سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


سیاست امنیت اقتصادی


سیاست امنیت اقتصادی
در میان اسامی كتاب های برگزیده سال ،۸۶ پژوهشی قابل تأمل در حوزه اندیشه اقتصادی به چشم می خورد. كتابی با عنوان «مبانی تفكرات اقتصادی و توسعه؛ تداوم و تغییر» كه پژوهشی چند بعدی، مفصل، دقیق و عمیق است درباب توصیف و تبیین نظریه ها و اندیشه های اقتصادی ژاپن كه به وسیله پروفسور محمد نقی زاده، استاد وابسته دانشگاه اقتصاد دانشگاه تهران انجام شده است. این كتاب از سوی «شركت سهامی انتشار» كه از ناشران با سابقه و خوش ابتكار است منتشر شده است.
محمد نقی زاده (متولد ۱۳۲۰)، پس از فارغ التحصیلی از دانشكده كشاورزی دانشگاه تهران، دكترای خود را در رشته اقتصاد كشاورزی از دانشگاه كیوتو ژاپن گرفته است. وی اكنون با سمت استاد اقتصاد دانشگاه «میجی گاكواین» و عضو هیأت امنای این دانشگاه فعالیت دارد و از سال ۱۳۸۳ نیز به عنوان استاد وابسته دانشكده اقتصاد دانشگاه تهران منصوب شده است و كتاب حاضر به عنوان نخستین كار او در این سمت محسوب می شود.
پروفسور نقی زاده صاحب تألیف های متعددی به زبان ژاپنی، فارسی و انگلیسی است، از جمله «ژاپن و سیاست های امنیت اقتصادی آن»، «ژاپن و سیاست های اقتصادی جنگ و بازسازی آن» و از آخرین كارهای وی تحقیق در مورد نقش دولت ژاپن در بازسازی افغانستان و كمك های ژاپن به اقتصاد پاكستان است.
اثر حاضر در دو جلد و هشت فصل تدوین و تنظیم شده است و دو مقدمه مفصل و روشنگر را در مطلع خود دارد. در مقدمه نخست، كه به وسیله استاد ممتاز اقتصاد دانشگاه توكیو نگاشته شده، گزارشی تاریخی از سیر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ژاپن ارائه شده است.
اما پیشگفتار دوم به قلم خود مؤلف، ادعای اصلی و پروژه محوری كتاب را مورد طرح و بحث قرار می دهد.
علم و تكنولوژی كه خمیر مایه اولیه رشد نوین را شكل می دهد، مجموعه ای از ابزارها و تكنیك های مادی هستند كه بی شك از تفكر جدا نیستند و باید به صورت یك مجموعه در نظر گرفته شوند.
علم و تكنولوژی غرب نتیجه قرن ها سیر تكاملی و فراز و نشیب های فكری- فلسفی است. تكنولوژی ژاپن نیز نتیجه حداقل ۳۰۰ سال تلاش مستمر اندیشگران این سرزمین در مورد تحولات اقتصادی- اجتماعی، بررسی عمیق فلسفه زندگی و اقتصادی غرب در عصر روشنگری و گذر به دوران پیشرفت صنعتی، چگونگی رویارویی با عصر تمدن صنعتی غرب و تلفیق آن با شرایط ژاپن است و در نهایت ماحصل آن برای ژاپن نه تنها به دست آوردن پیشرفت های علمی- تكنولوژی به منظور رسیدن به سبقت، بلكه رویارویی صنعتی و حتی فرهنگی با غرب بوده است. مؤلف مراحل و دلایل این توسعه اقتصادی ژاپن را چنین بر می شمارد:
۱) خروج از انزوای ۲۶۰ ساله به همراه فرهنگ و ارزش اجتماعی- اقتصادی تولید و مصرف كالاهای محلی، ناگهان ژاپن را با علوم و تكنولوژی غرب روبه صنعتی شدن و قدرت تولیدی سرسام آور، همراه با تفكرات ناسیونالیستی و نیات كشورگشایی و استعماری آن، آشنا كرد
۲) چنین گشایشی از طرفی به شیفتگی آموختن از غرب به خاطر پیشرفت صنعتی و همزیستی با غرب دامن زد و از سوی دیگر،
۳) تمایلات وطن خواهی و تشكیل انگیزه های هویت ملی به منظور مقابله مثبت را از پیش تحریك كرد.
۴) رویارویی با قدرت تكنولوژی غرب منجر به ایجاد نوعی نگرانی و احساس بحران دائم از تجاوز یا سلطه اقتصادی- نظامی غرب بر این كشور شد. لذا متوسل به
۵) كشور گشایی امپریالیستی به اتكای تولید صنعتی به سبك غربی در منطقه شرق آسیا شدند.
در واقع، ژاپن ضمن نیاز به یادگیری از غرب و همزیستی با آن، تهاجم یكجانبه و هویتی آن را نمی پذیرفت. لذا ضمن آموختن از علم و تكنولوژی و تفكرات غربی به خاطر مقابله با بحران هویت ملی و حذر از عقده حقارت صنعتی به افزایش انگیزه های ملی و وطن خواهانه به اتكای پیشرفت سریع صنعتی و افزایش قدرت تولیدی پرداخت تا جایی كه با زمینه سازی های فكری - فرهنگی، چارچوب سیاست های توسعه اقتصادی- اجتماعی این كشور در جذب، تطبیق، سبقت و نهایتاً دفاع مثبت از ارزشهای فرهنگی و اداره كشور در روند رویارویی دائمی با غرب فراهم شد. به عقیده مؤلف كتاب شاید این همان سیاست كارآمد و مثبتی باشد كه شایسته الگوگیری برای كشورهای در حال توسعه است.
نویسنده در این كتاب سعی می كند بر این امر تأكید گذارد كه توسعه اقتصادی- اجتماعی بالنده هماورد با عصر و زمان، قبل از آن كه نتیجه فروش كلان ثروت ملی و یا واردات عظیم تكنولوژی و یا حتی تحولات سیاسی رادیكال و برنامه ریزی اقتصادی باشد، در ابتدا به نوعی فرهنگ و فلسفه اقتصادی و آموزش متجانس با عصر تمدن صنعتی نیاز دارد و تا اتفاق آن، بحث و جدل بر سر هر گونه الگوی توسعه اقتصادی- صنعتی امری بی ثمر است.
و در نگاهی كلان، اثر حاضر از چنین دریچه ای به بررسی تفكرات اقتصادی ژاپن در مدت ۴۰۰ سال اخیر می پردازد تا شاید بخش كوچكی از زوایای پیچیده تفكرات اقتصادی و رابطه آن باتوسعه در قرن بیستم آشكار شود.
فصول هشتگانه كتاب هر كدام سعی در روشنگری تفكرات اقتصادی ژاپن در دوره مورد بررسی را دارد. در بخش های مختلف نظرات و مشاهدات متفكران اقتصادی ژاپن چه بطور نظری و چه به صورت تجربی و ارائه سیاستگذاری ها برای مسائل اقتصادی- اجتماعی و سیاسی - اخلاقی مورد بررسی قرار گرفته است. اگر چه بعضی از آنان شبیه تئوری های غربی است ولی بعضی چنان تفاوت دارند كه به جرأت می توان گفت مشابه آن در میان نظرات اقتصادی غرب و شرق بی نظیر است.
فصل اول كتاب به بررسی تفكرات اقتصادی دوران «توكوگاوا» اختصاص دارد: زمینه های فكری- فلسفی اقتصاد، تأثیرات كنفوسیوس بویژه مكتب شووش و تفكرات ناسیونالیستی مكتب دانش ملی، غرب شناسی و فعالیت های اقتصادی به عنوان پدیده ای جدا از سیاست توسط دولت مركزی و حكومت های محلی در فصل نخست مورد بررسی قرار گرفته است.
فصل دوم با عنوان «روشنگری و تفكرات اقتصادی عصر میجی تا آغاز جنگ اول جهانی» ضمن اشاره ای كوتاه به اصلاحات سیاسی و آموزشی به بررسی تفكرات اقتصادی بعضی از روشنگران اقتصاددانان مربوط به حكومت میجی می پردازد.
«بررسی تفكرات عمده اقتصاد دانان ماركسیست ژاپن در بین دو جنگ جهانی» در فصل سوم مورد تحلیل و تبیین قرار می گیرد، اما در فصل چهارم به نقد و بررسی تفكرات اقتصاددانان مدرن و غیر ماركسیست ژاپن در بین دو جنگ جهانی پرداخته می شود.
اوضاع اقتصادی بلافاصله بعد از جنگ و بررسی سیر تفكرات اقتصادی در ژاپن و ظهور مجدد اقتصاد دانان ماركسیست و گروه بندی آنها محورهای اصلی مباحث فصل پنجم را شكل می دهند.
تفكرات اقتصاددانان ژاپن در دوران باز سازی و رشد سریع بعد از جنگ دوم جهانی محتوایی است كه در باب ششم این كتاب تنظیم شده است.
اما در باب هفتم ابتدا به مشكلات اقتصادی اوایل دهه ۱۹۷۰ ژاپن اشاره می شود و سپس نویسنده به بررسی تفكرات اقتصادی بعد از شوك نیكسون و بحران نفت می پردازد. همچنین نظریه اهمیت سرمایه اجتماعی و نقش دولت در مبارزه با آلودگی محیط زیست و فقر مدرن و ارائه نظریه «بیماری جامعه صنعتی» و تأكید بر نقش ارزش های اجتماعی ژاپن در روند توسعه اقتصادی این كشور، از دیگر سر فصل هایی است كه در بخش هفتم مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
سرانجام پروفسور نقی زاده در بخش پایانی كتاب با عنوان «دیسیپلین اقتصاد تولیدی فرهنگی و معیار مطلوبیت نظام اقتصادی در هر عصر» به بررسی نظرات اقتصادی تاكامیتسوساوا، رئیس مؤسسه تحقیقات اقتصادی دانشگاه توكیو پرداخته و به بعضی از نظرات اقتصاددانان امروزی در دوران ركود اقتصادی ژاپن كه بیش از یك دهه است ادامه دارد، اشاره می كند.
در مجموع كتاب حاضر شاهدی بر این مدعا است كه طرفداران دوطیف اندیشه اقتصادی ماركسیست و غیر ماركسیست در ژاپن سعی در بازگشایی دیدگاه های تازه ای در اثر تحولات علمی- تكنولوژی و مسائل و ارزش های اجتماعی اخیر ژاپن دارند. پیامی كه این تحولات برای انسان دارد در این كتاب اینچنین تصویر شده است كه: زیر بنای توسعه اقتصادی ژاپن، به عنوان كشوری دیر گرویده به روند پیشرفت صنعتی، نوعی طرز تفكر و فلسفه اقتصادی مبتنی بر روحیه تولید (تداوم) و تأكید بر ابداع گری و پیشرفت مستمر تكنولوژیك (تغییر) و تمایلات ناسیونالیستی فرهنگی- اقتصادی از طریق آموزش وپرورش و اخلاق اجتماعی است.
لیدا فخری
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید