شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

رسانه ها به جنگ طایفه ای می روند


رسانه ها به جنگ طایفه ای می روند
● گشتی در استودیوی دو رسانه آشنای جهان عرب
خاورمیانه در آتش جنگ های فرقه ای و طایفه ای می سوزد و گلوله های آغشته به تعصب و نفرت هرروز شریان زندگی جمعیتی از مسلمانان مظلوم از عراق تا فلسطین را قطع می كند.
دیدن و تحمل كردن صحنه های برادر كشی و جنگ خانگی نه تنها برای شهروندان این منطقه كه برای عموم وجدان های بیدار سخت و طاقت فرساست.
اذهان ملت های منطقه هرروز و شب با این سؤال بغرنج درگیر است كه سرچشمه و آبشخور این نزاع های بنیان برانداز كجا است؟ كدام اندیشه و ایدئولوژی جواز این نسل كشی را صادر می كند. سرانجام و نقطه پایان این نزاع كجاست؟ در این روزهای پرغصه، شاید تلخ تر از خود فاجعه، مشاهده این حقیقت باشد كه بسیاری از دولتمردان خاورمیانه توان تأثیرگذاشتن بر اراده طرف های نزاع را دارند، اما حاضر و مایل به استفاده از این اراده خویش نیستند.
ابزار كنترل برخی بازیگران صحنه خشونت فلسطین و عراق به طور مستقیم در دست دولت های مجاور یا نزدیك به كانون های جنگ است. اما دریغ از برداشتن گامی كوچك برای آتش بس و ترك مخاصمه.
پشت صحنه فاجعه برادر كشی و نزاع طایفه ای كه سرزمین های اسلامی را دركام خود فروبرده، فاجعه ای بزرگتر جریان دارد و آن سیاست مماشات و روش های توأم با تحریك و تشویق است كه جمعی از دولت های خاورمیانه در این كارزار پیش گرفته اند.
آنچه درباره پشت صحنه نزاع های خانگی خاورمیانه گفتیم چندان هم پنهان وپوشیده نیستند. به یاری دوربین رسانه ها همه وقایع درون و برون جبهه جنگ نمایان شده است. شاید كمتركسی از لهجه و تبار تروریست ها و تابعیت كسانی كه تله های انفجاری خود را در بازار و سكونت گاه های مردم بی پناه بغداد می گسترند، بی خبر باشد و نداند پول،سلاح و مواد اولیه این همه حملات مهیب در الانبار ازكجا تغذیه می شود.
با همه این اوصاف، در بحث داغی كه امروز بر سر مقصران آتش بازی خونین خاورمیانه درگرفته است، فهرستی از نام دولت های منطقه ای و فرامنطقه ای به میان می آید. اما دراین پاسخ نقش یك عامل تأثیرگذار به فراموشی سپرده می شود.
آری نسل جدید نزاع كنندگان و ستیزه جویان در خاورمیانه از این شانس و موهبت برخوردار هستند كه بر همراهی رسانه ها و تریبون هایی پشتگرمند كه صدای آنها را انعكاس می دهد و حاشیه امنی بزرگ در دنیای دیپلماسی برای جنگ و كشتار آنان فراهم می سازد.
حال اگر این رسانه ها صاحب قدرتی تكنولوژیك در فضا و زمین باشند چه اتفاقی رخ می دهد.
برای پی بردن به «مراكز پشتیبانی رسانه ای»، كافی است چند ساعتی در یكی از پایتخت های خاورمیانه توقف كنید و پای دو شبكه تلویزیونی این منطقه یعنی الجزیره و العربیه بنشینید.
اتفاقاتی كه بر صفحه این دو رسانه رؤیت خواهید كرد شاید شگفت انگیزتر از عملیات انتحاری جوان عرب باشد كه پس از عبور از مرز كشوری عربی، كامیون پراز تی.ان.تی را در بازار شلوغ بغداد منفجر می كند.
به فاصله اندكی پس از هر عملیات خونبار، صدای سخنگوی گروه ها و باندهای مسئول حمله بر آنتن الجزیره یا العربیه ظاهر می شود و آنها با غرور وسرمستی از اقدامی كه خیلی از شهروندان زن و كودك را به كام مرگ كشانده دفاع می كنند مجریان خشونت پس از گپ و گفت های تلفنی با مجریان رسانه وعده یا اخطار عملیاتی بزرگتر را می دهند.اما ارتباطات شبكه های رسانه ای عرب با میدان های جنگ به این برنامه ها خلاصه نمی شود، حدیث مفصلی دارد كه شمایی از آن را خواهید شنید.
● تروریست ها رسانه می خواهند؟
نقش آفرینی رسانه ها در شورش ها و حوادثی كه عموم عقلا بر ویرانگری و ضدانسانی بودن این حوادث اجماع دارند، چه معنایی می تواند داشته باشد. به راستی با چه توجیه و تحلیلی، رسانه های بزرگی چون الجزیره و العربیه دوربین و آنتن خویش را بر روی سخنگویان باندهای خشونت می گشایند؟
این پرسش ها، ذهن ما، اصحاب رسانه را با فلسفه وجودی رسانه ها و مطبوعات درگیر می كند و بار دیگر مبانی و وظایف ذاتی این حرفه در نظر می آید كه وظایف این نهادهای اطلاع رسان در بحران ها و فاجعه های مخلوق اراده بشر چیست؟ آیا چتر آزادی بیان تا آنجا گسترده است كه طایفه دهشت افكنان را هم باید بهره مند سازد؟
همه می دانند كه رسانه ها با این آرمان آمده اند كه بذر آگاهی و توسعه در زیستگاه بشری افكنند. از این رو، میثاق اهل رسانه در عین حال آرمان مشترك جوامع و ملت ها نیز هست. در نتیجه این سؤال مطرح می شودكه براستی اگر گروه یا طایفه ای متأثر از جهان بینی تعصب و تحجر به انهدام این زیستگاه انسانی و كشتار آدمیان كمر همت بست باز رسانه ها مجاز و مكلف به پوشش صدا و سخن آنها هستند؟
این پرسش باب نقد همه مناسباتی را می گشاید كه اكنون میان حلقه ای از زنجیره رسانه ای جهان عرب با كارگزاران خشونت شكل گرفته است.
اما پیش از ورود به این وادی نقد، نكته ای سزاوار یادآوری است. ما اهل مطبوعات را پیمانی نانوشته بر سر «حفظ حریم امن اصحاب خبر» منعقد است، پیمانی كه نزاع رسانه با رسانه را در حكم امری مهمل و محكوم درمی آورد. برای جماعت روزنامه نگار لحظه ای تلخ تر از این نیست كه شمشیر اعتراض برای تأدیب طایفه ای از اهل رسانه از نیام بركشد.
اما به راستی اگر جمعی از این طایفه چشم و گوش بر شنیدن و دیدن حقیقت فرو بستند و رقم مغلطه بر دفتر اخلاق و مدنیت كشیدند، تكلیف چیست؟ اگر رسانه و نهادی خبری، خواسته یا ناخواسته به اختیار یا از روی اجبار رسالت آگاهی دهی وانهاده و در میدان حوادث از مرز بی طرفی و مرام امانت عبور كرد و خیال دخالت در قدرت بر سر پروراند، آیا باز هم اغماض رواست و سكوت سزاوار است؟
القصه، «الجزیره» و تا حدی «العربیه» از سلك رسانه هایی بودند كه از بدو پیدایش خود به پدیده های جهان ارتباطات تبدیل شدند. آنها از تكنیك ها و سبك های مدرن در بازار خبر و میدان جذب مخاطب بهره جستند. بسیاری از محدوده ها و مناسبات سیاسی حاكم بر جهان عرب را پشت سر گذاشتند. ثمرات این سنت شكنی در زمانی كوتاه به بار نشست و الجزیره به حریف جدی برای رسانه های پرآوازه اروپا و آمریكا تبدیل شد.
بنابراین اشتباه نشود اكنون اگر آئین سنت شكنی اهل الجزیره و العربیه به كام خانواده خبر و رسانه تلخ آمده و خوف بر دل ها نشانده است، مقصود و مراد شكستن آن حصارهای محدودیت سیاسی نیست، چه آن كه، جسارت گشودن فضاهای تنگ و بسته خبری جهان عرب، همچنان و هنوز چون برگ افتخاری در كارنامه الجزیره ای ها ثبت است.
رسم جدید سنت شكنی كه از آن سخن می گوییم مرزهای همزیستی ملت های مسلمان و عرب است. آنچه این بار قلم جرح دوستان الجزیره بر پیكر آن نشسته است نه قوانین خود ساخته حاكمان عرب بلكه قانون های استوار تاریخ و تمدن ملت های منطقه است. چیزی كه امروز در میزگردها، مصاحبه ها و گزارش های این دورسانه به تصویر كشیده می شود تضاد دولت های عربی یا اختلاف گروه ها و احزاب افغانی و عراقی و لبنانی نیست بلكه «تفاوت» فرهنگ ها و مذاهب است كه در ذهن پردازشگر اهل الجزیره به تقابل كشورها و مذاهب اسلامی ترجمه می شود.
پرواضح است كه از در هم شكستن پندارها و محدودیت های ناموجه دولت ها «تحول» و توسعه به بار می آید اما از فروریختن بنیادهای همزیستی و فرهنگی ملت ها، نزاع و كشمكش زاده می شود. بر این سیاق در مرور سیر برنامه های الجزیره در ایام پیشین «سوژه» نقد سیاست های حاكمان منطقه است كه بر كرسی اتهام تحجر یا ناكارآمدی نشسته اند اما در سیر امروزین آن محور و مدار انتقاد و اعتراض، مذاهب نحله های دینی هستند.
شاهد و مدعای این سخنان، دو نوع بازتاب كاملاً متفاوتی است كه عملكرد زوج رسانه ای عرب در دو نیمه حیات شان برجای نهاده اند.
درحالی كه در نیمه نخست، صدای الجزیره فضای سكون جهان عرب را می شكند و جمع حاكمان محافظه كار و ضد توسعه عرب را سراسیمه می كند اما در موج دوم، حركت آن ها آرامش و تفاهم ملیت ها و قومیت ها به هم می ریزد.در این بازتاب جدید است كه مخالفان قدرت نشین دیروز الجزیره به استقبال می آیند و گوش و چشم اشتیاق به صدای اعتراض آلود الجزیره درباره فرقه ها و مذاهب می سپارند.
● همه چیز تحت الشعاع هژمونی رسانه ای
تولد دو پدیده رسانه ای جهان عرب با پیدایی دو جنگ جدید در خاورمیانه همزمان است. نام الجزیره آنگاه بر زبان ها افتاد كه در میدان جنگ بغداد و كابل ایستگاه خبری جدید با لهجه ای عربی گشوده شد.
بنابراین، قضاوتی درباره كارنامه این زوج رسانه ای (الجزیره و العربیه) راه به حقیقت می برد كه تصویری از عملكرد آنها در دو جنگ عراق و افغانستان و دو مناقشه فلسطین و لبنان دربرداشته باشد.در این مناقشات است كه سیاست ها و سمت و سوی نگاه رسانه های مادر عرب هویدا می شود.
در این جنگ ها صاحبان الجزیره و العربیه ابتدا كاركردی حرفه ای در پوشش حوادث به نمایش گذاشتند. آنها پا به پای جبهه رسانه های غرب، به زوایای دوجنگ عراق و افغانستان راه یافتند و حوادث و وقایع خطه های خونین خاورمیانه را لحظه به لحظه ثبت و مخابره كردند. استخدام تیم خبرنگاران حرفه ای از یك سو و بهره گیری از تكنیك تصویر و تكنولوژی مدرن ارتباطی از سوی دیگر، دو رسانه عرب را به كانون های خبر ساز در این منازعات خاورمیانه تبدیل كرد.
پیشتازی زوج رسانه ای عرب بویژه الجزیره در قلب حوادث عراق و افغانستان تا آنجا پیش رفت كه به منبع رجوع رسانه های آن سوی آسیا تبدیل شدند.
اما درروزهای آغاز جنگ افغانستان و عراق، هنوز خبری از «جهت گیری» الجزیره در میان نیست. همه چیز زیر شعاع محبوبیت و هژمونی رسانه ای نوپدید پنهان است. در این مرحله افكار عمومی مجذوب تلویزیونی است كه بی پروا خشونت نظامیان آمریكا را در كنار مرارت آوارگی مردمان عراق و افغانستان به نمایش می گذارد.
گزارش های عریان و افشاگرانه آن از نقض اخلاق و انسانیت زیر چرخ ماشین جنگی بوش حتی صدای اعتراض پنتاگون و كاخ سفید را برمی انگیزد. كالین پاول در گرماگرم جنگ دستور كنترل الجزیره را صادر می كند و ژنرال های آمریكایی، دفتر آن را پلمب می كنند.
نخستین تردید درباره خط مشی خبری الجزیره وقتی آغاز شد كه آنتن این رسانه بر روی عناصر پنهان القاعده گشوده شد. یعنی آنگاه كه سركردگان طالبان و القاعده از بن لادن تا ملاعمر و ایمن الظواهری یكی پس از دیگری، الجزیره را تریبون انعكاس صدا و پیام خویش قرار دادند.
جنگ افغانستان به پایان رسید و آمریكایی ها تورابورا، آخرین پناهگاه القاعده را هم تسخیر كردند، اما صدا و تصویر بن لادن و الظواهری در الجزیره همچنان زنده نگه داشته شد.
رابطه دو شبكه رسانه ای عرب با سران القاعده به رازها پیوست و به تدریج در پوشه مسائل معماگونه آمریكا و طالبان و آمریكا و اعراب جای گرفت.پس از افغانستان، ارتباط آنتن الجزیره و العربیه با القاعده در عراق برقرار شد. این بار كارگردانان این دو رسانه علاوه بر الظواهری، تصویر عناصر تازه ای مانند ابومصعب زرقاوی و ابوایوب مصری را روی آنتن بردند.
با گسترش نزاع خونین عراق دایره ارتباطات الجزیره و العربیه با فرماندهان مخفی این نزاع وسیع تر می شود. در این راستا پای سخنگویان دیگری از طایفه گردانندگان عملیات های انتحاری به این رسانه ها باز شد.به این ترتیب خشونت گران و گردانندگان میدان كشتار بغداد موفق می شوند، در كنار نمایش قدرت آتش خویش حضور سیاسی خود را از این طریق به رخ بكشند.
اما اعطای چنین فرصت طلایی به شورشیان از سوی الجزیره و العربیه موج ناراحتی و خشم مردم و دولت منتخب عراق را برانگیخت. سرانجام دولت مالكی بر تعطیلی ایستگاه الجزیره به عنوان مركز ارتباطی با شورشیان بغداد رأی داد.
● ۳ سند و ۳ نشانه
تصمیم ها و تدابیر دولتمردان بغداد و كابل هر چند نتوانست خط مشی زوج رسانه ای عرب را تغییر دهد اما در این اثناء، اسناد و شواهدی مهم از دادوستد سیاسی اعضای الجزیره و العربیه با جبهه بعثیون و شبكه القاعده فاش شد. مهم ترین و شاید جنجالی ترین سند، نوار مذاكرات محمدجاسم العلی مدیر وقت دفتر الجزیره در عراق با خانواده صدام و شخص عدی بود كه به اخراج او از عراق منجر شد. امیر قطر هر چند با حفظ العلی و حتی ارتقای او به یاری اصحاب الجزیره شتافت اما این ماجرا ضربه حیثیتی سنگینی بر پیكر رسانه ای بود كه خود را از هر گرایش سیاسی مبرا می خواند.سند دوم با بازداشت تیسیر علونی، فردی كه زمانی رئیس مهم ترین ركن خبری الجزیره در كابل بود، فاش شد. علونی در حلقه متهمان اصلی حوادث تروریستی اسپانیا از سوی مأموران امنیتی مادرید دستگیر و به زندان فرستاده شد، او كه از دستیاران اصلی بن لادن بود، نقش بسیاری در برقراری گشودن دروازه رسانه های عرب به روی سركردگان القاعده ایفا كرد.
ماجرای تیسیر علونی دیگر همه تردیدها را در باره مناسبات سیاسی ـ امنیتی شبكه سردبیران الجزیره زدود.سومین نمونه ای كه افشای آن، جنجالی بزرگ به دنبال آورد، چهره ای افراطی است كه هنوز مدیریت مهم ترین برنامه این رسانه را با نام «المشهد العراقی» در دست دارد، عبدالعظیم محمد فردی كه همانند تیسیر علونی، آنتن پرقدرت الجزیره را اكنون در اختیار گردانندگان عملیات های خشونت بار عراق قرارداده است، زادگاه او فلوجه، پایتخت سلفی های عراق است، همكاری او با سران تندرو سلفی آن قدر گسترده شد كه سفارت آمریكا به طور رسمی تصمیم به اخراج وی از عراق گرفت، اما او نیز در بازگشت به دوحه همانند رئیس خود، العلی، تحت چتر حمایت امیر قرار گرفت و مدیر میز برنامه های عراق شد و از این طریق جبهه پشتیبانی تازه ای برای همشهری های سلفی و بعثی مسلك خود مهیا ساخت.
● ورود به جرگه نزاع مذهبی
لو رفتن ارتباطات پنهان كادر الجزیره، اگرچه ستاره رسانه ای جهان عرب را در نگاه نخبگان منطقه بی فروغ كرد، اما هنوز در نظر افكار عمومی و مخاطبان عامه الجزیره و العربیه «سیاسی» نشده اند. مرزبندی های ایدئولوژیك و طرح سیاسی شدن این زوج رسانه ای با ورود آنها به گرداب نزاع مذهبی و قومی كلید خورد.
پیش از آغاز رودررویی الجزیره و العربیه با اقوام و طوایف دینی، طرف دعوای این دو رسانه، فقط دیپلمات ها و نخبگان بودند. طایفه دیپلمات ها اغلب از به هم خوردن هنجارهای دولتی میان دولت های منطقه به دست الجزیره به تنگ آمدند، نخبگان نیز از كنار گذاشتن رسم بیطرفی خبری گلایه سردادند و حاصل نهایی بی اعتمادی این دو گروه دیپلمات ها و نخبگان سیاسی، بسته شدن حدود ۲۰ دفتر الجزیره در كشورهای اسلامی و عربی بود.اما با ورود این دو رسانه به حریم عقاید اقوام و مذاهب، توده ای از مخالفان مردمی برابر آنها صف آراستند.
روی آوردن به بحث های نزاع انگیز قومی در استودیوهای دورسانه مرجع عرب حادثه ای به تمام معنا شگفت انگیز بود. نخست از این نظر كه آنها درحالی پرونده اختلاف مذاهب بویژه شیعه و سنی را می گشودند كه آتش خانمانسوز جنگی طایفه ای دامن خاورمیانه را از بغداد تا غزه فراگرفته است. لذا این سؤال مطرح شد كه دو رسانه ای كه صاحب و سرمایه گذارانش دو دولت اسلامی (ریاض و دوحه) هستند برپایه چه منطقی طرف نزاعی واقع شده اند كه دولت هایشان از عاقبت آن باخبرند. وجه دیگر شگفتی افكار عمومی این بود كه گام الجزیره و العربیه در افروختن بحث مناقشه انگیز مذهبی، گامی خارق عرف و عادت بود به این معنا كه مردم منطقه در حافظه تاریخی خود مثال و نمونه ای حتی در كارنامه رسانه های غربی برای آن نیافتند. برحسب تجربه آنها می دانستند كه حتی رسانه هایی چون بی بی سی نیز دربرخورد با اقوام و مذاهب خاورمیانه مشی احتیاط پیشه می كند.
به هر روی در اوج چكاچك شمشیر طایفه های متعصب در عراق و فلسطین، جدالی دیگر در دوحه و دوبی و در استودیوهای دورسانه بزرگ غربی گشوده شد. یعنی درست در شرایطی كه بسیاری از نخبگان انتظار داشتند كه رسانه های منطقه پلی تفاهم بر روی شكا ف های مذهبی و قومی در عراق، لبنان و یا فلسطین باشند.اما این واقعه بی سابقه یعنی ورود زوج رسانه ای اعراب به نزاع طایفه ای چندان بدون مقدمه و بدون پیش زمینه نبود.
به اعتقاد كارشناسان خاورمیانه، نخستین تصمیم برای این حركت رسانه ای در پی سه انتخاباتی اتخاذ شد كه به فاصله اندكی ساختار سیاسی سه نقطه مهم خاورمیانه را به ضرر محافظه كاران عرب دگرگون كردند.
از دید این كارشناسان، پیروزی دو شاخه مقاومت اسلامی در بیروت و غزه و برتری جناح شیعیان در بغداد، زنجیره ای از یك شوك سیاسی بودند كه افق آینده خاورمیانه را در چشم دولت های محافظه كار عرب تیره ساختند. براین اساس آشكارترین و نخستین واكنش جبهه اعراب به این پیروزی سه گانه، همانا یك بسیج سیاسی و تشكیل یك جبهه به اصطلاح بازدارندگی بود؛ جبهه ای كه در آن همه امكانات و ابزارهای موجود و ممكن این دولت ها از دیپلماسی و پول و سلاح گرفته تا رسانه و مطبوعات علیه جناح برندگان كارزار سیاسی لبنان، فلسطین و عراق بسیج شدند.
در این میان، برای برهم زدن ترتیبات سیاسی آن سه نقطه طلایی، هیچ راهی آسانتر از نزاع طایفه ای نبود، بهترین سازوكار برای زمینگیر كردن دولتی منتخب چون مالكی و هنیه، افروختن نزاعی قومی یعنی تاكتیكی كه پاشنه آشیل را نشانه می رود.
این سخن اگر تا دیروز یك ادعا و پندار بود، اكنون واقعیتی مزین به ده ها نشانه است. یك سوی این نشانه ها پول، سلاح و سربازانی است كه از مرزهای دول محافظه كار به میدان جنگ عراق ترانزیت می شوند. سوی دیگر آن موج وسیع حمایت اقتصادی و سیاسی است كه ریاض و قاهره و امان به جبهه رقیب مقاومت یعنی جناح ابومازن و سنیوره ارزانی داشته اند.
اكنون می توان ضلع سوم این مثلث را با نشانه ای روشن تر و عینی تر بر صفحه تلویزیون العربیه و الجزیره به تماشا نشست.نزاع شیعه و سنی، اختلاف فتح و حماس هیچ ساعت و روزی از دستور كار خبرنگاران و سردبیران این دو رسانه كنار نمی رود.
● تصویر واقعیت از بغداد تا دوحه
بر رسانه های بزرگی چون الجزیره و العربیه حرجی نیست كه حوادث جاری سه بحران خاورمیانه را از چشم دور نگه ندارند لكن میان آنچه در بیروت و غزه و بغداد می گذرد با آنچه بر آنتن دوحه و دوبی می رود فاصله ای فاحش است. این نكته نیز قابل تأمل است كه الجزیره و العربیه به تبع تضاد دوحه و ریاض در مسائل شیخ نشین ها «هووی سیاسی» هستند اما در جنگ مذهبی اجماع یافته اند.
شاید ذكر مثال ها و مواردی از گزارش های دورسانه ابعادی از این معما را روشن سازد:
از لبنان شروع كنیم كه حدود سه ماه است كه جنبشی اعتراضی با شركت نمایندگان همه طوایف (اعم از مسیحی، شیعه، سنی و حتی دروزی ها) علیه دولت به راه افتاده است.
اما دوربین های الجزیره و العربیه مستقر در بیروت همواره نمادها و سمبل هایی از این جنبش را به تصویر می كشد كه در ذهن هر بیننده، دعوای حزب الله و دولت تداعی می شود. این دو رسانه حتی به این نیز بسنده نمی كنند، از زبان چند نفری كه به عنوان كارشناس روی آنتن قرار می گیرند، با صراحت، مناقشه امروز بیروت را مناقشه طایفه ای و درواقع صف آرایی حزب الله شیعی و رئیس دولتی سنی مذهب معرفی می كنند.
در پوشش نزاع های غزه این تصویرپردازی حكایت شنیدنی تری دارد، الجزیره و العربیه در توصیف این نزاع از نمادهای پیوند حماس با ایران بهره می گیرند به این طریق تلاش می شود كشمكش اخیر فلسطین به مواجهه جمهوری اسلامی و تشكیلات خودگردان درآید. این درحالی است كه از حیث طایفه ای، دو جناح درگیر غزه تباری غیرشیعه دارند و هر كدام پیش از دوستی با ایران، پیوندی ریشه دار با محافل فكری ـ سیاسی جهان عرب داشته اند و جالب تر این كه تبار سیاسی حماس به اخوانی ها می رسد.
شاید ذكر این نكته در اینجا خالی از لطف نباشد كه اخوانی ها بویژه در تحریریه الجزیره حضور چشمگیر دارند و لااقل در حوزه خاورمیانه عربی این شبكه، غیر از رئیس فلسطینی آن (وضاح خنفر)، جمع بسیاری از خبرنگاران فلسطینی اخوانی مسلك را می توان مشاهده كرد.
از لبنان و فلسطین كه بگذریم نگاه جانبدارانه این زوج رسانه ای در پوشش خبرهای عراق، شكلی عریان تر و عجیب تر دارد. آنها كه پای برنامه های الجزیره و العربیه نشسته اند واقف هستند كه هیچكدام از وقایع منطقه به اندازه مسائل عراق در اتاق خبر این دو رسانه جرح و تحریف برنمی دارد.
این درحالی است كه معادله نزاع خونین خاورمیانه، معادله ای روشن و بس شفاف است و طبق آمار رسمی كه از سوی خود منابع آمریكایی منتشر شده است، قریب به اتفاق حملات تروریستی تاكنون محلات و مردم شیعه نشین را نشانه رفته است و باز حسب این آمار بیش از ۸۰ درصد قربانیان را شیعیان تشكیل می دهند، از طرفی، شبكه مهاجمان نیز تركیبی از سلفی ها و بعثیون عراق و اعراب جوان القاعده است كه از نقاط مختلف خاورمیانه به عراق گسیل شده اند.
اما به آنتن العربیه و الجزیره وقتی رجوع كنید نشانی از تبار عربی با مسلك سلفی تروریست هایی كه كامیون های پر از بمب را در سكونتگاه شیعیان منفجر می كنند نمی بینید.
نهایت جرح و دستكاری واقعیات عراق در این رسانه ها آن جاست كه گزینشگران این رسانه ها در چینش تصویر و خبر، جای مهاجمان عرب تبار بغداد را با شاخه صدری ها عوض می كنند و به جای نشان دادن ده ها سندی كه هر هفته از نقش دولت های عربی در اعزام سلاح و پول به تروریست ها یافت می شود، فقط انگشت اتهام به سوی جمهوری اسلامی ایران نشانه می رود.
افزون بر این موارد، در روزهای اخیر دو اتفاق جدیدتر در نگاه زوج رسانه ای عرب به حوزه امور عراق و ایران رخ داده است؛ اتفاق نخست بروز ادبیات پرخاشگرانه در لحن این رسانه ها علیه شیعیان بود.
این اتفاق از اعدام صدام آغاز شد، حادثه ای كه حتی مجریان این رسانه ها در واكنشی عاطفی بدان سیاه پوش شدند. تحریریه الجزیره و العربیه همه تكنیك خود را در جهت ساختن حادثه ای فرقه ای از اعدام دیكتاتور به كاربردند به این صورت كه آنها ضمن ساختن تصویر یك قهرمان از صدام، اعدام او را انتقام دولت شیعی از تسنن وانمود كردند.
اتفاق دوم، پمپاژ شایعات گوناگون علیه جمهوری اسلامی است، این خط شایعه پردازی همه عرصه ها از سیاست داخلی تا حوزه دیپلماسی را درمی نوردد، به گونه ای كه همه بحران ها و غائله های منطقه از غزه تا عراق از زبان مجریان و گزارشگران این رسانه ها به ایران نسبت داده می شود.
این رشته از حركت رسانه ای الجزیره و العربیه خواسته یا ناخواسته، همپوشانی كامل با سناریوی بدنام سازی آمریكا علیه ایران دارد، به نحوی كه هر تنش جزئی در روابط تهران و واشنگتن تصویری به ابعاد یك بحران در آنتن الجزیره و العربیه پیدا می كند.به این صورت، به نظر می آید با مرور زمان و وقوع تحولات تازه افكار عمومی با پرده جدیدی از سیمای چندوجهی دو رسانه مادر جهان عرب آشنا می شوند.
اگر ماجرای جنگ افغانستان، زوایای مناسبات سیاسی این دو كانون رسانه ای را عیان كرد اكنون وقایع عراق و فلسطین، ساختار ایدئولوژیك و درونمایه ناسیونالیستی آنها را هویدا ساخته است.
همین ساختار ایدئولوژیك موجب می شود كه برنامه ریزان الجزیره و العربیه «گروه مرجع» یا لیست تحلیلگران خود را نه از كارشناسان معتدل خاورمیانه و جهان عرب كه از میان عناصر ایدئولوژیك و افراطی برگزینند.
این پرسشی بی پاسخ است كه چرا از جمع خیل متفكران نام آشنای سیاسی و دینی بیروت، قاهره و دیگر پایتخت های عربی كسی به استودیوی این ۲رسانه دعوت نمی شود و میكروفون و آنتن الجزیره دست كم در بحران های عراق و فلسطین به افرادی واگذار می شود كه فقط از زاویه فرقه ای و طایفه ای پدیده های سیاسی منطقه را می نگرند و حتی ابایی از تكفیر و یا تخطئه گروه ها و شخصیت های دینی و سیاسی ندارند.
براین اساس است كه برخی ناظران را اعتقاد بر این است كه قسمتی از طراحی ها در اتاق خبر این زوج رسانه ای فراتر از ظرفیت محافل عربی است. شاید مثال واضح این سخن نظر خواهی های اخیر رسانه ها باشد كه در روز تهاجم آمریكا به مراكز دیپلماتیك ایران در عراق، سایت های اینترنتی این رسانه ها از مخاطبانشان خواستند به این مسأله بیندیشند كه خطر ایران بیشتر است یا آمریكا و اسرائیل. این نظرخواهی ها حتی در سایت دولتی سعود ها با نام «نسیج» پیگیری شد و عجیب تر از این، پاسخی بود كه دست اندركاران به اصطلاح پروژه های نظرسنجی به دست آورده بودند كه ۷۳ درصد بینندگان، ایران را خطرناك تر از آمریكا و اسرائیل می خوانند.
محمد نوری
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید