شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

واژه‌ای که یک واژه نیست


واژه‌ای که یک واژه نیست
● درآمد:
در این مقاله نویسنده به اختصار به مساله «اسلام‌هراسی» پرداخته است و اسلام‌هراسی و تاثیر و تاثرات آن را در دنیای امروز، چه در خود كشورهای اسلامی و چه در دنیای غرب، مورد نقد و تحلیل قرار داده است.
تا یكی، دو دهه پیش از این كمتر كسی پیدا می‌شد كه واژه «اسلام‌هراسی» را شنیده باشد اما در این سال‌ها، به مدد رسانه‌ها،‌ این واژه چنان در بوق و كرنا شده كه دیگر این بار، كمتر كسی را می‌توان یافت كه بارها و بارها، در شرایط گوناگون و از رسانه‌های متعدد، این واژه و مشتقاتش به گوشش نخورده باشد.
عده‌ای اسلام‌هراسی را تنها یك واژه یا یك مفهوم صرف می‌دانند مثل بسیاری مفاهیم اندیشه‌ای، عقیدتی، فلسفی، سیاسی و جز اینها. اما واقعیت بیرونی چیزی جز این می‌گوید. واقعیت‌های بیرونی از یك مفهوم خشك و خالی حكایت ندارند بلكه نشانگر هراسی عظیم و خانمان‌سوز و نسل‌برانداز هستند. هراسی كه شعله‌های آتش آن نه غیرمسلمانان را كه بیشتر از آن، تار و پود زندگی مسلمانان را در كام خود كشیده است.
نیازی به توضیح ندارد كه اسلام‌هراسی بعد از واقعه فاجعه‌بار ۱۱ سپتامبر بر زبان‌ها افتاد. دلیل آن هم روشن بود:
ظاهراً برنامه‌ریزان و مسببان آن ماجرا عده‌ای مسلمان افراطی بوده‌اند، كسانی هم‌سنخ اسامه بن‌لادن و همپالكی‌های او، گرچه تحقیقات این سال‌ها نظریه‌های دیگری را هم شدیداً پررنگ كردند كه از جمله آنهاست. دسیسه كاخ سفید بودن این فاجعه برای بهره‌برداری‌ها فراوان. اما بر پایه همین نظر كه همه جوانب آن صددرصد اثبات نشد، غرب و رهبران غربی یكصدا «اسلام» را موجب این رخداد دانستند. آنها بدون توجه به این نكته ظریف كه عمل یك فرد یا یك قوم و گروه و طبقه را نمی‌توان به یك دین با عمری ۱۴۰۰ ساله از یك‌سو و به پیروان میلیاردی آن تعمیم داد، از این مساله استفاده‌ها یا سوءاستفاده‌های فراوانی علیه اسلام و مسلمان كردند. ابعاد تصمیماتی كه از یك پیش‌فرض اثبات نشده ـ كه در صورت اثبات هم نمی‌شد بر پایه آن احكام عجیب و غریب افراطی صادر كرد ـ اتخاذ شد، آن‌قدر گسترده بود كه تا كوچك‌ترین مناسبات زندگی مسلمانان و جوامع اسلامی را تحت سیطره خود گرفت. بسیاری از كشورهای اسلامی مورد انواع بی‌مهری‌ها و خشونت‌ها قرار گرفتند، مسلمانان ساكن جوامع غربی در معرض انواع تهدیدها و فشارها قرار گرفتند، شمار فراوانی از دادوستدهای جوامع غربی با جوامع اسلامی به تحریم‌ها و نابسامانی‌ها انجامید، در فرودگاه‌ها و بسیاری گذرگاه‌های بین‌المللی مسلمانان و به‌ویژه سیاهپوستان چپ و راست مورد بازجویی و محاكمه واقع شدند، محدودیت‌های فراوانی در جوامعی چون آمریكا و انگلستان برای مسلمانان پیش آمد، دانش‌آموزان و دانشجویان در معرض دشمنی‌ها و كینه‌جویی‌ها قرار گرفتند و از حقوق برابر انسانی ـ برابری همه انسان‌ها بدون توجه به مذهب و رنگ و نژاد و... چنانكه در اعلامیه حقوق بشر به آن تاكید شده است ـ محروم شدند و...
پرسشی كه گویا غرب هرگز از خود نپرسید، این است كه آیا می‌توان گناه یكی را به گردن دیگری انداخت؟ آیا باید اعمال هر كسی را به «دین» او نسبت داد؟ و اگر هم این‌طور است آیا این مساله امری نسبی است یا همگانی و جهانشمول؟ آیا ابعاد فاجعه‌آمیز اعمال بن‌لادن فجیع‌تر و گسترده‌تر است یا اعمال هیتلر و موسولینی و استالین و پینوشه و...؟ آیا باید اعمال و كردارهای سردمداران مسیحی را به گردن «آیین مسیح» بیندازیم و از آنجا آن را به همه مسیحیان تعمیم دهیم؟ و بر پایه این تعمیم حكم صادر كنیم؟
آشكار است كه اعمال مسلمانان افراطی‌ای چون بن‌لادن محكوم است اما پیش از آن، اندیشه كسانی محكوم است كه «بن‌لادن» را نماینده تام و تمام اسلام و مسلمانان می‌دانند.
اسلام‌هراسی امروزه به نوعی نژادستیزی یا حتی نژادپرستی بدل شده است. عده‌ای اسلام را دستاویز دشمن‌خویی‌های خود قرار داده‌اند. حال آنكه نیاز به توضیح ندارد كه هر نوع دین‌ستیزی، نژادستیزی، ملیت و قومیت‌ستیزی به بهانه برقراری صلح و دوستی، چیزی نیست جز نقض غرضی آشكار و مبتذل كه در اندیشه انسان خردمند امروزی از پیش محكوم است. آیا بهتر نیست چشم‌ها را باز كرد و «جور دیگر دید»؟ آیا درست است این همه اعمال انسانی و خیرخواهانه و صلح‌اندیشانه مسلمانان نادیده گرفته شود و تنها به موارد منفی نگریسته شود؟ اگر به این راحتی می‌توان «شر» را تعمیم داد چرا در تعمیم دادن «خیر» كوتاهی می‌كنیم؟
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید