جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

امام رضا (ع) و خلافت


امام رضا (ع) و خلافت
در بعضی از روایات گفته شده كه مأمون، ابتدا به امام رضا علیه‏السلام پیشنهاد كرد كه خلافت را به امام واگذار كند؛ اگر چنین روایاتی صحت دارد، چرا امام رضا علیه‏السلام از قبول خلافت - كه حق مسلم او بود - خودداری كرد؟
وقتی امام رضا علیه‏السلام به خراسان آمد، مأمون در ملاقات با وی گفت: «چنین صلاح دیدم كه از خلافت كناره‏گیری كنم و آن را به تو بسپارم و با تو بیعت كنم». امام علیه‏السلام پیشنهاد او را نپذیرفت. مأمون گفت: «باید خلافت را بپذیری». امام فرمود: «هیچ گاه چنین كاری را نخواهم كرد». مأمون پس از تلاش چند روزه و پس از آن كه از قبول خلافت توسط امام رضا علیه‏السلام ناامید شد، گفت: «اگر خلافت را نمی‏پذیری و نمی‏خواهی با تو بیعت كنم، پس ولیعهد من باش تا پس از من، خلافت به تو برسد».
امام علیه‏السلام فرمود: «به خدا سوگند! من خوب می‏دانم كه مقصود تو چیست». مأمون گفت: «من چه مقصودی دارم»؟ امام علیه‏السلام فرمود: «مقصود تو آن است كه مردم بگویند علی بن موسی الرضا در طوس به سر می‏برد و به دنیا تمایل یافته است و دنیا از او روی گردانده؛ آیا نمی‏بینید كه به طمع خلافت، چگونه ولایت‏عهدی را پذیرفته است»؟ مأمون خشمگین شد و گفت: «برخورد تو را هیچ گاه نپسندیده‏ام. به خدا سوگند! اگر ولایت‏عهدی را پذیرفتی، چه بهتر؛ وگرنه تو را به این كار مجبور خواهم كرد و اگر پذیرفتی، در امان هستی و در غیر این صورت، گردنت را خواهم زد».۱
نقشه مأمون، این بود كه به مردم نشان دهد كه امام رضا علیه‏السلام، اهل زهد و تقوا نیست؛ بلكه تظاهر به زهد و تقوا می‏كند و وقتی كه مقدمات رسیدن به دنیا و حكومت فراهم شود، رو به دنیا می‏آورد. مأمون می‏خواست امام را بدنام كند تا انقلابی‏ها از پیروی از او دست بكشند.۲
مأمون، امام رضا علیه‏السلام را از مدینه، به اجبار به خراسان آورد و پیشنهاد خلافت و ولایت‏عهدی، ظاهرسازی بود. او شیفته خلافت بود و امكان نداشت كه از آن، دست بردارد و آن را به امام رضا علیه‏السلام بسپارد. نه تنها مأمون، بلكه هیچ كدام از خلفای عباسی، نمی‏خواستند خلافت را به علویان برگردانند. مأمون از وجود امام رضا علیه‏السلام، می‏ترسید؛ چون او نهضت علویان حسینی را رهبری می‏كرد و خطری كه مأمون را تهدید می‏كرد، همین نهضت بود و برای این كه از این نهضت در امان باشد، به اجبار، رهبر نهضت، امام رضا علیه‏السلام را نزد خود آورد.
در تاریخ، چنین آمده است:
«مردم خراسان در پی خشك‏سالی و بی‏آبی، از امام رضا علیه‏السلام درخواست خواندن نماز «استسقاء» كردند. امام رضا علیه‏السلام درخواست آنان را پذیرفت و باران آمد. پس از این عمل، یكی از یاران مأمون به مأمون گفت: «ای امیرمؤمنان! آیا می‏خواهی تاریخ خلفا را با انتقال آن از بنی‏عباس به علویان، دگرگون سازی؟ بدان كه تو با این كار، خود و خاندانت را به نابودی می‏كشانی. تو ساحر و ساحرزاده را نزد خود آوردی و او را مشهور همگان كردی. او گمنام بود؛ حالا معروف است. او خوار بود؛ تو او را عزت بخشیدی. او فراموش شده بود؛ تو او را در خاطره‏ها زنده كردی. بارانی كه در پی دعای او آمده، همه را شاد كرده است و من هراس دارم كه مبادا این مرد، خلافت را از بنی‏عباس به خاندان علی علیه‏السلام منتقل كند». مأمون گفت: «این مرد، مخفیانه مردم را به سوی خود دعوت می‏كرد؛ ما خواستیم او را ولی‏عهد خود بكنیم تا دعوت برای ما باشد. او باید بداند كه سلطنت و خلافت، از آن ماست و فریب خوردگان هم باید بدانند كه هیچ كس نخواهد توانست خلافت را به دست آورد. خلافت، متعلق به ماست و او را هیچ حقی در آن نیست. ما ترسیدیم كه اگر او را به حال خود رها كنیم، شكافی در دستگاه حكومتی ما ایجاد بكند كه نتوانیم آن را ترمیم كنیم؛ اكنون تو می‏بینی كه درباره او چه كرده‏ایم. ما باید كاری بكنیم كه اندك اندك، از منزلت او بكاهیم و در میان مردم، او را به گونه‏ای معرفی بكنیم كه شایستگی خلافت از او سلب شود و پس از آن، تدبیری در پیش بگیریم كه شر این آفت حكومت را از سر برداریم.۳
همان طوری كه ملاحظه می‏كنید، مأمون انگیزه خود از ولایت‏عهدی امام رضا علیه‏السلام را روشن می‏كند؛ ولی مأمون از نصب اجباری امام رضا علیه‏السلام به ولایت‏عهدی، نتیجه‏ای نگرفت؛ بلكه نتیجه این نصب اجباری، عكس خواسته مأمون شد و مأمون از این نتیجه، به هراس افتاد و در پایان كار، امام رضا علیه‏السلام را به قتل رسانید.
بنابراین، مأمون نه در آوردن اجباری امام رضا علیه‏السلام از مدینه به خراسان، صادق بود، نه در پیشنهاد خلافت و نه در پیشنهاد ولایت‏عهدی؛ بلكه قصد او این بود كه امام رضا علیه‏السلام، همواره تحت كنترل او باشد تا نهضت علویان حسینی، كارساز نباشد و خلافت عباسی از نهضت علویان حسینی - كه امام رضا علیه‏السلام رهبر آن است - در امان باشد.
۱) محمدتقی مدرس ،امامان شیعه و جنبش‏های مكتبی، ترجمه حمیدرضا آژیر، بنیاد پژوهش‏های آستان قدس رضوی، ص ۲۶۱، به نقل از بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۱۲۹.
۲) همان.
۳) همان، ص ۲۶۲، به نقل از بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۱۴۴.
منبع : نشریه الکترونیکی پرسمان


همچنین مشاهده کنید