پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

فریضه علم از دیدگاه استاد شهید مطهری


فریضه علم از دیدگاه استاد شهید مطهری
قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون انما یتذکر اولوالالباب فریضه علم با این تعبیر از حدیث معروفی از رسول اکرم (ص) اقتباس شده است و آن حدیث این است: طلب العلم فریضه علی کل مسلم یعنی جستجو و تحصیل علم بر هر مسلمانی فرض و واجب است. این حدیث از جمله احادیث اسلامی است که شیعه و سنی هریک به طرق و سندهای خود آن را از رسول اکرم نقل کرده‌اند. اگرچند حدیث مسلم داشته باشیم که فریقین آن را از رسول اکرم (ص) نقل کرده باشند یکی همین حدیث است.
فریضه یعنی واجب؛ از ماده “فرض” است که به معنی قطع و حتم و وجوب است. آنچه را ما الان به آن واجب و مستحب می‌گوییم، در صدر اول به مفروض و مسنون تعبیر می‌کرده‌اند.
این حدیث می‌رساند که: یکی از فرایض اسلامی و واجبات اسلامی در ردیف سایر واجبات و فرایض، طلب و تحصیل علم است. تحصیل و طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، اختصاص به طبقه و دسته‌ای دون طبقه و دسته‌ای ندارد.
در تواریخ آمده که قبل از ظهور اسلام بعضی از جامعه‌های متمدن‌ آن روز تحصیل علم را از حقوق و امتیازات بعضی از طبقات می‌دانسته‌اند و برای سایرین چنین حقی قائل نبوده‌اند. در اسلام نه تنها علم به عنوان “حق” از امتیازات کسی نیست، بلکه به عنوان “تکلیف” و “وظیفه” بر همه افراد تحصیل آن فرض و واجب است مانند سایر تکالیف.
نماز یکی از فرایض است. روزه یکی از فرایض است. زکات از فرایض است. حج یکی از فرایض است. جهاد یکی از فرایض است. امر به معروف و نهی از منکر یکی از فرایض است. همچنین عالم شدن و دانا شدن هم (به نص این حدیث) یکی از فرایض است.
در این جهت به طور اجمال و سربسته اختلافی نیست. از صدر اسلام تا امروز همه فرق و همه علمای اسلامی این مطلب را قبول داشته‌اند. در کتب حدیث همیشه یک باب مخصوص هست تحت عنوان “باب وجوب طلب العلم” و یا عنوانی نظیر این عنوان. اگر اختلاف‌نظری هست در تفسیر و توضیح معنی و مقصود این حدیث و در مقدار عموم و شمول آن است.
● وضع ملل مسلمان
جای تعجب است که اسلام که تا این اندازه از علم حمایت کرده و آن را فرض و واجب دانسته پس چرا دورترین ملل جهان از علم و دانش مسلمان‌اند؟
رسول اکرم (ص) در حدیث اول که ذکر شد، اشاره فرمودند که تحصیل علم بر هر مسلمانی واجب است، زن و مرد، پیر و جوان. در حدیثی دیگر می‌فرمایند:‌ اطلبوا العلم من المهد الی اللحد یعنی در همه عمر، از گهواره تا گور در جستجو و طلب علم باشید؛ یعنی علم فصل و زمان معینی ندارد، در هر زمانی باید از این فرصت استفاده کرد. فردوسی اشاره به همین حدیث می‌کند و می‌گوید:
به گفتار پیغمبر راستگوی
ز گهواره تا گور دانش بجوی
همان‌طوری که حدیث اول از لحاظ افراد و از لحاظ جنس و صنف و طبقه اختصاص و محدودیت را برداشت و این فریضه را از آن نظر تعمیم داد، این حدیث از لحاظ وقت و زمان توسعه و تعمیم می‌دهد. ممکن است فریضه و تکلیفی از لحاظ زمان محدودیت داشته باشد و نشود هر زمانی به آن پرداخت. مثلا روزه‌‌های واجب، وقت و زمانش معین است و آن ماه مبارک رمضان است و حتی نمازهای واجب در ساعات معینی از شب نه روز باید انجام گیرد و یا مثلا موسم حج ماه ذی‌الحجه است. ولی فریضه علم محدود به هیچ زمانی و هیچ سنی و سالی نیست و اگر وقت روزه ماه رمضان و وقت حج، ماه ذی‌الحجه و وقت نماز ظهر مثلا از ظهر تا نزدیک غروب است، وقت تحصیل علم از گهواره تا گور است.
در حدیثی دیگر می‌فرمایند: اطلبوا العلم ولو بالصین یعنی علم را جستجو و تحصیل کنید و به دست آورید ولو در چین. ولو اینکه مستلزم این باشد که به دورترین نقاط جهان مانند چین سفر کنید. ظاهرا علت اینکه نام چین برده شده است این باشد که در آن روز از چین به عنوان دورترین نقاط جهان که مردم آن روز می‌توانستند به آنجاها بروند نام برده می‌شده و یا علت این است که در آن زمان چین به عنوان یک مهد علمی و صنعتی معروف بوده است.
این حدیث می‌گوید تحصیل علم، جا و مکان معین ندارد، همان‌طوری که وقت و زمان معین هم ندارد. یک سلسله احادیث داریم در باب فضل مهاجرت و مسافرت برای علم به نقاط دوردست و حتی آیه کریمه “و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله” به مهاجرت و مسافرت در طلب علم تفسیر شده است. در یکی از احادیث معتبر، وارد شده: “لو علمتم مافی طلب العلم لطلبتموه و لو سبفک المهج و خوض التجج” یعنی اگر می‌دانستید در نتیجه طلب و تحصیل علم به چه سعادت‌هایی می‌رسید، به دنبال آن می‌رفتید ولو به اینکه خون شما در این راه ریخته شود و یا مستلزم این باشد که به دریاها وارد شوید و اقیانوس‌ها بپیمایید.
رسول اکرم (ص) در حدیثی دیگر می‌فرمایند: “کلمه الحکمه ضاله المومن فحیث وجدها فهوا حق بها” یعنی حکمت گمشده مومن است و هرکس که چیزی گم کرده آن را در هر نقطه که پیدا کند معطل نمی‌شود و برمی‌دارد. “حکمت” یعنی سخن و مطلب محکم و متقن و منطقی و درست، یعنی دریافت حقیقت. هر قانون و قاعده‌ای که با حقیقت وفق دهد و ساخته وهم و تخیلات نباشد “حکمت” است.
علی (ع) می‌فرماید: “الحکمه ضاله المومن فاطلبوها ولو عند المشرک تکونوا احق بها و اهله” یعنی حکمت گمشده مومن است پس او را بجویید و بیابید هرچند در نزد یک نفر مشرک باشد. شما که مومن هستید به آن علم و حکمت سزاوارترید و شایسته آن می‌باشید. باز هم از این تعبیرات زیاد داریم. خلاصه همه اینها این است که در فراگرفتن علم، یگانه شرط این است که آن علم درست و صحیح و مطابق با واقع و حقیقت باشد، شما به آن کسی که علم و حکمت را از او فرا می‌گیرید کار نداشته باشید.
در احادیث، از زبان حضرت مسیح عیسی بن مریم (ع) نقل شده که فرمود: “حق را بگیرید و بپذیرید ولو از اهل باطل، اما باطل را هرگز نگیرید و نپذیرید و لو از اهل حق. خودتان صراف سخن و سخن‌شناس باشید.”
به هر حال این سلسله احادیث، قید و محدودیت را در باب علم از لحاظ صرف ارتباط، یعنی از لحاظ کسانی که یک نفر مسلمان علم خود را از آنها فرا می‌گیرد، برداشته است. زیرا ممکن است یک وظیفه‌ای از این نظر محدود باشد. مثلا نماز جماعت را باید به یک نفر اقتدا کرد، اما شرط دارد. شرطش این است که مسلمان باشد، مومن باشد، عادل باشد. اما در تعلیم و تعلم هیچ‌یک از این شرط‌ها منظور نشده است.
واقعا این خود یک معمایی است که چرا این وظیفه عمومی متروک شد و فریضه شناخته نشد، چرا این دستورها اجرا نشد. البته نه هیچ زمان، زیرا که اسلام یک نهضت علمی و فرهنگی عظیم کم‌نظیری در جهان به وجود آورد و قرن‌ها پرچمدار علم و فرهنگ و تمدن بشریت بود و این نهضت مدیون فرمانی بود که اسلام درباره علم صادر کرد. چگونه ممکن است دینی که اولین آیه نازل بر پیغمبرش با خواندن و نوشتن و قلم و علم و تعلم آغاز می‌گردد: “اقرا باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق. اقرا و ربک الاکرم. الذی علم بالقلم. علم الانسان مالم یعلم” دینی که اصل اولش توحید است و در آن اصل، تقلید و تعبد را به هیچ‌وجه جایز نمی‌داند و تحقیق و تجسس را لازم می‌شمارد؛ چنین دینی تمدن و فرهنگ و نهضت علمی به وجود نیاورد؟! ولی در عین حال وقتی که انسان به آن دستورها و فرمان‌ها می‌نگرد می‌بیند مخصوصا در قرون اخیر خیلی متروک مانده که نتیجه‌اش همین است که می‌بینیم.
● علل متروک ماندن فرمان اسلام
مسلما یکی از علل این امر حوادثی بوده است که در اوضاع اجتماع مسلمین ابتدا به وسیله دستگاه‌های خلافت پدید آمد و بعد دنبال شد، ناهمواری‌ها در زندگانی مسلمین به وجود آمد، یک جامعه طبقاتی درست شد که با منظور اسلام ابدا وفق نمی‌دهد؛ جامعه منقسم شد به یک طبقه فقیر و بدبخت که نان خود را به زحمت می‌توانست به دست آورد و یک طبقه مسرف و مبذر و مغرور که نمی‌دانست با آنچه در چنگال دارد چه بکند. وضع زندگی عمومی وقتی که شکاف بردارد زمینه برای اجرا و عمل و توجه به این دستورها باقی نمی‌ماند و بلکه عواملی پیدا می‌شود که این‌گونه دستورها اجرا نشود.
بعضی‌ها علت دیگری ذکر می‌کنند، مدعی هستند که علت اینکه دستورهای اسلام راجع به علم زمین خورد، این بود که حسابی از جایی برداشته شد و به جای دیگر گذاشته شد و به تعبیر دیگر اعتباری از حسابی برداشته شد و به حساب دیگر ریخته شد؛ مثل اینکه کسی در بانک حسابی داشته باشد و دولت اعتباری برای آن حساب باز کند و بعد بیایند این اعتبار را از آن حساب بردارند و به پای حساب دیگر بریزند.
این دسته می‌گویند علت اینکه دستورهای اسلام در باب علم زمین خورد این بود که آنچه اسلام به حساب علم و تشویق عموم به تعلیم و با سواد شدن و فضیلت علم گفته بود همه به حساب عالم و تشویق به احترام و دست‌بوسی و فضیلت عالم گذاشته شد؛ مردم به جای اینکه توجه پیدا کنند که خودشان سواد پیدا کنند و تا حدی که مقدور است، خودشان و فرزندانشان باسواد و عالم شوند، توجهشان معطوف شد به اینکه اجر و فضیلت را در احترام و خضوع نسبت به علما کسب کنند. نتیجه همین شد که هست.این مطلب تا اندازه‌ای درست است، زیرا هرچند علما و محققین اسلامی همچو تحریفی را مرتکب نشده‌‌اند ولی در نوشته‌های سطحی و ساده‌ای که به دست مردم هم رسیده و در منابر و مواعظ معمولی، منطق همان بوده. اتفاقا سر و کار مردم با همین نوشته‌ها و همین منابر و مواعظ بوده نه گفتار فلان محقق که در فلان کتاب علمی خود از این موضوع بحث کرده است. در بیانات برخی علمای اسلام هم اگرچه آن انحراف که ذکر شد نیست ولی یک نوع جمود و انحراف دیگری کم و بیش دیده می‌شود که البته آن هم در کند کردن تیغ فرمان‌های اسلام درباره علم تاثیر داشته و آن انحراف این است که هر دسته و طبقه و صنفی از علمای اسلام، محکم چسبیده‌اند که مقصود رسول اکرم (ص) از آن علمی که فرموده “فریضه” است. همان علمی است که ما داریم.
● کدام علم؟
غزالی می‌گوید علمای اسلام در تفسیر این حدیث تقریبا بیست فرقه شده‌اند و هر فرقه‌ای اهل هر علم و فنی بوده‌اند، گفته‌اند مقصود این حدیث همان علم و فن ماست. متکلمین گفته‌اند مقصود پیغمبر از این حدیث علم کلام است. زیرا علم کلام علم اصول دین است. علمای اخلاق گفته‌اند که مقصود، علم اخلاق است که آدمی بداند منجیات چیست و مهلکات چیست.
فقها گفته‌اند که مقصود، علم احکام است که لازم است هر کسی یا مجتهد باشد و یا از مجتهدی تقلید کند.
مفسرین گفته‌اند که مقصود، علم تفسیر است زیرا تفسیر، علم به کتاب‌الله است. محدثین گفته‌اند مقصود، علم حدیث و روایت است. چون همه چیز حتی قرآن را از روی حدیث باید فهمید. متصوفه گفته‌اند مقصود، علم سیر و سلوک و مقامات نفس است و همین‌طور... بعد خود او بیانی دارد که اگرچه کاملا جامع نیست ولی نسبتا جامع‌الاطراف‌تر است. خلاصه این است که مقصود پیغمبر (ص) هیچ‌کدام از اینها انحصارا نیست. اگر مقصود پیغمبر، خصوص یکی از این رشته‌ها بود، تصریح می‌کرد که مثلا علم کلام یا اخلاق یا تفسیر یا فقه یا حدیث است. باید دید از نظر اسلام چه چیزی لازم و واجب است به وجوب عینی یا وجوب کفایی و اگر راه انجام آن تکلیف، تحصیل علم و یاد گرفتن است، باید گفت تحصیل آن علم واجب و لازم است.
● فریضه تهیوی
فقها اصطلاحی دارند، می‌گویند وجوب علم، وجوب نفسی تهیوی است، یعنی وجوب علم تنها یک وجوب مقدمی مثل همه مقدمه واجب‌ها که وجوب استقلالی ندارند، نیست بلکه یک وجوه استقلالی است. در عین حال علم از آن جهت واجب است که به انسان آمادگی می‌دهد که سایر وظایف خود را بتواند انجام دهد.
چیزی که هست، فقها این وجوب تهیوی را اختصاص می‌دهند به یادگرفتن احکام و مثل این است که غالبا این طور فرض می‌شود که انجام وظایف اسلامی فقط موقوف است به اینکه مسلمانان، خود وظیفه را بدانند و بشناسند و همین که وظیفه را شناختند خودبه‌خود قادر به انجام آن خواهند بود. پس علمی که فریضه است این است که مسلمان در وظیفه‌شناسی یا مجتهد باشد یا مقلد.
و حال آنکه واضح است که همان‌طوری که وظیفه‌شناسی و یادگرفتن دستورهای دینی لازم است، بسیاری از کارهایی که به حکم دین، آن کارها فرض و واجب می‌باشد کارهایی است که خود علم و درس و مهارت لازم دارد. مثلا طبابت واجب کفایی است اماانجام این فریضه بدون درس و تحصیل و کسب علم پزشکی میسر نیست، پس تحصیل این علم فریضه است و همچنین بسیاری چیزهای دیگر.
باید دید چه نوع اموری است که از نظر جامعه اسلامی لازم و واجب است و آن کار را بدون یاد گرفتن و تعلیم و تعلم نمی‌توان خوب انجام داد، پس علم آن کار هم واجب است.
فریضه علم از هر جهت تابع میزان احتیاج جامعه است. یک روز بود که کشاورزی و صنایع مورد احتیاج و تجارت و سیاست هیچ‌کدام علم و تحصیل لازم نداشت. اما امروز وضع دنیا عوض شده و احتیاجات جامعه عوض شده است. اکثر کارها تکنیسین و متخصص فنی لازم دارد.
● اصل استقلال و عزت جامعه اسلامی
اسلام جامعه‌ای می‌خواهد عزیز و مستقل و متکی به خود. اسلام نمی‌پسندد که یک ملت مسلمان، زیردست و توسری خود یک ملت غیرمسلمان بوده باشد: لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا. یعنی خداوند نمی‌پسندد که کافران بر مسلمانان سیطره و تسلط داشته باشند. اسلام نمی‌پسندد یک ملت مسلمان همیشه دست‌ دریوزگی به سوی یک ملت دیگری به عنوان قرض یا کمک بلاعوض دراز کند. اسلام نمی‌پسندد جامعه اسلامی استقلال اقتصادی یا اجتماعی نداشته باشد. اسلام نمی‌پسندد جامه اسلامی و مسلمانان همین‌که بیماری سختی پیدا کردند خودشان طبیب و وسایل کافی نداشته باشند و بیماران را به دوش بکشند و به سوی ملت‌های غیرمسلمان بروند.
● علم، پایه عزت‌ها و استقلال‌ها
اصل دیگر اینکه در دنیا تحولی به وجود آمده که همه کارها بر پاشنه علم می‌چرخد و چرخ زندگی بر محور علم قرار گرفته است. همه شئون حیات بشر با علم وابستگی پیدا کرده، به طوری که هیچ کاری و هیچ شانی از شئون حیات بشر را جز با کلید علم نمی‌توان انجام داد.
● فریضه علم، مفتاح سایر فرایض
اصل دیگر اینکه انجام سایر فرایض و تکالیف فردی و اجتماعی اسلام به فریضه علم بستگی دارد. فریضه علم به عنوان یک کلید و مفتاح برای انجام سایر فرایض و منظورهای اسلامی، شناخته شده و به اصطلاح فقها واجب تهیوی است و بالنتیجه اگر شئون حیاتی مسلمین شکلی به خود بگیرد که وابستگی بیشتری به علم پیدا کند فریضه علم هم اهمیت و لزوم و توسعه و عموم بیشتری پیدا می‌کند.
● نتیجه
از مجموع این اصل‌ها نتیجه می‌شود که وظیفه شرعی و عمومی همه مسلمین این است که به سوی علم رو بیاورند و تعلیمات عمومی را بر فرد فرد واجب بشمارند.
علی محمدی تودشکی استاد دانشگاه
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید