چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


چقدر در کنار فرزندتان هستید؟


چقدر در کنار فرزندتان هستید؟
نخستین دنیایی كه كودكان ما با آن آشنا می شوند محیط خانواده است. آنها ازما و ازخلال هزاران لحظه ظاهرا كوچك و كم اهمیت زندگی خانوادگی می آموزند كه چگونه رفتار كنند، برای چه چیزی ارزش قائل شوند و از زندگی چه انتظاراتی داشته باشند. كودكان ما اغلب بعضی از مهمترین پیامها را درباره ارزشها و اعتقادات ما زمانی برداشت می كنند كه ما به هیچوجه متوجه آنها نیستیم.
این دنیای اولیه فرزندان ما تا چه حد دوستانه است؟ آیا میان ما احترام متقابل وجود دارد؟ آیا آنها را همانطور كه هستند قبول داریم یا می خواهیم از آنها چیزی بسازیم كه خود دوست داریم؟ آیا حرف و عمل آنها را تا زمانی كه خلاف آن ثابت نشده می پذیریم؟ آیا به قصد و نیت آنها اعتماد می كنیم؟ آیا برای همراهی آنها در علائق جدیدشان مشتاق و كنجكاو هستیم؟
یك محیط خانوادگی دوستانه جائی است كه تلاش های كودك ناشناخته می شود و مورد توجه و تشویق قرار می گیرد. جایی كه اشتباهات، كوتاهی ها و تفاوتهای فردی تحمل می گردد. محیطی كه با كودك منصفانه و صبورانه رفتار می شود و وی می تواند با تفاهم و صمیمیت در آن زندگی كند و مورد توجه قرار گیرد.
مطمئنا مواقعی پیش می آید كه لازم است ما اقتدار پدرانه یا مادرانه خود را در برابر كودكان خود به كار گیریم ولی می توانیم به گونه ای عمل كنیم كه این اقتدار به جای سرد و تحكم آمیز بودن، گرم و صمیمانه باشد. ما می توانیم محیط خانوادگی گرمی ایجاد كنیم كه افراد آن یار و غمخوار یكدیگر بوده و در عین حال همه بدانند كه برای اعمال و رفتارشان حدود معینی وجود دارد. زندگی خانوادگی امروز ما الگوهای كودكان ما را برای زندگی آنها در بزرگسالی می سازد.
ما می خواهیم روابط سالمی را با فرزندانمان بوجود آوریم كه برای تحمل لحظات اجتناب ناپذیر برخوردهای خانوادگی به اندازه كافی انعطاف پذیر و برای دوام آوردن تا هنگام بزرگسالی آنها به اندازه كافی محكم و قوی باشد.
ما می خواهیم آنها از دور هم جمع شدنهای خانوادگی در تعطیلات حتی پس از آنكه خود تشكیل خانواده دادند لذت ببرند. ما می خواهیم آنها را با دید مثبتی پرورش دهیم كه به آنها كمك كند جایگاهشان را در جهان پیدا كنند و از آنچه زندگی به آنها عرضه می كند لذت ببرند.
● ارتباط متقابل
مامعمولا روابط متقابل غیرقابل شمارش خود را در زندگی خانوادگی بسیار عادی و بی اهمیت تلقی می كنیم در حالی كه این روابط می تواند برای توانایی درست كنار آمدن با دیگران از اهمیت فراوانی برخوردار باشند.
همانطور كه ما الگوی رفتار فرزندانمان هستیم خانواده نیز نمونه یك واحد اجتماعی است. در بسیاری موارد موقعیتهایی كه كودكان ما در اجتماع با آن روبه رو می شوند شبیه به روابطی است كه درخانواده آنها وجود دارد. در بحثها و صحبتها و آموزش برا شریك شدن در وسایل و امكانات خانه، فرزندان ما معنی مسئولیت و چگونگی اعتماد و اتكای به دیگران را می آموزند. از طریق جریانهای عادی زندگی به طور مثال مهمانیهای كوچك خانوادگی و همیاری كودكان، آنها به راحتی می توانند به تاثیر رفتارشان بر سایر افراد پی ببرند و درك كنند كه همبستگی افراد خانواده به یكدیگر عامل مهمی در زندگی آنها محسوب می شود. در واقع آموزش همیاری و همكاری با اعضای خانواده در حالتی دوستانه درسهای گرانبهایی به كودكان ما خواهد داد درباره اینكه در دنیای بزرگتر چگونه با دیگران كنار بیایند. كودكان هرچه بیشتر و بهتر در كارهای مشترك خانوادگی به كمك و یاری عادت كنند، از طرف دوستان، همسایه ها و همكارانشان در بزرگسالی بهتر و بیشتر پذیرفته و دوست داشته می شوند و دنیا در نظر آنها خوشایندتر خواهد بود و چنانچه در زندگی بخشش و سخاوت یاد بگیرند خود وسیله ای خواهند بود تا دنیا را جای زیبایی برای زندگی بسازند.
● شبكه عاطفی گسترده
تركیب خانواده در حال تغییر است. خانواده های بزرگ گذشته كوچكتر شده اند. خانواده های كمتری با پدربزرگ و مادربزرگ زندگی می كنند. با ازدیاد طلاق در زندگی مدرن، برخی خانواده ها حتی از وجود یكی از افراد اصلی خانواده یعنی پدر یا مادر محرومند.
صرفنظر از تركیب خانواده مهمترین مساله برای كودكان این است كه مورد پذیرش و محبت واقع شوند. وجود افراد بزرگسال و مهربان در زندگی فرزندان ما از اهمیت بسیای برخوردار است. كودكان ما از ارتباط دائمی با افراد فامیل یا دوستان خانوادگی بسیار سود خواهند برد. از آنجا كه ما نمی توانیم درهمه لحظه ها برای فرزندانمام همه چیز باشیم در بسیاری موارد وجود دوستان و اقوام با نقطه نظرهای جدید و كمی وقت بیشتر با هوشیاری ها و دانائیهای خاص آنها می تواند بسیار مفید واقع شود. در اینجاست كه به اهمیت وجود پدربزرگها و مادربزرگها پی می بریم. وجود این افراد اجازه می دهد بچه ها خود را تحت حمایت یك نسل عاقلتر و با محبت احساس كنند. بیشتر اوقات پدربزرگها و مادربزرگها می توانند برای نوه هایشان وقت بیشتری نسبت به وقتی كه برای فرزندان خود صرف می كردند داشته باشند.
وقتی پای صحبت مادربزرگها می نشینیم بسیاری از آنها از اشتباهات گذشته شان در بزرگ كردن بچه ها صحبت می كنند. یكی از بزرگترین تاسفهای آنان این است كه چرا هنگام كودكی فرزندشان وقت بیشتری را با آنها نگذرانده اند. آنها می دانند كه بازی كردن با بچه ها و اختصاص قسمت زیادی از وقتشان برای نزدیك شدن به آنها كار با ارزشی است كه می تواند به نفع همه خانواده باشد.
یك خانواده بزرگ همچنین می تواند محافظ امنی برای بچه های ما به حساب بیاید. هرچه درگیریهای اجتماعی بیشتر باشد پیوستگی و نزدیكی اقوام نزدیك در زندگی اهمیت بیشتری پیدا می كند. وجود اقوام نزدیك در زندگی كودكان نعمتی است برای همه افراد خانواده. كودكان گاهی مایل نیستند در مواقعی كه به كمك نیاز دارند مشكلات خود را با پدر و مادر خود در میان بگذارند. گاهی نیز به دلیل گرفتاری والدین، دسترسی فوری و آسان به آنها برای هم صحبتی مشكل میگردد، در این گونه موارد وجود اقوام نزدیك كه با علاقه و احساس مسئولیت می توانند به فرزندان ما كمك كنند بسیار حیاتی است. آن عده از ما كه به دلایلی اقوام نزدیك خود را در كنارمان نداریم می توانیم این شبكه را با دوستان خانوادگی خود تشكیل دهیم.
ارتباط نزدیك با اقوام و دوستان، دنیای فرزندان ما را وسعت می بخشد. شبكه گسترده ای از افراد بزرگسال كه ارتباط عاطفی خوبی با ما داشته باشند می تواند دنیای غنی تری در برابر فرندان ما قرار دهد. این افراد با چواب دادن به كنجكاویهای فرزندان ما، با پیشنهادات سازنده و جذاب خود این احساس را به آنها می دهند كه افراد دیگری غیر از پدر و مادرشان نیز به آنها اهمیت می دهند. از آنجا كه هر فردی نقطه نظرها و قریحه خاص خود را دارد وجود تعداد بیشتر افراد بزرگسال در زندگی كودكان ما می تواند كمك بزرگی برای موفقیت آنها در زندگی محسوب شود.


همچنین مشاهده کنید