جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

تقریب بین‏ شیعه و سنی در مناسک حج‏


تقریب بین‏ شیعه و سنی در مناسک حج‏
عبدالكریم بی‏آزار شیرازی‏ ایادی استعمار آنچنان میان شیعه و سنی در مناسك حج بیگانگی و تفرقه ایجاد كرده بودند كه در موسم حج سال ۱۳۲۲ در مكه - حرم امن و امان و جایی كه حتی حشرات و وحوش از تعرض در امانند - یك نفر شیعه را به حكم قاضی‏القضاتِ حجاز، به اتهام نجس كردن خانه خدا گردن زدند؛ به گمان اینكه حج شیعه، كربلا و نجف است و شیعه به مكه می‏آید تا خانه خدا را نجس كند. حالت تهوع آن مرد شیعه را حمل بر نجس كردن خانه خدا كردند! در صورتی كه اگر این مرد، شیعه نبود این سوء تفاهم پیش نمی‏آمد و اگر شیعه را آنطور كه هست می‏شناختند، این فاجعه تأسف‏انگیز روی نمی‏داد.
این واقعه، یك فاجعه فردی نبود و بلكه نمونه‏ای بود از احساسات بی‏اساس مخالف و نحوه دادرسی اهل سنت نسبت به شیعه و زنگ خطری برای خطرات بزرگتر به همین خاطر چند سال شیعیان از رفتن به مكّه خودداری كردند. ملك سعود بن عبدالعزیز پادشاه سابق عربستان به تهران آمد، و ملاقات مهمی میان وی و دبیر كل دارالتقریب صورت گرفت. و طی چندین ساعت گفتگو ملك سعود را به سوء تفاهمات بی‏اساس علمای وهابی و اهداف تقریب، واقف كرد. ملك سعود برای جبران فاجعه‏ای كه علمای وهابی مرتكب شده بودند چمدانی پر از هدایا كه در آنها ۱۵ جلد قرآن كریم و قطعاتی از روپوش خانه كعبه ضمیمه شده بود برای حضرت آیت‏اللَّه‏العظمی حاج آقا حسین بروجردی(ره) فرستاد. آیت‏اللَّه بروجردی بجز قرآنها و قطعات پرده خانه خدا، بقیه هدایا را همراه با نامه‏ای كه اینك از نظر می‏گذرانید توسط سفیر عربستان در تهران پس فرستادند و هدیه ملك سعود را با حدیث مفصلی كه وحدت بخش شیعه و سنی در مراسم حج است، پاسخ دادند: «بسم‏اللَّه الرحمن الرحیم. سلام‏اللَّه علیكم و رحمته - أما بعد: فقد بلغنا كتابكم مع السید یوسف بوعلی، و معه حقیبهٔ كبیرهٔ ذكرتم أنها تحتوی علی خمس عشرهٔ نسخهٔ من‏القرآن الكریم، و علی قطع من حزام ستار الكعبهٔ الشریفهٔ، و علی ... ... و أن جلالهٔ الملك أمر بإرسالها إلیّ، فتحیرتُ فی الأمر لأن سیرتی عدم قبول الهدایا من الملوك و العظماء، ولكن اشتمال هذه الهدیهٔ علی‏القرآن الكریم و ستارالكعبهٔ الشریفهٔ؛ ألزمنی قبولها، فأخذت نسخ‏القرآن الكریم و القطع من حزام ستارالكعبهٔ الشریفهٔ، و أرسلت الحقیبهٔ «بما بقی فیها» إلی جنابكم هدیهٔ منی إلی شخصكم، لأكون علی ذكر منكم فی أوقات الصلوات و الدعوات، و لما كان أمر الحج فی هذه السنین بید جلالهٔ الملك؛ أرسلتُ حدیثاً طویلا فی صفهٔ حج رسول‏اللَّه صلی‏اللَّه علیه وآله وسلم، رواها مسلم فی صحیحه و أبو داود فی سننه و یستفاد منه أكثر أحكام الحج إن لم یكن كلها، لترسله الی جلالهٔ الملك هدیهٔ منی إلیه، و تبلغه سلامی و تحیاتی، و أسأل اللَّه عز شأنه أن یؤلف بین قلوب المسلمین، و یجعلهم یداً واحدهٔ علی من سواهم، و یوجههم إلی أن یعملوا بقول اللَّه تعالی: «و اعتصموا بحبل‏اللَّه جمیعاً ولا تفرقوا» و أن یجتنبوا التدابر و التباغض و اتباعالشهوات الموجبهٔ لافتراق الكلمهٔ، و أن یلتزموا بقول‏اللَّه. «یأیها الذین آمنوا إذا ضربتم فی سبیل‏اللَّه فتبینوا، ولا تقولوا لمن ألقی إلیكم السلام لست مؤمناً تبتغون عرض‏الحیاهٔ الدنیا». والسلام علیكم و رحمهٔاللَّه.
بسم‏اللَّه‏الرحمن الرحیم‏
سلام و درود خداوند بر شما باد اما بعد: نامه شما همراه با چمدانی بزرگ كه نوشته بودید محتوی ۱۵ نسخه قرآن كریم و تكه‏هایی از پرده كعبه شریف و هدایای دیگر است توسط آقای «یوسف بوعلی» رسید. مرقوم داشته بودید كه جناب ملك، دستور داده‏اند كه آنها را برای من بفرستید. در این امر تعجب كردم زیرا روش من این نیست كه هدایای پادشاهان و بزرگان را بپذیرم، ولی از آنجا كه این هدیه مشتمل بر قرآن كریم و پرده كعبه شریف بود ملزم به قبول آن شدم و نسخ قرآن كریم و قطعات پرده كعبه شریف را برداشتم و چمدان را با محتویاتش هدیه‏ای باشد به جنابعالی از سوی من، باشد كه مرا در اوقات نماز و دعا یاد كنید. و چون امر حج در این سالها به دست جناب ملك است، حدیثی طولانی در وصف و چگونگی حج پیامبر خدا(ص) را می‏فرستم، كه آن را مسلم در صحیحش و ابوداود در سننش روایت كرده است و بیشتر احكام حج از آن استفاده می‏شود؛ اگر نگوییم تمامی احكام حج، تا هدیه‏ای باشد از جانب من برای جناب ملك. از خداوند عز شأنه می‏خواهم كه دلهای مسلمانان را به یكدیگر پیوند دهد و آنان را در برابر بیگانگان، ید واحده قرار دهد، و متوجه عمل به فرموده خدای تعالی گرداند كه می‏فرماید: «واعتصما بحبل‏اللَّه جمیعاً ولا تفرقوا» «همگی به ریسمان محكم الهی چنگ زنید و پراكنده نشوید.» و از پشت كردن به یكدیگر و دشمنی و پیروی از هواهای نفسانی كه موجب افتراق كلمه می‏شود اجتناب ورزند، و همگی به گفته خداوند ملزم شوند كه می‏فرماید: «یأیها الذین آمنوا إذا ضربتم فی سبیل‏اللَّه فتبیّنوا، ولا تقولوا لمن ألقی إلیكم السلام لست مؤمناً تبتغون عرض‏الحیاهٔ الدنیا». «ای كسانی كه ایمان آورده‏اید! هنگامی كه در راه خدا گام برمی‏دارید نسبت به طرف مقابل تحقیق كنید، و به كسی كه اظهار صلح و اسلام می‏كند نگویید: مسلمان نیستی، آن هم به طمع اینكه سرمایه ناپایدار دنیا را به غنیمت گیرید.» والسلام علیكم و رحمهٔاللَّه‏۱ حسین بروجردی‏ حدیث اهدایی آیت‏اللَّه بروجردی به برادران اهل سنت‏.
حجهٔالاسلام والمسلمین واعظزاده خراسانی دبیر كل «مجمع التقریب» درباره حدیث حج پیامبر(ص) اهدایی آیت‏اللَّه‏العظمی بروجردی رساله‏ای تحقیقی تحت عنوان «حج در سنت» نوشته‏اند كه به فارسی و عربی چاپ و منتشر شده است. این حدیث طولانی كه مجامع حدیثی شیعه و سنی بجز بخاری آن را نقل كرده‏اند حدیثی است مشترك بین شیعه و سنی كه همگی آن را از امام صادق و امام باقر(ع) از جابر صحابی رسول‏خدا نقل كرده‏اند. در این حدیث، حج تعلیمی پیامبراكرم(ص) در حجهٔالوداع از اول تا آخر توصیف شده است و محور و منبعی برای اكثر احكام حج بلكه تمامی آن، میان همه مذاهب اسلامی اعم از شیعه و سنی است. از جمله منابعی كه مناسك حج پیامبر(ص) را در حجهٔالوداع از امام باقر و امام صادق نقل كرده‏اند عبارتند:
۱) صحیح مسلم (۲۰۴ - ۲۶۱ ق) ج ۸ ، ص ۱۷۰ .
۲) سنن ابو داود (۲۰۲ - ۲۷۵ ق) ج ۱ .
۳) سنن دارمی (۱۸۱ - ۲۵۵ ق) ج ۲ ، ص ۴۴ .
۴) سنن ابن ماجه (۲۰۷ - ۲۷۵ ق) ج ۲ ، ص ۱۰۲۲ .
۵) مسند احمد بن حنبل (۱۶۴ - ۲۴۱ ق) ج ۳ ، ص ۳۲۰ .
۶) سنن نسائی (۲۱۵ - ۳۰۳ ق) ج ۵ .
۷) السنن الكبری بیهقی (۳۸۴ - ۴۵۸ ق) ج ۵ ، ص ۶ .
۸) الكافی، كلینی ج ۴ ، ص ۲۴ .
۹) تهذیب الاحكام، شیخ طوسی ج ۵ ، ص ۴۵۴ .
۱۰) من لا یحضره‏الفقیه، شیخ صدوق، ج ۲ ، ص ۱۵۳ و ۱۵۵ .
۱۱) الموطاء، مالك (۹۳ - ۱۷۹ ق) ص‏ص ۲۳۸ ، ۲۴۳ ، ۲۴۵ ، ۲۵۶ .
۱۲) طیقات‏الفقهاء، و اقدی (۱۶۸ - ۲۳۰ ق) ج ۲ ، ص ۱۷۷ ، ۱۸۶ .
۱۳) جامع ترمذی، ج ۴ ، ص ۳۰ ، ۳۳ ، ۸۸ ، ۹۰ ، ۹۴ ، ۹۹ .
۱۴) المستدرك علی‏الصحیحین، حاكم‏نیشابوری (۳۲۱ - ۴۰۵ ق) ج ۱ ، ص ۴۵۵ . ابن كثیر در كتاب «البدایهٔ والنهایهٔ» خود، بیشتر احكام حج را از این حدیث (حجهٔالوداع) استنباط كرده كه مورد استفاده اهل سنت است. متن حدیث جابر به نقل از سنن ترمذی‏● (۸۴) باب حجهٔ رسول‏اللَّه صلی‏اللَّه علیه وسلّم‏
۳۰۷۴ - حدَثنا هِشَامُ بْنُ عَمَّار. ثنا حَاتِمُ بْنُ إسْمَاعِیلَ. ثنا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبیِه؛ قَالَ: دَخَلْنَا عَلَی جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ فَلَمَّا انْتَهَیْنَا إلَیْهِ سَألَ عَنِ الْقَوْم. حَتَّی انْتَهَی إلَیَّ. فَقُلْتُ: اَنا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحسَیْنِ.فَأَهْوَی بِیَدِهِ إلَی رَأْسِی فَحَلَّ زِرِّی الْأعْلَی‏. ثُمَّ حَلَّ زِرَّی الْأسْفَلَ. ثُمَّ وَضَعَ كَفَّهُ بَیْنَ ثَدْیَیَّ، وَ أنَا یَوْمَئِذٍ غُلاَمٌ شَابَ. فَقَالَ مَرْحَباً بِك. سَلْ عَمَّا شِئتَ. فَسَألْتُهُ، وَ هُوَ أعْمی‏. فَجَاء وَقْتُ الصَّلاَهِٔ فَقَامَ فیِ نِسَاجَهٍٔ مُلْتَحِفاً بِهَا.
كُلَّمَا وَضَعَهَا عَلَی مَنْكِبِهِ رَجَعَ طَرَفاها اِلَیْهِ، مِنْ صِغَرِهَا، وَ رداؤُهُ إلَی جَانِبِه عَلَی الْمِشْجَبَ. فَصَلَّی بِنَا. فَقُلْتُ: أخْبِرْنَا عَنْ حَجَّهِٔ رَسُولِ‏اللَّهِ صَلَّی‏اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ. فَقَالَ بِیَدِهِ، فَعَقَدَ تِسعاً وَ قَالَ: إنَّ رَسوُلَ‏اللَّهِ صلی‏اللَّه علیه وسلم مَكثَ تِسْعَ سِنِینَ لَمْ یُحَجّ. فَأذَّنَ فیِ النَّاسِ فیِ الْعَاشِرَهٔ: أنَّ رَسوُلَ اللَّهِ صلی‏اللَّه علیه وسلم حَاجٌّ. فَقَدِمَ الْمَدیِنَهَٔ بَشَرٌ كَثِیرٌ. كُلَّهُمْ یَلْتَمِسُ أنْ یَاْتَمَّ بِرَسوُلِ اللَّهِ صلی‏اللَّه علیه وسلم وَ یَعْمَلَ بِمِثْلِ عَمَلِهِ. فَخَرَجَ وَ خَرَجْنَا مَعَهُ. فَأتَیْناَ ذَاالْحُلَیْفَهِٔ. فَوَلَدَتْ أسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ مُحَمَّدَ بْنَ أبِی بَكْرٍ فَأرْسَلَتْ اِلَی رَسوُلِ اللَّهِ صلی‏اللَّه علیه وسلم: كَیف أَصْنَعُ؟ قَالَ «اِغْتَسِلِی وَ اسْتَنْقِری بِثَوْبٍ وَ أَحْرِمِی». فَصَلَّی رَسُولُ اللَّهِ صلی اللَّه علیه وسلم فیِ الْمَسْجِدِ ثُمَّ رَكِبَ اَلْقَصْوَاءَ. حَتَّی إذَااسْتَوَتْ بِهِ نَاقَتُهُ عَلَی الْبَیْدَاء (قَالَ جَابِرُ) نَظَرْتُ إلَی مَدّ بَصَرِی مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ، بَیْنَ رَاكِبٍ وَ مَاشٍ. وَ عَنْ یَمِیِنِه مِثْلُ ذلِك، وَ عَنْ یَسَارِهِ مِثْلُ ذلِك وَ مِنْ خَلْفِهِ مِثْلُ ذلِك. وَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‏اللَّه علیه وسلم بَیْنَ أَظْهُرِنَا وَ عَلَیْهِ یَنْزِلُ الْقُرْآنُ وَ هُوَ یَعْرِفُ تَأْوِیلَهُ. مَا عَمِلَ بِهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ عَمِلْنَا بِهِ. فَأَهَلَّ بِالتَّوْحِیدِ «لَبَّیْك الَّلهُمَّ لَبَّیْك، لَبَّیْك لاَ شَرِیك لَك لَبَّیْك، إنَّ اَلْحَمْدَ وَ وَالنعمَهٔ لَك وَالْمُلك، لاَ شَرِیك لَك». وَاَهَلَّ النَّاسُ بِهاَالَّذِی یُهِلُّونَ بِهِ. فَلَمْ یَرُدَّ رَسوُلُ اللَّهِ صلی‏اللَّه علیه وسلم عَلَیْهِمْ شَیْئاً مِنْهُ. وَلَزِمَ رَسوُلُ اللَّهِ صلی‏اللَّه علیه وسلم تَلْبِیَتَهُ. قَالَ جَابِرٌ: لَسْنَا نَنْوِی إلاَّالْحَجَّ، لَسْنَا نَعْرِفُ الْعُمْرَهَٔ. حَتَّی إذَا أَتیْنا الْبَّیْتَ مَعَهُ، اسْتَلَمَ الرُّكْنَ. فَرَمَلَ ثَلاَثاً، وَ مَشْیَ أَرْبَعاً. ثُمَّ قَامَ إلَی مَقَامِ إبْرَاهِیمَ فَقَالَ «وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إبْرَاهِیمَ مُصَلًّی».
فَجَعَلَ الْمَقَامَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْبَیْتِ. فَكَانَ أَبِی یَقوُلُ (وَلاَ أَعْلَمُهُ إلاَّذَكَرَهُ عَنِ النبِیِّ (صلی‏اللَّه علیه وسلم): إنَّهُ كَانَ یَقْرَأُ فِی الرَّكْعَتَیْنِ: «قلْ یَا اَیُّهَاالكَافِروُنَ» وَ «قُلْ هَوَاللَّهُ أَحَدٌ.» ثُمَّ رَجَعَ إلَی الْبَیْتِ فَاسْتَلَمَ الرُّكْنَ. ثُمَّ خَرَجَ مِنَ الْبَابِ إلَی الصَّفَا. حَتَّی إذَا دَنَا مِنَ الصَّفَا قَرَأَ «إنَّ الصَّفَا وَالْمَروَهَٔ مِنْ شَعَائِراللَّهِ.» نَبْدَأُ بِمَا بَدَأَ اللَّهُ بِهِ فَبَدَأَ بِالصَّفَا، فَرَقِیَ عَلَیْهِ، حَتَّی رَأَی الْبَیْتَ، فَكَبَّرَاللَّهَ وَ هَلَّلَهُ وَ حَمِدَهُ وَ قَالَ «لاَ إلهَ إلاَّاللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیك لَه، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ اَلْحَمْدُ یُحْییِ وَ یُمِیتُ وَ هُوَ عَلَی كُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ. لاَ إلهَ إلاَّاللَّهُ وَحْدَهُ، لاَشَرِیك لَه، اَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ هَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ». ثُمَّ دَعَا بَیْنَ ذلِك وَ قَالَ مِثْلَ هذَا ثَلاَثَ مَرَّاتٍ. ثُمَّ نَزَلَ إلَی الْمَرْوَهِٔ فَمَشَی حَتَّی إذَا انْصَبَّتْ قَدَمَاهُ، رَمَلَ فیِ بَطْنِ الْوَادِی، حَتَّی إذَا صَعِدَتَا (یَعْنِی قَدَمَاهُ) مَشیَ حَتَّی أَتَی الْمَرْوَهَٔ. فَفَعَلَ عَلَی الْمَرْوَهِٔ كَمَا فَعَلَ عَلَی الصَّفَا. فَلَمَّا كَانَ آخِرُ طَوَافِهِ عَلَی الْمَرْوَهِٔ قَالَ «لَوْ أَنَّی اسْتَقْبَلْتُ مِنْ أَمْرِی مَا اسْتَدْبَرْتُ لَمْ أَسُقِ الْهَدْیَ، وَ جَعَلْتُهَا غُمْرَهًٔ فَمَنْ كَانَ مِنْكُم لَیْسَ مَعَهُ هَدْیٌ فَلْیَحْلِلْ وَ لْیَجْعَلْهَا عُمْرَهًٔ».
فَحَلَّ النَّاسُ كُلُّهُمْ وَ قَصَّروُا، إلاَّ النَّبِیَّ صلی‏اللَّه علیه وسلم وَ مَنْ كَانَ مَعَهُ الْهَدْیُ. فَقَامَ سُرَاقَهُٔ بْنُ مَالِك بْنِ جُعْشُمِ فَقَالَ: یَا رَسُول‏اَللَّهِ! أَلِعَامِنَا هذَا أَمْ لاَِبَدِ الْأَبَدِ؟ قَالَ، فَشَبّكَ رَسوُلُ‏اللَّهِ صلی‏اللَّه علیه وسلم أَصَابِعَهُ فیِ‏الْاُخْرَی‏ وَ قَالَ «دَخَلَتِ الْعُمْرَهُٔ فیِ‏الْحَجِّ هكَذَا» مَرَّتَیْنِ «لاَ، بَلْ لاَِبَدِ الْأَبَدِ». قَالَ وَ قَدِمَ عَلِیٌّ بِبُدْنِ النبیَّ صلی‏اللَّه علیه وسلم، فَوَجَدَ فَاطِمَهَٔ مِمَّنْ حَلَّ وَ لَبِسَتْ ثِیَاباً صَبِیغاً واكْتَحَلَتْ. فَأنكَرَ ذلِك عَلَیْهَا عَلِیٌّ. فَقَالَتْ: أَمَرَنیِ أَبِی بِهذَا. فَكَانَ عَلِیٌّ یَقُولُ، بِالْعِرَاقِ: فَذَهَبْتُ إلَی رَسوُلِ اللَّهِ صلی‏اللَّه علیه وسلم مُحَرِّشاً عَلَی فَاطِمَهَٔ فیِ‏الَّذِی‏ صَنَعَتْهُ. مُسْتَفْتِیاً رَسوُلَ اللَّهِ صلی‏اللَّه علیه وسلم فیِ‏الّذِیذَكَرَتْ عَنْهُ، وَ انْكَرْتُ ذلك عَلَیْهَا. فَقَالَ: «صَدَقَتْ. صَدَقَتْ. مَاذَا قُلْتَ حِینَ فَرَضْتَ الْحَجَّ؟». قَالَ: قُلْتُ: الَّلهُمَّ! إنَّی أَهِلُّ بِمَا أَهَلَّ بِهِ رَسوُلُك صلی‏اللَّه عَلیه وسلم.
