده می گردد، اول هویتی كه از او گرفته شده و حالا باید آن را بیابد و سپس تمام شناسنامه ها و افرادی كه زنده یا مرده اند. در واقع «تنهایی باد» نه تنها به اتفاق های حاصل از جنگ و هجوم می پردازد و این حركات را نكوهش می كند، در پس آن «تنهایی» آدم ها را هم بیان می كند.
آدم هایی كه تاریخ و هویت دارند، زندگی دارند، حرف می زنند، آواز می خوانند اما غمی پنهان در زیستن شان سایه انداخته است. غمی كه هجوم وحشیانه دشمن و از بین بردن نزدیكان شان برای آن ها به جا مانده است. اگر بخواهیم كمی به لایه های درونی این اثر توجه كنیم در وهله نخست بهتر است به تازه و بكر بودن داستان فیلم اشاره كنیم. این داستان اگرچه همان طور كه اشاره شد در «پیرنگ» و اساس ساختاری دارای نگاهی تازه به وقایع جنگ و پس از جنگ داشت اما در اجرا و ساختار بصری به ناتوانی قابل توجهی انجامیده بود.
ساختار فیلم به قدری آسان و ابتدایی به اجرا درآمده كه داستان و روایت را به كلی در محاق گرفتار كرده بود. ریتم غیرخلاقانه و كلاسیك، تردید در روایت مستندگونه یا داستانی، گریزهای غیرمرتبط با ساختار روایی و اضافه كردن مایه هایی از عشق كه به هیچ وجه با فضای ترسیم شده، هماهنگی نداشت، مواردی است كه به طور جزئی می شود در این فیلم مورد بررسی قرار گیرد. در واقع «هانا» با افرادی مواجه می شد كه این ها قرار بود خبر از نزدیكان شان بدهند و این كه آیا شناسنامه هایی كه در دست «هانا» و همكارانش است آیا صاحب زنده ای دارد یا نه؟ اما این اتفاق ها به قدری تكراری رخ می داد كه سكانس های فیلم تقریباً قابل حدس زدن بود، ضمن این كه پایان هركدام از گفت وگوهایی كه با اهالی هر روستا داشتند، از آن ها سراغ پدر و مادرش را می گرفت.
فرعیات این داستان تا آنجا می كشید كه مردی آوازه خوان به همراه یك «ینگه» و پیرایشگر از این روستا به آن روستا سفر می كردند و مجالس عروسی مردم را آب و لعابی می دادند. این روایت كه در دل روایت اصلی بود اگرچه نشانی از زندگی و شادمانی با وجود غم پنهان مردم آن سرزمین را در آن شرایط به تصویر می كشد، اما به قدری در فیلم بزرگ نمایی شده كه واقع نمایی خود را از دست داده است. تأثیر و تأثری كه باید در اصطكاك كاراكترها با هم مشاهده كنیم اصلاً آن تأثیری نیست كه انتظار داریم. اگرچه وحید موساییان در فیلم از نابازیگران استفاده كرده اما این نمی تواند دلیل قابل قبولی برای حس نداشتن بازی ها باشد.
در ابتدای فیلم بعد از این كه ماشین «هانا» در راه خراب می شود، پیش از این كه مأمور ارتش و راننده اش اطلاعی در مورد تعمیر شدن یا نشدن ماشین بدهند، سرهنگ به «هانا» می گوید ماشینش تعمیر نمی شود و باید شب را در یك روستا بگذراند و او می پذیرد.
در سفرش با افراد مختلفی مواجه می شود و اتفاق های عجیب و غریبی برایش رخ می دهد، از آن جمله خواستگاری پیرمرد از او و پلان های متعدد و تكراری اش كه از صورت هر دوی آنها گرفته می شود. یكی از مواردی كه در این فیلم جدای از سایر موارد روایتی نظر تماشاگر را جلب می كرد، عوض شدن پیاپی لباس «هانا» در طول یك مسیر یك روزه بود، در یك سكانس لباس های او رنگ و طرح و شكل دیگری داشت در سكانس بعد كه ظاهراً باید چند دقیقه یا یك ساعت بعد است این طرح عوض می شد، بی توجهی به این موارد ساده كه البته تماشاگر از آنها به سادگی نمی گذرد، مورد مهمی است كه در این فیلم فراموش شده است.
بخش هایی از فیلم به دیالوگ و رفت و آمد مرد نوازنده می گذرد كه حجم تصویری و زمانی كه از فیلم می گیرد به اندازه تأثیری نیست كه از كلیت اثر به خود اختصاص دهد. در واقع از این جهت «تنهایی باد» هویتی چند تكه دارد كه موساییان نتوانسته آن را خوب به هم چفت كند. فیلم به مستندی ضعیف تبدیل شده، مستندی كه نه به خاطر شناخت وضعیت، پدیده یا جغرافیایی خاص یا عادات و آداب و رسومی بومی و محلی ای مربوط به خطه ای ساخته شده و نه داستانی خوب پرداخته شده دارد كه از این حوزه بیرون آورده شود.
به یك بیان «تنهایی باد» اثری خام دستانه است، خام دستانه از آن جهت كه بین روایتی مستند و داستانی در تعلل است، اما خبر از كارگردانی اهل كنكاش و ریسك می دهد. او از میان این همه نگاه به سینمای جنگ و دفاع مقدس آن دریچه ای را می یابد كه متعلق به اوست. دریچه ای كه دغدغه بخش قابل توجهی از هموطنان ما را به تصویر می كشد. اقوام كردنشین غرب كشور در زمان جنگ و بویژه در بمباران های وحشیانه شیمیایی دچار خسارات جانی و تاریخی غیرقابل انكاری شدند. اتفاق هایی كه هنوز در ذهن و زبان آنها مانده است. این فیلم در سال ۱۹۹۱ اتفاق می افتد. زمانی كه جنگ پایان یافته اما هنوز در آن منطقه درگیری و كشتن وجود دارد. درگیری هایی كه با تك تیرانداز در این فیلم ترسیم شده است.
مسأله ای كه در این فیلم قصد طرح آن به عنوان یك نگاه اتفاق می افتد، مسأله بسیارمهمی است، تعدادی از انسان ها در یك منطقه كشته شده اند، برخی از خود آن قوم شناسنامه های شان را - چه آنهایی كه مانده اند و چه آنهایی كه رفته اند - به آتش می كشند و از همكاری كه با رژیم بعث كردند اظهار پشیمانی می كنند، كه البته در فیلم هم تصویر شده و برخی دیگر در پی كشف آنهایی هستند كه زنده اند اما نام و نشانی از آنها نیست. در پایان فیلم راهنمای «هانا» كشته می شود و او این وحشت را در عمق وجود خود احساس می كند. وحشتی كه هم نسلان او در بطن آن متولد شدند و زندگی كردند.
در پایان فیلم «هانا» در می یابد كه پدر و مادرش كشته شده اند، در واقع یكی از همان پیرمرد و پیرزنانی كه او عكس خانواده اش را برای شناسایی به آنها نشان می دهد، آنها را می شناسند و خبر كشته شدن شان را به «هانا» می دهند.
این جا كه «هانا» دیگر جست وجو درباره هویت گمشده اش را پایان می دهد و درواقع در همین جاست كه جست وجوی او درباره شناسنامه ها و آدم های زنده هم پایان می یابد.
این دو كنكاش به موازات هم پایان می یابند و از این جست وجو دختر بی دفاع و بی خانمان دیگری به روایت فیلم اضافه می شود كه «هانا» با او همذات پنداری می كند. «هانا» این دختر را همچون خود درمی یابد و تلاش می كند چون موقعیت خود به او بنگرد. او با «هانا» برای آینده اش همراه می شود.
«تنهایی باد» اگر قرار باشد به كارنامه یك فیلمساز در میانه های فعالیت او اضافه شود یا به بیان دیگر تجربه چندم یك فیلمساز باشد به طور قطع در داوری و سنجش از درجه اعتبار زیادی برخوردار نخواهدبود. اما چون ابتدای حركت این كارگردان در عرصه فیلم بلند بوده قابل توجه است.
حسن گوهرپور
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید