جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


اقتصاد سیاسی یارانه‌ها


اقتصاد سیاسی یارانه‌ها
تعریف یارانه در لغت نامه این است؛ کمک های دولت (مالی یا غیره) که به یک خدمت داده می شود گرچه از نگاه سود ممکن است خدمت، اقتصادی نباشد ولی از منظر اجتماعی لازم است. یارانه به مفهوم کمک است. این موضوع از زمانی که اقتصاد بازار جوابگو نبود موجودیت یافت، بنابراین از وقتی اقتصاد کینزی در کشور های توسعه یافته و در حال توسعه جایگزین شد، اعطای یارانه رواج یافت. موضع گیری در برابر یارانه نیز از زمان حاکمیت اقتصاد نوکلاسیک در ۱۹۸۰ ظهور یافت و این دیدگاه یارانه را مخالف نظام قیمتی می دانست.
در ایران اعطای یارانه برای اولین بار در سال ۱۳۱۱ با خرید گندم با قیمتی بالاتر از بازار از کشاورزان آغاز شد و به نان و گندم یارانه تعلق گرفت. اما اعطای یارانه به صورت سیستم منسجم از دهه ۱۳۵۰ و پس از افزایش قیمت نفت آغاز شد.
اشاره می کنم که در نظام کینزی از ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۸ شاهد نرخ رشد بالایی در کشورهای پیشرفته بودیم. در صورتی که نرخ تورم پایین بود لذا این دوره عصر طلایی اقتصاد کینزی نام گرفت. اما پس از ۱۹۶۸ به تدریج قیمت ها افزایش یافت و در نتیجه نرخ تورم نیز بالا رفت که براین اساس می توان گفت اقتصاد کینزی نتوانست منافع سرمایه گذاران را تامین کند و این باعث حذف حمایت سرمایه گذاران از کینزی ها شد. لذا اقتصاد نوکلاسیک که راه حل آن کاهش کسری بودجه و نرخ تورم بود جایگزین کینزین ها شد، به خصوص با افزایش قیمت نفت در ۱۹۸۰ تا انقلاب ایران.
قبل از اینکه وارد بحث شویم، نگاهی اجمالی به اقتصاد سیاسی دارم. سوداگران، اقتصاد سیاسی را رابطه بین اقتصاد و سیاست تعریف کرده اند. فیزیوکرات ها اقتصاد سیاسی را علم طبیعت، تولید مجدد، توزیع و دسترسی به ثروت نام نهادند.
آدام اسمیت اقتصاد سیاسی را مانند فیزیوکرات ها تعریف ولی عامل اصلی تولید را صنعت گران عنوان کرد. پس از وی ریکاردو، بحث اساسی اقتصاد سیاسی را چگونگی توزیع محصول بین سه طبقه مالک زمین، صاحب سرمایه و کارگران تفسیر کرد. ریکاردو می گوید در مراحل مختلف جامعه سهمی از کل محصول زمین که تحت عنوان اجاره، سود و سرمایه به هر یک از این طبقات اختصاص می یابد وابسته به عواملی چون حاصلخیزی خاک، تراکم سرمایه و جمعیت است. تعیین قوانینی که این توزیع را تنظیم می کند مسائل اقتصاد سیاسی است. استوارت میل نقش زیادی در تفسیر علم مذکور داشت ولی اقتصاد سیاسی را جست و جوی منظم در تنظیم قوانین تولید، مصرف و مبادله کالاها تعریف می کند.
شخص بعدی مارکس است. به نظر وی موضوع اقتصاد سیاسی با جمعیت، تقسیم جامعه به طبقات، شهر و روستا آغاز و قیمت ها را نیز شامل می شود. این علم نباید محدود به مبادله شود بلکه باید به ماهیت تولید و کار نیز بپردازد. درغیر این صورت اقتصاد سیاسی علم محسوب نمی شود بلکه نوعی ایدئولوژی است.
در دوره اخیر نظر کینز نیز مورد توجه قرار می گیرد که مفهوم اقتصاد سیاسی را براساس بیکاری در یک جامعه سرمایه داری تحلیل می کند.
به طور کلی دو گرایش در مورد اقتصاد سیاسی وجود دارد؛ یکی گرایش براساس تولید و توزیع که به اقتصاد سیاسی کمبریج معروف است، دوم اینکه اقتصاد سیاسی علمی است که پیرامون رفتار انسان به عنوان رابطه بین اهداف و کمیابی مطالعه می کند. در اینجا اگر به اقتصاد سیاسی اشاره می کنیم منظور Political economy یا همین اقتصاد سیاسی علمی است. همانطور که دیدیم یکی از بحث های مهم اقتصاد سیاسی توزیع است و بحث مهم یارانه نیز توزیع است و این دو مبحث از این جهت با هم اصطکاک پیدا می کنند.
مشاهده می شود غذا و دارو کالاهای کم کشش هستند که افزایش قیمت آنها به قشرهای آسیب پذیر جامعه صدمه می زند به همین دلیل دولت وارد جامعه شده و سعی می کند نظام قیمتی را کنترل کند تا ضرر کمتری به این قشر از جامعه وارد شود. همانگونه که گفتم سیستم یارانه منسجم در ایران بعد از ۱۳۵۰ شروع شد و اعطای سوبسید غیر از بحث عدالت می تواند توجیه اقتصادی داشته باشد. به این صورت که وقتی این یارانه ها به مصرف کننده و کارگران داده می شود، از یک سو کارگران با تغذیه بهتر و انرژی بیشتر برای کار آماده می شوند و از سوی دیگر آنها را قانع می سازد که با دستمزد واقعی پایین تر به فعالیت بپردازند و می دانیم یکی از دلایل رقابت کالاهای ساخت جهان سوم پایین بودن دستمزد است.
مثلاً تا سال ۲۰۰۵ قرار است کالاهای صادراتی چین و کشورهای دیگر به امریکا از سهمیه بندی خارج شود. اما ترکیه، هند و بنگلادش از امریکا تقاضا کرده اند که این سهمیه ها برقرار باشد زیرا می دانند که اگر سهمیه ها برداشته شود چین آنها را حذف خواهد کرد زیرا این کشور در امر صادرات موفق تر است چون دستمزدها در آن کشور پایین است.
همانطور که گفتیم سیاست های بانک جهانی و تا حدودی F.M.I از سیاست های نوکلاسیک در دهه های ۵۰ و ۶۰ حمایت می کرد و سیاست های بانک در جهت توزیع درآمد بود که برخلاف نظریه قیمتی است ولی از دهه ۱۹۸۰ وقتی که بانک جهانی تصمیم به از بین بردن فقر با استفاده از سیاست های بازار و تحریک رشد گرفت فشار اصلی بانک افزایش کارایی تخصیص و نظام قیمتی تغییر کرد به این معنی که همه شکاف ها بین قیمت های کالای مشابه در بازار مختلف باید رفع شود یعنی یارانه های تولید و مصرفی باید در همه کالاها حذف شود.
وقتی سوبسید داده می شود باعث کاهش قیمت کالاهای کم کشش می شود و این ضربه به طبقات آسیب پذیر است اما اگر این حذف شود اولین حرکتی که می بینیم افزایش ناگهانی قیمت ها است.
یکی از نتایج سیاست های تعدیل و حذف یارانه ها این بود که دولت رفسنجانی از سیاست های تعدیل دست کشید، که افزایش ۵۰ درصدی تورم در ایران از پیامدهای این عمل بود. در دهه ۱۹۸۰ با سیاست های انفجاری قبل از اینکه سیاست های تعدیل اجازه انسجام به گروه های مخالف تعدیل را دهد خیلی سریع اجرا شد که کاهش و حذف سوبسید، یکی از این اقدامات بود اما به علت شورش هایی که ایجاد شد بانک جهانی و F.M.I سیاست های تدریجی تعدیل را اعمال کردند که ادبیات اقتصادی یارانه نقدی از این مرحله آغاز شد و گفته می شود یارانه نقدی اقتصاد را به سمت اقتصاد بازار بیشتر می برد تا یارانه غیرنقدی.
اساس تفکر نوکلاسیک بر نظام سیستم های قیمتی است. بر این اساس گفته می شود اگر این سیستم اعمال شود نیاز به یارانه نیست. از جمله اقتصاددانان ایرانی معتقد به یارانه نقدی آقای دکتر پسران است. پسران بهترین روش پرداخت یارانه را یارانه نقدی نام می برد که دولت براساس خانوار فقط به خانوارهای آسیب پذیر به طور نقدی یارانه پرداخت کند. این نوع یارانه اساس قیمتی بازار را به هم نمی زند.
بحث دیگر در زمینه یارانه ها خطای نوع اول یا خطای خروج است. کلاسیک ها می گویند یارانه را باید فقط به کسی داد که نیازمند است. اما عده یی ایرادهایی به آن می گیرند و می گویند بخشی از افرادی که مستحق دریافت یارانه هستند با این روش از دریافت سوبسید حذف می شوند.
اما خطا از نوع دوم یا خطای ورود این است که بیش از اندازه وارد سهمیه بندی شده و یارانه می گیرند. آقای امین رشدی ضمن انتقاد از نظام تامین اجتماعی ایران که آن را ناکارآمد می داند استدلال می کند که نظام یارانه یی ایران، هدفمند نبوده و به این دلیل فاقد حمایت کافی از قشر فقیر است. به بیان دیگر خطا از نوع دوم در نظام یارانه یی ایران دیده می شود. ولی یافته های استوارت در مورد یارانه های غذایی هدفمند در کشورهای در حال توسعه نشانگر این ادعاست که یارانه های غذایی هدفمند فقط خطایی از نوع دوم را دربردارد.
این تعریف خطای نوع اول را نادیده می گیرد و اضافه می کند چون در اغلب موارد ارزش واقعی یارانه ها در هر دریافت افزایش نمی یابد در نتیجه جایگزینی یارانه هدفمند به جای یارانه همگانی آثار تشدید فقر را به دنبال دارد. طرفداران یارانه می گویند که دارو اگر سهمیه بندی شود باعث می شود ثروتمندان از امکاناتی که دارند بیشتر استفاده کنند.
تحقیقات نشان می دهد یارانه دارو در ایران بیشتر براساس داروهای طبقات پایین و قیمت پایین است. آنها داروها را به سه قسمت تقسیم کردند. یک قسمت به بازار آزاد وارد می شود و منتقدین یارانه مشکلی با این قسمت ندارند. دومین قسمت با ارز رقابتی است که منتقدین می گویند در درازمدت باید از بین برود. سومین یارانه که به دارو داده می شود خیلی ضروری است که گفته می شود همه اینها باید به طرف قیمت بازار برود و با همان قیمت ارز خریداری شود. آیا یارانه نقدی در مورد ایران قابل اجراست یا نه؟ کارشناسان معتقدند که یارانه فقط باید به صورت نقدی داده شود و مصرف کننده به صورت کوپن از فروشگاه خرید کند.
یکی از محققین طرفدار نوکلاسیک بحثی ارائه می دهد که اگر یارانه به طور نقدی داده شود هیچ تضمینی نیست که این یارانه دقیقاً صرف خرید نان یا دارو شود. پس یارانه نقدی می تواند موجب سوءتغذیه برای نسل جوان شود. آقای پسران از یارانه نقدی دفاع می کند ولی می گوید باید از ثروتمندان مالیات گرفت به فقرا داد. سیاست گرفتن مالیات از ثروتمندان سیاست کینزی است. سیاست های سوبسیدی که شاه قبل از انقلاب به کار برد بی طرف نبود.
یعنی این سیاست ها باعث تقویت سرمایه داری و موجب شد سرمایه داری سنتی رنجیده شود. وقتی شاه شروع به سرکوبی صنعتگران کوچک کرد باعث شد سرمایه داران کوچک به طرف سرمایه داری تجاری جذب شوند. در سال ۱۳۷۰ که آقای رفسنجانی برای دومین بار کابینه خود را معرفی می کند فقط یک نفر رای نیاورد و او آقای نوربخش وزیر اقتصادی است. او مومن به سرمایه داری نوکلاسیک بود و فقط به خاطر منافع سرمایه داری تجاری او را حذف کردند.
دو گروه در ایران موافق و مخالف یارانه هستند. بخشی از موافقان یارانه، صادق هستند و گروهی از آنها نفع می برند و همین طور مخالفین؛ ولی به طور کلی اگر یارانه حذف شود به نفع بخش تجاری مدرن و به ضرر سرمایه داری سنتی است.
به عنوان جمع بندی، کسانی که با یارانه مخالفند در واقع مخالف هر نوع به هم زدن نظام قیمتی و معتقد به نظام قیمتی جهانی هستند. امروزه حتی آنها که مخالف یارانه اند قبول دارند که نظام قیمتی در ایران فعلاً کار نمی کند و باید دولت دخالت کند. بحث بر سر سایز مارکت است.
دکتر علی مظهری
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید