جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


آتش افروزی در نوروز


آتش افروزی در نوروز
یكی از زیباترین رسم های كهن زرتشتی افروختن آتش پیش از دمیدن آفتاب در روز اورمزد از ماه فروردین است. در آن روزگاران كه چراغ برق و نورهای مصنوعی نبود، تقابل بیشتری میان تاریكی شب و نور آتش پدید می آمد: در قلب شب تاریك، ببر فراز بام گلی خانه ها، آتش یكی یكی روشن می شد و گله گله، فروغ سرخ آن فروزان می ماند.
این آتش ها گاهی آرامتر و گاهی سركش تر شعله می كشیدند، تا طلوع بامداد افروخته می ماندند و درست قبل از سر زدن سپیده صبح و روشن شدن آسمان ، شعله ها سركش تر وبلندتر می شد. این آتش را بر بلندترین بام هر خانه می افروختند و زمزمه و نیایش شعله آتش فروزان را همراهی می كرد. تقابل آسمان سیاه و غرقه در ستاره های دور دست با نور درخشان آتش های بلند صحنه زیبایی می آفرید با معنی و رازهای زنده و پویا سرانجام آواز خروسان زمزمه را و آیین آتش افروزی را به كمال می رساند تا آفتاب سرزند.
همچنان كه در تصویر رویایی و چشم نواز اجزای متعدد و متنوع وجود دارد، آیین زیبا و كهنسال هم سرشار از اجزای سازنده و تركیب پیچیده ای از مفاهیم و معانی و رفتارهای جمعی پیوسته به یكدیگر است كه درهم تنیده و به هم بافته شده اند و هر یك نقش و ارزش و كنش اجتماعی و فردی دارند، همراه با گزارش های مقدس وباورهایی مبتنی بر تاریخ جامعه و نیز تاریخ تطور و تكامل آدمی : هر یك از این طرح های رفتاری در طی تاریخ تكوین یافته اند وباز خود با شرایط طبیعی زیستن بشر در جهان و در گروه هماهنگ اند.
در همین آتش افروزی در بامداد اورمزد روز و فروردین ماه، تقسیم كار بر حسب جنس و سن، منزلت افراد خانواده اساطیر یا گزارش های مقدس و البته تاریخ جامعه و تكوین و دیگر گونی مفاهیم جمعی در آن نقشمند است. حتی رقابت ها و حسادت های كودكانه یا شادی های كوچك، خروس های خانه ها و نوع آواز آنها و نیز خاربنی كه در حاشیه كویر، می روید و در آتش سوزانده می شود ، هر یك نقش و سهم و كنش ویژه و صریح دارند.
پدربزرگ آتش را روشن می كرد و روشن نگاه می داشت و نیایش می خواند. هیزم و توده های خار و خاشاك را بچه ها كنار بیل بزرگش می نهادند و او هیمه را باید چنان می سوزانید كه دمیدن سپیده بتواند آتش را روشن نگاه دارد. این هیزم ها همه با زحمت و تلاش به دست آمده بود. پسر بچه های همسایه می دانستند كه این توده خار كه حالا بر آتش گذاشته شده است، كدام حلقه یا به اصطلاح سیبك ( گویش بهدینان : ava) است و كی و كجا دوست و رقیب بازی و كار مزرعه آن را كنده و در آفتاب خشكانده و انبار كرده است تا امروز به كار آید.
مادر بزرگ ، فارغ از رقابت بچگانه آنها، آب تازه و كوزه هایی را كه بر آن سبزه رویانده بود ( گویش بهدینان : sesa) بر لب بام خانه می نهاد، همراه با میوه های بریده و جام آب و شیر و می و سیر و سداب و گل در گلدان. اینها به نیت آن بود كه بویشان متصاعد شود و به در گذشتگان خاندان و فروهای آنها برسد و آن رفتگان به سرای باقی را از خوردنی های مرسوم و سنتی سهمی باشد.
مادربزرگ وقتی كه در كنج آشپزخانه دود زده قدیمی، سنگ های كوچكی را كه در آتش داغ كرده بود، در ظرف شیر می انداخت تا بوی شیر بلند شود، نام بچه هایش را كه در شیر خوارگی از دستش رفته بودند، بر زبان می آورد.
آن وقت بود كه بخار و بوی شیر را با دریغ و اشك می آمیخت. او نام هر یك را بر زبان می راند و آنها را فرا می خواند تا كوچولوهای بی گناهش از این بوی شیر بهره ببرند و همراه با این فراخوانی، آرام و بی صدا نهانی می گریست. اما مواظب زنده ها هم بود: حالا دیگر، با سرزدن آفتاب، پدربزرگ به جای فروردین یشت، یا به اصطلاح فره وشی، مهر نیایش می خواند، مادر بزرگ هم برای بچه های زنده و منظر خانه تخمه بو می داد و یواشكی در بیخ مشت فضول ترین و شیطان ترین آنها، كه بیش از همه برای گرفتن تخمه خارج از نوبت پیله كرده بود، چند دانه تخمه داغ می ریخت: عید نوروز شروع شده بود.
در پشت این شور و شر و فعالیت جمعی و رفتارهای آیینی، گزارش های مقدسی در كار است كه چندی و چونی آنها را توضیح می دهد و توجیه می كند: همچنانكه بهره شیر خوارگانی كه از دنیا رفته اند، تصور می شود كه فقط بوی شیری است كه سنگ داغ در آن انداخته باشند، كل آتش افروزی پیش از بامداد روز اورمزد، ماه فروردین هم بر مبنای باور و اسطوره ای معین انجام می شود. این گونه عقاید بنابر تاثیر باورهای دیگر و بافتی كه در آن جای می گیرند. دستخوش دیگر گونی و تغییر می گردند و شكل و قالب نهایی خود را می یابند.
مثلا" متن های تاریخی اغلب می گویند كه علت آتش افروزی بر بلندی ها، در این جشن ها خبر دادن و اعلام كردن امری و به ویژه زمان معینی است. اما درآن روزگاران، بیشتر می گفتند كه روشن كردن این آتش به افتخار یا به یاد هدایت یا برای درود فرستادن بر نهصد و نود و نه هزار روان در گذشتگانی است كه در گریز خود را به آب و آتش زده اند و از میان آنها فقط یكی بازمانده است. احتمال دارد كه این توجیه از هندوستان در سده اخیر به ایران آمده باشد یا شكل دیگر گون شده از عقایدی دیگر و كهنه تر را در آن بتوان دید.
این آتش افروزی بر بام خانه در واقع آخرین رسم از شعایر گاهنبار پنجه یا ده روز پایان سال است. این ده روز را ده روز ( فروردیان ) یا ( فروردیگان ) می گویند كه مركب است از پنجه كوچك، یعنی پنج روز اول از اشتاد روز تا اناران یا انغران ازماه اسفند به حساب زرتشتی برابر با بیست و پنجم اسفند ماه بنابر تقویم رسمی كشور) و پنجه بزرگ ( پنجه مسترقه یا دزدیه، پنج روز آخر سال) كه پنج روز دوم از فروردیان است. رابطه ده روز فروردیان با نوروز در متن پهلوی كهنسالی موسوم به نیرنگستان هم ذكر شده است و می دانیم كه این كتاب از قدیمی تری متون پهلوی است كه از روزگار ساسانیان بر جای مانده است و با شاهد آوردن از اوستا، به توصیف و توضیح آیین های دینی در آن دروان می پردازد.
چنان كه سروران ارجمند ملاحظه می فرمایند، برای گفتگو درباره آداب و رسوم ناگزیر باید به توصیف و شرح مفاهیم و معانی بسیاری هم دست زد كه با آن آیین ها در ارتباط و پیوند هستند. در اینجا، ناچار باید از مفاهیمی سخن گفت مانند گاهنبار باورهای مربوط به بقای روح در گذشتگان معانی واژه هایی مثل فروهر یا فروشی، و نیز چگونگی وسهم یافتن رفتگان از نیایش ها و فدیه های آیینی و در نهایت تاثیر كردار آدمی در رستگاری هستی و جهان و نیز در رستگاری روان خودش پس از حیات، در واقع همین مفهوم اخیر است كه به مثابه ابزاری كردار و عمل اعضای جامعه را تحت كنترل در می آورد و ضابطه هایی برای چگونگی رفتار اعضای جامعه به اتكای آن پدید می آید .
با توجه به چنین نكاتی است كه در گفتگو از این آیینها ومراسم ناگزیر شناخت كل ساختار دینی و باورهای باز گردنده به آنها مطرح می شودو با مجموعه و كلیتی از مفاهیم و طرح های رفتار سر و كار پیدا می كنیم كه با یكدیگر پیوسته اند و به صورت مرتبط با هم كار دارند ودر فعل و انفعال پدیدار می شوند. هر یك از این آیینها و مراسم در چار چوب چنین مجموعه ای است كه معنای صریح و دقیقی می یابند.
مثلا" این باور وجود داشته است كه در فروردیان، یعنی ده روز پایان سال، از روز اشتاد از ماه اسفند تا وهیشتوایشت گاه، روان های بهشتی و نیز دوزخیان به گیتی می آیند. بهشتیان شادان و دوزخیان خرم، ولی ترسان از بیم بازگشت، در خانه های خود و نزد بازماندگان خود مانند. از این رو، برای شادی روان آنان باید خانه و مان و میهن یعنی مسكن خانواده پاكیزه باشد و در آن نیایش و آیین های ویژه برگزار شود. سپس در بامداد روز اورمزد، ماه فروردین یعنی آغاز سال نو، روان ها به جایگاه خویش باز می گردند.
به مناسب این ترك مجدد و و داع سالیانه روان ها با گیتی است كه باید آیینی خاص برپا كرد. یك متن متاخیر پهلوی می آورد كه نیایش برای ایزدونند یعنی احتمالا" ستاره نسر واقع، در این روز فریضه است وپختن نانی به نام ( ونند برید ) مبنای این پنداشته و آیین را باید در اعتقاد كهنی جستجو كرد كه ستاره ونند را و ارتباط او با ستارگانی دیگر ( تیشتر یعنی شعرای یمانی، سد ویس یعنی سهیل یا احتمالا" الدبران، هفتو رنگ یعنی دب اكبر )
هست و هم نقش آنها در آوردن به این جهان مجموعه پیچیده و سنگینی را می سازد كه فهم و شرح آنها همه مشكل است در برابر، رسم ( افروختن آتش) را می بینیم كه عملی است روشن و معلوم و ساده، درست به همین سبب است كه روشن كردن آتش با شكل های مختلف و در زمان ها و مكان های متفاوتی مشاهده می شود و دلایل و گزارش های گوناگون برای آن پدید می آید، حال آن كه مفاهیم و پنداشته های مربوط به ایزدونند احتمال بسیار كمتری برای باقی ماندن دارد.
می توان مجموعه باورهای مشابه با آن را آداب و رسومی ( كدر) ونا روشن نامید و رسم آتش افروزی را آیینی ( شفاف ) خواند كه با سادگی و صراحت خویش دارای امكان بقای بسیار و گسترش فراوان است.
چنین است كه آتش افروزی نوروزی بر بام در نزد زرتشتیان ایرانی در یزد هم حتی گونه های متفاوت و رواج بسیار دارد. مثلا" در تفت و توابع آن، كه در كنار آنها كوه هست، می بینیم كه هم بر بام خانه ها وهم بر روی كوه ده مرسوم به ( حسینی) در بامداد اورمزد و فروردین ماه آتش روشن می كنند این آتش افروختن نشانه و خبر برای آغاز سال نوست و با ساز و آواز همراه و توام است و با این مراسم است كه شروع جشن را به همه خبر می دهند. به همین روال، آتش افروزی نوروزی در گونه های متفاوت و مختلف در نزد مردمانی دیگر هم پدیدار می شود كه باورهای متفاوت دارند. از جمله آیین افروختن آتش در نوروز را در كردستان باز می یابیم كه دارای رونق بسیار است.
نمونه دوردستی از آتش افروزی نوروزی را در نزد مردم روستاهای جنوب كشور رومانی گزارش كرده اند . این خبر در كتاب موسوم به یافته های ایرانشناسی در رومانی از دكتر ( ویورل با جاكو) ضبط است و دوست عزیز آقای دكتر محمد علی صوتی آن را در اختیار بنده نهادند.
این گونه آتش افروزی چه در كردستان و چه در رومانی اولا" با نوروز و جشن ایرانی آغاز سال پیوسته و مربوط است، زیرا كه درست در همان تاریخ برپا می شود. ثانیا" از آن آتش افروزی كه زرتشتیان آن را معمول می دارند، جداشده و استقلال تام یافته است.
این ایین های آتش افروزی هر یك در متن باورهایی دیگر قرار گرفته اند و هر یك خود توجیه و گزارش و شكل خاصی پیدا كرده اند. به همین روال است آتش افروزی چهارشنبه سوری كه از نظر گاهشماری جای افروختن آداب و رسوم و باورهای پیرامون خود با آتش افروزی بر بام خانه ها یا كوه بلند در بامداد نخستین روز از ماه فروردین اختلاف دارد، هفته و نام روزهای آن اصلا" زرتشتی نیست پریدن از روی آتش با ارجمندی و حرمت آن در آیین زرتشتی نمی خواند و نوعی توهین به آتش است، پنج گاه شبانه روز در باورهای زرتشتی از بامداد آغاز می شود و نه از سر شب وپس از غروب آفتاب .در اورامان كردستان این رسم نشان شاخص و بارز از آداب نوروزی و جشن آن است: زمان آن پس از غروب آفتاب آخرین روز سال است ( قول شفاهی دوست گرامی، آقای فرهاد و رهرام ) از این لحاظ شكلی به خود گرفته است كه آن را باید حد فاصل میان آتش شب چهارشنبه سوری در كوچه ها یا حیاط و آتش افروزی بامداد روز اورمزد ماه فروردین بر بام خانه دانست.
آتش را در رومانی تا سی چهل سال پیش رسم بود كه در روزی از سال كه مصادف با روز آغاز سال نو شمسی می شود، در حیاط خانه ها یا در برابر خانه ها یا در باغها بیفروزند. دور و بر این رسم را باورهای مسیحی و داستان هایی درباره قدیسان مسیحی فرا گرفته بوده است.زمان آن نهم مارس، مطابق تقویم قدیمی تر در آن دیار بود. این تقویم در سال۱۹۲۴ اصلاح شد واینك درست برابر است با بیست و یكم مارس، پختن خوراك مخصوصی در این روز برای درگذشتگان وبدن آن به گورستان دهكده و شعایری دیگر از آن گزارش شده است كه همه پیوند این آتش افروزی را با آدای كهن نوروز ایرانی تصریح می كند.
آیا این رسم با سپاه داریوش بزرگ یا حاكمان ایرانی آن روزگار به كناره های دانوب رسیده است یا آنكه یادگار ارتباط فرهنگی دو ملت در دوران های بعدی است ؟ احتمالا" در پاسخ به این پرسش جز حدس و گمان راهی نداریم. همچنانكه در اورامان نیز روند بازماندن این رسم آتش افروزی مبهم می ماند. جز این كه نظر آقای و رهرام را باز گوییم كه مردم سنی مذهب در آن ناحیه خاص از كردستان از پیوندی كه تشیع با نوروز دارد، بر كنار مانده اندآداب دروان كهنتر را در قالبی منفرد و به صورت تنها حفظ كرده اند چنانكه از آداب و مراسم جشن نوروز، در آن منطقه خاص فقط همین افروختن آتش متداول است.
آنچه در این میان شایان توجه و ذكر است رسم ( شفاف ) آتش افروزی در نوروز است كه توانش تنوع پذیرفتن و در آمدن به اشكال گوناگون دارد و این خود نمونه ای است از آیین های نوروزی: این آداب و روسوم پاره پاره ونیز در مجموعه های بزرگتر در هر جای ومكان و در نزد اقوام گوناگون هر بار با ساختنی موزون ( شفاف ) پدید می آیند و با سازگاری یافتن با دیگر باورها و رسم های هر گوشه از جهان شكلی متمایز به خود می گیرندو دوام می آورند.
بی گمان این ( شفافیت ) آیین های نوروزی ابزار مهمی است كه گسترش و بقای مراسم این جشن ملی را تضمین می كند و آن را فراتر از رنگ های محلی و بومی در هر خطه می برد. این نیاز جهانی و بشری به ضرب آهنگ و نواختی كه زمان را از صورت خطی و تك بعدی بیرون می آورد و آن را به شكل حلقه ای از تداوم نقش می زند كه همواره نو می شود و پس از پایان یافتن، از سر نو به آغاز می پیوندد، در نوروز تجلی نابی به خود گرفته است و پاره ای از زمان را چنان قداست بخشیده است كه همگانی و فراگیر و مقدس هست، اما كوتاه بینی و تعصب را به آن راهی نیست این دست تاریخ و گرایش تفكر و اندیشه ایرانی است كه آداب نوروزی را چنان با ظرافت ورنگین طرح زده ( شفاف) گردانیده است هم هماهنگ با خصایصی طبیعی و ذاتی در وجود بشر و هم همساز و همنوا با طبیعت و نو شدن حیات گیاهی در آن این باز اشتراك سرشتی و همگانی مردم است كه طبعا" هماهنگی با طبیعت از می پسندد.
پس دلخواه همه آدمیان است كه در بهار، چونان كه طبیعت به همه هدیه هایی از برگ سبز و شكوفه و گل میدهد، ما هم از آن تقلید كنیم وهدیه بدهیم وهدیه بگیریم همان طور كه برگ و بار درختان نو می شود، ما هم جامه نو بپوشیم ومانند طبیعت كهنه ها را دور بریزیم و نو را به بازار آوریم
مثالی از این امكان انطباق و تنوع یافتن آداب و رسوم نوروزی را در رسم تهیه سمنو می شود دید . من نمی دانم این واژه وآداب پختن سمنو از كجا آمده است. امروزه پختن سمنو رسمی است زیبا نیمه مقدس و با اجزایی دلپذیر و طعم خاص نوروزی، دوست گرانمایه جناب آقای دكتر محمود بروجردی این اطلاع را سوغات آوردند كه سمنو در فنلاند و نواحی مجاور آن هم رواج دارد. آنچه دراینجا مایلم به عرض برسانم، شباهت سمنو است با حلوای موسوم به سن حلوای سن از پختنی های خاص و آیینی زرتشتی است كه به ویژه مراسم در گذشتگان اختصاص دارد.ماده اصلی آن آرد گندمی است كه جوانه زده و خشكانده شده باشد.
توجه می فرمایید كه رویاندن جوانه گندم و سپس تهیه خوراكی مخصوص از آن در سمنو هم هست و شباهت نام سمنو و حلوای سن با این نكته همراه است. احتمال دارد عمل رویانیدن جوانه و سپس خشكاندن آن با این نام ومعنای مشترك واژه های سن و سمنو از نظرگاه زبای مربوط شود. واقعیت هر چه باشد رابطه انتزاعی معینی در بنیاد ماده اصلی این خوردنی آیینی و طرز تهیه آن مندرج است وآن پیوند دو تصور متضاد زادن و بردن است :جوانه را می رویانند و پیش از آنكه به گیاه بدل شود آن رااز رستن باز می دارند و در واقع جوانه می كشند و آن را قربانی می كنند. این همان رفتاری است كه با سبزه های رویانده در سفر و خوان نوروزی هم انجام می دهیم :دانه ها را در جایی نامناسب می كاریم و در روز سیزدهم سال، آن به دور می اندازیم. در همه ایت موارد ، معنای نمادین شهادت است كه بیان در می اید.
شهادت در حقیقت بنیاد تاریخی و جوهر اصلی نوروز و جشن نوروز جشن ستایش و تجلیل شهادت است :آمدن آدمی با گزینش وانتخاب آگاهانه رنج و درد و تحمل مرگ بر روز زمین به منظور رسیدن به هدفی بر تر از زندگانی و مرگ یعنی رستگاری نهایی هستی این گزیداری و انتخاب است كه نقش متعالی آدمی را در باورهای كهن ایرانی تصویر می كند و بر این گزارش مقدس استوار است كه داداراورمزد، آفریننده و خدای جهان جدال نیكی و بدی را در ازل به فروهر مردم نشان داد و نیز رنج زادن ومردن وسودمندی حیات را آدمی را مدد گرفتن از علم مطلق خداوندی و با آگاهی كامل دانسته و آگاهانه سود و خیز زادن و زیستن و جنگیدن با شواهد یمنی را برگزید و برگرید رنج تولد و مرگ در نهایت آن است ارج و قدری از نوع و رنگ شهادت می بخشد. از گذار این مفهوم دیرینه سال است كه سمنو با نوروز و گاهنبار پنجه یعنی جشن آفرینش انسان در اتصال با نوروز پیوند می یابد و حلوای سن با مراسم در گذشتگان این مفاهیم وآیین ها با آنكه از شفافیت صریحی چون رسم افروختن آتش برخوردار نیستند همه در تركیبی موزون و دقیق و رمزین با ظرافت اندیشه عظمت آدمی را با زایش جوانه و گیاه پیوند می دهند و با آمدن بهار، پیروزی آدمی را مرگ و جوانی را بر پیری شادمانه جشن می گیرند.
مرگ نبات و زادن رستاخیزی آن رمز جشن بهار و عید نوروز است این پنداشته كه از دیر باز در این خطه در زندگان مردم و فرهنگی منطقه حضور داشته است در هزاره اول پیش از میلاد با باورهای نیاكان مهاجر آریایی ما در هم آمیخته و نوروز رابه شكل امروزین آن بنیاد نهاده است. به بیان دیگر، مراسمی كه از هزاره های پیشین، اقوام هند و اروپایی در بزرگداشت در گذشتگان خاندان ها بر پا می داشتند با آداب نوروزی در هم آمیخت و طرح های ظریف و سنجیده و سخت به فرج آیین های آن را پدید آورد. این آیین ها از یك سوی رنگ بومی و محلی دارد و از سوی دیگر وجهی حكومتی و رسمی و ملی.
اخبار درباره وجه حكومتی و كشوری برگزاری نوروز را نوشته های تاریخی ضبط كرده اند و احتمالا" بازمانده های تطور یافته بیت های نوروزی در نزد توده های مردم و در هر محل و منطقه به صورت زنده دوام یافته است. این تفكیك را به خوبی در جامعه زرتشتیان ایران می توان دید. تا چندی پیش بر اثر محاسبه نكردن كبیسه سال، گاهنبار پنجه به میان یا اواخر تابستان افتاده بود و آن را به مدت ده روز در آن زمان برگزار می كردند. پس از آن، روز اورمزد ازماه فروردین مطابق با همان تقویم فرا می رسید كه آن را اورمزد روز مردگان می خواندند و مراسم آن به روشنی از جشن نوروز متمایز بود و نوروز یا سال نو ( گویش بهدینان ) را در آغاز سال شمسی و رسمی كشوری جشن می گرفتند و روزهای آن، وقت شادی و تفریح جوانان و كودكان و بازی و سرگرمی و چیدن سفره و خواندن نوروزی بود.
حال آنكه اورمزد روز مردگان كه آتش افروزی بامدادی به آن اختصاص داشت، رسما" بیشتر عید مردگان بود و بچه ها فقط یك روز در آن آزادی وبازی و تفریح داشتند واز رخت نو خبری نبود و تلاش و كوششی كه بیست سی سال پیش برای بازگرداندن گاهنبار پنجه ونوروز آن به جای اصلی خود آنجام گرفت. عملا" مورد استقبلال مردم واقع نشد و با گذشت زمان نیز این وحدت را نپذیرفتند و آن را فی الواقع باور نكردند و اكنون پنجه را در تابستان هم برگزار می كنند.
دست سبزی كه در خلق شیوه ها و مراسمی با وجه ملی و عام و جهانی در كار بوده است، به نظر می رسد كه با روش كشور داری و جهان بینی نخستین شهر یاران هخامنشی انطباق و هماهنگی دارد. در نوروز بین النهرینی پیشینه این اتحاد را در برگزاری مراسم آن در اكتیو می توان باز یاف و منطقا" باید بر بنیاد آن خصیصه كهن جشن سال نو ایرانی با رنگ ملی و به صورت ابزاری برای پیوند و وحدت اقوام و گروه های مختلف ساكنان این كشور شكل گرفته باشد. اینها از گذار مفاهیم و رسم های ( شفاف ) به عمل پرداخته اند و توفیق تام یافته اند در این جشن بهاری آیین ها و رسم های بسیاری هست كه با هدف آشتی میان افراد و نیز همراهی و همپایی فرهنگ های اقوام گوناگون با باورها و عقاید مختلف سازگاری تام دارد و آمادگی آن برای جهانی بودن و عالمگیر گشتن به چشم می خورد.
در بنیاد اجزای سازنده مراسم عید نوروز ایرانی، تساهل و آشتی و صفایی همگانی هست كه در هر زمان كه ملت ایران از آن برخوردار شد و بر آن تكیه زد، رونق و ترقی و تعالی فرهنگی و اقتدار ملی و توانگری اقتصادی را به ارمغان دریافت داشت.
گواهی دیگر برای پیشتازی و تلاش فرهنگی ایرانی در آشتی و تفاهیم بین المللی و اقدام برای در نور دیدن مرز و حد كشورها و حكومت ها را در اتحادی میتوان دید كه طلیعه ای خجسته برای دیدارهای جهانی نیرومندان و ورزشكاران در میدان های مسابقات است. اسن اتحاد فرخنده در سنت عیاری كهنسال ایرانی نمودار می گردد. در نزد این جوانمردان و دلاوران دادخواه و ستیزنده با بیداد و ستم رسم بر این بوده است كه قرار گرفتن در حیطه دولت و تابعیت از حكومتی خاص و تعلق داشتن به نژاد و قومی مخصوص اصلا"مطرح نباشد. در داستان دیرینه سال سمك عیار در فراسوی مرزها و حدود ممالك و اقوام جوانمردانی پهلوی را از سرزمین های بیگانه می بینیم كه مثلا" شادی خوردگان، یعنی ارادتمندان سمك اند، بی آنكه هرگز او را دیده باشند یا تابع شاهی باشند كه سمك فرمانبر اواست.
این اتحاد فقط به پاس نام و آوازه بلند عیار عدالت خواه و عشق یكتای عیاران به مظاهر نیك حیات و اخلاق متعالی جهانی پدید آمده بوده است و این همان است كه هنوز ما هم به آن عشق می ورزیم. اخلاق والایی كه ورزشكاران امروزه درمیدان های بین المللی در تفكر بنیادین و اساسی خود دارند در كتابی چون سمك عیار با شرح بسیار آمده است و به صورت بیانیه پر شكوهی برای نیرومندان و پهلوانان و توانمندان جهان است.
خردمندانی كه درباره سرنوشت بشر با دلسوزی و احساس مسئولیت اندیشیده اند جز این اتحاد ویگانگی شریف و والا راهی برای زندگان خوش همگان بر روی زمین نمی یابند در آداب نوروزی ایرانی این هدف مندرج است و بیانی زیبا و نمادین دارد. در این یگانگی كه هماوازی با طبیعت بنیان غنی و جاندار آن است دور انداختن كهنه های بی حاصل زدودن خستگی و افسردگی هدیه دادن برگ های سبز و ساختن خانه شادی بر فراز گذشته هر چه كه هست شیوه ها وپندهای كهنی است كه همواره نوترین ها نیز هست وخواهد ماند.
نیز آن گاه كه آتش افروزی نوروزی و اعلام رسیدن بهار نو را به جهان باز می نگریم علم و درفشی از فروغ روشن بر افراشته ایم كه در نهایت مرز زمان را هم در می نوردد و میان خانگیان این خاكدان از گذشتگان و رفتگان با هستان وزندگان یگانگی و وحدتی بر پا می كند با آشتی و امید برای آینده و آیندگان .
دكتر كتایون مزداپور
منبع : پژوهشکده مردم شناسی


همچنین مشاهده کنید