چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

زندگی‌های سیاه در کاخ‌های سپید


زندگی‌های سیاه در کاخ‌های سپید
سال‌ها از پیروزی انقلاب سبزمان می‌گذرد، شاید بد نباشد که هرازچند گاهی سری به گذشته بزنیم و از لابه‌لای کتاب‌های تاریخی، خاطرات خاک خورده و شاید فراموش شده را بیرون بکشیم و این بار با دقت بیشتری آنها را بخوانیم.
در این سال‌های پس از انقلاب از جنایتها، خیانتها و فساد رژیم پهلوی چه در دوران رضاشاه و چه در زمان سلطنت پسرش محمدرضا بسیار شنیده‌ایم. اما بهتر است این بار از منظر جدیدی به پهلوی نگاه کنیم و سرکی به اندرونی پهلوی‌ها بکشیم و از خود بپرسیم زنان دربار پهلوی چگونه زندگی می‌کردند؟ با نگاهی اجمالی می‌توان گفت در کمال بی‌دردی، تجمل، رفاه و... اما بهتر است کمی دقیق‌تر به زندگی آنها نگاه کنیم. اگر بخواهیم فهرستی از کسانی که به آسانی سرمایه‌های ملی ایران را در دوران پهلوی چپاول کردند تهیه کنیم، بدون تردید نام همسر اول رضاخان، دختران وآخرین عروسش فرح دیبا درصدر قرار خواهد گرفت.
زن‌های زیادی در دربار زندگی می‌کردند، از خدمه‌ها، کلفت‌ها و ندیمه‌ها گرفته تا تاج‌الملوک همسر رضاشاه و مادر محمدرضا که در راس همه قرار داشت. تاج‌الملوک از خانواده مهاجرین آذربایجان بود که به ایران آمده بودند.
پدرش در آن زمان سرپنج (سرتیپ) بود و برای رضاخان که در آن زمان به رضاقلدر شهرت داشت، افتخار بزرگی بود که با دختر یک سرپنج ازدواج کند، تاج الملوک شاید تنها زنی بود که رضاخان از او واهمه داشت و البته با او به سردی رفتار می‌کرد. با وجود این باز هم تاج الملوک خود را بانوی اول دربار می‌دانست زیرا او مادر محمدرضا ولیعهد ایران بود و از این جهت بسیار به خود مباهات می‌کرد. تاج الملوک پس از مرگ رضاخان قدرت بیشتری یافت.
او چندان به اصول اخلاقی پایبند نبود واگر از مردی خوشش می‌آمد او را به دست می‌آورد و به اندازه‌ای در بذل و بخشش به او زیاده‌روی می‌کرد که مردی را که تا دیروز کارگر ساده‌ای بیش نبود به مردی ثروتمند و با نفوذ تبدیل می‌کرد که با مجوز تاج‌الملوک هر فسادی را مرتکب می‌شد و کسی جلودار او نبود. ثریا اسفندیاری دومین همسر محمدرضا پهلوی در کتاب خاطرات خود وضعیت دربار پهلوی را این‌گونه توصیف می‌کند: “دربار ایران بیش از حد درباری زنانه است. زن‌های درباری اگرچه رسما حقی نداشتند ولی عملا برای اجرای نقشه‌ها و رسیدن به هدف‌هایشان در به کاربستن انواع مکر و حیله مهارتی کم نظیر از خود نشان می‌دادند و به نظر می‌آمد در میانه حکومتی زن سالار قرار گرفته‌اند که حکمران واقعی آن تاج‌الملوک پهلوی است.”(۱)
تاج‌الملوک در جریان مبارزات انقلاب به خارج از کشور گریخت و پس از سالها زندگی در آمریکا زمانی که مرد هیچ‌یک از فرزندانش حاضر نشدند خرج کفن و دفن او را بدهند. در نهایت تاج‌الملوک پهلوی با تمام غرور و خود‌بینی‌اش در گوری دسته‌جمعی و بی‌نام و نشان در آمریکا دفن شد.
