پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

نگرشی کوتاه به «تبیین حج»


نگرشی کوتاه به «تبیین حج»
كلمه «حج» و عناوین «مناسك حج» خود گویای محتوای والای این فریضه الهی پر راز و رمز و آكنده از اشاره و كنایه است. حج این لفظ كوتاه و خوش آهنگ كه به معنای آهنگ و عزم و تصمیم است، معنائی به بلندای تاریخ معنوی بشر دارد. تاریخ معنوی‏ایكه نظام بخش زندگی اجتماعی، سیاسی جامعه انسانی، بر محور حق و عدل است. حج كه در یك نگرش كلی از عناصر سكون و تأمل و تدبر و تفكر و حركت و تلاش و پیكار تركیب یافته، دارای اشاراتی جامع و فراگیر به سنن جاری پروردگار در تكوین و تشریع است. زبان حج، زبان «سمبولیك» است و اعمال آن، به تعبیری خودمانی‏تر به «پانتومیم» پرمحتوائی می‏ماند كه می‏تواند حكایتگر و تجسم‏بخش تاریخ انبیاء و نشأه دنیا و نشأه آخرت باشد. حج، این فریضه رمزوار و اشارت شعار، از زوایای گوناگون و با دیدهای متفاوت از سوی نویسندگان، بحّاثان و تحلیلگران از لحاظ «فردی و اجتماعی»، «عبادی و سیاسی»، «اجتماعی و نظامی» و «بین‏المللی و جهانی» مورد بحث و تحلیل قرار گرفته است كه پاره‏ای نسبتاً جامع و پاره‏ای تك‏بعدی و با دیدی یك جامعه است. آنچه در تحلیهای یكسویه، از آن غفلت شده است، جامعیت حیرت‏انگیز و احیاناً متناقض نمای حج است كه زهدگرایان عبادت پیشه خسته از دنیا، و اجتماع و سیاست را از یك جنبه‏اش غافل می‏سازد و سیاست‏پیشگان و دست اندركاران اداره جوامع اسلامی را، از جنبه دیگرش... از این رو، در این مقال كوتاه سعی بر آن است كه در نهایت اجمال به جامعیت حج اشاره‏ای گذرا شود كه البته اهل فضل و اطلاع، بدین مختصر بسنده نخواهند كرد و بلكه در تصحیح و تكمیل و تشریح آن خواهند كوشید.
حج را می‏توان از یك دیدگاه گردهم‏آئی پاكان و نیكان، وارستگان معنویت‏گرا و از دنیا رستگان آخرت‏گرا بشمار آورد. اجتماعی به پاكی قدوسیان ملأ اعلی و فرشتگان عالم بالا، كه در «اشهر معلومات» بر گرد اولین خانه‏ایكه برای «همه مردم جهان» نهاده شده فرا گردهم آیند و اقیانوسی جوشان وخروشان پدید آرند كه هر فرد حاجی، قطره‏ای از این دریاست. در این گردهم‏آئی حاجیان از آن دم كه به نیت حج، از خانه و دیار و همه پیوندهای دنیائی می‏گسلند، تا آنگاه كه در میقات احرام بر می‏بندند، تا طواف، تا وقوف، تا رمی، تا ذبح... همه جا و همه جا، خدا را می‏جویند و در طلب وصال اویند. مناسك حج یكایك تبلور حالات گوناگون انسان خدا جوی عاشق پیشه بیقراری است كه كوبكو روبه سوی او دارد و نشان از او می‏جوید و بوی او می‏بوید... عاشقِ از فراق معشوق بجان آمده‏ایكه عنان اختیار از كف فروهشته، در راه وصال یار، گاهی با تأمل و قرار و گاهی با اضطراب و بی‏قرار به اینسو و آن سو می‏رود، در كوه و بیابان، شب و روز، آرام نمی‏گیرد و همه جا نشان از بی‏نشان می‏خواهد. حج در این نگرش، یك سیر معنوی انسانی است كه یكجا و یك زمان توسط انسانهایی فراهم آمده از چارسوی جهان به مقصد تقرب به مبدأ، والای آفرینش صورت می‏پذیرد.
حج از این دیدگاه، كنگره مخلصین و متقین و صالحین و عابدین و قانتین روی زمین است. مجامع و كنگره‏های جهانی و بین‏المللی، به اشكال گوناگون و بر محورهای مختلف سیاسی، نظامی، اقتصادی، تاریخی، ادبی، هنری (و حتی دینی) بسیار فراوان است. اما كنگره «توحید» و «اخلاص» و «عبادت»، كنگره «دعا» و «مناجات»، كنگره مجاهده با نفس و بریدگی از دنیا و تمرین آمادگی برای سفر آخرت، كنگره تمرین سیر الی‏اللَّه و مجاهده و مراقبه و مكاشفه، در هیچ كجای دنیا نیست. كنگره‏ایكه «فرد» و «جمع» را در یكدیگر ذوب می‏كند: عمل فردی را در فضای جمعی و فضای جمعی را در عمل فردی محو می‏كند بدانگونه كه هر «حاجی» در ایام حج، در اندیشه خویشتن‏یابی و حدیث نفس و راز و نیاز و تصفیه باطن خویش است، كاریكه همانند رهبانیت راهبان از خلق گسسته نیاز به خلوت و تنهائی وجدائی از خلق دارد... و در عین حال، فردیت هر فرد، در جای، جای مواقف عظیم حج و با شكوهتر از همه، در عرفات، در كل جمع نابود می‏گردد... این محو «فردیت» در كار «جمعی» در تخطیط خطوط سیاسی اجتماعی و جمع كل امت عظیم اسلامی نیز صورت می‏گیرد كه بدان اشاره خواهیم داشت.
حج، از سوی دیگر نشان از ژرفای تاریخ نورانی انبیا و اولیای الهی دارد... از آدم، از نوح، از ابراهیم، از سلیمان، از موسی، از عیسی، از محمد و اصحاب و آل محمد، در حج، تاریخ پرخاطره و مخاطره انبیای الهی و اولیای خدا بازسازی و بازنگاری می‏شود. حج، در این نگرش بازنگاری تاریخ انبیا است. حج نمایشی است از اعمال و رفتاری كه بنا بنقل كتاب و سنت، (و از طریق برادران شیعه و سنی) پایه تشریع آن در زمان آدم ابوالبشر گذاشته شده و پیامبران بعدی تا آخرین پیامبر، همگی بر گرد همین خانه چرخیده‏اند و مناسكی در همین سرزمین مقدس، در همین عرفات و مشعر و منی انجام داده‏اند. حج، بویژه ناظر بر بازسازی، تجدید نظام سازمان فرو پاشیده توحید توسط ابوالانبیاء حضرت ابراهیم خلیل است كه بنقل قرآن قواعد بیت را بالا برد و خانه را برای طائفان و عاكفان و راكعان و ساجدان پاكیزه و مطهر ساخت، فداكاریها و گذشتها و ایثارها و سخت كوشیها و هیجانات روحی و بیم و امیدهای ابراهیم و هاجر و اسماعیل در یكایك مناسك حج بگونه‏ایكه بدان اشاره خواهد رفت بازنگاری می‏شود و در حقیقت، ابراهیم قهرمان توحید، در كل قالب مناسك حج و به توسط میلیونها حاجی عاشق و شیدا هر ساله چهره پردازی می‏شود و حیات مجدد می‏یابد.
بیاد داشته باشیم كه ابراهیم پدر انبیای توحیدی: موسی و عیسی و محمد است و از میان سه امت موحد و اهل كتاب جهان یعنی یهود و نصاری و مسلمین، تنها امت اسلام و مسلمین جهانند كه پاس پیشوای توحید را این چنین در خور مقام ارجمند او می‏دارند و یاد گرامیش را نه تنها در گفتار كه در مناسكی عظیم و پرشكوه نگه می‏دارند. در اشاراتی كه به محتوای یكایك مناسك حج خواهیم داشت بدین بازنگاری و بازسازی اشاره خواهیم كرد.
حج، از جنبه دیگر، یك آموزش تمرینی همه جانبه و یا باصطلاح معمول و مرسوم، یك «مانور» جامع الاطراف سیاسی - عقیدتی، نظامی برای تحریك روح حماسی و زنده ساختن غیرت و حمیت دینی واسلامی در جامعه اسلامی است. آیا منظور از مانورهای نظامی یا آموزشهای تمرینی‏ایكه برای نجات غریق یا اطفای حریق و یا برای مقابله با حوادث و سوانح گوناگون هوائی، زمینی و دریائی گسترده یا محدود صورت می‏گیرد، چیست؟
در یك مانور نظامی یا یك عملیات نجات، صحنه كاملاً فرضی و از پیش ساخته است، اما اگر همین تمرین محدود و چند روزه انجام نگیرد، كارآئی نظامی و آمادگی رزمی و چستی و چالاكی و سرعت انتقال و سرعت تصمیم و سرعت عمل كه لازمه این گونه فعالیتهای حیاتی مهم و سرنوشت‏ساز است، پیدا نخواهد شد و این است نقش حج در ترسیم راه و رسم زندگی و تخطیط خطوط حیات فردی و اجتمای انسانی كه آكنده است از كار، پیكار، تلاش و پیگیری... و ملازم است با كفّ نفس و خویشتن‏داری و مخالف است با تن‏آسانی و راحت طلبی و تن‏پروری... حج، یك تمرین است، یك مانور است یك آموزش چند روزه است برای آماده‏سازی فرد تا در پهنه زندگی برای پیكاری بی‏امان، تمرین دیده و آموزش دیده باشد... در حج به آدمی می‏آموزند كه در راه زندگی پرافتخار و انسانی و اسلامی باید از دیار و مال و زن و فرزند و همه علقه‏های زندگی برید و سختی سفر و بیخوابی و دوندگی و اضطراب و دربدری و بی‏خانمانی را تحمل كرد و هر چه را كه موجب خودآرایی و بخود بستگی است از لباس و زیب و زیور باید از خود دور ساخت و باید تنها به مبدأ لایزال، پاسخ مثبت داد و دعوتهای گوناگون را نشنیده گرفت و باید بر محور حق و عدل چرخید و در زندگی، محور و مقصدی جز طهارت و پاكی و راستی و درستی نداشت و باید وقوف و تأمل را با سیر و حركت در هم آمیخت كه سكونها و تأملها و توقفها، هم باید حركت آفرین باشد و حركتها و تلاشها و فعالیتها همه، مبتنی و متوقف بر تأمل و پیش‏بینی و حساب و كتاب... كه «تأمل بی‏حركت» و «حركت بی‏تأمل» هر دو آفت دین و دنیای انسان است. در حج، در روزهائی اندك، این مراحل را به انسان می‏آموزند كه سرمشق همه زندگی او در سراسر دوره زندگیش باشد.
حج، از نگرش دیگر، باز ساخت عرصات قیامت است، مجسم‏سازی حشر خلق، همه یكسو و بی‏هیچ امتیاز، روی بسوی بهشت یا جهنم، حشری عظیم در پهنه دنیا كه نمونه‏ای كوچك از حشر اكبر در سرای آخرت است. ...جدائی از خانه و كاشانه، در این نمایش به «مرگ» می‏ماند كه سرفصل حیات اخروی است و مواقف و مناسك حج، یكایك نشان از مواقف عبد در برابر مولی در روز قیامت دارد كه سرانجام آن «رد» یا «قبول» است: فریق فی‏الجنه و فریق فی‏السعیر. حاجی با این توجه، و در این نگرش، پیوسته در التهاب است و در میان بیم و امید كه رو بكدام سو دارد و در چه فریقی است؟ چون پاره‏ای از حاجیان را نیز چون مبعوثان حشر، به سوی دوزخ می‏برند و نتیجه حجشان جز خسران و تباهی نخواهد بود... شرح مواقف حج و مواقف قیامت و تطبیق رسا و زیبای این مواقف با یكدیگر به مقالی دیگر نیاز دارد و در اینجا همین اشاره كافی است: اشاره‏ایكه برای مرگ آگاهان بیدار دلی كه، پیوسته در اندیشه سرای آخرتند و بقول قرآن مجید از «سوء حساب» و «سوء دار» می‏ترسند، بسنده است.
و بالاخره حج در یك نگرش عمیق‏تر، صعود انسان است در برابر هبوط تاریخی او و تسالم و تعاون بقاست در برابر تنازع بقای ریشه‏دار و پرماجرای انسان. این نگرش، تأملی درخور را می‏سزد و لذا لختی در این مرحله درنگ می‏كنیم. سقوط و هبوط آدمی از آنجا آغازید كه بشر بحكم نیاز طبیعی و فطری بسوی ضروریات زندگی دست یازید و طبیعت را برای ادامه «زندگی» باستخدام گرفت. این استخدام طبیعت، بزودی، آدمی را فریفته طبیعت كرد و خیال افزون جوئی او را بر آن داشت كه زیاده طلبد و این آغاز هبوط آدمی بود.
و اینكار را نه در آغاز كه كم‏كم، با درگیری و مبارزه با همنوعان خود دنبال كرد و هبوطی مضاعف یافت... «الهیكم التكاثر...» و همین یك نكته منشأ همه جنگهای طولانی و خانمانسوز بشر در طول تاریخ پرفراز و نشیب اوست. و اما حج، آموزش و آزمایش موقت و نمونه‏واریست كه بشر را به كنترل نیروهای زیاده طلب و افزون خواه او وا می‏دارد تا برای همه عمر از این آموزش محدود، سود جوید. این نگرش نیز به حج به عنوان یك مكتب سازنده و نیرومند اخلاقی و معنوی می‏نگرد كه با تهذیب نفس و تزكیه اخلاق و بازسازی روحی انسان، او را از آلودگیهای روحی و آز و طمع و تفاخر و تكاثر و تكالب می‏رهاند و از هبوط و سقوط نجاتش می‏دهد و او را بطرف بالا می‏آورد و اوج می‏دهد. این اوج متعالی انسانی گرچه در محتوای خود، اخلاقی و عرفانی و عبادی است اما برای صاحب نظران روشن است كه همین محتوای روحانی و اخلاقی و معنوی، پایه و مایه اصلی پیروزی انسان در جبهه‏های مختلف زندگی اعم از سیاسی، نظامی، اقتصادی و... است.
حج از سوی دیگر - در یك مقیاس بلند مدت چنانكه بسیار گفته شده است - تمرین است برای تأسیس حكومت جهانی واحد و برداشتن مرزهای جغرافیائی و اداره جوامع بشری تحت یك حاكمیت عادل و دانا و توانا و چنانكه می‏دانیم حاكمیت واحد جهانی ایده بسیاری از متفكران و جامعه‏شناسان و سیاستمداران و فلاسفه جهان است.هر چند تحقق چنین ایده‏ای در قرون حاضر كه شاید بتوان اواخر دوران بلوغ بشرش نامید، میسور نیست ولی تحقق ایده‏های الهی و پیاده شدن آرمانهای والا و آسمانی، با كل تاریخ بشری سنجیده و مدت‏گزاری می‏شود. از این رو، نمایش وحدت سیاسی اجتماعی بشرهای چهارگوشه جهان در مراسم حج، خود، یكی از عوامل تحقق بخش نهائی این وحدت خواهد بود. در این زمینه نیز بسیار می‏توان سخن گفت اما فعلاً همین اشاره كافی است.
حج در یك مقیاس محدود و كوتاه مدت، نیز در كار آن است كه مسائل و مشكلات جامعه اسلامی را در روابط داخلی و خارجی در زمینه‏های گوناگون اجتماعی، اقتصادی، سیاسی مورد بحث و بررسی قرار دهد و برای مقابله با دشمنان سوگند خورده و دیرینه اسلام و مسلمین، طرحهائی بریزد و دست اندركاران اداره جوامع اسلامی و نیز صاحب نظران و متفكران و مصلحان و مورخان و جامعه شناسان و سیاستمداران و عالمان دینی و رهبران مذهبی از چهار سوی جهان در مراسم حج فراگرد هم آیند و در ضمن تجدید عقد اخوت اسلامی و تحكیم مراتب مودّت و محبت و آشنائی روز افزون به روحیات و اخلاقیات و آداب و مراسم و افكار و عقاید و نظرات و طرحها و پیشنهادهای گوناگون و با بحث و بررسی و مشاوره و مداقه به صورت دسته جمعی و هم آهنگ و با توجه به همه مقتضیات و تحولات عصر، راه حلهای مناسب و جامع و مرتبط بیابند و در بازگشت به مراكز اصلی و وطنهای خود، دست آوردهای خود را از این سفر پربركت باطلاع مردم خودشان برسانند و از دیگر مطلعان و صاحبنظران كه در كشورهای مختلف اسلامی اقامت دارند و نیز مسلمانانیكه در سایر كشورهای غیر اسلامی جهان پراكنده‏اند، نظر خواهی كنند و این پیوند و كسب اطلاع و مراوده و مطالعه و بررسی دسته جمعی را سازمان دهی كنند و برای آن نظم و ترتیب و سیاق شناخته شده و مقبول برقرار دارند... تا بدین‏سان، هم روابط بین‏المللی اسلامی تقویت گردد و هم راه برای وحدت آینده و آرمانی جهان اسلام هموار شود.
حج در عین حال و با حفظ همه این جهات معنوی و سیاسی و اجتماعی، یك زاویه دیگر نیز دارد و آن «رویه اقتصادی» حج است. حج در این دیدگاه یك بازار مكاره بین‏المللی اسلامی است. رشد اقتصادی كشورهای اسلامی در گرو تبادل فرآورده‏های صنعتی و دست آوردهای علمی و محصولات كشاورزی آنهاست. اگر هر كشور اسلامی، در داخل خود محبوس بماند و رشته مبادلات اقتصادیش با سایر كشورهای اسلامی سست و گسسته گردد، یا عقب خواهد ماند و یا بصورت «قمر» یكی از قدرتهای اقتصادی جهان در خواهد آمد. حج، در صورت فعلی، البته، از جنبه اقتصادی، آنگونه كه باید با آرمان اقتصادی اسلامی هم آهنگ نمی‏نماید و بیشتر نمایشگاه و فروشگاه و تجارتگاه كشورهای غیر اسلامی است، اما این عارضه‏ای است مربوط به كل مشكلات سیاسی تاریخی موجود در جهان اسلام و ربطی به حج ندارد. حج، خود، یك باشگاه اقتصادی بین‏المللی اسلامی است كه بدون شك در تسریع رشد اقتصادی و خودكفائی صنعتی و علمی و كشاورزی دنیای اسلام نقش قاطع و تعیین كننده دارد.
و با همه آنچه گذشت، حج عملاً و تجربه یك عمل بهداشتی درمانی برای تأمین سلامتی افراد است! چه بدون شك، مسافرتی این چنین متحرك و جاندار و با روح، علاوه بر آنكه بر اثر جوش و خروش و تحرك فراوان، بسیاری از سموم بدن را دفع می‏كند و گردش خون را تنظیم می‏كند و به فعالیت قلب و مغز و اعصاب كمك می‏رساند، نشاط و روح و معنای حج كه حاجی را در یك فضای معنوی سازنده و خلاق قرار می‏دهد و صفای جان و آرامش دل حاكم بر فضای معطر حج، به تندرستی آدمی كمك می‏كند. این نكته را همه كسانی كه به این سفر پاك و مطهر توفیق یافته‏اند تجربه كرده‏اند. سخن كوتاه: حج هم «رهبانیت اسلام» است هم «قوام دین و دنیا»، هم «منافع» است، هم «ذكر خدا». هم «عبادت» است، هم «سیاست». هم «سیاحت» است، هم «زیارت». هم «اقتصاد» است، هم تندرستی. هم «فرد» است، هم «جامعه». هم «ماده» است، هم «معنا». هم «دنیا» ست، هم «آخرت»، مثل خود عالم، مثل خود آدم كه تركیبی دوگانه‏اند از جسم و روح و تن و جان! و نكته اصلی شایان دقت و توجه این است كه اگر حاجی به «خود» نپردازد و از «خودبینی» رها نشود و به «تزكیه» و «تصفیه» همت نكند، و به رموز و اسرار «حج» دست نیابد و از «احرام» تا تقصیر و طواف نساء، خود را نپالاید و از لوث رذایل و پلیدیهای اخلاقی و روحی پاكیزه نشود، به هیچ یك از مقاصد چند گانه حج دست نخواهد یافت. نه در سیاست و نه در اقتصاد و نه در جبهه جهاد با دشمن و نه در اقتصاد و نه در تبادل افكار...، در هیچكدام، زیرا تا انسان بر دشمن درونی خود یعنی «نفس» كه در هر فرد انسانی بكار دشمنی با اللَّه و مظاهر اللَّه و راه مستقیم اللَّه مشغول است، پیروز نشود، پیروزی بر دشمن بیرونی یعنی تبلور و تجسم و تجمع همان نیروهای ضد الهی كه در نفسانیت هر كدام از خود ماها نیز هست، پیروزی واقعی نیست، كه دشمن، از درون خودِ ما، سر برمی‏دارد. در حقیقت هر كدام از ما، در خود یك ستون پنجم از لشكر دشمن داریم! كه همان «خودپرستی» و نفسانیت «ما» و «من» ماست. اگر این ستون پنجم كه به تعبیر دقیق‏تر، ستاد فرماندهی اصلی دشمن است، نابود نشود، انسانیت، هیچگاه از شر دشمن رهائی نخواهد یافت. غرض آنكه اهمیت دادن به جنبه والای معنوی حج و تكیه بر زوایای عرفانی و آخرت گرایانه و معانی و رموز و اشارات و سیر و سلوك مستتر در حج، نباید مانع از نگرش جامعه شناسانه، و سیاست‏گرایانه و جنبه‏های دنیائی و فواید سیاسی و اجتماعی حج باشد.
حال سعی داریم تا حدی كه در خور این مقاله است، در مورد به مورد مناسك حج بازخوانی كنیم: ▪ كعبه:
خانه‏ایكه به تعبیر قرآن «اول بیت وضع للناس»۱ است. خانه ساده سنگی‏ای كه با معماری‏ای ابتدائی و بیگانه از هر گونه آرایش و پیرایش ظاهری، رمز وحدت بشری و الگوی امن و امان در جامعه انسانی است. این خانه كهن و باستانی‏ترین معبد روی زمین كه بدست ابراهیم خلیل بازسازی شده، پناهگاه و ملجاء و منجای دینی و كهف حصین اجتماعی تمامی مردم روی زمین است. در هیچ نقطه جهان، برای هیچ ملت و قوم و قبیله و نژاد و طایفه‏ای چنین مركزی با این اوصاف و با این معنویت و جذبه و حرمت و تقدس، وجود ندارد. مراكز امن بین‏المللی و «كشورهای بی‏طرف اعلام شده» كه پناهگاه ستم دیدگان و یا حتی مجرمانند، ابداعی است كه تازگیها و در قرون اخیر، به دست بشر صورت پذیرفت و به تعبیر طنطاوی خدا به مردم الهام كرد كه كاری انجام دهند كه خدا از طریق وحی بر ابراهیم فرو فرستاد.
▪ حرم:
بر محور كعبه از شش گوشه، منطقه ممنوعه، یا حرم امن الهی است. در این منطقه كه حد آن در كتابهای مربوطه كاملاً مشخص است، وظایفی بر عهده حاجیان محرم و یا حتی افراد دیگر است از جمله عدم تعرض به گیاه و صید حرم و پناهندگان حرم كه ناشی است از: امن بودن گیاه حرم، امن بودن حیوان حرم، امن بودن پناهنده به حرم، حرام بودن جنگ در حرم و... و این همه، نگهداری حریم مطهر خانه خدا و بسط و گسترش دادن معنویت و تقدس و احترام بیت‏اللَّه الحرام و به وجود آوردن جایگاهی نسبتاً وسیع است كه نسبت به همه امكنه كره زمین مزیتی تام و تمام بنفع زندگی مادی و معنوی انسانها داشته باشد، منطقه صلح كامل و امنیت كامل و دوستی و تعاون كامل و كنترل كامل آدمی حتی از تعرض به گیاه و حیوان... تا چه رسد بهم نوعش، انسان!...
▪ احرام:
از جمله، برای ورود به حرم باید احرام بست و چه زیباست وحدت ریشه‏ای «حرم» و «احرام» كه به یك تعبیر دقیق می‏توان «احرام» را بازسازی «حرم» در وجود «مُحرم» شمرد: حاجی كه احرام بر می‏بندد، گویا «حرم امن خدا» را در «وجود خود» بوجود می‏آورد و منطقه وجود خودش را منطقه ممنوعه و منطقه صلح و آرامش و منطقه امن و امان اعلام می‏دارد و راستی در واقعِ امرهم، یان، بدین منوال است... كه پس از احرام ۲۴ مورد بر حاجی حرام می‏شود: حاجی حق ندارد حتی موی خود را - یك موی خود را - بكند.حق ندارد دندان خود را در آورد، حق ندارد خون از بدن خود یا دیگری در آورد، حق ندارد به حیوان و حتی حشره‏ایكه در بدن یا لباس اوست و یا در حرم است، تعرض كند، حق ندارد با فردی ولو غیر حاجی به مجادله و «لا واللَّه و بلی واللَّه» گوئی بپردازد و محرماتی دیگر از این مقوله... از سوی دیگر حق ندارد بر گرد محور شهوت بگردد، حتی برگرد مقدمات آن: خواستگاری رفتن برای خودش یا دیگری، عقد كردن برای خودش یا دیگری، هرگونه نگاه شهوت آلود یا كار شهوت آلود (چه قبلاً حلال بوده یا نه) حتی عطر زدن، بوی خوش بازار عطر فروشها را استشمام كردن، بینی خود را از بوی بد گرفتن، از آفتاب به سایه رفتن، سر پوشیدن، پشت پا را پوشیدن... غرض بر شماری همه محرمات احرام نیست، و بلكه منظور از این بر شماری اشاره وار تجسم بخشیدن به حالت پر معنویت و پر تقدس محرم است كه از وجود او یك حرم امن الهی ساخته است... سخن كوتاه كنیم: حاجی پس از احرام، حالتی فرشته‏گون می‏یابد: پاك از آلودگیهای مادی، از شهوت، از غضب و از هر چه كه ممیزات حیوانی اوست... و چنین حالتی برای همه آینده آدمی بیاد ماندنی و فراموش ناشدنی است و از این رو سرمشق گرفتنی و پندآموز است. برای تعلیم آدمی، باید بروشی دست زد كه برای همیشه بیادش بماند. و بدین علت است كه به حاجی دستور داده‏اند كه لباس دوخته‏اش را از خود دور كند... حاجی به نشانه جدائی از وابستگیها و پیوستگیها و فروهشتن همه نمودارهای امتیاز و برتری جوئی و فخر فروشی، لباس از تن بیرون می‏آورد و به دو جامه سپید ساده بسنده می‏كند تا تمام امتیازاتی را كه مدسازان و طراحان و خیاطان در هزار هزار مد لباس از نظامی و روحانی و نژادی و قبیله‏ای و لباسهای مخصوص پادشاهان متكبر و زمامداران پر ادعا، اختراع كرده‏اند زیر پا گذارند تا از تمامی ملل و اقوام و همه شئون و مقامات و پستها و حاكمیتها و محكومیتها، یك واحد تمام عیار خالص و مخلص و بی غل و غش در كمال یگانگی و برادری و برابری در شكلی واحد و ظاهر و طاهر، سپید و درخشنده و خدائی... در پهن دشت بیكرانه سرزمین توحید و حرم مقدس امن الهی به نمایش گذاشته شود... این نمایش، برای همیشه، در ذهن و حافظه فرد فرد حاجیان حاضر در صحنه و نیز در حافظه كل جامعه اسلامی و نیز كل جامعه بشری به عنوان یك منظره بدیع و بی‏نظیر و الهام بخش و آكنده از پیام صلح و دوستی و معنویت و اخلاص و یكتا پرستی خواهد ماند...
▪ تلبیه:
«لبیك اللهم لبیك، لبیك لا شریك لك لبیك، ان الحمد و النعمه لك والملك لا شریك لك لبیك.» تنها واجب حج كه از مقوله «لفظ» است و «كلام»، بجز نماز طواف كه همان نماز معمولی شناخته شده است، همین كلمات پر طنطنه و پر جلال و شكوه است! در سراسر حج، حاجی هیچ سخن و ذكر و ورد و دعای واجبی بجز همین «لبیك» های واجب ندارد. در حقیقت حج نمایش بیشترین «عمل» است همراه با «كمترین» و «كوتاهترین» گفتار! فقها فرموده‏اند: مقدار واجب تلبیه، همان چهار لبیك اول است، اثر این نوای هم آهنگ و با شكوه كه حاجیان در اخلاصی بی‏نظیر با صدای بلند، هم آوا تكرار می‏كنند در تلقین روح اطاعت و پیروی از فرمان خدا و اجابت دعوت پروردگار، چیزی نیست كه بوصف آید یا قلم و بیانی بتواند به ژرفای آن برسد و بازگو كند. سخن در این باره‏ها بسیار فراوان‏تر از این است كه با اسف، در مجال این مقال نیست. عرفات: عرفات، سرزمین شناخت، سرزمین اولین انسان، كه هبوط كرد و دوباره راه صعود بازگرفت... سرزمین آدم و ابراهیم و محمد(ص)، سرزمین تجلی كامل جبرئیل بر پیغمبر، سرزمینی بر و برهوت، بی‏هیچ نشانه و ساختمانی... در اینجا انسان است و زمین و آسمان... كدام سرزمین است كه آدمی را بدینگونه در متن خلقت طبیعی و حقیقی‏اش قرار دهد؟ ... عصر درخشنده بازگشت و توبه و انابه... در عهد بازسازی و تكوین شخصیت جدید... اینجا جایگاه اعلام ابدی احكام و اسلام توسط آخرین سفیر وحی الهی است.
در اینجا آدمی در هاله‏ای از عظمت و سكوت، الهام و معنویت، اندیشه و تامل، راز و نیاز و مناجات و دعا و عبادت محو می‏شود. پیغمبر فرمود: «الحج عرفه». حج، همان عرفه است. اگر در این اولین منزل حج، روح و قلبت دگرگون شد و انقلابی و تحولی یافتی و وقوف در عرفات، تو را به درنگ و تفكر و تدبر واداشت، و نیز وقوف به مشعر این حالت را به كمال رساند و «وقوفین» بدرستی انجام یافت، زیر بنای سایر مناسك مستحكم و خلل ناپذیر شده است. قبلاً اشارت رفت كه تدبر و تأمل، باید پایه حركت و جنبش باشد. «وقوفین» مبدأ و پایه و مایه همه مناسك شریف و ارجمند حج است. و لذا در تمامی اعمال حج، ركنی نداریم كه حتی ترك سهوی و غیر عامدانه و بدون تقصیر آن نیز موجب بطلان حج گردد.۲
در عرفات، حاجی از زمین و آسمان، الهام می‏گیرد، از جان تطهیر یافته و منزه شده خودش الهام می‏گیرد، از این خلق یكرنگ فراهم آمده از سراسر جهان كه با زبانها و رنگها و نژادهای گوناگون به باز شناخت خویش و جهان خویش و خدای خویش مشغولند، الهام می‏گیرد... نكته بسیار تأمل كردنی دیگر آنكه در صحرای عرفات، بالخصوص، صحرای محشر تصویر می‏شود و حاجی با تداعی قیامت و حساب و كتاب الهی، حالتی از انقطاع و تضرع پیدا می‏كند كه براستی از او انسانی تحول یافته، متعالی و متكامل و رو به آخرت و در خور «وصال» و تشرف به «حرم» می‏سازد. مشعرالحرام: «فاذا افضتم من عرفات فاذكروا اللَّه عندالمشعرالحرام» این آیه كریمه برای حاجیانی كه غروب روز نهم، به سوی مشعرالحرام كوچ می‏كنند رنگ و بو و تلألؤ و درخشندگی و جذبه و حال و هوای ویژه‏ای دارد... «مشعر»، حرم است، «عرفات»، حرم نیست، تو برای ورود به حرم، از حرم، احرام بستی و برای آنكه لایق حرم شوی، بیرون از حرم در صحرای عرفات، خود را باز شناختی و بازساختی و اینك شبانه عازم حرم خدائی ، مشعر، حرم است، منی حرم است، مكه حرم است، و تو مرحله به مرحله اجازه ورود می‏یابی... شب را در مشعر طبق آنچه در آیه مباركه گذشت بذكر خدا می‏گذرانی و طبق سنت و رویه معمول، بكار تجهیز نیرو و تهیه سلاح برای نبرد با شیطان می‏پردازی، سنت است كه سنگریزه‏های رمی جمرات را از سرزمین مشعرالحرام گردآوری... این تعلیم: آماده سازی افراد برای مقابله با دشمن است... شبانه و در آرامش و بحال پنهانی و نیمه پنهانی... این حالت پنهانی و نیمه پنهانی برای آنها كه شب دهم در مشعرالحرام بوده‏اند، كاملاً محسوس است.
منطقه كوهستانی و پرفراز و نشیب مشعر، كه بر خلاف عرفات، بسی ناهموار است، هزاران هزار حاجی را شاهد است كه همه، راز گونه و «در گوشی» وار، نقطه به نقطه، تنها و دو نفره و چند نفره... به فراهم آوری سنگ برای نبرد فردا مشغولند. و به یاد داشته باش كه بدون تهذیب نفس و (وقوف) در عرفات و مشعر و بدون دریافت و بازیافت شخصیت معنوی جدید، صلاحیت و لیاقت و آمادگی برای نبرد فردا را نخواهی یافت. منی: منی سرزمین آرزوها، سرزمین ناوردگاه پیروزمند ابراهیم، كه بیشترین و سخت‏ترین مناسك حج در مدتی بیش از همه مدت حج (در كوتاهترین فرض) انجام می‏گیرد... سرزمین نبرد با شیطان و قربانی و تقصیر و شب را به روز آوردن در حالت بیم و امید و با ذهنیت و روحیه و اندیشه مجاهد خستگی ناپذیریكه سه روز متوالی به نشانه حدیث و پشتكار و تداوم نبرد تا مرحله نهایی پیروزی قطعی بر دشمن، جهاد خود را با نشاط و امید و سخت كوشی و پایداری ادامه می‏دهد. در این سرزمین، با «تقصیر» بسیاری از محرمات احرام به تفصیلی كه در كتب فقهی آمده است حلال میشود و حاجی، در اینجا پس از قربانی لباس عادی خود را می‏پوشد و آماده برای وصل یار و ورود به حریم معبود و طواف خانه خدا و سعی صفا و مروه می‏شود... در منی جهاد روزانه و تأملات شبانه تواماً انجام می‏گیرد و این هر دو مكمل یكدیگرند. و بسیارند حاجیانیكه پس از قربانی، راهی مكه می‏شوند و طواف و سعی را بجا می‏آورند و باز به منی باز می‏گردند و تو می‏توانی این سه روز و دو شب را در منی بمانی و عصر دوازدهم یكسر، برای اتمام مناسك به مكه بازآئی... (نكته: در روال جاری عصرما كنفرانسها و گردهم‏آئیها و بحث و تبادل نظر در مسایل دنیای اسلام، در منی صورت می‏پذیرد كه از نظر كلی پسندیده می‏نماید بشرط آنكه شكل بی‏محتوا و حرف بی‏عمل و از این بدتر، خدای ناكرده در جهت خلاف رضای خدا و مصالح مسلمین نباشد). رمی جمرات: تمرینی زیبا برای تلقین روح جهاد با دشمن... جمرات ثلاث، الگوهای پلیدی و ناپاكی‏اند.در اینجا ابراهیم خلیل(ع) با وسوسه شیطان (درباره حج و یا ذبح اسماعیل) در آویخت و با او نبرد كرد و او را مغلوب ساخت. این، سنگ پرانی بی‏معنا، به یك جرثومه برآمده بدتركیب نیست، این، آماده‏سازی نمونه‏وار بشر، برای نبردهای سهمگین و همیشه مكرر و روزانه در عرصه زندگی است. «رمی» به تعبیر «حافظ عامربیك» محل سازی «دست جنگی» است. «رمی» در دست تو، ملكه كارآئی و دشمن یابی و نشانه‏گیری درست و دقیق ایجاد می‏كند... كه چنین دستی برای آینده زندگیت بسیار كارساز و مشكل گشا خواهد بود. قربانی: سنت بزرگ ابراهیم خلیل و یادگار همیشه جاوید فدای اسماعیل... بیاد داشته باش كه: فردی سالخورده كه سالیان پربركت عمرش را در تلاش و رزم و هجرت و ترك مال و اولاد گذارنده، اینك در اواخر عمر، كه تمام امیدش در فرزند دلبندش كه ناامیدانه و بر سر پیر شمع شبستان زندگیش شده متبلور است مأمور می‏شود او را برای خدا قربانی كند... و وقتی ابراهیم، بر سر مأموریت خود كام صدق برداشت و با تمام جان از سر فرزند گذشت و بر گلویش كارد كشید، بفرموده قرآن: «ونادیناه ان یا ابراهیم. قد صدقت الرویا انا كذلك نجزی المحسنین و فدیناه بذبح عظیم...۳» برایش فدا آمد و مأمور به ذبح گوسفند بجای فرزند شد... و بدینسان، قربانی كه آخرین عملِ در حال احرام حاجی است، ضمن تجدید خاطره فدای عظیم ابراهیم در برابر آن فداكاری مدهوش كننده و عقل ربا، به حاجی تعلیم فدا كردن مال در راه خدا می‏دهد... فدائیكه برای خودش و برای خلق خدا سود مادی نیز در بر دارد: «فكلوا منها و اطعموا الباس الفقیر»۴. و بر مسلمین جهانست كه با همكاری و همفكری پروژه تحسین برانگیز تجمید و كنسروسازی گوشتهای قربانی در حج را بگونه‏ای كه بشود آیه قرآن را به طور كامل بكار بست و از اسراف و تباه سازی و به خاك سپاری گوشت قربانی جلوگیری كرد، تكمیل كنند و از این راه از پایمال شدن و ضایع شدن یكی از حكمتهای احكام حج مانع شوند. تقصیر: یكی از مناسك حج كه در عمره، به معنی پایان عمره در حج، پایان یك مقطع از اعمال حج است «تقصیر» است یعنی مقداری از موی سر و صورت را كوتاه كنی و یا ناخن بگیری... این عمل، بخش بزرگی از محرمات احرام را بر تو حلال می‏كند ولی هنوز كاملاً «مُحِل» نشده‏ای، هنوز نمی‏توانی نیازهای شهوانی عمده خود را برآوری. «عطر» و «زناشوئی» همچنان بر تو حرامست... تقصیر می‏تواند نشانه‏ای از آن باشد كه در مرحله شستشوی تن و جان تا حدی موفق بوده‏ای و اینك باید برای موفقیت نهائی هم در منی و هم در مكه، بخشی دیگر از مناسك را به پایان رسانی، پس «امید» و «آرزو» در اینجا تجلی ویژه‏ای دارد. آیا «منی» را بدین خاطر «منی» خوانده‏اند؟ امام محمد غزالی در احیاءالعلوم و فیض كاشانی در محجهٔالبیضاء مطالبی آورده‏اند كه برگزیده‏ای از محتوایش این است: طواف، نماز است.
مراتب تعظیم و تكریم و بیم و امید و محبت را مراعات كن. تو اینك همچون فرشتگانی هستی كه برگرد عرش الهی طواف می‏كنند «گمان مكن كه مقصود، طواف جسم و بدنت در اطراف» «خانه» است بلكه مقصود، طواف قلبت بذكر «صاحب خانه» است هیچ ذكری را جز به نام او آغاز مكن و به پایان مبر، همانگونه كه طواف را به خانه آغاز می‏كنی و به خانه پایان می‏بری و بدانكه طواف اساسی طواف قلب است به پیشگاه الهی و «خانه» مثال ظاهری است در این عالم ملك برای حضرت ربوبی كه به چشم ظاهر دیده نمی‏شود. همانطوركه بدن مثال ظاهری است در عالم شهود برای قلب‏۵ و باید دانست كه عالم ملك و شهود (عالم حس) برای كسی كه در، به روی او گشاده است پله به پله بالا می‏رود... اینكه در اخبار آمده است كه «بیت‏المعمور» در آسمانها در مقابل «كعبه» قرار گرفته و ملائكه در اطراف آن مانند مردم در اطراف كعبه طواف می‏كنند اشاره به همین موازنه و هماهنگی عالم «ملك» و «ملكوت» است. و چون مرتبه غالب مردم از چنین طوافی قاصر است مأمور شده‏اند تا حد امكام به آنها تشبه نمایند... (پایان برگزیده محتوای كلام غزالی). بدنیسان طواف، شاه بیت پرطراوت و دلنواز غزل شیوا و شكوهنده حج است. طواف تبلور مقام قرب و وصل عبد و معبود است - طواف تنها منسكی است از مناسك حج كه به همراه نمازش باید با طهارت انجام گیرد. شرط هیچیك از اعمال حج، آن نیست كه حاجی با وضو باشد. یا اگر غسلی بر او واجب است، غسل كرده باشد و یا زن در عادت ماهیانه نباشد، تمام اعمال حج بجز طواف و نماز طواف بدون طهارت صحیح است.
طواف دور خانه خدا، بدنبال همسان و هم وزن نماز است... آری: نماز، همان طواف است كه به صورت ساكن و رو به خانه انجام می‏شود و طواف همان نماز است كه به صورت متحرك و بدور خانه انجام می‏شود. برای تصویر بیشتر این تصور، كعبه را مركز دایره‏هائی فرض كن كه در شعاعهائی متفاوت و محیط بر یكدیگر از «مطاف» (نزدیكترین و كوچكترین دایره‏ای كه بر محور بیت با طواف ترسیم می‏گردد) تا اقصی نقاط مختلف كره ارض، این دایره‏ها كه همیشه بطور محیط برهم در پهنای كره زمین ترسیم می‏شود، از نمازگزارانی تشكیل می‏گردد كه از چارسوی جهان، در وطنهای خود رو به خانه كعبه نماز می‏گذارند،اگر نمازگزارانِ یك دایره از این دایره‏های محیط را در نظر بگیری، می‏بینی حالت یك طواف را دارند، منتها طوافی ساكن به صورت نماز...! از لحاظ دیگر، طواف كنندگان بر محور بیت، نیز دایره‏ای را ترسیم می‏كنند كه گویا همه دایره‏های ترسیم شده از نمازگزاران سراسر گیتی را در طواف خود به نمایش می‏گذارند.
نمازگزاران سراسر گیتی، هر كدام در هر قوس از هر دایره، نمایش‏گر طواف طواف كنندگان بیت‏اند و طواف‏گران بیت، ترسیم كنندگان نماز نمازگزاران سراسر گیتی. تو هر جا كه هستی وقتی به نماز می‏ایستی قوسی از دایره‏ای هستی كه قوسهای دیگر آن، در شعاع تو، به نماز ایستاده‏اند و قوسهای این دایره، در حقیقت، از دور دست‏ترین فاصله به كعبه، با نماز خود، دایره كوچك طواف را در مقیاسی بزرگ و بزرگتر بازسازی می‏كنند. و طائفان متحرك حاضر در مسجدالحرام نیز، تجسم بخش دایره‏های بسیار مكرر طائفان ساكن غایب، در سراسر جهانند...! با این تصویر، طواف دور خانه خدا منحصر به حاجیان نیست و بلكه نمازگزاران در سراسر گیتی، در هر شعاعی كه باشند و هر دایره‏ای را كوچكتر یا بزرگتر تشكیل دهند، گوئی از دورترین نقطه برگرد خانه طواف می‏كنند: طوافی ساكن در صورت نماز...! در یك كلام: «طواف» ، «نمازِ» متحرك است و «نماز»، «طوافِ» ساكن... نماز و طواف، یك عبادتند در دو شكل یا یك روحند در دو كالبد و در توضیح بیشتر آن می‏توان گفت كه جذبه و عشق، بدوگونه در اعمال و حركات عاشقِ مجذوب تجلی می‏كند: یا با آرامش و تامل و بگوشه‏ای نشستن و زمزمه عشق سرودن... و یا برخاستن و بجنبش در آمدن و از خود بی‏خود شدن... تجلی نخستین، نماز است و تجلی دوم طواف. طواف و نماز نمایانگر مطهرترین و مقدس‏ترین و پرشكوه‏ترین و پر جذبه‏ترین و روحانی‏ترین و ملكوتی‏ترین حالات یك انسان است (الصلوه معراج المؤمن) آدمی در هیچ حالتی، تا بدین حد از قرب و وصال و نزدیكی تام و تمام به راز آفرینش و كُنْه هستی و معشوق همه جهان و معبود كل هستی، بهره‏مند نمی‏گردد.