قَالَ «فَإنَّ مَعِیَ الْهَدْیَ، فَلاَ تَحِلُّ». قَالَ: فَكَانَ جَمَاعَهُٔ الْهَدْیِ الَّذِی جَاءَ بِهِ عَلِیٌّ مِنَ الْیَمَنِ وَالِّذیأَتَی بِهِ النَّبیُّ صلی‏اللَّه علیه وسلم مِنَ الْمَدیِنَهِٔ مِائَهًٔ. ثُمَّ حَلَّ النَّاسُ كُلُّهُمْ وَ قَصَّروُا، إلاَّ النَّبِیَّ صلی‏اللَّه علیه وسلم وَ مَنْ كَانَ مَعَهُ هَدْیٌ. فَلَمَّا كَانَ یَوْمُ التَّرْوِیَهِٔ وَ تَوَجَّهُوا إلَی مِنیً، أَهَلوُّا بِالْحَجِّ فَرَكِبَ رَسوُلُ اللَّهِ صلی‏اللَّه علیه وسلم فَصَلَّی بِمِنیً الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ وَالْمَغْرِبَ وَالْعِشَاء وَالصُّبْحَ. ثُمَّ مَكَثَ قَلِیلاً حَتَّی طَلَعَتِ الشَّمْسُ. وَ أَمَرَ بِقُبَّهٍٔ مِنْ شَعَرٍ فَضُرِبَتْ لَهُ بِنَمِرَهَٔ. فَسَارَ رَسوُلُ اللَّهِ صلی‏اللَّه علیه وسلم. لاَ تُشُكُّ قُرَیْشٌ اِلا اَنَّهُ واقِفٌ عِنْدَ المَشْعَرِالحرامِ اَوِالْمُزْدَلَفهٔ كَما كانَتْ قُرَیْش تَصْنَعُ فیِ‏الْجَاهِلِیَّهًٔ اتی‏ عَرَفهَٔ فَوَجَدَ القُبَّهَٔ مِنْ شَعَرٍ فَاَحازَ رسوُل اللَّه صلّی اللَّه علیه و سلّم حتّی‏ ضُرِبَتْ لَهُ بِنَمِرَهَٔ، فَنَزَلَ بِهاَ. حَتَّی إذَا زَاغَتِ الشَّمْسُ، أَمرَبالْقَصْوَاءِ فَرْحِلَتْ لَهُ. فَرَكِبَ حَتَّی أَتَیْ بَطْنَ الْوَادِی. فَخَطَبَ النَّاسَ فَقَالَ «إنَّ دِمَاءَكُمْ وَ أَمْوَالَكُمْ عَلَیْكُمْ حَرَامٌ كَحُرْمَهِٔ یَوْمِكُمْ هذَا، فیِ شَهْرِكُمْ هذَا، فیِ بَلَدِكُمْ هذَا.
أَلاَ وَ اِنَّ كُلَّ شَیْ‏ءٍ مِنْ أَمَرِالْجَاهِلِیَّهِٔ مَوْضوُعٌ تَحْتَ قَدَمَیَّ هَاتَیْنِ. وَ دِمَاءُ الْجَاهِلِیَّهِٔ مَوْضُوعَهٌٔ، وَ أَوَّلُ دَمٍ اَضَعُهُ دَمٌ رَبِیعُهَٔ بْنِ الْحارِثِ (كَانَ مُسْتَرْضِعاً فیِ بَنِی سَعْدٍ، فَقَتَلَتْهُ هُذَیْلٌ). وَ رِبَا الْجَاهِلِیَّهِٔ مَوْضُوعٌ، وَ أَوَّلُ رِباً أَضَعُهُ رِبَانَا، رِبَا الْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، فَإنَّهُ مُوْضوُعٌ كُلُّهُ. فَاتَّقُوا اللَّهَ فِی النِّسَاءِ، فَإنَّكُمْ أَخَذْتُموُهُنَّ بِأَمَانَهِٔ اللَّهِ وَ اسْتَحْلَلْتُمْ فُزُوجَهُنَّ بِكَلِمَهِٔ اللَّهِ. وَ اِنَّ لَكُمْ عَلَیْهِنَّ أَنْ لَاُیوطِئْنَ فُرُشَكُمْ أَحَداً تَكْرَهُونَهُ، فَإنْ فَعَلْنَ ذلِك فَاضْرِ بُوهُنَّ ضَرْباً غَیْرَ مُبَرِّجٍ. وَ لَهُنَّ عَلَیْكُمْ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْروُفِ. وَ قَدْ تَرَكْتُ فِیكُمْ مَا لَمْ تَضِلوُّا إنِ اعْتَصَمْتُمْ بِهِ: كِتَابُ‏اللَّهِ. وَ أَنْتُمْ مَسْئُولُونَ عَنِّی، فَمَا اَنْتُمْ قَائِلُونَ؟» قَالُوا: نَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ وَ اَدَّیْتَ وَ نَصَحْتَ. فَقَالَ بِإصْبَعِهِ السَّبَّابَهِٔ اِلَی السَّمَاءِ، وَ یَنْكُبُهَا إلَی النَّاسِ «اللّهُمَّ! شْهَدْ. الَّلهُمَّ! اشْهَدْ» ثَلاَثَ مَرَّاتٍ. ثُمَّ أَذَنَ بِلاَلٌ. ثُمَّ أقَامَ فَصَلّی الظُّهْرَ. ثُمَّ أقَامَ فَصَلّی الْعصْرَ، وَ لَمْ یُصَلِّ بَیْنَهُمَا شَیْئاً. ثُمَّ رَكِبَ رَسوُلُ‏اللَّهِ صلی‏اللَّه علیه وسلم حَتَّی أتَی الْمَوْقِفَ فَجَعَلَ بَطْنَ نَاقَتِهِ إلَی الصَّخَرَاتِ وَ جَعَلَ حَبْلَ الْمُشَاهِٔ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ اسْتَقَبَلَ الْقِبْلَهَٔ. فَلَمْ یَزَلْ وَاقِفاً حَتَّی غَرَبَتِ الشَّمْسُ وَ ذَهَبَتِ الصُّفْرَهُٔ قَلِیلاً. حَتَّی غَابَ الْقُرْصُ. وَ أرْدَفَ أُسْامَهَٔ بْنَ زَیْدٍ خَلْفَهُ، فَدَفَعَ رَسوُلُ‏اللَّهِ صلی‏اللَّهِ علیه وسلم وَقَدْ شَنَقَ الْقَصْوَاءَ بِالزِّمَامِ حَتَّی إنَّ رَأْسَها لَیْصِیبُ مُوْرِك رَحْلِهِ. وَ یَقُولُ بَیَدِهِ الْیُمْنَی‏ «اَیُّهَا النَّاسُ! السَّكِینَهَٔ، السَّكِینَهٔ». كُلَّمَا اَتَی حَبْلاً مِنَ الْحِبَالِ أَرْخَی لَهَا قَلِیلاً حَتَّی تَصْعَدَ. ثُمَّ أَتَی الْمُزْدَلِفَهَٔ فَصَّلَّی بِهَا الْمَغْرِبَ وَ الْعِشاءَ بِأذَانٍ وَاحِدٍ وَ إقَامَتَیْنِ، وَ لَمْ یُصَلِّ بَیْنَهُمَا شَیْئاً. ثُمَّ اضْطَجَعَ رَسُولُ‏اللَّهِ صلی‏اللَّه علیه وسلم حَتَّی طَلَعَ الْفَجْرُ. فَصَلَّی الْفَجْرَ حِینَ تَبَیَّنَ لَهُ الصُّبْحُ، بِأَذَانٍ وَ إقاَمَهٍٔ. ثُمَّ رَكِبَ الْقَصْوَاءَ حَتَّی أتَیَ الْمَشْعَرَالْحَرَامَ. فَرَقِیَ عَلَیْهِ فَحَمِدَاللَّهَ وَ كَبَّرَهُ وَ هَلَلَّهُ. فَلَمْ یَزَلْ وَاقِفاً حَتَّی أسْفَرَ جِدَّاً. ثُمَّ دَفَعَ قَبْلَ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ. وَ أرْدَفَ الْفَضْلَ بْنَ الْعَبَاسِ، وَ كَانَ رَجُلاً حَسَنَ الشَّعْرِ، أبْیَضَ، وَ سیِماً. فَلَمَّا دَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‏اللَّه علیه وسلم، مَرَّالظُّعُنُ یَجْرِینَ فَطَفِقَ یَنْظُرُ إلَیْهِنَّ. فَوَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‏اللَّه علیه وسلم یَدَهُ مِنَ الشِّقِّ الآخَرِ. فَصَرَفَ الْفَضْلُ وَجْهَهُ مِنَ الشِّقِّ الآخَرِ یَنْظُرُ. حَتَّی أتَیَ مُحَسِّراً، حَرَّك قَلِیلاً، ثُمْ سَلَك الطَّرِیقَ الْوُسْطَی الَّتی تُخْرِجُك إلَی الْجَمْرَهِٔ الْكُبْرَی. حَتَّی أتَیَ الْجَمْرَهَٔ الَّتِی عِنْدَالشَّجَرَهِٔ. فَرَمَی بِسَبْعِ حَصَیاتٍ، یُكَبِّرُ مَعَ كُلِّ حَصَاهٍٔ مِنْهَا، مِثْلِ حَصَی الْخَذْفِ، وَ رَمَی مِنْ بِطْنِ الْوَادیِ. ثُمَّ انْصَرَفَ إلَی الْمَنْحَرِ فَنَحَرَ ثَلاَثاً وَ سِتِّینَ بَدَنَهًٔ بِیَدِهِ، وَ أعْطَی‏ عَلِیّاً، فَنَحَرَمَا غَبَرَ، وَ أشْرَكَهُ فِی هَدْیِهِ. ثُمَّ أمَرَ مِنْ كُلِّ بَدَنَهٍٔ بِبَضْعَهٍٔ فَجُعِلَتْ فیِ قِدْرٍ فَطُبِخَتْ. فَأكَلاَ مِنْ لَحْمِهَا وَ شَرِباَ مِنْ مَرَقِهَا. ثُمَّ أفَاضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‏اللَّه علیه وسلم إلَی الْبَیْتِ. فَصَلَّی بِمَكَّهَٔ الظُّهْرَ. فَأتَی بَنِی عَبْدِالْمُطَّلِبِ وَ هُمْ یَسْقُونَ عَلَی زَمْزَمَ. فَقَالَ «انْزِعُوا بَنِی عَبْدِالْمُطَّلِبِ! لَوْلاَ أَنْ یَغْلِبَكُمُ النَّاسُ عَلَی سِقأیَتِكُمْ لَنَزَعْتُ مَعَكُمْ». فَنَاوَلُوهُ دَلْواً فَشَرِبَ مِنْهُ. جالب اینكه فریقین دو طواف واجب بعد از قربانی و تقصیر بجا می‏آورند كه با یكی زنان حلال می‏شوند منتها شیعه آن را «طواف نساء» می‏نامد و اهل سنت آن را «طواف افاضه» و آنگاه بعضی به جهت اختلاف در اسم طواف، حج یكدیگر را باطل یا ناقص می‏پندارند، در صورتی كه از نظر مراجع شیعه چون امام خمینی (رضوان‏اللَّه علیه) اگر برادران اهل سنت حج خود را مطابق با مكتب خود درست بجا آورند، حجشان صحیح است و اعاده ندارد: «اگر شخصی كه سنی و مخالف شیعه است، حج بجا آورد و آنگاه حقانیت شیعه برایش روشن شود، واجب نیست كه حج خود را اعاده نماید بشرط اینكه مطابق با مذهبش حجش را صحیح بجا آورده باشد، هر چند كه در مذهب ما صحیح نباشد و در این مورد فرقی میان مذاهب اسلامی نیست.»۲ آیا براستی داستان اختلاف ما مسلمانان همچون داستان آن چهار نفر، فارس و ترك و رومی و عرب نیست كه همه انگور می‏خواستند و هر كدام با لفظی آن را ادا می‏كردند، و ندانسته به جان هم افتاده بودند؟
پاورقی‏ها:
۱ - به نقل از مجله رسالهٔ الاسلام قاهره، سال ۸ شماره ۱ ، جمادی‏الآخر ۱۳۷۵، ص ۱۰۷ - ۱۰۵.
۲ - امام خمینی، تحریرالوسیله؛ مناسك حج (چاپ دفتر نشر فرهنگ اسلامی) ص ۱۲۸ و اینكه نظر امام خمینی این است كه شیعه باید برای شیعه ذبح كند به این جهت است كه هر كس باید اعمالش را طبق مذهب مورد اعتقادش آن هم بطور صحیح انجام دهد، و در مسأله ذبح و تسمیه، شرایط بعضی از فرق اهل سنت با شیعه فرق می‏كند، والّا امام خمینی صریحاً ذبیحه برادران اهل سنت را حلال می‏دانند و در تحریرالوسیله ج ۲۰ ، ص ۱۵۴ می‏فرمایند: «در اینكه آنچه در دست مسلمان گرفته می‏شود مباح است، فرقی ندارد كه مسلمان شیعه باشد یا سنی كه معتقد به طهارت پوست مردار با دباغی است و ذبح اهل كتاب را حلال می‏داند و شرایطی را كه ما در ذبح معتبر می‏دانیم رعایت نمی‏كند.»
منبع : فصلنامه الکترونیکی میقات حج


همچنین مشاهده کنید