جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


تقابل مردسالارانه قوانین و جامعه


تقابل مردسالارانه قوانین و جامعه
خانواده ایرانی و ساختار اجتماعی ایران مردانه نیست و در تعامل جامعه و قوانین است که این نگاه مردانه به خانواده و زن نمود می یابد. این نگاه دقیقاً برخلاف برداشت عمومی و تلقی افراد از جامعه ایرانی است. اما با توجه به سنت های سومری و نگاهی به جوامع کوچک در روستاها و برخی شهرستان ها به خوبی اقتدار و حضور برابر زنان را شاهدیم.
این جامعه شهری طبقه متوسط و متوسط به بالاست که در تعامل بیشتری با قوانین قرار دارد و در همین تعامل نیز روابط بیش از هر چیز جلوه مردسالارانه به خود می گیرند. ما درباره قوانینی صحبت می کنیم که عموماً وارداتی هستند. تلقی جامعه غربی از حضور زنان در ساختار تاریخی خود یک تلقی کاملاً مردانه است. با نگاهی به سنت های رایج ازدواج در مقایسه رسوم عقد می توان این موضوع را به خوبی مشاهده کرد. در سنت ایرانی - سومری اتاق عقد و رسوم جاری آن توسط زنان اداره می شود و مرد به این اتاق دعوت می شود تا در حقیقت عروس توسط زنان به دست مرد سپرده شود.
در حالی که در سنت غربی زن در کلیسا توسط پدر خونی به دست پدر روحانی و پس از آن به دست داماد سپرده می شود. نمونه دیگر حضور الهه زن ها در آیین سومری است. به هر حال نمونه هایی از این دست هنوز در ایران وجود دارد که حرمت و قداست زنان در جامعه ایرانی را نشان می دهد. نکته دیگری که در قوانین و به طور کلی در جامعه ایرانی باید به آن توجه داشت بحث تفاوت ساختاری در خانواده هسته یی و خانواده گسترده است.
برخی از مناسبات خانوادگی که دقیقاً در مراسم ازدواج رایج است نشأت گرفته از سنت های خانواده گسترده است. ازدواج ها در روابط سلسله مراتبی و خانوادگی صورت می گیرد و این در حالی است که قوانین و مناسبات حقوقی خانواده اصولاً برای خانواده هسته یی نوشته شده است. به عبارتی خانواده ایرانی امروز میان خانواده گسترده و هسته یی معلق مانده. هنوز مناسبات خانواده گسترده تغییر نکرده و در روند تکاملی خود به طور کامل تبدیل به خانواده هسته یی نشده است.
اما در مورد اینکه چرا قوانین خانواده تا این حد مغایر با ساختارهای اجتماعی است باید نگاهی به نوع و ساختار حاکمیت سیاسی و نهادهای قانونگذار بیندازیم. این ساختار سیاسی فردمحور است که قوانین را از دریچه شخصی تبیین می کند. اما تاثیری که این قوانین در ساختار خانواده ایرانی گذاشته به شدت متناقض با بافت و کارکردهای خانواده ایرانی است و تغییر برخی قوانین از جمله افزودن شرط استطاعت مالی برای پرداخت مهریه به طور یقین شرایط خانواده ایرانی را نیز تحت تاثیر قرار خواهد داد.
زن ایرانی تنها پشتوانه مالی خود را از دست می دهد، از سوی دیگر مرد ایرانی نیز با توجه به اینکه اساساً در بستر انسانی- اجتماعی مناسبی رشد و ازدواج نکرده زمینه را برای بی تعهدی های اخلاقی بازتر می یابد. این اتفاق تاثیر خود را در خانواده متوسط شهری خواهد گذاشت تا خانواده های روستایی که همچنان در همان تعاملات سنتی و قوام یافته خانواده گسترده زندگی می کند.
خانواده ایرانی در جامعه جوان امروز در حالی تشکیل می شود که همه مناسبات اجتماعی متحول شده است. اغلب جوانان ترجیح می دهند به صورت مجردی زندگی کنند. روابط با حضور رسانه هایی مثل اینترنت ابعاد تازه یی به خود گرفته.
روابط دو جنس فاصله زیادی با روابط اجتماعی سالم و روابط عاطفی گرفته و بیش از هر رابطه یی تبدیل به روابط غریزی شده اند. در کنار همه اینها شاهد شکاف فاحش نسلی هستیم. در خانواده ایرانی تقابل بسیار بارزی میان ارزش ها وجود دارد. ارزش های دو نسلی که در یک خانواده زندگی می کنند در مقابل یکدیگر ایستاده اند.
این نسل جوان زمانی که ازدواج می کند و تشکیل خانواده می دهد با همه این عدم تکامل های فردی ازدواج کرده. او تمام مدت در شرایط ناپایدار اقتصادی و اجتماعی زندگی کرده و طبیعی است که خانواده یی که تشکیل می دهد یک خانواده ناپایدار باشد. این خرده عامل ها هستند که نقش کلیدی در ناپایداری و سستی خانواده ها بازی می کند نه قوانین. این ساده انگاری است که نرخ و مقدار مهریه ها را عامل طلاق بدانیم و برای اینکه راهکاری برای حل این معضل ارائه دهیم مهریه را مشروط به شروط خاصی کنیم.
اگر دولت ها و حاکمیت سیاسی بخواهند راهکار منطقی ارائه دهند این راهکار تنها در بها دادن به نقش اجتماعی زنان است. قوانین باید حضور جدی زنان در جامعه را به رسمیت بشناسند و بسترهای لازم برای اشتغال و حضور اقتصادی زنان را فراهم آورند. شاید در یک کلام بتوان گفت عدم همراهی قوانین با شرایط واقعاً موجود اجتماعی به خودی خود به معضلات اجتماعی دامن زده است. چرا که در بستر جاری اجتماعی زنان از حرمت و اقتداری بیش از آنچه قوانین برای آنان متصور شده زندگی می کنند و این نگاه متفاوت خود به تعارضات و تنش های اجتماعی دامن می زند.
عباس محمدی اصل
استاد جامعه شناسی دانشگاه علامه
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید