شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

پراگماتیسم در اصول و فلسفه آموزش و پرورش


پراگماتیسم در اصول و فلسفه آموزش و پرورش
● پیشگفتار
تفكر عمل گرایانه یا فلسفه ی عمل گرایی در آمریكا شكل گرفت. pragma یك واژه یونانی به معنی كار و پراگماتیسم , نظریه ای است كه در پاسخ به این پرسش كه ” معیار درست بودن یك گزاره (قضیه) چیست “ میگوید :” سودمندی و به كار آمدن“ . یعنی یك اندیشه آنگاه درست است، كه به كار آید و مشكلی را بگشاید . بكار آمدن , تنها معیار درست بودن اندیشه ها ست ( نقیب زاده,صص ۱۶۲-۱۶۳ ). عمل گرایی , صرفا یك نظریه شناخت شناسی نیست , بلكه یك فلسفه ی زندگی نیز هست كه برطبق آن , واقعیت نه یك چیز ثابت و استوار , بلكه یك جریان پیوسته در حال تغییر و تحول محسوب می شود.
▪ زمینه های فرهنگی و اجتماعی مكتب پراگماتیسم
برخورد مهاجران اروپایی با سرزمین جدید ، و كوشش برای تشكیل جامعه ای بدون تاریخ مستلزم بكار انداختن نیروی عقلانی و استفاده از آن در تمام مراحل زندگی بود . این امر نقش فرد را و اینك هركس باید روی پای خود بایستد و به اتكاء قدرت خویش در ساختن جامعه جدید تلاش نماید , روشن ساخت . فلسفه پراگماتیسم تا حدود زیادی تحت تأثیر این وضع قرار داشت و نقش فرد و اثر نیروی عقلانی او را در ایجاد افكار و عقاید و بكار انداختن مهارتها و معلومات برای بهبود زندگی جمعی روشن نمود( شریعتمداری ,صص۱۹۷-۱۹۸ ) .
▪ تحرك و پویایی جامعه ی امریكایی
توجه به آینده ؛ كوشش برای ساختن جامعه ای جدید كه برای سازندگان آن نه تاریخی داشت و نه گذشته قابل استنادی، از این رو آنهارا بیش از هر عامل دیگری متوجه آینده می كرد .
اعتقاد به آزادی فردی و توجه به تاثیر علوم و تكنولوژی در بهبود شرایط زندگی( ابراهیم زاده ,صص۲۰۳-۲۰۴ ) .
● مقدمه
گروهی از فارغ التحصیلان [ دانشگاه ] هاروارد ، ضرورت گرایشی تازه به سوی ” عمل “ و” آینده “ و مسئولیت بزرگ ناشی از آن را احساس كردند ؛ مسئولیتی كه برای فرونشاندن موج ایده آلیسم كه جامعه ـ شان را در برگرفته بود ، باید بر عهده می گرفتند .
تنها رشته ای كه همه آنها را به یكدیگر پیوند می داد، ایمان به روش تجربی علم بود و نیز اعتقاد به اینكه روش مزبور تنها روش تفكر سالم است و فلسفه اگر بخواهد از محدوده ی آن دایره تنگی كه از ازل در آن می چرخد، بیرون آید باید ساختار خود را بر پایه ی عمل گرایی كه بر كار و مهارت و تجربه متكی است ، بنا نهد تا همچون علم به ابزاری كارآمد برای خدمت به جامعه ی بشری تبدیل شود.گروه یاد شده از این افراد تشكیل شده بود : پیرس ، نشونسی رایت ، نیكولا جان گرین ، ویلیام جیمز و فرانس ابوت .
در یكی از جلسات این گروه ، گرین تعریف یك روانشناس انگلیسی بنام ” بین “ از ” اعتقاد “ را چنین بیان داشت : ‹‹ اعتقاد مقوله ای است كه انسان بر اساس آن آماده رفتار می شود ›› . گرین سپس ضمن تحسین و ستایش از این تعریف ، آن را به بحث و مناقشه گذاشت . در جریان این بحث ها ، پیرس ملاحظات خود را درباره ی مطالب مطرح شده یادداشت می كرد . در پایان مباحث ، او یادداشت هایش را ویرایش كرد و مطالبی بر آن افزود و از ما حصل آن ، دو مقاله منتشر كرد یكی با عنوان ‹‹ تثبیت اعتقاد ›› در سال ۱۸۷۸ و دیگری با عنوان ‹‹‌ چگونه اندیشه هایمان را روشن كنیم ؟ ›› در سال ۱۸۷۹ . این دو مقاله در واقع بذر های نخستین پراگماتیسم به شمار می آیند (سعید اسماعیل ، صص ۵۸-۵۹ ) .
● ساندرس پیرس (۱۹۱۴-۱۸۳۹)
پیرس فرزند دوم بنجامین پیرس ، استاد ریاضیات و نجوم دانشگاه هاروارد و یكی از ریاضی دانان برجسته ـ ی آمریكا در سال ۱۸۳۹ در كمبریج ماسا چوست به دنیا آمد . در دهه ی ۱۸۶۰ ، گاه به تدریس منطق و فلسفه می پرداخت ؛ پیرس در ۱۸۷۱ انجمن ما بعد الطبیعه را بنیان نهاد ، جایی كه پراگماتیسم پا گرفت ( اسكفلر ، صص۲۱-۲۳ ) .
▪ پراگماتیسم پیرس
مؤسس نهضت پراگماتیسم در آمریكا چارلز ساندرس پیرس است . او در طول زندگی شهرتی پیدا نكرد ، اما جیمز و دیوئی خود را مرهون پیرس می دانستند . از نظر او پراگماتیسم به برداشت خاصی از ”‌حقیقت “ مربوط می شود . یعنی یك نظر یه وقتی درست شمرده می شود كه ” كارائی “ داشته باشد ، مثلا از نظر اجتماعی مفید باشد . لذا جوهر پراگماتیسم پیرس در نظریه ” معنی “ نهفته است ( آموزگار ، ص۲۶۳ ) .
▪ از نظر پیرس :
پراگماتیسم یك جهان بینی نیست ، بلكه روش تأملی است و هدف آن روشن كردن تصورات است .
لذا به روش شناسی تعلق دارد و منطق را به سه بخش تقسیم می كند :
الف) معنی داشتن یك علامت یا عین است كه عین در شخص دیگر تأثیر می گذارد .
ب) شرایط صوری كه به برهانی استقرائی كه ذاتا آماری می انجامد ، بدین معنی كه آنچه درباره تعدادی از اعضاء یك صنف صادق باشد ، در مورد همه ی اعضاء آن صادق است .
ج ) قوت نمادها یا شرایط كلی ارجاع نمادها به تفسیر های تعیین كننده پراگماتیسم روش یا قاعده ای برای روشن سازی تصورات یا برای تعیین معنا ی آنها ست .
پیرس بر خلاف دكارت می گوید :ما نمی توانیم تعمدا و با اراده خویش شك كنیم . شك اصیل وقتی رخ می نماید كه تجربه ای خارجی یا ذهنی با یكی از معتقدات ما متعارض باشد. دراین صورت به پژوهش بیشتر می پردازیم . تا عقیده مستدل تری جانشین آن كنیم ، در این صوت شك ارزش مثبت دارد . برای شك اصیل باید دلیلی داشته باشیم. ما نمی توانیم یك سرآغاز خالی از مفروضات ومسلمات داشته باشیم. روح عملی ایجاب میكند كه پژوهنده هر وقت تجربه ای با عقایدش موافق نبود آنرا باطل داند ( آموزگار ، صص۲۶۴-۲۶۵ ) .
▪ نظریات تربیتی و مذهبی پیرس
ممكن است این امر كه نوشته های تربیتی پیرس به شدت بر جنبه های عقلی و نظری آموزش تأكید دارند ، عجیب به نظر می آید . چنین تأكیدی نه تنها با اصول كلی پراگماتیسم به مثابه ی یك فلسفه ی عملی متناقض است ، بلكه با نظریه ی تحقیق او نیز به مثابه ی امری بر گرفته از شك واقعی و ناسازگار است ( اسكفلر ، ص۱۰۷ ) .
اسكفلر (۱۹۷۴) ، پیرس بیان می دارد ، آموزش و پرورش به هدفی عالیتر از رفاه فردی و اجتماعی نیازمند است . تنها آن هدفی به میزان كافی عالی است كه پیشبرد قانون دو گانه عقل و عشق را در بر گیرد . سمت گیری آموزش و پرورش آمریكا به تأمین رفاه فراگیر است و ازین رو فراگیران را ترغیب می كند كه ، رفاه فردی را به منزله ی هدفی عالی جستجو كنند ، اما هر آنكس كه هدف خود را در رفاه خود بداند ، یكسره آن را ویران ساخته است . پیرس براین اعتقاد است كه ، رفاه هنگامی حاصل می شود كه به صورت سنجیده و به منزله ی یك هدف در تظر گرفته نشده باشد ، رفاه به مثابه ی نتیجه ی فرعی از جستجوی هدف های عالی تر بدست می آید .
حقانیت دادن به آموزش و پرورش بر اساس ظرفیتش برای افزایش در آمد ، به ارائه ی دیدگاهی محدود از هدف منجر می گردد . چنین دركی از آموزش وپرورش و زندگی ( چرا كه بدون شك هدف آموزش و پرورش جدا از زندگی نیست ) به چه چیزی منجر خواهد شد ؟
” فقر روحی “ تنها نتیجه ی دیدگاهی است كه نمی تواند اشخاص را با اهدافی تغذیه كند كه فراتر ازرفاه آنان است ؛ اهدافی كه زندگی آنان بر حسب آنها ‹‹ با معنی ›› ، یعنی دارای پیامد ها ی مهم می گردد .
اسكفلر (۱۹۷۴) ، به نظر میرسد ، پیرس رفاه فردی را محصول دیدگاهی می داند كه چیزی فراتر از رفاه فردی را طلب كند و تنها هنگامی كسب می گرددكه ، به عنوان یك نقطه مرجع ثابت در نظر گرفته شود .
● ویلیام جیمز (۱۹۱۰-۱۸۴۲)
ویلیام جیمز بزرگترین فرزند از پنج فرزند خانواده كه در سال ۱۸۴۲ به دنیا آمد . پدرش هنری جیمز بزرگ ، به اندیشه ی مستقل كودكان خود و شكل گیری نظراتشان در جریان بحث عقلانی و مراوده ای عمیقا اعتقاد داشت . فضای خانواده گرم و دوست داشتنی ، ولی در عین حال عقلانی و منطقی بود و عقاید در تبادل آزادانه نظرات ، و بدون دیكته شدن از سوی والدین شكل می گرفتند ( اسكفلر ، صص۱۳۱-۱۳۲ ) .
▪ نظر جیمز درباره ی حقیقت
یك عقیده در صورتی ، ‹‹ حقیقی ›› است كه هر آینه ، عمل بر آن واقع شود . ‹‹ به طور تجربی نتایج رضایت بخش و محسوسی ›› به بار آید . خلاصه آنكه ، حقیقت باید به مثابه ی رابط پیامد های
رضایت بخش و محسوس با اعمالی كه از عقاید معین ناشی می شوند ، در نظر گرفته شود . به ویژه مسئله ـ ی حقیقت ، مسئله ی رابطه ی تجربه با واقعیتی ‹‹ خارج ›› از تجربه نیست ؛ بلكه بر عكس مسئله ی رابطه ـ ی تجربه ای‹‹ معین ›› با ‹‹ تجارب دیگر ›› است . از این رو همیشه برای ما به مثابه ی موجودات عمل ـ كننده و مشاهده كننده ، امری است دست یافتنی .
علاوه بر این ، حقیقت در چنین حالتی می تواند به مثابه ی ‹‹ خوبی ›› دیده شود ، زیرا رابطه عمل با نتایج رضایت بخش به گونه ای آشكار ، در دستیابی ما به هر یك از اهدافمان از طریق تلاش سنجیده ، نهفته است . بنابراین ، بر خلاف نظریه ی خردگرایان ، كه حقیقت را نوعی رونوشت می دانند ، جیمز نظریه ی
خود را برآورنده ی دو مسئله ی مطلوب می داند : ۱. دست یافتنی ساختن احكام حقیقت ۲. نشان دادن اینكه چرا حقیقت نوعی خوبی است . جیمز بیان می دارد : ‹‹ حقیقت در نظر و عقاید ماهمان معنایی را دارد كه در علم ›› ؛ ( اسكفلر ، صص ۱۴۰-۱۴۱ ) .
▪ مفهوم رضایت بخشی از دیدگاه جیمز
اندیشه جیمز را می توان در مورد رضایت بخشی به صورت گسترده و محدود بیان كرد :
در بیان محدود ، یك عقیده هنگامی به گونه ای رضایت بخش عمل می كند كه آن عقیده به وسیله تجربه ارضا یا تأیید گردد.
در بیان گسترده ، مسئله تنها این نمی باشد كه عقیده ارضا یا تأیید شود ، بلكه این نیز هست كه ، آیا اعتقاد شخص به قضیه ی مورد بحث رضایت او را به همراه دارد یا خیر .
▪ دیدگاه جیمز درباره عادت
بسیاری از نظریات جیمز در نظریه ی عادت او به كار گرفته می شوند . از دیدگاه جیمز عادت ، جسم و ذهن را به هم پیوند می دهد و انتخاب ، عمل و شخصیت را به یكدیگر ریط می دهد . اینكه عادت در ساختار فیزیكی ظاهر می گردد ، به نظر او نشان دهنده ی این می باشد كه ، عادت صرفا محصول انتخاب آگاهانه نیست ، یعنی صرفا توسط اراده تغییر نمی یابد . عزم راسخ اخلاقی و اندرز اخلاقی به خودی خود نمی تواند مستقیما بر عادت تأثیر گذارد ، زیرا عادت دارای مبنایی ساختی در دستگاه عصبی است ، كه نشان می دهد یك مسیر جدید تخلیه ی جریان عصبی در مغز تشكیل شده است كه در آن ، جریان های معین وارد شونده ، همیشه به خروج از آن تمایل دارند .
به نظر جیمز ، كار عادت صرفه جویی و ساده كردن اعمال است . [ عادت ] همه ی ما را حول خطوط تربیتی مان با انتخاب پیشین مان به نبرد با زندگی و دنبال كردن راهی كه علی رغم میل ماست ، محكوم می كند ؛ زیرا ما برای هیچ راه دیگری جز این ساخته نشده ایم و برای شروع دوباره نیز بسیار دیر است ( اسكفلر ، صص ۱۴۳-۱۴۶ ) .
اسكفلر (۱۹۷۴) ، جیمز برای تشكیل عادت اصول زیر را پیشنهاد می كند :
۱) ما باید تا آنجا كه ممكن است خود را به یك قوه ی ابتكار قوی و مصمم مجهز سازیم و ...
۲) مهمترین مسئله ، مسئله ی تداوم تربیت است . هرگز اجازه بازگشت به یك مورد استثنایی را ندهید تا عادت نوین كاملا در زندگی شما ریشه دواند .
▪ گزیده ای از نظرات جیمز
۱) جیمز مدافع ‹‹ ارزش نقدی و منافع ›› است .
۲) روانشناسی او زاده ‹‹ فلسفه مابعدالطبیعه ›› است .
۳) وی عالم را ‹‹متكثر›› می دانست .
۴) ‹‹ روح ›› مجموع حیات ذهنی ماست , همان طور كه اشیاء خارجی مجموع پدیده هاست .
۵) ‹‹ مطلق ›› منسوجی است از نسبت و روابط جهان ( آموزگار , صص ۲۷۳- ۲۷۴ ) .
۶) در هر فلسفه ای می توان همه ی جنبه های آن را نادیده گرفت مگر دو جنبه كه موجب می شود چنین فلسفه ای مورد قبول همگان واقع شود .( الف ) . نباید اصول اساسی و قطعی آن با گرامی ترین آرزوها و امیدها ی ما مخالف باشد . ( ب ) . عیبی كه بدتر از مخالفت و عدم توافق با آرزوهای ماست كه مقاومت امیال را از میان می برد (دورانت , ص۴۴۷ ) .
۷) جیمز برنامه درسی را تعریف نمی كند , و نیز از زمینه های اعتقادی و دانش كه تشكیل دهنده آن است سخن نمی گوید . او در عوض سه معیار تدوین می كند . اگر بپرسیم كه در برنامه درسی چه باید گنجاند , پاسخ آن است كه آنچه با معیارهای زیر مطابقت دارد , و جیمز با ‹‹ عنوان كلی ›› می شناسد , باید در آن لحاظ كرد . این سه معیار یا سه عنوان كلی عبارتند از :
۸) زمینه ی مطالعاتی می تواند شامل اطلاعاتی باشد كه برای ادامه ی زندگی اساسی است .
۹) زمینه مطالعاتی می تواند مهارتهای با ارزش را تنفیذ كند .
۱۰) زمینه مطالعاتی می تواند در تكامل روحانی فرد مؤثر باشد (شفیلد , ص ۱۸۳ ) .
۱۱)به نظر جیمز كمال مطلوب آن است كه آنچه محتوای برنامه درسی را تشكیل می دهد با هر سه معیار [ بیان شده در بالا ] مطابقت داشته باشد . اگر چیزی با این سه معیار مطابقت پیدا كرد , در جامع و مانع بودن آن بحثی نیست ( شفیلد , ص۱۸۵ ) .
۱۲) جیمز می گوید كه از طریق برنامه ی درسی آنچه را باید باشد تعیین می كنیم , زیرا نمی توان این امر را به دست تصادف بسپاریم (شفیلد , ص۱۹۲ ) .● جان دیوئی (۱۹۵۲-۱۸۵۹ )
جان دیوئی در سال ۱۸۵۹ , یعنی در سالی كه كتاب انواع چارلز داروین منتشر شد , در شهر برلینگتون در ایالت ورمونت امریكا دیده به جهان گشود (گوتگ ,ص ۱۱۶ ) . جان دیوئی در دانشگاه بیش از همه از فلسفه ایده آلیستی هگل تأ ثیر پذیرفت . اما پس از تأ ثیر پذیری از اندیشه های داروین و گرایشهای علمی و تجربی , از ایده آلیسم هگلی و مطلق گرای او روی گرداندو به طبیعت گرایی[۴] رو كرد. با این همه به بسیاری از نكته های بنیادی اندیشه ی هگلی كه تضادی با نظریه داروین نداشت مانند : تكیه بر شدن و تعامل , تأ ثیر دوسویه دیالكتیكی , غلبه بر دوگانگی میان انسان و جهان , درون و برون , روان و تن وفادار ماند (نقیب زاده , صص ۱۶۳ ـ۱۶۴ ) .
▪ دیوئی و مدرسه ی آزمایشگاه
دیوئی در طول خدمت خود در دانشگاه شیكاگو , ‹‹ مدرسه آزمایشگاه ›› را تأسیس و از سال ۱۸۹۶ تا ۱۹۰۴ رهبری كرد . مدرسه ی آزمایشگاهی دیوئی كودكان چهار تا چهارده ساله را می پذیرفت ,می كوشید تا با استفاده از روش فعالیت كه متضمن بازی , سازندگی , مطالعه ی طبیعت و ابراز وجود بود , تجاربی را برای زندگانی توأم با همكاری و سودمندی متقابل برای بچه ها فراهم كند ( گوتگ , ص ۱۱۹ ).
▪ مدرسه قدیم
به نظر دیوئی هدف اصلی مدرسه ی قدیم آماده ساختن كودكان برای زندگی دوره ی بلوغ و دوره بلوغ به نوبه ی خود در حكم تداركی برای زندگی بعد از مرگ بوده است . كودك و بعدها بزرگسال همش بیشتر مصروف برآن بوده است كه خود را برای مرحله ای از حیات كه خواهد آمد , آماده سازد نه اینكه دم را غنیمت شمرد و از آن چنانكه باید بهره مند گرد . به بیان بهتر تئوری آن زمان , یعنی تئوری ارسطوئی , تربیت نوعی شكفتگی و از قوه به فعل درآوردن امكانات خفته و نهفته كودك بود . تربیت نوعی توسعه و گسترش به سوی هدفی غایی و به جانب حالتی از شكفتگی كامل یا كمال توانائیهای فرد بوده است .
تصور می رفت كه هرچه مواد برنامه دشوارتر باشد قدرت توسعه یافته بیشتر و مهمتر می شود . به همین مناسبت غالبا انتخاب و ترتیب مواد برنامه بیشتر با توجه به ارزش انضباطی آنها صورت می گرفت تا به دلیل روابط آنها با مقتضیات عملی زندگی . در چنین شرایطی روش تعلیم تا حد زیادی جنبه ی استبدادی داشت .
بهترین روش تعلیم آن زمان یعنی ‹‹ روش هربارت [۵] ›› , به صورت بسیار محسوسی در اطراف معلم دور می زد . مراحل پنجگانه ی آن كه در هریك از آنها ابتكار عمل كاملا در دست معلم بود , متوجه توسعه ی حقیقتی ناشی از پیشداوری و مأخوذ از گنجینه ی دانش بود (شاتو , صص۲۹۷ – ۲۹۸ ) .
▪ مدرسه دیوئی
مدرسه دیوئی به جای آنكه از فعالیتهایی كه تصور می شود كودك در دوران بلوغ در آنها شركت خواهد داشت آغاز كند , از فعالیتهای معمولی كه كودك در آنها مستغرق است , شروع كرد. بنابراین هدف تعلیم
و تربیت نه آن بود كه كودك را از حالت طبیعیش جدا كند یا او را طبق نمونه ای دور دست ... پرورش دهد , بلكه هدف آموزش و پرورش آن بود كه كودك را در حل مشكلات و مسائلی كه در جریان زندگی روزمره و در محیط طبیعی و اجتماعی خاص خود با آنها مواجه می شود , كمك نماید .
برنامه را چون وسیله ای كه كودك را در تحقق پروژه هایی كه برای وارسی نتیجه ی فعالیتهای فعلی خود تهیه می كند كمك تواند كرد , تصور می كند . برنامه ی سالهای اول مدرسه دیوئی خواندن و نوشتن بود كه صرفا به عنوان وسیله می نگریست .
در دهه ی آخر قرن نوزدهم دیوئی مدعی بود كه بزرگترین عیب روشهای معمول آن زمان جدایی بین دانش و بكاربستن آن است . به نظر او هر تعلیمی كه علم وعمل را یكدیگر جدا كند , موفقیت نتواند داشت .
همانطور كه دیوئی سعی می كرد برای فعالیتهای مدرسه انگیزه ای همانند فعالیتهای خارج از مدرسه پیداكند به همان طریق احساس می كرد كه روح اخلاق مدرسه منوط به شركت در همان انگبزه های اخلاقی است كه در زندگی خارج از مدرسه وجود دارد ( شاتو , صص ۲۹۹- ۳۰۰ ) .
▪ هدف های آموزش و پرورش
هدف دلات می كند بر نتیجه ی یك فرایند طبیعی آگاهانه ای كه هدف را در برآورد ملاحضات جاری و در انتخاب راههای رفتاری و تعامل , به یك عنصرتبدیل می كند . مفهوم این فرایند , این است كه فعالیت , تبدیل به عملی هوشمندانه شده است بخصوص كه هدف یعنی تدبیر پیامدها با توجه به نتایج احتمالی كه از رفتاری خاص در موقعیتی خاص به روشهای مختلف ناشی می شود و استفاده از موقعیتهای قابل پیش بینی به منظور هدایت مشاهدات و مهارتها (سعید اسماعیل , ص۱۰۰ ) .
دیوئی , هدف تربیت باید نه تنها آمادگی كودك برای رشد و بلوغ باشد ؛ بلكه باید هدف و مقصود آن یشرفت و توسعه ی مستمر ذهن و روشن ساختن دائمی راه زندگی گردد . به یك معنی , مدارس فقط می توانند اسباب و ادوات ضروری پیشرفت ذهنی ما را تهیه كنند , و بقیه مربوط به خودمان است و بسته به طرز بكار بستن تجربیات ماست ( دورانت , صص ۴۵۳- ۴۵۴ ) .
معیار های جان دیوئی برای اهداف شایسته و معتبرعبارتتند از :
۱) به نظر دیوئی اولین ملاك تشخیص یك هدف تعلم و تربیتی معتبر آن است كه زائیده ی فعالیتهای جاری باشد ( شاتو , ص۳۵۲ )
۲) هدف باید انعطاف پذیر و قابل تغییر باشد تا با شرایط هماهنگ شود (سعید اسماعیل, ص۱۰۱ ) ؛ چون تعیین هدفها نوعی پیش دستی نسبت به آینده است و آینده محاط در ناپایداری است , به جاست آنكس كه یاد می گیرد هدفهای خود را به طور موقت و آزمایشی انتخاب نماید . به محض اینكه آن را به مرحله ی عمل درآورد , محتمل است به نتایجی برخورد كند كه از آنها غافل مانده یا نتوانسته است آنها را پیش بینی نماید . نتیجه هر چه باشد , یادگیرنده باید قادرباشد طرح عملی اصلی خود را بهتر كند یا در آن تجدید نظر نماید .
به نظر دیوئی هدفهای تحمیلی از خارج دو خطر اساسی دارند :
الف) سبب محروم كردن او از بكار انداختن هوش و حس پیش بینی , یعنی تنظیم افعال با توجه به نتایجی كه برای آنها متصور است , می باشد .
ب) هدفهای تحمیلی از خارج بتدریج به صورت هدفهای انعطاف پذیر در می آیند ( شاتو , ص۳۰۳ ).
۳) هدف همواره باید رها ساختن و آزاد كردن كاراییهای انسان را در نظر داشته باشد (سعید اسماعیل , ص ۱۰۱ ) .
▪ جهت عمومی فلسفه ی دیوئی
هسته ی مركزی و مغهوم اساسی فلسفه دیوئی را باید در اصطلاح تجربه جستجو كرد . برای دیوئی تجربه دو جنبه دارد .تجربه از طرفی شامل آزمودن و از طرف دیگر شامل احساس كردن است . بدون اغراق می توان گفت كه دیوئی تجربه را با دید تجربی می نگرد . تجربه به عقیده او شامل آزمایش و معرفت است .
برای دیوئی , درستی یا ارزش یك تجربه به رابطه ی موجود بین آنچه مورد آزمایش است و نتیجه ی حاصله بستگی دارد . معذالك همان طور كه دیوئی متوجه شده است , تجربه با جنبه های دوگانه ی خود هرگز به حقایق و ارزشهای مطلق و قطعی منتهی نمی شود ( شاتو , صص ۳۰۱- ۳۰۲ ) .
▪ برنامه درسی
برنامه درسی مناسب برای تحقق هدفهایی كه دیوئی در نظر داشته , ضرورتا یك برنامه تجربه است . چنین برنامه ای بالطبع شامل دو جنبه ی تجربه یعنی عمل و احساس نتایج آن خواهد بود .
اولین نشانه ی یك برنامه ی خوب این است كه با مقاصد تجربیات شخصی كودك رابطه ی مستقیم داشته باشد . نشانه ی دوم این است كه كودك با عمل كردن روی این برنامه در عین حال كه بر حسن تأثیر اقدامات خود می افزاید , نسبت به تجربه اش دید روشن تری كسب نماید .
انتخاب مطالبی كه باید در برنامه گنجانده شود به ارزشی كه به عنوان وسیله ی نیل به هدفهای خاص دارند , باز بسته است . كار دستی در خلال مراحل گوناگون سرگرمیهای مختلف , فرصتهای بسیار مناسبی برای آموختن مواد برنامه پیش می آورد كه نه تنها اطلاعاتی برای هدفهای مدرسه ای فراهم می آورد بلكه دانشی كه زائیده ی موقعیتهای زندگی واقعی است , به دست می دهد ( شاتو , صص۳۰۵- ۳۰۷ ) .
جان دیوئی در كتاب تجربه و تعلیم و تربیت اصول زیر را در انتخاب و سلزمان دادن مواد درسی توصیه می نماید :
۱) محتویات مواد درسی از قبیل حساب , تاریخ , جغرافیا یا علوم طبیعی در ابتدا باید از تجربیات عادی زندگی افراد انتخاب شود .
۲) تجربیاتی را كه فرد كسب كرده است باید غتی ساخت و آنها را گسترش داد و بتدریج این گونه تجربیات را به رشته های علمی مربوط ساخت .
۳) در موقع گسترش دادن تجربیات فردی مربوط ساختن آنها با تجربیات علمی باید اصل ارتباط و پیوستگی را در نظر گرفت .
۴) باید قوانین و حقایق علمی را ضمن آشنا ساختن شاگردان به موارد استعمال اجتماعی این قوانین در زندگی روزمره , به آنها معرفی كرد ( شریعتمداری , ص۲۰۶ ) .▪ روش تدریس
به عقیده او روش تعلیم معلم و روش یادگیری شاگرد فصولی از روش عمومی تحقیق است . چون تغییر و امكان حدوث یا عدم حدوث از صفات برجسته ی واقعیت می باشد , همیشه در زندگی مسائلی پیش می آید كه مستلزم جستجو و تفحص است , لذا روش مناسب برای تعلیم روش حل مسئله[۶] می باشد .
اولین مرحله ی روش مسئله با تجربه ای از كودك در زمان حال آغاز می شود . دیوئی در این باره زیاد تأكید می كند كه نقطه ی شروع باید موقعیتی تجربی , معین مربوط به زمان حال باشد .
در مرحله دوم روش مسئله , انقطاع پیوستگی فعالیت فعلی كودك قرار گرفته است . به جای آنكه فعالیت جاری مستقیما به حصول نتایج مورد نظر منتهی شود , موانعی پیش می آید كه نیل به مقاصد را به خطرمی اندازد با آنكه لحظه ی قبل نتیجه ی اقدام به صراحت مشهود بود , اینك دورنمای مذكور مبهم و تاریك گردیده است . چون نتایجی كه در تجربه حصول آن مورد نظر بود نا تمام و غیر متحقق مانده است , مسئله ی تازه ای پیش می آید كه محتاج تحقیق و تتبع است .
بعد از آنكه در این باره تصمیم لازم گرفته شد , موقع آن می رسد سومین مرحله ی روش مسئله مورد بحث قرار گیرد . این مرحله شامل آن قسمت از اطلاعات موجود است كه احتمال میرود راه حلی بدست دهد .
در این جاست كه كودك و معلم احتیاج خواهند داشت به سرمایه ی تجربیات گذشته متوسل شوند.
از این پس معلم و شاگرد مجهز به اطلاعات منتخب حاصل از تجربه ی گذشته , آماده برای چهارمین مرحله ی این روش یعنی تشكیل فرضیه ای جهت احیاء مجدد دوام مختل شده ی تجربه ی فعلی می باشند.
برای تشكیل فرضیه , ناگزیر باید به تفكر پرداخت .روش آن شباهت تامی به روش تهیه و تعیین هدف دارد. شاگرد با در نظر گرفتن چندین راه ممكن برای ادامه ی پیشرفت خود , نتایج هر یك از آنها را در عالم تصور مد نظر می آورد .
بعد از انتخاب هدف یا فرضیه ای كه برای ادامه ی تضمین تجربه ی متوقف شده مناسبتر به نظر می رسد , نوبت آخرین مرحله ی روش حل مسئله فرا می رسد كه در آن فرضیه مورد آزمایش قرار می گیرد ( شاتو , صص ۳۰۸- ۳۰۹ ) .
▪ آثار فلسفی و تربیتی دیوئی[۷]
ـ مدرسه و اجتماع[۸] (۱۸۹۹) :
با بهره گیری از تجارب خویش در مدرسه آزمایشگاه تأثیر صنعتی شدن بر مدرسه و این نیاز كه مدرسه باید نقش اجتماعی بزرگتررا بر عهده گیرد , مورد بحث قرار می دهد .
ـ كودك و برنامه درسی[۹] (۱۹۰۲) :
نقش معلم را در ارتباط دادن برنامه درسی به علاقه , میزان آمادگی و مرحله رشد كودك برسی می كند .
ـ چگونه می اندیشیم[۱۰] (۱۹۱۰) :
استدلال می كند كه تفكر جنبه آزمایشی دارد , زیرا متضمن مجموعه ـ ای از وقایع مشكل گشایانه است كه در تلاشهایی كه ما در موقعیتهای اجتماعی برای ادامه حیات و رشد به عمل می آوریم , روی می دهند .
ـ دموكراسی و تعلیم و تربیت (۱۹۱۶) :
كاملترین اثر دیوئی در آموزش و پرورش است كه در صدد
شناسایی افكار بنیادین جامه ای دموكراتیك و به كار بستنن آنها در آموزش و پرورش برمی آید.
۱) فردگرایی :
قدیم و جدید (۱۹۲۰) ۲- هنر به مثابه تجربه(۱۹۳۴) ۳- تجربه و آموزش و پرورش (۱۹۳۸) ۴- رغبت و تلاش در آموزش و پرورش(۱۹۱۳) ۵- طبیعت و سلوك انسان (۱۹۲۲) ۶- آزادی و فرهنگ (۱۹۳۹) , (گوتك , صص۱۲۱-۱۲۳ ) .
▪ گزیده ای از نظرات جان دیوئی
۱) به نظر دیوئی تنها آزادی , آزادی عقل است( شریعتمداری , ص ۴۹ ) .
۲) ” دیویی “ تربیت را به مفهوم بازسازی دائمی تجربه تعبیر می كند و آن را چنین تعریف می كند: ‹‹ تربیت عبارت است از بازسازی یا سازمان دادن مجدد تجربه كه بر معنای تجربه می افزاید و توانایی لازم را به منظور هدایت تجربه بعدی فزونی می بخشد ››(ابراهیم زاده ,ص۲۱۵ ) .
۳) تعلیم و تربیت , پدیده ای طبیعی در نژاد بشری است كه انسان به مقتضای آن میراث فرهنگی كه بشریت بر جای نهاده است , به ارث می برد (سعید اسماعیل, ص۱۲۲) .
۴) این تعلیم و تربیت به صورت ناخودآگاه و به حكم زندگی فرد در جامعه از راه تقلید و محاكات انجام می پذیرد . از همین جاست كه تمدن بشری فرصت می یابد از نسلی به نسل دیگر منتقل شود (سعید اسماعیل, ص ۱۲۲) .
۵) تعلیم و تربیت مطلوب و مورد نظر نیاز به آشنایی با , شخصیت روانی كودك از یك سو و نیازهای جامعه از سوی دیگر دارد (سعید اسماعیل, ص۱۲۲ ).
۶) از دیدگاه دیوئی اصول مهم تعلیم و تربیت عبارتند از : اصل استمرار و پیوستگی [ تجربیات تربیتی باید متناسب با تجربیات قبلی شاگردان باشد و موجبات رشد آنها را فراهم كند ] , اصل رابطه متقابل یا تأثیر متقابل , اصل كنترل اجتماعی , اصل آزادی و اصل هدف .
۷) به نظر دیوئی مدرسه محیطی تخصصی است كه با این هدف تأسیس شده تا نسل جوان را عامدانه به مشاركت فرهنگی وارد كند ( گوتگ , ص۱۳۹ ).
۸) به نظر او جامعه از طریق هدایت فعالیتهای جوانان و تعیین آینده ی آنها , آینده خود را مشخص می سازد ( شریعتمداری , ص ۹۳ ) .
۹) به زعم دیوئی آموزش و پرورش هم دارای بعد محافظه كاری و هم بعد بازسازی یا تجدید حیات است. از آنجا كه آموزش و پرورش از راه انتقال میراث فرهنگی از نسل بزرگسال به كودكان یا اعضای نا بالغ گروه , تداوم فرهنگی را میسر می سازد , دارای بعد محافظه كاری است . دیوئی نسبت به گذشته دیدگاهی ابزارمدارانه داشت , و هنگامی كه تجربه های گذشته بازسازی شوند , برای تشكیل فرضیه های نو جهت حل مسائل انسانی سودمند خواهند بود ( گوتگ , صص۱۳۸- ۱۳۹ ) .
۱۰) برنامه ی معتبر , از نظر دیوئی , آن است كه به تجربه ی روزمره ی كودك در خانواده و اجتماع مربوط باشد (شاتو , ص ۳۰۷ ) .
● نتیجه گیری
عمل گرایی مشربی اعتراض گونه به دیدگاه های زمان خود بود , كه در صدد برآمد با بهره گیری از دیگر مكاتب فلسفی دیدگاهی مؤثر در فلسفه به ویژه در فلسفه ی تعلیم و تربیت ارائه نماید . این مكتب توانست همانند دیگر مكاتب زمان قبل و حتی فراتر از آن در تعلیم و تربیت تأثیری شگرف ایجادكند , كه شكوفایی گسترده ی آن را از زمان دیویی و بعد از آن توسط فیلسوفان دیگری چون كیل پاتریك و ماریا مونته سوری می توان دید . دیوئی در آثار فلسفه ی تعلیم و تربیت خود مدرسه را به عنوان مكان و مربی را به عنوان مهمترین عوامل جامعه ساز معرفی میكند و همواره سعی بر آن دارد دیدگاه تربیتی خود را بر سه محور اصلی اصول ,اهداف و فعالیت مبتنی بر تجربه قرار دهد , تا از این رو بتواند اندیشه های تربیتی را همراه با روش مشكل گشایی متحول كند .
الهام شکیب آذر
منابع :
۱. گوتگ ,جرالد (۱۳۸۴). مكاتب فلسفی و آراء تربیتی ,ترجمه محمد جعفر پاك سرشت, چاپ چهارم تهران : سازمان مطالعه و تدوین كتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)
۲. شاتو ,ژان (۱۳۷۶) .مربیان بزرگ , ترجمه غلامحسین شكوهی , چاپ چهارم , تهران : دانشگاه تهران
۳. دورانت ,ویل (۱۳۷۴) . تاریخ فلسفه , ترجمه عباس زریاب , چاپ دوازدهم , تهران : انتشارات علمی فرهنگی
۴. شفیلد ,هری (۱۳۷۵) . كلیات آموزش و پرورش , ترجمه غلامعلی سرمد , چاپ اول,تهران : نشره قطره
۵. شریعتمداری , علی (۱۳۸۰) . اصول و فلسفه تعلیم و تربیت , چاپ نوزدهم , تهران : امیر كبیر
۶. نقیب زاده, عبدالحسین (۱۳۷۹) . نگاهی به فلسفه آموزش و پرورش ,چاپ یازدهم ,تهران : طهوری
۷. علی , سعید اسماعیل (۱۳۷۷) . پژوهشی پیرامون چند فلسفه تربیتی معاصر , ترجمه عباس عرب ,چاپ اول ,مشهد : آستان قدس رضوی ,بنیاد پژوهشهای اسلامی
۸ . ابراهیم زاده ,عیسی (۱۳۷۰) . فلسفه تربیت (آموزش و پرورش ), چاپ اول , تهران : انتشارات دانشگاه پیام نور
۹ . اسكفلر,اسرائیل (۱۳۶۶) . چهار پراگماتیست , ترجمه محسن حكیمی , چاپ اول , تهران : مركز
۱۰. آموزگار,محمد حسن (۱۳۷۹) . فلسفه و مكتبهای تربیتی , چاپ اول , تهران : دانشگاه علامه طباطبایی
حاشیه:
۱.طبیعت گرایی Naturalism مكتبی فلسفی , مبتنی براین فرض كه طبیعت بنیاد واقعیت است . طبیعت فی نفسه نظامی كلی است كه تمامیت هستی از جمله انسان و طبیعت انسانی را در بر می گیرد و نیز تبیین می كند .
۱. روش پنج مرحله ای هربارت :
۱- آماده كردن شاگرد برای فهمیدن درس تازه .
۲- عرضه كردن درس تازه .
۳- سنجیدن آن با درس های گذشته و نشان دادن بستگی آنها .
۴- یگانه كردن آنها و بیان نتیجه ی كار به كلی ترین صورت .
۵- (گام پنجم از سوی پیروان هربارت افزوده شد) نشان دادن كاربرد آن در مورد های جزئی .
۱. روش مشكل گشائی دیوئی یا ‹‹ عمل كامل تفكر›› شامل پنج گام یامرحله است :
( ۱) موقعیت ابهام امیز the problematic situation
( ۲) حصر و تعریف مسئله defining the problem
( ۳) روشن ساختن مسئله clarification of the problem
( ۴) ایجاد فرضیه های موقت hypotheses constructing tentative
( ۵) ازمایش فرضیه ای testing the hypothesis
۱. تنها اثاری بیان می شوند كه ارتباط خاصی با عمل گرایی به عنوان فلسفه ی تربیتی دارند
The school and society ۳ .The child and the curriculum ۴.How We
منبع : سایت دپارتمان مجازی پژوهش های حقوقی ایران


همچنین مشاهده کنید