جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


کارآفرینی زنان در ایران


کارآفرینی زنان در ایران
زنان حدود نیمی از جمعیت کشور و بخش قابل توجهی از جمعیت فعال اقتصادی را به خود اختصاص داده و نسبت آنان در جامعه تحصیلکرده هم‌چنان رو به تزاید است. اما هنوز سهم شایسته‌ای در اقتصاد ملی به‌دست نیاورده‌اند.
با آنکه افزایش زنان تحصیلکرده می‌تواند شاخصی برای پیشرفت محسوب شود و فرصت‌ها را برای تسریع روند توسعه فراهم سازد ، اما فقدان تناسب میان بازار کار و نظام آموزشی از یک سو و کمبود شغل و مهیا نبودن امکانات لازم برای پرورش ایده های خلاق از سوی دیگر شرایط را برای استفاده مناسب از این ظرفیت عظیم فراهم نمی سازد.
در این راستا کارآفرینی ساز و کاری است که می‌تواند در برون رفت از این معضل مؤثر واقع شود. کارآفرینی فرآیند خلق ابتکارات و نو آوریها و ایجاد کسب وکار‌های جدید در شرایط پر ابهام و خطر خیز از طریق کشف فرصت های محیطی و بسیج منابع است. به منظور شناخت تأثیر کارکرد این مقوله ، مطالعه ای در مورد حدود ۵۰ کارآفرین زن انجام شده است. کارآفرینانی که نسبت به ایجاد کسب و کاری جدید مبادرت نموده و هم اینک نیز به فعالیت خود ادامه می‌دهند .
این مطالعه نشان می‌دهد که محدودیت های مشترکی در میان آنان وجود دارد که با ابتکار و خلاقیت توانسته اند مسیر کارآفرینی خود را طی نمایند .
به طور کلی موانع عنوان شده را در سه بخش کلی می‌توان برشمرد . موانع فردی که ناشی از محدودیت های خانوادگی و کاستی های علمی آنان است . موانع سازمانی که منبعث از محیط درون کسب و کار است و موانع محیطی که متأثر از محیط فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی است .
۱) موانع فردی :
منظوراز موانع فردی محدودیت هائی است که متأثر ازخانواده و یا کاستی های علمی ومهارتی است. محدودیت های خانوادگی عموماً از طرف اعضاء نزدیک خانواده و خاصه همسر آنان در شروع کسب و کار اعمال شده است . هم چنین مراقبت و نگهداری فرزندان بویژه در سنین کودکی همزمان با مشغله های کاری دغدغه جدی دیگر آنان می‌باشد .
زنان کارآفرین مورد مطالعه برای رفع و یا تقلیل موانع خانوادگی راههائی هم چون مدارا و گفتگو ، جلب همکاری محارم ، تشکیل تیم با همسر و اثبات موفقیت را برگزیدند .
یکی از این نمونه های موفق ، زن کارآفرینی است که در سال ۱۳۶۳ کسب و کار جدیدی را در صنعت حمل و نقل ایجاد کرد و در سال ۱۳۶۴ موفق به اخذ مجوزحمل و نقل بین‌المللی شد.با آنکه مخالفت های همسرش فشار جدی به او وارد کرده بود اما توانست گام های موفقیت را در سال های نخست به خوبی طی نماید و پس از حدود دو سال با کسب اعتبار حرفه‌ای در صنعت حمل و نقل نه تنها همسرش را نسبت به ادامه کسب و کار متقاعد کرد که ، وی را نیز برای همکاری مشترک ترغیب نمود . همسرش ابتدا نپذیرفت و راضی به آن نمی شد که در شرکتی که او به عنوان مدیر عامل نقش دارد کار کند .
اما با سماجت تمام توانست همسرش را در شرکت جذب کند وبا ابتکار عمل جدیدی شرکت خود را به دو بخش داخلی و بین المللی تقسیم نمود به طوریکه مدیریت حمل ونقل داخلی را خود و مدیریت بخش بین المللی را همسرش به عهده گرفت . این پیوند در همبستگی خانوادگی آنها و نیز توسعه کسب و کار او تأثیر زیادی از خود به جای گذاشت .
برخی از زنان کارآفرین مورد مطالعه دچار کمبود دانش و مهارت کافی در استفاده از فرصت های موجود و منابع قابل دسترسی در محیط کسب و کار خود می‌باشند . این کاستی ها عموماً در زمینه های مدیریت ، حقوق ، اطلاعات ، مالی ، فروش و بازاریابی قابل طرح است ، به جز مواردی اندک ، اکثر آنان دوره یا برنامه‌ای آموزشی در این زمینه طی نکرده اند و برخی از آنان کمبود های خود را از طریق جلب همکاری همسر و یا استفاده از تجارب دیگران جبران کرده اند.
۲) موانع سازمانی :
با آنکه این دسته از موانع برای کلیه کارآفرینان اعم از زن و مرد می تواند مطرح باشد ، اما برای زنان به دلیل سهم حضور کمتر آنان در عرصه های اقتصادی به ویژه در ایجاد کسب و کار و مشاغل مدیریتی مشهودتر است .
به طور کلی زنان کارآفرین مورد مطالعه در محیط سازمانی‌خود با چهار مانع کمبود منابع مالی ، فیزیکی( امکانات نرم افزاری و سخت افزاری ) ،فروش و منابع انسانی مواجه بوده اند . از نظر منابع مالی مشکلاتی هم چون فقدان یا کمبود سرمایه ، طولانی بودن فرایند دریافت وام وسهل الوصول نبودن تسهیلات بانکی بر سر راه آنان قرار داشته است .
موانع بازاریابی و فروش کارآفرینان مورد مطالعه عموماً در عدم شناخت کافی آنان نسبت به چگونگی ورود به بازار ، توسعه حضور در بازارهای هدف ،نبود سیستم های حمایتی دستگاههای سیاستگذار و فقدان مشاور و راهنما خلاصه می شود .
مهمترین موانع مطرح شده در زمینه مدیریت منابع انسانی ناباوری نسبت به توانائی زنان است در برخی موارد کارکنان آنان بدلیل نگرش منفی به زن و مدیریت وی بویژه در مقطع ایجاد کسب و کار مشکلاتی برای آنان ایجاد می کردند که در ادامه با مدیریت عاطفی آنان کاهش و یا محو گردیده است .
عموم زنان کارآفرین مورد مطالعه ، در فضای کسب و کار خود محیطی عاطفی ایجاد کرده‌اند . این شیوه سبب شده است که کارکنان از احساس صمیمیت و محبت و در عین جدیت در محیط کار برخوردار باشند . برخوردهای آنان با کارکنان خود با انتقال احساس مادرانه و خواهرانه توام است . این سبک از برخورد به عنوان اهرم تقویت کننده روابط درون سازمانی عمل می کند .
۳) موانع محیطی :
کارآفرینان مورد مطالعه با موانع محیطی نیز مواجه بوده اند این موانع متأثر از محیط فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی می‌باشد . موانعی که صرفاً با کوشش فردی آنان قابل رفع نیست بلکه نیازمند اصلاحات و تحولات تدریجی ارزش آفرین در محیط است . به عبارتی نیازمند نوعی فرهنگ سازی است .
نگرش منفی به نقش اجتماعی زن و ارائه تعریفی مشخص از او و محصور نمودن وظایفش در امور خانه داری ، همسر داری و بچه داری ، دلایل اولیه ای است که موجب برخوردها، مخالفت ها و ممانعت های حضور اجتماعی زن می شود . آن هنگام که یک زن در متن این سنت های ریشه ای به کارآفرینی دست می زند ، به طور طبیعی عکس العمل ها شدت بیشتری پیدا می کند .
کار آفرینان مورد مطالعه در اغلب موارد به ویژه آنها که از نظر موقعیت زمانی و مکانی در محدودیت های زیادی به سر برده اند و یا در حرفه هائی مغایر با پذیرش عمومی جامعه کارآفرین شده‌اند ، فشار زیادی را از سوی محیط خود پذیرا گشته اند و با عکس العمل های متعدد در شروع کسب و کار در قالب مضامینی هم چون « زن را چه به این حرف ها » مواجه بودند .
از جمله دیگر زنان کارآفرین فردی است که در روستائی در استان خراسان توانسته است با ایجاد یک تعاونی و فعالیت های اقتصادی از جمله کشاورزی و دامداری ۱۴ روستا را به صورت شبکه به یکدیگر وصل و برای ۶۰۰ نفر از زنان روستاهای مزبور شغل ایجاد نماید. او نقش اصلی را در سازندگی روستا به خود اختصاص داده به طوریکه برای اتصال برق روستا، اتصال مخابرات ، آسفالت روستا ، تأسیس نانوائی و زمینه‌های دیگری در توسعه و عمران روستا اقدام نمود و نسبت به اجرای آنها نیز موفق گردید.
او علاقمند بود تا روستا را از حالت خاکی خارج سازد و به همین دلیل با ادارات مربوطه وارد مذاکره و مکاتبه شد . برای جا انداختن موضوع مجبور شد امضاء های اهالی روستا بویژه مالکین را که عموماً مرد بودند ، برای مسئولین جمع کند . به هنگام جمع آوری امضاء ها برای برخی از مردان روستا سخت بود که یک زن به چنین اقدامی دست زده و حتی برخی مطرح می کردند که «برای ما مرگ بهتر است تا اینکه دنبال امضاء یک زن برویم» ! اما او سعی می کرد برخوردهای آنان را برروی خود نیاورد و با آنان وارد مذاکره شد و فواید این اقدام را برای متقاعد ساختن آنان تشریح می کرد .
برخی از سازمان ها و موسسات اقتصادی – اجتماعی مرتبط باکسب و کار آنان ، نیز تحت تاثیر همین نگرش برخورد می کردند . این برخوردها یا به صورت مستقیم و اظهار نظر منفی در مقابل ابتکارها و نوآوریها بروز پیدا می کند و یا به صورت تاخیر در ایجاد و توسعه کسب وکار و عدم ارائه امکانات لازم و برخورد بی تفاوت با موضوع نمایان شده است . برای برخی از مسئولین این سازمان ها بویژه در شروع بسیار سنگین بود که یک زن به طور مستقل وجدا از چتر حمایتی یک مرد بتواند با ابتکار عمل و خلق ایده نو ، کسب و کار جدیدی تأسیس نماید .
زن کارآفرین دیگری که مدیریت یک شرکت تابلوسازی برق را به عهده دارد، یکی از سازندگان تراز اول تابلوهای توزیع نیرو درایران است. علاوه بر آن تا کنون نسبت به تشکیل چهار شرکت بازرگانی نیز اقدام نموده ، یکبار که با یکی از مدیران یکی از دستگاههای عمومی به منظور انجام عملیات بازاریابی دیدار داشت ، مدیر مربوطه با او با لحن بدی برخورد کرد به طوریکه با لفظ «تو» به او گفت « مگر زن هم می فهمد تابلوی برق چیست » او عنوان می کند که همواره برخوردهایش آرام بود چون معتقد بود که می تواند موفقیت خود را ثابت کند .
علاوه بر آن اصولاً قوانین و ضوابطی برای تشویق و حمایت از کارآفرینان وجود ندارد تاکارآفرینان با استفاده از آن بتوانند کسب و کارخود را توسعه بخشند .
بررسی ها نشان می دهد که زنان کارآفرین مورد مطالعه برای کاهش تأثیرات این موانع از راههای مختلفی وارد شده اند از جمله نسبت به جلب اعتماد عمومی ، استفاده از مهارت های ارتباطی، رعایت ضوابط و قوانین جاری و توسعه روابط اجتماعی اقدام نموده اند .
آنچه اهمیت دارد آن است که کارآفرینان مورد مطالعه علیرغم محدودیت‌های مورد اشاره خلاقانه توانسته‌اند از سد موانع عبور کنند و مسیر کارآفرینی خویش را هموارسازند.
▪ فرایند توسعه ظرفیت آنان از چند منظر قابل تأمل است :
نخست آنکه موانع و محدودیت‌های اجتماعی را هرچند که تلخ و ناگوار باشد به‌عنوان واقعیتی اجتماعی پنداشته‌اند . به‌همین دلیل انگیزه و همت رفع آنان را ازطریق مدارا و گفتگو و صبر آگاهانه دارند و در این مسیر به تغییر ذهنیت‌ها و نگرش‌ها معتقدند . آنان به‌راحتی حاضر نبوده‌اند با برخوردهای هیجانی و عصبیت در مقابل مقاومت‌های دیگران «ساخته‌های خود را تخریب کنند» چراکه عزم خود را نه تنها برای فعال ماندن که برای توسعه در مسیر کارآفرینی جزم کرده‌اند .
و در این راه پشتکار وصف ناشدنی داشته‌اند . با تکیه بر همین نگرش و ویژگی‌ است که همواره چهره‌ای امیدوار و امیدبخش از خود ظاهر می‌سازند وخود را نیز برای مقابه با وقایع و حوادث آتی مهیا می‌سازند تا از این طریق قدرت مهار آینده را به‌دست آورند.
دوم‌آنکه در مسیر توسعه کسب و کار خود صرفاً به نیت کسب منافع شخصی انگیزه حرکت ندارند هرچند ممکن است انگیزه اولیه آنان در ورود به عرصه کارآفرینی چنین باشد. آنان همراه با توسعه ایده‌های خلاق خویش ، خود نیز توسعه می‌یابند و در این راستا به‌تدریج به‌عنوان سرمایه‌ای اجتماعی مطرح می‌شوند.به عبارتی نقش مربی و مروج و مولد را در جامعه به خود می‌‌گیرند و با ارتقاء هویت اجتماعی خویش الگو و نمونه در زایش و پویش و پرورش برای همگان می‌باشند .
سوم آنکه آهنگ حرکت خویش را نه در بستر حمایتی و اتکا به غیر که در ظرف توانمندیها و قابلیت های خویش تنظیم می‌کنند . به همین دلیل هیچگاه به بهای در دسترس نبودن منابع و امکانات متوقف نمی شوند، هر چند که حیات کسب و کارشان تهدید شود . آنان در این مسیر خود یاری و همیاری را فرا گرفته و توانسته اند از این طریق موفقیت خود را اثبات نمایند و در پس آن دیگران را به سوی خویش متوجه سازند و اعتبار حرفه ای در صنعت و صنف خود کسب نمایند . تکثیر این چهره ها اثرات فراوانی نه تنها در عرصه اقتصادی که در عرصه اجتماعی و سیاسی نیز به جای می گذارد .
در همین راستا تجمع آنان در قالب نهادی مدنی ضرورت می یابد و شماری چند از آنان نیز اینک در پی آن هستند که در تحقق این امر همت گمارند و شبکه زنان کارآفرین را در ایران سامان بخشند و در گام بعد این پیوند را با سایر کارآفرینان گسترش دهند.
نویسنده: فیروزه صابر
منبع : زنان کارآفرین


همچنین مشاهده کنید