جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


شرایط خانواده برای الگو دهی ارزش‏ها به کودکان‏


شرایط خانواده برای الگو دهی ارزش‏ها به کودکان‏
در یك نظر سنجی از بزرگ‏سالان آمریكایی كه به تازگی از سوی وال استریت ژورنال صورت گرفت، «انحطاط اخلاقی»، بزرگ‏ترین مشكل پیش روی آمریكا در بیست سال آینده عنوان شد. همچنین در این نظر سنجی، بزرگ‏ترین دگرگونی شخصیت آمریكایی از سال ۱۹۵۰ به بعد، «ازدواج و خانواده‏های ناپایدارتر» ذكر گردیده است.
من با این دیدگاه عمومی موافقم و معتقدم این دو موضوع، ارتباط نزدیكی با هم دارند. شواهد تجربیِ موجود حاكی از آن است كه كاهش ازدواج و فروپاشی خانواده، عامل عمده انحطاط اخلاقی هستند. این بدان علت است كه بچه‏ها ارزش‏های اخلاقی را درون خانواده و اساساً با تكیه بر والدین خود به عنوان سرمشق، می‏آموزند. وقتی خانواده‏ها ناپایدارند، وقتی پدر و مادر در خانه حضور ندارند، از لحاظ عاطفی سردند، یا پرمشغله‏اند و یا هنگامی كه خودشان مشكل اخلاقی دارند، یادگیری ارزش‏های اخلاقی از سوی بچه‏ها با مانع مواجه می‏شود.
در این مقاله، پیرامون شكست والدین در الگو قراردادن ارزش‏های اخلاقی برای كودكان، صرف زمان برای انجام وظیفه والدین و دیگر شرایط خانواده برای تربیت كودك، بحث خواهم كرد.
● الگوسازی[۱] modelling
پدیده موسوم به الگوسازی در جهان علوم اجتماعی، یكی از بنیادی‏ترین ابعاد رشد اخلاقی و اجتماعی كودك است. توجه بچه‏ها بیشتر به كردار بزرگ‏ترها معطوف است تا گفتار آنها. برای تعیین این موضوع كه كودكان در حین رشد چه ارزش‏هایی را فرا می‏گیرند، ابتدا باید به چیزی كه بزرگ‏ترها انجام می‏دهند توجه داشت، نه آنچه كه آنها می‏گویند.
مهم‏تر از همه، برای آنكه بچه‏ها ارزش‏ها را از طریق الگوگیری از والدین بیاموزند، آنان باید حضوری مداوم، فعال و منظم در زندگی فرزندانشان داشته باشند. متأسفانه در عصر مدرن، پدرها و مادرها به‏طور فزاینده‏ای در سال‏های رشد كودكانشان غایب هستند.
دانسته‏های ما درباره رفتار انسانی نشان می‏دهد خانواده، نهادی است كه اكثر بچه‏ها شخصیت و اصول اخلاقی را در آن یاد می‏گیرند. مدارس، كلیسا و قانون، همه می‏توانند در فرایند توسعه شخصیت كمك كنند، اما قدرتِ استقلال كمتری دارند. عملكرد اصلی آنها، تقویت چیزی است كه تاكنون در خانه تدریس شده است. در صورتی‏كه اصول اخلاقی و شخصیت، در خانه آموزش داده نشود، نمی‏توان به نهادهای دیگر برای جبران خسارت تكیه كرد و به همین دلیل، كیفیت زندگی خانوادگی اهمیت والایی دارد و خانواده، اساسی‏ترین نهاد اجتماعی است.
● مرور تاریخی طفولیت[۲] childhood
تحول دوره كودكی در غرب، در طول چند قرن گذشته، قابل توجه بوده است. در دوران قبل از انقلاب صنعتی[۳] preindutrial در اروپا، بچه‏ها، «بزرگ‏سالان كوچك» در نظر گرفته می‏شدند و به محض توانایی، انتظار می‏رفت وظایف بزرگ‏ترها را انجام دهند. حكم‏فرمایی تنازع بقا بر همه زندگی، زمان كوتاهی را برای طفولیت و تربیت كودك به مفهوم امروزی باقی می‏گذاشت.
با گذشت چندین قرن پیش از انقلاب صنعتی و خانواده مدرن (خانواده‏ای كه زن و شوهر در آن جدا از دیگر خویشاوندان زندگی می‏كردند) كودكی، پدیده بسیار متفاوتی شد. شرایط اقتصادی جدید سبب شد بیشتر مادران همه وقت خود را به تربیت فرزندان اختصاص دهند، خانه تبدیل به یك قلمرو خصوصی‏تر شد و نگاه به كودكان و دوره كودكی به شدت تغییر یافت. بچه‏ها بسیار متفاوت از بزرگ‏سالان در نظر گرفته شدند و طفولیت، دوره بازی، مسئولیت كم كاری و یادگیری، رسمی شد. تصور می‏شد كیفیت تجربیات ابتداییِ طفولیت، تأثیر اساسی بر نتایج بزرگ‏سالی می‏گذارد و هر كودك پیش از آنكه دارای عیوبی اصلاح شدنی باشد، واجد شخصیت واحد و قابل توسعه‏ای است.
خانواده جدید، پرورش كودك را در بالاترین سطح اولویت قرار داد. به منظور كمك به خانواده‏ها، صنعت تجاری اسباب بازی، همراه با صنعت كتاب كودك و تنوع زیاد تسهیلات و خدمات ویژه برای كودكان، ظهور كرد.
مورد مهمی كه می‏توانست خانواده‏ای پیشرو بسازد آن بود كه، تصور جدید از طفولیت، در تعمیم بسیاری از موفقیت‏های اجتماعی دوره مدرن، به ویژه فردگرایی توفیق گرا[۴] Achievement ـ oriented individualism و دموكراسی لیبرال، سودمند بود. این، یقیناً موردی است كه خانواده، شخصیت جامعه را شكل می‏دهد و بر عكس اینها، ارزش‏هایی بودند كه در خانه بورژواییِ جدید آموخته می‏شدند.
امروزه بسیاری از جوامع مدرن به معكوس كردن الگوی جامعه پیش از انقلاب صنعتی، روآورده‏اند. با هجوم تبلیغات و صنایع تفریحیِ سازمان یافته و فرهنگ عمومیِ مملّو از تجاوز و سكس، دوره كودكی در معرض خطرات گوناگون قرار گرفته است. محیط رشد كودكان از جنبه‏های دیگری نیز خراب شده است. بسیاری از جوامع، نا امن‏تر و بی‏هویت‏تر شده‏اند و خانواده‏های بچه دار، احساس انزوای بیشتری می‏كنند. گزارش سوء استفاده و اهمال در مورد بچه‏ها از دو دهه پیش تا كنون پنج برابر شده است. شاید بدتر از همه (به علت گسترش و اهمیت آن)، كاهشِ سرنوشت ساز اوقاتی باشد كه والدین صرف كودكانشان می‏كنند.
مجموعه شرایط جدیدِ پرورش كودك، نتایج تأسف‏بار و قابل پیش بینی را برای بچه‏ها در برداشته است. بزهكاری نوجوانان نزدیك به ششصد درصد از سه دهه گذشته تا كنون افزایش یافته و خودكشی در بین آنان سه برابر شده است. خشونت نیز در میان نوجوانان شیوع پیدا كرده است. سوء استفاده‏های جسمی، ایجاد اختلال در خوراك، و افسردگی، به نحو فزاینده‏ای در بین نوجوانان دیده می‏شود. به واقع هرچه این جوامع از نظر اقتصادی پیشرفت كرده‏اند، شرایط اخلاقی و احساسی بچه‏ها و جوانان بدتر شده است.
● ارمغان جوامع صنعتی برای كودكان‏
الف) جدایی از والدین: بیش از پنجاه درصد از كودكان امروز، قبل از رسیدن به سن هجده سالگی، زندگی را تنها با یكی از والدین می‏گذرانند.
ب) عدم ارتباط با پدر: چهل درصد از بچه‏ها جدا از پدران اصلی‏شان زندگی می‏كنند. اكثر این بچه‏ها پدرانشان را به ندرت می‏بینند و یا اصلاً نمی‏بینند. حدود یك سوم كودكان، نامشروع هستند و تعداد زیادی از آنان بدون هیچ پدر شناخته شده‏ای بزرگ می‏شوند.
ج) اشتغال والدین: ۵۲ درصد از بچه‏های زیر پنج سال، مادرانی دارند كه تمام وقت یا نیمه وقت كار می‏كنند و مراقبت از فرزندانشان را بر عهده دیگران می‏گذارند. این بچه‏ها همچنین مشاهده‏گر صنایع تفریحی سازمان یافته‏ای هستند كه به محض تولید، به وسیله رسانه‏ها تبلیغ و پخش شده، سبب افزایش خشونت و تمایلات جنسی در افراد گردیده و با ارزش‏های ماتریالیستی برجسته می‏شوند.
عدم حضور، والدین، شكاف عاطفی در خانواده، والدین گرفتار و... به قلبِ ارزش‏هایی نظیر امانت‏داری، احترام به دیگران، مسئولیت پذیری و... آسیب می‏رسانند كه امیدواریم كودكان آنها را بیاموزند. هر كدام از ارزش‏ها ابتدائاً از طریق كنشِ متقابلِ والدین و فرزندان فراگرفته می‏شوند؛ كنش متقابلی كه مستلزم حضور فیزیكی، عاطفی، عقلانی و روحی والدین و زندگی با فرزندانشان است.
● فراگیری ارزش‏های اخلاقی و توسعه شخصیت در كودكان‏
درون خانواده، سه مرحله كلیدی وجود دارد كه بچه‏ها با گذراندن آن مراحل، شخصیت و اصول اخلاقی را می‏آموزند: شكل‏گیری پیوندهای عاطفی، آموختن رفتار اجتماعی، و یادگیری احترام به مرجع و تبعیت از قوانین.
این مراحل همگی در یك چیز مشترك هستند و آن عبارت است از: حضور قابل ملاحظه والدین در كنار فرزندان و ارتباط بین آنها.
● ساختار خانواده و زمان‏
چه نوع خانواده‏ای در تزریق شخصیت و ارزش‏های اخلاقی به بچه‏ها موفق‏تر است؟ خصایص كلیدی اینها هستند: خانواده پایدار با دو والد بیولوژیكی[۵] Two parent biological كه همواره در فعالیت‏ها با هم باشند. این نوع خانواده، تعدادی از عادات، سنت‏ها و سرگذشت‏های خانواده را با خود دارد و ارتباط زیادی بین بزرگ‏سالان و بچه‏ها ایجاد می‏كند.
اكثر خصلت‏های فوق الذكر، بدیهی هستند، اما موضوع والدین بیولوژیكی بحث‏انگیز است و نیاز به شفاف‏سازی دارد.
وجود انسان مجموعه‏ای از استعدادهای ادراكی، احساسی و رفتاری است كه توسط ژن‏ها كد گذاری می‏شود. اشتراك ما با بستگانمان در تعدادی از ژن‏ها، دلیل علاقه‏مندی به خویشاوندان و تمایل والدین به تلاش برای بزرگ كردن فرزندان بیولوژیكی‏شان است.
خانواده‏های ناتنی[۶] stepfamilies یكی از شكل‏های به سرعت روبه رشد خانواده در آمریكاست. انتظار می‏رود یك سوم همه كودكان قبل از رسیدن به سن هجده سالگی، فرزند ناتنی باشند و این، یقیناً نباید از چشم انداز كودك یا جامعه مطلوب تلقی شود.
می‏توان استدلال كرد كه زمان صرف شده برای بچه‏ها (كمیت زمان) عنصر مركزی خانواده خوب است. به طور قطع، رابطه تنگاتنگی بین میزان زمان اختصاص یافته به كودكان از سوی والدین، شخصیت بزرگ‏سالی آنان وجود دارد.
● راهكارهای رفع معضل‏
والدین می‏توانند روش‏هایی را برای صرف زمان بیشتر با بچه‏ها بیابند؛ از جمله: ساعت‏های كاری كمتر «آسان‏گیری داوطلبانه»[۷] Voluntary simplicity برای كسانی كه توان مالی دارند، خاموش كردن تلویزیون، كار در بنگاه‏هایی كه سیاست‏های خانواده دوستانه دارند، ساعات كاری انعطاف‏پذیر، تعویق بچه دار شدن تا هنگام استطاعت مالی، و زندگی در مناطقی با هزینه‏های پایین.
برای كل جامعه، نیز دو تغییر بنیادین ضرورت دارد: احیای ازدواج و سامان دهی مجدد كار.
● نتیجه‏
در نظر سنجی وال استریت ژورنال، در پاسخ به این سؤال كه «چه شیوه‏هایی شخصیت آمریكایی را در قرن بیست و یكم تغییر خواهد داد؟» تنها بیست درصد از جوانان اهمیت بیشتر را به ازدواج و بچه‏ها دادند. اگر حق با هشتاد درصد بقیه باشد؛ یعنی اهمیت بیشتری به خانواده و ازدواج داده نشود، من معتقدم كه آینده این ملت به‏طور قابل ملاحظه‏ای در مخاطره خواهد بود.
نویسنده: David Popeno, PhD professor of Sociology Rutgers Uninersity
سایت: Parenthood in America
منبع : نشریه حورا


همچنین مشاهده کنید