دختران رضا شاه هم دست کمی از مادرشان نداشتند. شمس پهلوی بزرگترین فرزند رضاخان و تاج‌الملوک به مسائل سیاسی علاقه‌ای نداشت و بیشترین فعالیت خود را در زمینه‌های اقتصادی متمرکز کرده بود. او علاقه بسیاری به جمع‌آوری طلا و جواهران گران‌قیمت داشت و در زد و بندهای اقتصادی شرکت می‌کرد. “شمس سعی می‌کرد با همه دسته‌جات و باندهای دربار خوب باشد، او و شوهر و فرزندانش همه مسیحی شده بودند. محمدرضا هرچند از این کار خوشش نیامد و آن را نقطه ضعفی برای سلطنت و خانواده خود تلقی می‌کرد اما عکس‌العملی نشان نداد ولی اصرار داشت مسئله مخفی بماند.”(۲)
شمس هم مانند دیگر خواهران و برادرانش ریاست دهها سازمان خیریه را برعهده داشت. مثل ریاست عالیه‌شیر و خورشید سرخ که البته همه این مراکز، محلی برای سوءاستفاده‌های مالی بودند.
اشرف پهلوی خواهر دوقلوی محمدرضا دومین دختر رضاخان و تاج‌الملوک برعکس خواهرش شمس در امور سیاسی مستقیما دخالت و اظهار نظر می‌کرد. “اشرف در دوران سلطنت محمدرضا چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی نقش بسیار مهم و اساسی داشت، قدرت اشرف در حدی بود که محمدرضا در مقابلش نمی‌توانست عرض اندام کند.”(۳) و همین قدرت اشرف و تسلطش بر محمدرضا بود که سبب می‌شد او هرکاری که دلش می‌خواست انجام دهد وهیچ ابایی از این نداشت که دیگران در جریان کار‌های خلاف عفت و خلاف قانون او قرار گیرند. زیرا او محمدرضا را که بالاترین مقام مملکتی بود چون موم در میان دستانش داشت. اشرف پهلوی زنی هوس باز بود که هیچ لذتی راضی‌اش نمی‌کرد.
او مهمانی‌ها و شب نشینی‌های بسیاری را در دربار برگزار می‌کرد که در واقع هر کدام از این جشنها محافلی فاسد وغیراخلاقی بودند که هزینه‌های گزافی برای آنها صرف می‌شد. “اشرف یک قمارباز حرفه‌ای در حد اعلا بود و قماربازهای حرفه‌ای را جمع می‌کرد و وارد محافل خصوصی محمدرضا می‌نمود. او رسما پول می‌گرفت و شغل می‌داد از وکالت و وزارت گرفته تا سفارت و هیچ ابایی از این کارها نداشت.”(۴)
اشرف هم فرزند خلف مادرش بود. کافی بود از مردی خوشش بیاید. برای به‌دست آوردن او دست به هرکاری می‌زد و پول‌های هنگفتی را در این راه خرج می‌کرد، علاوه بر اینها “اشرف قاچاقچی بین‌المللی و به طور مسجل عضو مافیای آمریکا بود، او به هرجا که می‌رفت در چمدان‌هایش هروئین حمل می‌کرد و کسی هم جرات نمی‌کرد آنها را بازرسی کند.”(۵)
در سال‌هایی که مردم ایران در فقر و تنگدستی بسر می‌بردند و کودکان ایرانی به علت نبود امکانات بهداشتی ودرمانی از بین می‌رفتند، اشرف برای درمان سگ مورد علاقه‌اش هواپیمای خصوصی اجاره می‌کرد و برای معالجه او را به بهترین درمانگاه حیوانات اروپا می‌برد. حسین فردوس، ارتشبد سابق رژیم پهلوی و یکی از نزدیک‌ترین افراد به خاندان پهلوی اظهار نظر جالبی در مورد اشرف کرده است. او در کتاب خاطرات خود در مورد اشرف این‌گونه می‌گوید:‌”اشرف دومین مرد خانواده پهلوی پس از محمدرضا، زنی که در هر زمینه در حد اعلای افراط و گستاخی بود و می‌توانم او را به حق فاسدترین زن جهان بنامم.”(۶) در مورد اشرف همین قدر می‌توان گفت که او زنی بی‌پروا و فاسد بود که خود خاندان پهلوی هم دل خوشی از او نداشتند.
یکی دیگر از قدرتمندترین زنان دربار پهلوی فرح دیبا همسر سوم محمدرضا پهلوی بود. او در کودکی پدر خود را از دست داد و به همراه مادرش فریده دیبا در منزل دایی‌اش محمدعلی قطبی ساکن شدند. در دوران جوانی به واسطه دایی‌اش به پاریس رفت و در دانشکده هنرهای زیبا به تحصیل پرداخت. در آن زمان فرح از نظر مالی وضع چندان مناسبی نداشت و به سوی گروه‌های چپ و کمونیستی جذب شده بود.
پس از مدتی به علت فقر مالی و عدم توانایی پرداخت هزینه‌های تحصیل به ایران بازگشت و به سراغ اردشیر زاهدی رفت که در آن زمان خانه او یکی از مراکز فساد بود و این نقطه آغاز و پل ارتباطی شد که فرح را با محمدرضا آشنا کرد و دیری نپایید که فرح رسما همسر محمدرضا و ملکه ایران شد. “پس از اینکه فرح همسر محمدرضا شد یک‌باره وضع این خانواده فقیر دگرگون شد. از سراسر کشور هرچه “دیبا” بود با شجره‌نامه به کاخ مراجعه کردند و او نیز همه را به عنوان دیبا پذیرفت که البته تعدادی دیبای واقعی نبودند.”(۷)
محمدعلی قطبی دایی فرح مقاطعه‌کاری‌های سازمان برنامه را منحصر به خود کرد و ظرف ۲ تا ۳ سال ثروت او به میلیاردها تومان رسید. البته دیباهای واقعی و قلابی هم تا جایی که می‌توانستند چپاول کردند و به مقام رسیدند.
علاوه بر پول‌‌های هنگفتی که فرح برای هزینه‌های شخصی، خرید جواهرات و همچنین خرید خانه‌های موردعلاقه‌اش در نقاط مختلف دنیا صرف می‌کرد، خود را در ظاهر به کارهای فرهنگی علاقه‌مند نشان می‌داد. برای مثال تشکیلاتی را ایجاد کرده بود که به قسمت‌های مختلف تقسیم می‌شد و هر قسمت در زمینه‌های هنرهای زیبای معاصر و قدیم فعالیت می‌کردند. گروهی را که به اصطلاح متخصص بودند ساختمان‌های قدیمی دوره قاجاریه را شناسایی می‌کردند که پس از تائید فورا به تصرف دختر فرح در می‌آمدند.
ایده ساخت کاخ نیاوران، مرمت کاخ صاحب قرائیه، جشن‌های ۲۵۰۰ ساله پادشاهی و جشن هنر شیراز از فرح بود که البته همه اینها بساطی در جهت سرگرمی فرح بودند. میلیاردها تومان از بودجه کشور هزینه می‌شد تا فرح بیکار نباشد و راضی باشد. فردوست ادعا می‌کند که دوران فرح اوج فساد و چپاول دربار پهلوی بوده است. اندرونی دربار پهلوی شاید از بیرون خوش آب و رنگ و پرزرق و برق به نظر برسد، اما از درون همه زرق و برق‌های ظاهری رنگ می‌بازند و آنچه باقی می‌ماند محیطی غیراخلاقی، فاسد و مستبدانه است که نتیجه آن چیزی جز پرورش زنانی چون اشرف پهلوی و فرح دیبا نمی‌باشد.
پی‌نوشتها:
۱- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، پاورقی ص ۷۴
۲- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، ص ۲۴۰
۳- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، ص ۲۳۷
۴- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، ص ۲۱۴
۵ ، ۶ ، ۷ :همان
فهیمه شجاعی
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید