پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


در باب تبلیغ ،گردشگری و الجزیره


در باب تبلیغ ،گردشگری و الجزیره
● این نه سزاوار ایران است
قدیم‌ها می‌گفتند یك سیب تا به زمین برسد، هزار چرخ می‌خورد; اما امروز می‌شود یك سیب را هر جور كه می‌خواهید، بچرخانید و به خورد مخاطب بدهید و این یعنی تبلیغ. نوشتن از «عصر رسانه» دیگر نخ نما شده، اما این خود نشان از اهمیت رسانه‌ها‌-ی به خصوص تصویری-‌ در دنیایی می‌دهد كه برنامه‌های تلویزیونی و آگهی‌های تجاری، به جای مخاطبانشان فكر می‌كنند، به جای آنها حرف می‌زنند و موم سلیقه‌شان در دست آن‌ها به هر شكلی درمی‌آید. به همین سبب است كه حتی می‌توان «خرمهره» را با یك زنجیره تبلیغ «سنجیده» و «خوش‌ساخت»، «شاه مهره» نشان داد و همه را ترغیب به خریدن آن كرد. دنیای مجازی تبلیغ، دنیای پرشتاب واقعی هر كدام از ما را كه فرصت چندانی برای «درنگ» و «تامل» ندارد، بلعیده و انسان معاصر، دیگر نه در بین موج‌ها، كه در قلب آن‌ها زندگی می‌كند.
حالا‌ این توصیفات را به «صنعت» گردشگری، گره بزنید. درآمد حاصل از گردشگری برای یك كشور می‌تواند چنان «سیل آسا» باشد كه درآمدهای نفتی، گازی و هر صنعت مادر دیگری در میان امواج آن محو شود.برای همین است كه خیلی از كشورها چنگ و دندان تیز كرده‌اند و در قالب‌های گوناگون و روش‌های مختلف، در تلا‌ش برای جذب گردشگر‌ -و ورود ارز به كشورشان، ارزی كه مستقیم به دست مردم برسد و سطح رفاه عمومی‌را بی‌نیاز از دولت، بالا‌ بكشد- هستند. نتیجه، این روزها كم نیستند شبكه‌های معتبر تلویزیونی خارجی كه تبلیغ جاذبه‌های گردشگری كشورهای مختلف را روی آنتن می‌فرستند و با رنگ و لعابی جذاب، خیلی‌ها را به خریدن بلیت و سفر به سرزمین‌های شناخته شده و نشده، دعوت می‌كنند. در این میان ساختار این برنامه‌های تبلیغاتی است كه در خور اعتنای فراوان است.شاید یكی از نمونه‌های خوب این برنامه‌ها، تیزرهای تبلیغاتی در وصف كشور آذربایجان باشد. برنامه‌های تبلیغاتی برای آذربایجان-‌ بناهای تاریخی-فرهنگی این كشور را با ایران مقایسه كنید-‌ بر پایه قصه‌های هزار و یك شب‌و افسون ساحلی این سرزمین بنا شده و حتی در لا‌به‌لا‌ی تصاویری كه با ضرباهنگی مناسب از پیش چشم شما می‌گذرند، می‌توانید دختركی كوزه به دوش را ببینید كه - بی‌آن‌كه در آن تصویر چهره‌اش را دیده باشید-‌ شما را به هزار توی افسانه‌های دوران كودكی‌تان می‌خواند و به سفری پرماجرا و مهیج،‌ شاید مثل سفرهای قصه‌های بغداد‌ می‌خواند. عناصر بازیگر، رنگ و نورپردازی متنوع، شاد، تند و زنده و ریتم مناسب و صد البته روایت، از اركان این آگهی‌ها هستند و هوشمندانه این‌كه، عناصری مثل بازیگر، رنگ و لباس، در این آگهی‌ها تكرار می‌شوند تا تداعی خاطر روی دهد و شما را از یك آگهی به روایتی كه در آگهی قبلی دیده‌اید، ارجاع دهد، انگار كه سریالی از دیدنی‌های اغواگر یك كشور دیده باشید. حالا‌ این نمونه را برابر آگهی ساخت ایران قرار دهید، چیزی كه قرار است ایران را در عرض چندثانیه برای یك گردشگر معرفی كند و او را به وسوسه سفر به ایران دراندازد. عنصر بازیگر، روایت، رنگ و سرزندگی را از آگهی‌های موفق كه حذف كنید، می‌شود نمونه‌ای كه برای معرفی ایران ساخته شده. در حقیقت این شبه تیزر، بدون ریتم و بدون اندیشه، تنها در حد چند قطعه عكس به هم چسبیده می‌ماند كه قرار است همان جامه زربفتی باشد كه ایران، این دردانه گرانبها را معرفی كند ولی در حد ردایی مندرس می‌ماند. سر آخر این كه اگر تبلیغ یونان‌- با آن همه جاذبه كه شاید چندبرابر ایران باشد-‌ در طول روز بارها از بی‌بی‌سی‌نیوز پخش می‌شود، تبلیغ ایران، گاه به گاه روی آنتن الجزیره می‌رود.این چیزی نیست كه انتظارش می‌رفت- برای شناساندن ایران، می‌شد از یكی از كارگردانان به نام و مطرح یاری گرفت یا شاید از همه‌شان، كه این جا نام ایران مطرح است -اما آنچه توی قاب می‌نشیند، نه آن است كه سزاوار این گستره باستانی باشد.
منبع : روزنامه حیات نو


همچنین مشاهده کنید