طواف، از سوی دیگر نمایشی از گردش دایره‏وار كل نظام خلقت برمحور خالق است كه از او می‏آغازند و بدو می‏انجامند. طواف باز ساخت سیر حیرت‏انگیز و سرگردانی و چرخش دایره‏ای ذره ذره عالم هستی است. طواف، در عین حال، آغاز یك گردش جدید و یك «محور یابی» جدید است كه زندگی انسانِ جدایِ از حقیقت و - پیوسته گردند بر محورهای فانی و باطل دنیا را بر محور حق وعدل و طهارت و پاكی بگردشی مجدد می‏اندازد.
محور ما در اعمال و حركاتمان، مگر جز همین آزها و طمعها و همین هدفهای مادی و فانی دنیوی است؟ طواف، دگرگونسازی محور چرخش زندگی ماست... طواف یك رمز دیگر دارد و آن آنست كه انسانِ تك‏نگر و تك بعدی را به همه سونگری فرا می‏خواند و توجه او را از یك جهت به همه جهات سوق می‏دهد.
طواف، سیری است در بی‏نهایت و گردشی است كه «از حق» و «به سوی حق» است، تو در این سیر، انسانی میشوی كه هدفی جز حق ندارد و بر محوری جز حق نمی‏چرخد... طواف، همچون نماز معراج مؤمن است... طواف، در نمایش حركت و بیقراری از نماز فراتر می‏نماید و نماز در تجسم بخشی به آرامش و تأمل... حجرالاسود: یك سنگ سیاه معمولی، كه بی‏هیچ مزیت طبیعی و ساخت رمزوار و ناشناخته، بعنوان «یمین اللَّه» معرفی شده است. حجرالاسود، بمَثَل، چونان پرچمی است كه در بافت و ساخت ظاهری، تفاوتی با نظایر خود ندارد، اما رمز و نشانِ گویایِ همگی تاریخ و موجودیت و شرافت یك ملت است. پاره‏ای، استلام حجر را چون احترام به پرچم یا سلام به آن تصور كرده‏اند كه در بین ملل عالم مرسوم و معمول است. این تصوری درست می‏نماید كه با روایات «مصافحه با خدا» و امثال آن هم سوئی دارد... حجر در تصوری دیگر قلب بیت است كه گوئی هر چه قدس و حلال و معنویت و جذبه و شكوه است از همین عضو كوچك بسراسر بیت تزریق می‏گردد.. و بیت نیز به نوبه خود نسبت به مسجد و مسجد به مكه و مكه به حرم و حرم بسراسر جهان همین موقعیت را دار است... قلب معنویت در «حجر» می‏زند و از آنجا به بیت جریان می‏یابد... كعبه خود قلب تپنده مسجد می‏شود و مسجد قلب شهر مقدس مكه است كه خون معنویت و تقدس بعروقش می‏رساند و شهر مكه، محدوده حرم را اشراب می‏كند و از این مركز مطهر و منور است كه سراسر گیتی از شراب ناب توحید سرمست می‏گردند...
«حجر» بادیدی دیگر رمز وحدت همه بشریت است: گوئی انسانهای همه روی زمین با استلام حجر وحدت در خاك و كشور را اعلام می‏دارند. همه یك سرزمین دارند و حد ومرزی بین خاك وطنها نیست... در «حجر» تمام مردم ازیك نژاد و یك خاك و یك طبیعت اعلام می‏شوند۶. سعی بین صفا و مروه: سنت است حاجی پس از طواف، به سوی زمزم رود و از آب زمزم بنوشد و آنگاه به سوی كوه صفا رود و سعی خود را به سوی مروه، با دعاهای بلند و با شكوهی كه یادآور روح ملكوتی آخرین سفیر وحی الهی است آغاز كند. صفا، یادگار نخستین فریاد اعلام نبوت خاتم انبیاء حضرت محمد (صلی‏اللَّه علیه و آله و صحبه‏المنتجبین) است.
و سعی از این كوه تا آن كوه، ضمن تجدید خاطره پی جوئی جان فرسای هاجر مادر اسماعیل در جستجوی آب برای فرزند خردسالش، نمایشگر حالت بیم و امید و خوف و رجاء حج گذار است. در هیچ كجای عالم، در فاصله هیچ دو كوهی چون صفا و مروه این همه خاطرات روحانی و ملكوتی و سیر انفسی وجود ندارد... در سعی بین صفا و مروه چه می‏خواهی؟ كوبكو بدنبال دوست گشتن و بی‏تاب و مضطرب در جستجوی قرب بودن، حالت حیرت و سرگشتگی را پس از تقرب یافتن در طواف، مجسم كردن... حاجی در سعی، كوشش پیگیر و مكرر خود را برای ادامه راه وصال به نمایش می‏گذارد و اضطراب خود را نشان می‏دهد و بخصوص در «هروله» جزر و مد روحی و انعكاس این جزر و مد در تمامی اعضاء بدن و سراسیمه شدن و بی‏تاب شدن ... به خوبی تجلی می‏یابد. و بخصوص هروله، از سوئی موجب فرو ریختن بارهای سنگین كبر و خود بینی و انانیت و خودپرستی است. در روایت آمده است كه «خداوند هیچ منسكی را بیش از سعی دوست ندارد زیرا همه جباران و گردنكشان در اینجا ذلیل می‏شوند»۷.
محمد جواد حجتی كرمانی‏
پاورقی‏ها:
۱ - آل عمران: ۹۶ .
۲ - رجوع شود به رساله‏های عملیه.
۳ - صافات: ۱۰۷ - ۱۰۵ - ۱۰۴ .
۴ - حج: ۲۸ .
۵ - مراد از قلب در این موارد، همان جوهره نفسانی و مجرد با روح و جان آدمی است.
۶ - عمر حافظ بیك - فلسفه حج.
۷ - علل البرایع.
منبع : فصلنامه الکترونیکی میقات حج


همچنین مشاهده کنید