چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

اصطلاح‏شناسی حج‏


اصطلاح‏شناسی حج‏
۱) احرام‏
احرام، از واژه «حرم» به معنای حرمت و منع گرفته شده است و در اصطلاح فقه، حرام كردن بعضی از كارهای حلال و مباح، پس از پوشیدن لباس احرام می‏باشد و كسی را كه چنین كند، محرم گویند و بیرون آمدن از حال احرام را احلال می‏نامند. احرام، جزء واجبات و اركان حج و عمره به شمار می‏رود و كسی كه آن را به جای نیاورد، عبادتش باطل است. این عمل، باید در یكی از میقات‏ها انجام گیرد و محل آن در عمره مفرده، «ادنی الحِل»، یعنی نزدیك‏ترین مكان بیرون حرم می‏باشد؛ البته كسی كه از میقات می‏گذرد، باید در همان جا محرم شود؛ چون گذشتن از میقات، بدون احرام جایز نیست. واجبات احرام سه چیزند: نیت، تلبیه و لباس احرام ومحرمات آن نزدیك به بیست و چهار چیز می‏باشند كه در كتاب‏های فقهی بیان شده است.
۲) حرم‏
حرم، در لغت به معنای حرمت و منع است و در اصطلاح فقه، به شهر مكه و بخشی از اطراف آن گفته می‏شود. حدود آن با ستون‏ها و علامت‏هایی مشخص شده است و شكل هندسی آن تا حدودی نزدیك به شكل ذوزنقه است. این مكان، به خاطر وجود كعبه و مسجدالحرام، دارای احكام و احترام خاصی است. خداوند متعال آن را محل امن انسان، حیوان و گیاه قرار داده است. نخستین كسی كه این محدوده را معین و مشخص كرد، حضرت ابراهیم علیه‏السلام بود كه به راهنمایی جبرائیل این كار را انجام داد. هر كس بخواهد به این مكان وارد شود، باید با حالت احرام باشد؛ مگر برای چند دسته كه بستن احرام برای آنان لازم نیست.
علت نام‏گذاری این مكان به حرم، به خاطر آن است كه انجام بسیاری از كارها و تصرفات در آن حرام و ممنوع گردیده است. این مكان «حرم الله» و مدینه و بخشی از اطراف آن «حرم رسول الله» نام گرفته است كه آن دو را «حرمین» می‏نامند.
نزد شیعه، حرم، چند معنای دیگر دارد كه عبارتند از:
الف) اطراف مزار امامان علیهم‏السلام و امام‏زاده‏ها.
ب) محل سكونت زنان.
ج) زنان.
۳) تلبیه‏
تلبیه، در لغت به معنای پاسخ‏گویی و اجابت خواسته است و در اصطلاح فقه، به گفتار و دعای شخصی گفته می‏شود كه جهت انجام حج یا عمره محرم شده است. او با بستن احرام، نسبت به خواسته و دعوت پروردگار عالم پاسخ می‏دهد. صیغه تلبیه، عبارت است از «لبیك، اللهم لبیك، انّ الحمد و النعمهٔ لك و الملك، لا شریك لك لبیك». این چهار جمله را تلبیات چهارگانه می‏نامند كه باید به همین لفظ خوانده شوند و عبارات مشابه، ارزشی ندارند. تلبیه، یكی از واجبات احرام است، نظیر تكبیرهٔالاحرام نسبت به نماز؛ همان‏گونه كه نماز بدون تكبیرهٔالاحرام باطل است، احرام بدون تلبیه نیز باطل می‏باشد. این ذكر، باید همراه نیت احرام گفته شود كه یك بار آن واجب و تكرار آن مستحب است. محرم، در عمره مفرده، وقتی به محدوده حرم رسید، باید آن را قطع كند.
۴) طواف‏
طواف، در لغت به معنای گردش به دور محور یك شی‏ء است و در اصطلاح فقه، گردش به دور كعبه، به قصد بندگی خدای بزرگ می‏باشد. هر دور از گردش، یك شوط و هفت شوط، یك طواف نام دارد. این عمل، یكی از عبادات بزرگی است كه تمام انبیا از آدم تا خاتم صلی‏الله‏علیه‏وآله به وسیله آن، پروردگار عالم را عبادت می‏كردند. طواف، خود به تنهایی عبادت است و انسان می‏تواند پیش از حج یا عمره و یا پس از آن، آن را به جای آورد تا مورد رحمت خداوند متعال قرار گیرد. طواف از مقابل گوشه‏ای از كعبه كه «حجرالاسود» در آن است، آغاز می‏شود و در همان جا پایان می‏یابد. طواف كننده، باید طوری طواف نماید كه همواره خانه خدا در طرف چپ او باشد. محدوده طواف در تمام اطراف كعبه، به اندازه فاصله بین «كعبه» و «مقام ابراهیم» است كه حدود ۱۳ متر می‏باشد و چون طواف كننده باید به دور «حجر اسماعیل» نیز بگردد، این فاصله از طرف حجر اسماعیل كمتر می‏شود.
۵) طواف نساء
طواف نساء، از نظر لغت و اصطلاح، همان معنای طواف را دارد. یكی از كارهایی كه بر محرم، حرام است، تماس با زن است كه با انجام این طواف، بر شخص حلال می‏گردد. از این رو، آن را «طواف نساء» می‏نامند. این طواف، تنها به مردان اختصاص ندارد؛ بلكه باید زنان نیز به جای آورند تا بتوانند به نزدیكی با شوهر تن دهند. این عمل، در حج و عمره به جز عمره تمتّع، واجب است و در عمره مفرده، آخرین عمل به شمار می‏رود كه باید بعد از آن، دو ركعت نماز نیز به جا آورده شود.
۶) عمره‏
عمره، در لغت به معنای زیارت است و در اصطلاح فقه، زیارت خانه خدا با آداب ویژه آن می‏باشد. عمره، دو قسم است؛ عمره تمتّع و عمره مفرده. عمره تمتع، ارتباط با حج آن دارد؛ ولی عمره مفرده، خود عبادتی مستقل است و به حج ارتباط ندارد. عمره مفرده در صورت وجود شرایط آن، تنها بر اهل مكه واجب می‏شود؛ اما بر كسانی كه شانزده فرسخ یا بیشتر با مكه فاصله دارند، مستحب مؤكد است؛ مانند ایرانیان. وظیفه اینان، عمره تمتع است كه جزئی از حج تمتع می‏باشد. عمره مفرده، زمان معینی ندارد و در تمام سال می‏توان آن را به جای آورد. اعمال آن عبارتند از: احرام، طواف، نماز طواف، سعی، حلق یا تقصیر، طواف نساء و نماز طواف نساء.
۷) تقصیر
تقصیر، از واژه «قصر»، به معنای كوتاه شدن است و وقتی به وزن تفعیل، یعنی «تقصیر» در می‏آید، به معنای «كوتاه كردن» می‏باشد و در اصطلاح فقه، به كوتاه كردن مقداری از موی سر یا ریش یا شارب یا جای دیگر بدن و یا كوتاه كردن مقداری از ناخن دست یا پا گفته می‏شود. این عمل، در عمره تمتع واجب معین است و تراشیدن سر (حلق)، جایز نیست؛ ولی در غیر آن، مانند حج تمتع و عمره مفرده، محرم بین تقصیر و تراشیدن سر مخیّر است. تقصیر در عمره مفرده، پس از سعی انجام می‏شود و با انجام آن، همه محرمات، جز تماس با زن بر او حلال می‏گردند. تقصیر، مكان معینی ندارد؛ اگر چه اكنون متعارف است كه در مروه تقصیر می‏كنند.
۸) میقات‏
میقات، از واژه «وقت»، به معنای زمان گرفته شده است و از نظر ادبی، اسم زمان و یا اسم مكان به معنای زمان كاری و یا مكان كاری است؛ ولی در اصطلاح فقه و حج، اسم مكان منظور گردیدده است؛ یعنی مكان‏هایی كه شارع مقدس آنها را برای احرام مشخص كرده كه عبارتند از: مسجد شجره، مسجد جحفه، وادی عقیق، قرن المنازل، یَلَملَم، مكه، خانه مكیان و ادنی الحل. پنج مكان اول، میقات عمره تمتع هستند و مكه، میقات حج تمتع و منزل مكیان، میقات آنان و ادنی الحل، میقات عمره مفرده محسوب می‏شود. میقات دارای احكام خاصی است. احرام باید از میقات بسته شود و انجام آن پیش از میقات و پس از آن جایز نیست. در میقات، افزون بر یك سری كارهای مستحبی (از قبیل نظافت، اصلاح، غسل و...) سه چیز واجب است؛
الف) نیت احرام.
ب) تلبیه.
ج) پوشیدن دو جامه احرام.
۹) سعی‏
سعی، به معنای تلاش و راه رفتن سریع است و در اصطلاح فقه، پیمودن هفت مرتبه، تمام مسافت میان صفا تا مروه می‏باشد.
«صفا» و «مروه»، دو كوه كوچك در مكه می‏باشند كه در كنار مسجدالحرام و مقابل هم قرار دارند. این مكان، اكنون به صورت یك سالن، به ارتفاع ۱۲ متر و عرض ۲۰ متر ساخته شده است. فاصله بین صفا و مروه، ۴۲۰ متر است و حركت در این مكان را سعی (سعی میان صفا و مروه) می‏نامند. سعی، یكی از واجبات ركنی است كه از صفا شروع می‏شود و در مروه پایان می‏یابد.
۱۰) مناسك‏
مناسك، جمع «منسك» از واژه «نُسُك» به معنای عبادت است. با توجه به این كه «قربانی» یك نوع عبادت محسوب می‏شود، به آن، «نسیكه» می‏گویند. گاهی منسك به معنای اسم مكان و اسم زمان (عبادتگاه و وقت عبادت) به كار می‏رود و در اصطلاح فقه، به معنای اعمال حج و خصوص قربانی است. این واژه با مشتقاتش در قرآن ۶ بار آمده است.
منابع‏
دایرهٔ المعارف تشیع؛ فرهنگ اصطلاحات فارسی؛ معجم مفهرس قرآن؛ شرح لمعه؛ النضید فی شرح روضهٔ الشهید؛ فرهنگ فارسی عمید؛ تحریرالوسیلهٔ؛ لسان العرب؛ مجمع البحرین؛ قاموس قرآن؛ مفردات راغب.
منبع : نشریه الکترونیکی پرسمان


همچنین مشاهده کنید