پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

نام‏های شهر مکّه‏


نام‏های شهر مکّه‏
در جستجوی جای پای ابراهیم و به شوق دیدار با دیار یار، گام بر سرزمینی می‏گذاری كه خاستگاه وحی و تجلیگاه توحید و سرزمین خاطره‏هاست. آنجا «مكه» است شهری كه تاریخِ چندین هزار سال تلاش خداجویان و دین‏باوران و موحدان را در پیشانی دارد. آنجا شهر ابراهیم - ع - و محمد - ص - و علی - ع - است و خانه‏ای را در خود جای داده كه خانه خدا و خانه مردم و خانه تو است و تو در آنجا غریبه نیستی، مسافر نیستی، آنجا وطن تو است، نمازت را تمام بخوان هر چند كمتر از ده روز اقامت كنی. سخن گفتن از نام و نشانِ چنین شهری كه برای مسلمانان آشناست و همواره رو به سوی آن زندگی می‏كنند و رو به سوی آن می‏میرند و روزی پنج بار گرداگرد آن دایره‏هایی تشكیل می‏دهند كه گاهی شعاع آن به هزاران كیلومتر می‏رسد، سخنی زاید به نظر می‏آید؛ اما اگر بدانیم كه این شهر نام‏های متعددی دارد و هر نامی نشانگر گوشه‏ای از عظمت آن و منعكس كننده بُعدی از ابعاد مادی و معنوی آن است، این نیاز در ما پیدا می‏شود كه در باره این نام‏ها بیندیشیم تا از «اسم» به «مسّما» برسیم و آن شهر ناكجاآبادی را كه فیلسوفان و مصلحان در جستجوی آن به بیهوده‏سرایی افتاده‏اند، پیش روی خود داشته باشیم. آشنایی با این نام‏ها با توجه به بارهای عاطفی و فرهنگی و تاریخی گوناگونی كه دارد، ما را در جهت شناخت هر چه بهتر این سرزمین مقدس یاری می‏كند و امروزمان را با دیروزمان پیوند می‏دهد و در این آشنایی است كه «مكه» با شكوه تمام رخ می‏نماید.
اینك ما بر آنیم كه با استفاده از منابع تفسیری، حدیثی، تاریخی و ادبی، نام‏های این شهر مقدس را مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم و خوانندگان محترم را به دنیایی كه در پشت این نام‏هاست، ببریم. مكّه‏ این نام معروف‏ترین نام شهر مكه است كه ذكر آن در قرآن كریم هم آمده‏۱ و به همین جهت، هم مفسران و هم اهل لغت در باره اشتقاق و وجه تسمیه آن بحث و گفتگو كرده‏اند و به ریشه‏یابی آن پرداخته‏اند. برای این واژه، اشتقاق‏های متعددی ذكر شده كه هر كدام بیانگر وصفی از اوصاف این شهر می‏باشد، و ما بعضی از وجوه ذكر شده را می‏آوریم:
۱) كلمه «مكه» از «مَكَّ، یمك، مكا» مشتق شده كه به معنای هلاك شدن و كم شدن است و این بدان جهت است كه هر ستمگری نظر سوئی به آن شهر داشته باشد سرنوشتی جز هلاك و نابودی نخواهد داشت (نمونه‏اش داستان اصحاب فیل است). مناسبت دیگر اینكه: هر كس برای زیارت خانه خدا به آن شهر عزیمت كند، گناهان او كم می‏شود.۲ (حال یا خداوند گناهان پیشین او را می‏بخشد و یا حالت تقوایی او پیدا می‏شود كه عامل پرهیز از گناه است).
۲) این كلمه از «مك، یمك، مكا، امتك و تمكك» گرفته شده كه به معنای مكیدن كودك است پستان مادر را (تشابه دو لفظ فارسی و عربی را ببینید) گفته‏اند كه این یا به جهت علاقه مردم به این شهر است؛ مانند علاقه كودك به پستان مادر و یا به جهت كم آبی آنجاست كه مردم آب را تا آخرین قطره آن می‏نوشند.۳ می‏توان گفت كه این معنا اشاره به تغذیه روحی و معنوی مردم از این شهر است؛ زیرا كه اینجا خاستگاه وحی و مهبط فرشتگان بوده و نیز حجاج در این شهر همواره به یاد خدا هستند و بر معنویت و تقوایشان افزوده می‏گردد.
۳) اشتقاق این كلمه از «تمككت العظم» است كه به هنگام درآوردن مغز استخوان گفته می‏شود و در وجه مناسبت آن خلیل گفته است كه: «مكه وسط زمین است همانگونه كه مغز استخوان در وسط استخوان قرار دارد».۴ شاید بتوان گفت كه اگر این اشتقاق درست باشد منظور این است كه: وقتی حاجی به مكه می‏رود و اعمال به جا می‏آورد، خودخواهی‏ها و تعلّقات مادّی را می‏شكند و به خویشتن خویش می‏رسد.
۴) مكه از ماده «مك» مشتق شده كه به معنای «جذب» است و این بدان جهت است كه مردم از هر دیار به آن سرزمین جذب می‏شوند.۵ و به عبارت دیگر مكه مانند مغناطیس كه براده‏های آهن را با نظم خاصی به خود جذب می‏كند، مردم را از همه جا گرد خود می‏آورد.
۵) این كلمه از «مك» به معنای «ازدحام» گرفته شده؛ زیرا كه مردم از اطراف و اكناف به این شهر می‏آیند و در آنجا ازدحام می‏شود.۶
۶) این كلمه از «مكا» مشتق شده كه به معنای صدای نوعی پرنده است؛ زیرا كه در مكه صدای مردم كه خدا را می‏خوانند بلند است و زمزمه ملكوتی حاجیان در اطراف كعبه همواره به گوش می‏رسد.۷ این وجه در روایتی از امام رضا - علیه‏السلام - نیز آمده است.۸
۷) این كلمه از «مك» به معنای «بسط و گسترش» مشتق شده؛ زیرا كه خداوند كره زمین را از این شهر گسترش داده است و شروع «دحوالأرض» از اینجا بوده است. این وجه در روایتی از امیرالمؤمنین علی - علیه‏السلام نقل شده است.۹ (در باره دحوالارض و اینكه از مكه شروع شده به زودی بحث خواهیم كرد).
۸) بعضی از زبانشناسان جدید ایران بر این عقیده اند كه واژه «مكه» ریشه ایرانی دارد و پنداشته‏اند كه ریشه مكه «مگهه» به معنای جایگاه ماه بوده است.۱۰ این سخن شبیه سخن سست دیگری است كه گفته شده كلمه «قریش» معرب «كوروش» است!. اینگونه سخن‏ها اجتهاد بی‏دلیل در لغت است و نباید به آنها توجه نمود. بكّه‏ یكی دیگر از نام‏های شهر مكه «بكه» است كه در قرآن مجید آمده: «اِنَّ اَوَّلَ بَیْت وُضِعَ للناس لَلَّذی‏ بَبَكَّهَٔ مباركاً».۱۱ «همانا نخستین خانه‏ای كه برای مردم ساخته شد، خانه‏ای است كه در بكه قرار داده شده و مبارك است». در باره واژه «بكه» از دو نظر باید بحث نود: نخست این كه آیا «بكه» همان «مكه» است یا اینكه از لحاظ مفهومی با هم فرق دارند؟ دوم اینكه ماده اشتقاق «بكه» چیست و مفهوم لغوی آن و تناسبی كه با شهر مكه دارد كدام است؟ در مورد بحث اول می‏توان گفت كه «بكه» و «مكه» هر دو یكی است و تنها اختلاف لهجه آنها را به دو صورت درآورده است. و اینكه حرف «میم» به حرف «با» قلب شود، در زبان عربی نمونه‏های بسیار دارد. اساساً در زبان عربی قلب و ابدال چیز رایجی است. ابن سكّیت سیصد كلمه را به عنوان كلماتی كه در آنها قلب و ابدال شده، ذكر می‏كند و ابوحیان در شرح تسهیل نقل می‏كند كه علما گفته‏اند: «كمتر حرفی پیدا می‏شود كه در آن ابدال واقع نشده باشد». و ابن جنّی كه به اشتقاق اكبر قائل است و بسیاری از كلمات عربی را كه به ظاهر كلمات متمایزی هستند، از یك ریشه می‏داند. او می‏گوید: «میم» خواهر «با» است.۱۲ وقتی ابن جنی «غدر» و «ختل» را یكی می‏داند و «غین» را خواهر «خا» و «دال» را خواهر «تا» و «را» را خواهر «لام» می‏شمارد، دیگر استبعادی ندارد كه در یك كلمه «میم» به «با» بدل شود. همانگونه كه گفتیم در لغات عربی بدل شدن میم به با مثالهایی دارد مانند این كلمات: «لازم = لازب» ، «دائم = دائب»، «راتم = راتب». و می‏توان گفت كه مخرج این دو حرف چنان به هم نزدیك است كه ابدال یكی بر دیگری غریب به نظر نمی‏رسد. مخصوصاً وقتی كه شخص دماغش گرفته باشد «میم» را «با» تلفظ می‏كند؛ زیرا مخرج هر دو حرف لبهای انسان است كه به هم می‏چسبند، تنها تفاوت در این است كه میم غنّه دارد ولی با غنّه ندارد. زمخشری می‏گوید: بكّه همان مكه است. مكه و بكه دو لغت هستند به یك معنا؛ مانند «نبیط» و «نمیط» كه اسم محلی است در دهناء. و امر راتب و راتم و حمی مغمطه و مغبطه (تب دائم). سپس نظر دیگران را نقل می‏كند كه میان مكه و بكه تفاوت قائلند۱۳ (به شرحی كه خواهد آمد). فخر رازی و ابن منظور نیز همین نظر را دارند و هر دو را یكی می‏دانند.۱۴ همچنین سیوطی گفته است: بكّهٔ لغتی در مكه است.۱۵ در مقابل این نظریه كه بكه و مكه از لحاظ مفهوم یكی هستند و هر دو نام آن شهر است، نظریه‏های دیگری است كه میان دو كلمه فرق گذاشته‏اند و آنها را یكی نمی‏دانند. این نظریات در كتب تفسیری و لغوی ذكر شده و معمولاً قائل آنها مشخص نیست.
۱) بكه اسم محل بیت است و مكه اسم تمام شهر۱۶ در روایتی كه از امام صادق - علیه‏السلام آمده است كه بكه موضع بیت است و مكه خود شهر.۱۷
۲) بكه اسم مسجدالحرام و مكه اسم شهر است؛ زیرا كه بكه به معنای ازدحام است (چنانكه خواهد آمد) و ازدحام تنها در مسجد است.۱۸
۳) عكس قول قبلی گفته‏اند مكه اسم مسجد است و بكه اسم شهر، به این دلیل در آیه شریفه كه پیش از این نقل كردیم آمده است كه بیت در «بكه» واقع شده است.۱۹
۴) بكه اسم منطقه‏ای است میان دو كوه مكه كه مردم در حال طواف در آنجا ازدحام می‏كنند.۲۰
۵) بكّه وسط مكه است و مكه همه شهر را شامل می‏شود.۲۱
۶) بكّه اسم محل طواف است و مكه همه شهر.۲۲این بود نظریاتی كه در مورد فرق میان دو واژه «بكه» و «مكه» به آن دست یافتیم و چنین می‏نماید كه بعضی از این نظریات با بعضی دیگر قابل تطبیق و تداخل است. بحث دومی كه درباره كلمه «بكه» وجود دارد، اشتقاق این كلمه است كه دو احتمال داده شده: اول: «بكه» از «بكّ و یبك» مشتق است كه به معنای شكستن نخوت ستمگران است و به شهر، مكه از آن جهت گفته‏اند كه گردنهای ستمگرانی كه در آنجا ظلم و الحاد كنند شكسته می‏شود و به آنها مهلت داده نمی‏شود.۲۳ دوم: بكّه از «بكّ، یبك» گرفته شده كه به معنای ازدحام است؛ چون در مسجدالحرام ازدحام جمعیت وجود دارد.۲۴ این دو وجهی كه در مورد اشتقاق كلمه «بكه» بیان شد در اكثر كتب لغت آمده و علاوه بر آن در روایاتی كه از طریق شیعه و سنی وارد شده است همین دو وجه را می‏بینیم.۲۵ ام القری‏ شهر مقدس مكه، ام‏القری‏ نیز نامیده می‏شود.این نام برای این شهر، در دو آیه از قرآن مجید اطلاق شده است: «لتنذر ام القری و من حولها»۲۶ «(خطاب به پیامبر:) تا انذار كنی ام‏القری‏ و كسانی را كه در اطراف آن هستند». ام‏القری به معنای مادر آبادیها است و اشاره به مركزیّت و اصالت شهر مقدس مكه در مقایسه با شهرها و آبادی‏های دیگر است. اكنون باید دید كه این شهر از چه نوع ویژگی برخوردار است كه شایستگی چنین نامی را یافته است؟ از روایاتی كه در باره خلقت زمین و یا در تفسیر آیه ۱۹۶ از سوره آل عمران (كه گذشت) و یا در تفسیر آیه شریفه: «والأرض بعد ذلِك دحیها»۲۷ وارد شده است، چنین استفاده می‏شود كه در آغاز آفرینش آسمانها و زمین، روی زمین را آب و یا كف آب گرفته بود و نخستین محلی كه از زیر آب بیرون آمد محل بیت‏الحرام بود و خشكی‏های زمین از آنجا گسترش پیدا كرد. از این موضوع در روایات به «دحوالارض» تعبیر شده است. امام صادق - علیه‏السلام فرمود: وقتی خداوند اراده كرد كه زمین را خلق كند، به بادها دستور داد كه روی آب وزیدند آنگاه موج به وجود آمد و سپس تبدیل به كف شد خداوند آنها را در موضع بیت جمع نمود و كوهی از كف به وجود آمد آنگاه زمین را از زیر آن گسترش داد و این است معنای سخن خداوند: «ان اول بیت وضع للناس...» و «و الأرض بعد ذلك دحیها».۲۸ به گفته دانشمندان در یكی از دورانهایی كه بر كره زمین گذشته است بارانهای سیلابی سطح كره زمین را فراگرفته سپس آبها به تدریج فرو نشسته و در نقاط پست زمین قرار گرفته‏اند و خشكیها و قاره‏ها به تدریج از زیر آب سربرآورده‏اند. احتمال اینكه مسأله دحوالأرض كه در روایات ما آمده اشاره به این دوران باشد، احتمال بعیدی نیست. طبق این روایات نخستین نقطه‏ای كه سر از زیر آب درآورده سرزمین مكه بوده و سپس این حالت در نقاط دیگر زمین گسترش یافته است. البته لازمه مطلب این است كه در آن زمان سرزمین مكه بلندترین نقطه روی زمین بوده است و این از نظر زمین‏شناسی هیچگونه اشكالی ندارد؛ زیرا جابه‏جایی پستی‏ها و بلندی‏های زمین و انتقال قاره‏ها امری مسلّم و پذیرفته شده است. با توجه به مطالب بالا می‏توان گفت كه علت نامیده شدن شهر مكه به «ام‏القری» همان دحوالارض است كه از این سرزمین آغاز گردیده است. علاوه بر وجهی كه گفتیم وجوه دیگری هم برای این نامگذاری گفته شده به این شرح:
▪ مكه وسط زمین است.
▪ مكه قبله مردم است و مردم شهرهای دیگر رو به سوی آن دارند.
▪ مكه از لحاظ عظمت و قداست مهمترین شهر روی زمین است.
▪ مكه پناهگاه مردم شهرهای دیگر است و مردم در آنجا لطف و رحمت الهی را امید دارند.۲۹
بلد الأمین‏ از نام‏های معروف مكه كه بیانگر احترام فوق‏العاده و قداست بیش از حد این سرزمین مقدس است، نام «بلدالأمین» می‏باشد. این نام به همین صورت در قرآن كریم آمده و مورد قسم و سوگند الهی واقع شده است: «والتین و الزیتون و طور سینین و هذالبلد الأمین».۳۰ «سوگند به انجیر و زیتون و سوگند به طور سینا و این شهر امن (بلدالامین)». بدون شك منظور از بلدالامین در این آیه، شهر مكه است؛ زیرا كه سوره تین در مكه نازل شده. از آن گذشته، در آیات دیگری از قرآن نیز، محل امن بودن مكه و حرم به روشنی بیان شده است. «اولم نمكّن لهم حرماً آمنا»۳۱ «آیا آنها را در حرمی كه محل ایمنی است مكان ندادیم؟» «و من دخله كان آمنا»۳۲ «هر كس داخل آن (مكه) شود در امان خواهد بود». اینكه خداوند شهر مكه را سرزمین صلح و آرامش و جایگاه امن و آسودگی قرار داده، از بركت دعای حضرت ابراهیم - ع - بنیانگذار كعبه است كه از خداوند چنین درخواست نموده است: «واذ قال ابراهیم ربّ اجعل هذا البلد آمنا»۳۳ هنگامی‏كه ابراهیم گفت: خدایا! این شهر را محل امن قرار بده و بدینگونه خداوند مكه و حرم را محل امنیت و آرامش خاطر برای همه حتی مجرمان و گنهكاران قرار داده و هیچكس را نباید و در آنجا آزار و اذیت كرد هر چند جنایتی را مرتكب شده و یا حدی برگردن او باشد و در آن سرزمین مقدس امنیت همگان حتی حیوانات و وحوش تضمین شده است.
البته باید توجه داشت كه تنها امنیت آن دسته مجرمان تضمین شده كه جرم آنها در خود حرم واقع نشود، اما كسی كه احترام حرم را حفظ نكند، دیگر حرمتی برای او نیست و می‏توان او را در همانجا مجازات نمود. در این زمینه روایات بسیاری از حضرات معصومین - علیهم‏السلام وارد شده كه به عنوان نمونه به ذكر دو روایت تبرّك می‏جوئیم:
۱) «عن معاویهٔ بن عمار قال: سألت ابا عبدالللَّه - علیه‏السلام - عن رجل قتل رجلا فی الحِلّ ثم دخل الحرم. فقال: لایقتل لایطعم و لایسقی و لا یباع و لایؤذی حتی یخرج من الحرم فیقام علیه الحد. قلت: فماتقول فی رجل قتل فی‏الحرم او سرق؟ قال: یقام علیه الحد فی الحرم صاغراً لأنه لم یر للحرم حرمهٔ».۳۴ راوی می‏گوید: از امام صادق - علیه‏السلام - در باره كسی كه در بیرون حرم مردی را كشته و سپس داخل حرم شده، پرسیدم، امام فرمود: «كشته نمی‏شود ولی به او غذا و آب نمی‏دهند و معامله نمی‏كنند و مورد اذیت هم قرار نمی‏گیرد تا اینكه از حرم خارج شود كه در این هنگام حد بر او جاری می‏شود». گفتم: در باره مردی كه در خود حرم مرتكب قتل یا سرقت شده چه می‏فرمائی؟ امام فرمود: «در خود حرم بر چنین شخصی ذلیلانه حد جاری می‏شود؛ زیرا كه او حرمت حرم را رعایت نكرده است».
۲) عن ابی عبداللَّه - علیه‏السلام - «مَنْ دَخَلَ الْحَرَمَ مِنَ النّاسِ مُسْتَجیراً بِهِ فَهُوَ آمِنٌ وَ مَنْ دَخَلَ الْبَیْتَ مُسْتَجیراً بِهِ مِنَ الْمُذْنِبینَ فَهُوَ آمِنٌ مِنْ سَخَطِ اللَّهِ وَ مَنْ دَخَلَ الْحَرَمَ مِنَ الْوَحْشِ والسِّباعِ وَالطَّیْر فَهُوَ آمِنٌ مِنْ اَنْ یهاجَ اَوْ یؤذِیَ حَتّی یَخْرُجَ مِنَ‏الْحَرمِ».۳۵ امام صادق - علیه‏السلام - فرمود: «هر كس داخل حرم شود در حالی كه به آنجا پناهنده شده، او در امان است. و هر كس از گنهكاران داخل بیت شود در حالی كه به آنجا پناهنده شده، او از غضب خداوند در امان است. و هر حیوانی از وحوش و درندگان و پرندگان داخل حرم شود، در امان است و نباید آنها را رم داد یا اذّیت كرد تا از حرم بیرون روند». بطوریكه ملاحظه می‏فرمائید در روایات اخیر، برای حرم الهی سه نوع امنیّت ذكر شده است:
▪ امنیت از مجازات برای مجرمانی كه به حرم پناهنده شوند.
▪ امنیت از عذاب الهی برای گنهكاران.
▪ امنیت برای حیواناتی كه داخل حرم شوند.
این حكم با استناد به آیات و روایاتی كه بعضی از آنها ذكر شد، میان فقهای شیعه اجماعی است و همه به آن فتوا داده‏اند. محقق حلی می‏گوید: «برای كسی كه به حرم پناهنده شده حدّ جاری نمی‏شود بلكه از لحاظ غذا و آب در مضیقه قرار می‏گیرد تا از حرم خارج شود. اما كسی كه در داخل حرم كاری را انجام دهد كه موجب حد است، حد جاری می‏شود».۳۶ شهید ثانی در شرح این فقره از كلام محقق می‏گوید: «كسی كه مرتكب عملی شده موجب حدّ است و سپس به حرم پناه برد. نمی‏توان در حرم بر او حد جاری كرد؛ زیرا حرم احترام دارد و خداوند فرمود: «و من دخله كان آمنا» «كسی كه داخل حرم شد در امان است. ولی در غذا و آب در مضیقه قرار داده می‏شود و بیشتر از آنچه كه رمق او را حفظ كند در اختیار او گذاشته نمی‏شود و با او رفتاری می‏شود كه تحمّل آن عادتاً ممكن نیست تا از حرم خارج و حد بر او جاری گردد...» سپس اضافه می‏كند كه: «بعضی‏ها حرم پیامبر و ائمه - علیهم‏السلام - را بر حرم الهی ملحق كرده‏اند كه دلیلی بر آن پیدا نشد».۳۷ مشابه همین سخنان را صاحب جواهر نیز دارد.۳۸ آری خداوند شهر مكه را خانه امن خود قرار داده و خونریزی در آن را حرام كرده است و برای همین بود كه امام حسین - علیه‏السلام در سال ۶۰ هجری كه تا روز ترویه در مكه بود وقتی احساس نمود كه مأموران یزید قصد جان او كرده‏اند و در حرم الهی خون او را خواهند ریخت، برای حفظ حرمت حرم، حج خود را ناتمام گذاشت و یك روز پیش از عرفه از مكه خارج شد. نام‏های دیگر برای شهر مكه علاوه بر نام‏هایی كه ذكر كردیم، نام‏های دیگری نیز در بعضی از كتابها آمده كه معروفیت ندارند و امروز كسی مكه را با آن نام‏ها نمی‏شناسد ولی جهت تتمیم فائده، عناوین آنها را در زیر می‏آوریم:
▪ صلاح
▪ قادس
▪ نسّاسه
▪ عرش
▪ مقدسه
▪ ناسه
▪ باسه
▪ ام رحم
▪ حاطمه
▪ رأس كوثی
▪ مُعاد
▪ مُذهب.۳۹
یعقوب جعفری‏
پاورقی‏ها:
۱ - سوره فتح آیه ۲۴ .
۲ - راغب اصفهانی: المفردات، ص ۴۹۱ - طریحی: مجمع‏البحرین ، ج ۵ ، ص ۲۸۹ - تاج‏العروس ، ج ۷ ، ص ۱۷۹ .
۳ - ابن منظور: لسان العرب، ج ۱۰ ، ص ۴۹۱ - تاج‏العروس، ج ۷ ، ص ۱۷۹ .
۴ - المفردات، ص ۴۹۱ .
۵ - یاقوت: معجم‏البدان، ج ۵ ، ص ۱۸۲ - تاج‏العروس ، ج ۷ ، ص ۱۷۹ .
۶ - معجم‏البلدان، ج ۵ ، ص ۱۸۱ .
۷ - همان، ص ۱۸۲ .
۸ - بحارالانوار، ج ۹۹ ص ۷۷ .
۹ - بحارالانوار، ج ۹۹ ، ص ۸۵ .
۱۰ - دكتر خزائلی: اعلام قرآن، ص ۵۸۶ .
۱۱ - آل عمران: ۹۶ .
۱۲ - دكتر صبحی صالح: دراسات فی فقه اللغهٔ، ص ۲۱۳ - ۲۱۵ .
۱۳ - زمخشری: تفسیر كشاف، ج ۱ ، ص ۳۸۶ ، و نظیر آن است: بیضاوی انوار التنزیل، ج ۱ ، ص ۱۷۲ .
۱۴ - فخر رازی: تفسیر كبیر، ج ۸ ، ص ۱۵۷ - ابن منظور: لسان العرب، ج ۱۰ ، ص ۴۰۲ .
۱۵ - سیوطی: تفسیر الجلالین، ص ۹۵ .
۱۶ - راغب اصفهانی: المفردات ، ص ۵۵ - تاج العروس، ج ۷ ، ص ۱۱۱ .
۱۷ - تفسیر صافی، ج ۱ ، ص ۲۳۰ .
۱۸ و ۱۹ - تفسیر فخر رازی، ج ۸ ، ص ۱۵۷ .
۲۰ - زبیدی: تاج العروس ج ۷ ، ص ۱۱۱ .
۲۱ - راغب اصفهانی: المفردات ص ۵۵ .
۲۲ - همان .
۲۳ - زمخشری: اساس‏البلاغه ص ۴۸ .
۲۴ - ابن منظور: لسان العرب ج ۱۰ ، ص ۴۰۲ - و نیز رجوع شود به: معجم ما استعجم ج ۱ ص ۲۶۹ .
۲۵ - تفسیر صافی ج ۱ ، ص ۳۳۰ - بحارالانوار، ج ۹۹ ص ۸۵ - تفسیر طبری ، ج ۴ ، ص ۹ .
۲۶ - سوره انعام آیه ۹۲ و سوره شوری آیه ۷ .
۲۷ - نازعات: ۳۰ .
۲۸ - روضهٔ المتقین، ج ۴ ، ص ۵ .
۲۹ - رجوع شود به: معجم‏البلدان، ج ۱ ، ص ۲۵۴ و لسان‏العرب، ج ۱۲ ، ص ۳۲ .
۳۰ - تین: ۲ - ۱ .
۳۱ - قصص: ۵۷ .
۳۲ - آل عمران: ۹۱ .
۳۳ - ابراهیم: ۳۸ .
۳۴ - وسائل‏الشیعه، ج ۹ ، ص ۳۳۶ .
۳۵ - همان، ص ۳۳۹ .
۳۶ - شرایع‏الاسلام، افست چاپ سنگی، ص ۳۴۷ .
۳۷ - مسالك الافهام، ج ۲ ، ص ۳۴۲ .
۳۸ - جواهر الكلام، ج ۴۱ ، ص ۳۴۵ .
۳۹ - رجوع شود به: مجمع‏البحرین، ج ۵ ، ص ۲۸۹ . - معجم‏البلدان، ج ۵ ، ص ۱۸۲ و موسوعهٔ العتبات المقدسه، ج ۲ ، ص ۱۳ . البته دو نام بسّاسه وام رحم هم در حدیث آمده: بحارالانوار، ج ۹۹ ، ص ۷۷ .
منبع : فصلنامه الکترونیکی میقات حج


همچنین مشاهده کنید