پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


موانع NGOها


موانع NGOها
همزمان با بهار اصلاحات بود که NGOها رونق گرفتند و نمود فعالیت های آنان در وجوه مختلف زندگی اجتماعی، دانشجویی و... به چشم آمد. کتاب حاضر کوشیده بر پژوهش های نظری که مقایسه ای است میان مدیریت سنتی و مدیریت مدرن و مشارکت جو و کاوش در راه های خارج کردن NGOها از سیستم هیاتی به سیستم سازمانی جدید با تعاریف علمی خاص خود و سامان دهی انسانی در راستای استفاده بهینه از آنان به بحث پیرامون این نهادهای غیردولتی بپردازد. چرا که به زعم نویسنده؛ سرمایه اجتماعی از مفاهیم و موضوعاتی است که نظریه پردازان اجتماعی و سیاسی همچون جان لاک، توکویل و دورکهایم با تاکید بدان پرداخته اند.
کارشناسان اجتماعی بر موضوع سرمایه اجتماعی از نگاه «به مشارکت طلبیدن شهروندان» تاکید می کنند اصلی که می تواند تداوم جامعه مدنی، روابط اجتماعی سالم و آزاد را تضمین نماید.در باور این نظریه پردازان بسیاری از منافع اجتماعی با عضویت در تشکل های داوطلبان قابل برآورده شدن است.
این گونه همگرایی های گروهی داوطلبانه، از ارکان جامعه مدنی شمرده می شوند. از این رو آنان به طور گسترده و از زوایای مختلف بدان پرداخته و طرح بحث کرده اند.سرمایه اجتماعی به معنای هنجارها و شبکه هایی است که امکان مشارکت مردم در اقدامات جمعی به منظور کسب منافع و مطالبات و خواسته های متقابل را فراهم می کند.
این خواسته ها با بالابردن ظرفیت های مدیریتی جامعه از طریق فعالیت های گروهی غیررسمی، امکان پذیر خواهد بود. مبحث سرمایه اجتماعی و جامعه مدنی با پدیده شهروندی و شهرنشینی پیوندی تنگاتنگ و مستقیم دارد. از آنجا که پیشینه شهرنشینی در ایران و ارتباط شهرنشینان به دلیل نبودن راه های ارتباطی، هرگز امکانپذیر نبوده است و نیز بخش عمده جامعه ایرانی را روستانشینان و عشایر تشکیل می داده اند، در نتیجه تا دهه های اخیر شهروندی به معنای جدی و دقیق آن در جامعه ایرانی معنایی نداشته، پس بدیهی است که نهادهای مدنی نیز متولد نشده اند.
با نگاهی به گذشته اجتماعات اسکان یافته، می توان دریافت که نخستین اجتماعات با شاکله قبیله گرایی و طایفه گری در ایران شکل گرفته و ریاست منابع آبی که از مهمترین دغدغه های مردم آن دوران بوده از زمان هخامنشیان در دست پادشاهان و والیان آنها بوده است.این پدیده روز به روز به تمرکز قدرت و دستگاه حاکمه انجامید.
بی ارتباطی شهرنشینان با یکدیگر و قدرت روزافزون حاکمان بر حساس ترین بخش از زندگی مردم، یعنی بخش معیشت آنها، بر قدرت حاکمان افزود و از توانایی و مشارکت مردم کاست و همین امر موجب کاهش امنیت اجتماعی جامعه ایرانی شد.
از نگاه دیگر، جنگ های داخلی قبایل کوچرو با قبایل یکجانشین و تغییر حاکمان یکی پس از دیگری، هرگونه ثباتی را از مردم گرفته بود و بدین ترتیب در طول سال های پیاپی ثبات و امنیت مهمترین خواست جوامع یکجانشین شد.بر این اساس است که ایران را از معدود کشورهای جهان دانسته اند که بیش از ۱۲۰۰ جنگ ثبت شده جدی را از سر گذرانده است.
با این توضیحات اندک می توان نتیجه گرفت که امنیت حداقلی افراد، تنها در درون قبیله و طایفه تعریف می شد و این محدودیت های اجتماعی و سیاسی، فرهنگ خاص خود را برای جامعه ایرانی به ارمغان آورد.
تعصبات و هنجارهای قبیلگی که مهمترین نکته منفی آن را می توان از بین رفتن حقوق فردی افراد و هضم شدن فردیت در یک هویت جمعی دانست.البته ندانستن امنیت فردی و اجتماعی مشکل همه مردم نبود، بلکه ناامنی، به صاحب منصبان و وزرای حکومتی نیز راه یافته بود....
کتاب مشتمل بر فصول زیر است: مکانیسم ایجاد ساختار دموکراتیک، کودکان، کودکان کار و خیابان و...
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید