جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

بررسی مراحل تاریخی روابط بین الملل در اسلام


بررسی مراحل تاریخی روابط بین الملل در اسلام
اسلام درصدد ساختن جهانی است كه همه انسان ها بتوانند با تفاهم و تعاون زندگی كنند. تاریخ روابط بین الملل در اسلام، میزان گرایش جامعه اسلامی به روابط بین المللی و احترام به اصول حاكم بر آن را به خوبی نشان می دهد.
نتایج حاصل از این بررسی را می توان به صورت ذیل فهرست كرد:
۱) اسلام درصدد ساختن جهانی است كه همه انسان ها بتوانند با تفاهم و تعاون زندگی كنند. تاریخ روابط بین الملل در اسلام، میزان گرایش جامعه اسلامی به روابط بین المللی و احترام به اصول حاكم بر آن را به خوبی نشان می دهد.پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله) در مورد برقراری ارتباط بین المللی اهتمام خاصی داشت. ایمان، قاطعیت، توكّل بر خدا و اعتماد به نفس اساس سیاست بین المللی آن حضرت را تشكیل می دادند. ارسال نامه و سفیر به زمامداران آن روز، به ویژه امپراتوران روم و ایران، از رویدادهای نادر تاریخ روابط بین الملل به شمار می آیند. در عصر رسالت، اصول و معیارهای دینی در حد رعایت سیادت و كرامت انسانی حفظ می گردیدند. این شیوه در دوران خلفا تا حدی محفوظ ماند.
۲) با روی كارآمدن امویان به تدریج، انحراف در روابط بین المللی مسلمانان پدیدار گشت. انحراف در دوره عبّاسیان گسترش یافت و در زمان امپراتوری عثمانی، عمق بیش تری پیدا كرد.مستشرقان و عده ای از نویسندگان مسلمان به جای آن كه به منابع اصیل اسلامی استناد كنند، با تكیه بر عملكرد حاكمان جامعه اسلامی در برخی از مقاطع تاریخ، اسلام را «دین جنگ» معرفی كرده اند.واقع امر این است كه انحراف پدید آمده در عصر عثمانیان و پیش از آن هرگز بیانگر سیاست بین المللی اسلام نیست. دفاع از عملكرد آنان نه منطقی است و نه با معیارهای اسلامی منطبق می باشد.
۳) در دوران معاصر، به ویژه پس از انحلال امپراتوری عثمانی (۱۹۱۹ م)، غربیان سلطه خود را بر جهان اسلام با تقسیم و تبدیل آن به كشورهای وابسته به غرب تثبیت كردند. با طرح توطئه جدایی سیاست از دین و گرایش حكومت های نوظهور به نظام سیاسی ـ حقوقی غرب، دولت و قانون در این كشورها از شریعت فاصله گرفتند و نظام حقوقی غرب جایگزین آن گردید. مصطفی كمال ملقب به «پدر ترك!» با الغای رسمی خلافت در تركیه، این طرح خائنانه را كامل كرد. طی این روند، معیارها و مناسبات در روابط بین المللی جهان اسلام بر اساس تفكر غربی شكل گرفتند و تمایز جهان اسلام با غیر آن از بین رفت.
۴) در كنار این حركت غربگرا، جنبش هایی در قرن نوزدهم میلادی با عنوان «پان اسلامیسم» به وجود آمدند. هدف آن ها تأمین وحدت جهان اسلام و احیای مجدّد اصول و معیارهای اسلامی در زمینه روابط بین المللی بود. جنبش «مهدی سودانی»، جنبش «هندی خلافت» و تلاش محمدعلی جناح از مهم ترین آن هاست. متأسفانه همه این حركت های پیشرو به دلیل ضعف های نظری و شیوه های نادرست عملی نتوانستند به نتیجه برسند و در شبكه ساختارها، روابط و مناسبات قدرت حاكم به شدت سركوب شدند.
۵) از مهم ترین اقدامات جهان اسلام در دوران معاصر، تأسیس «سازمان كنفرانس اسلامی» در ۱۳۴۸ هـ . ش است. این سازمان تاكنون تلاش هایی در سطح بین المللی، به ویژه كشورهای اسلامی، انجام داده است. از كارهای ارزشمند آن تدوین «اعلامیه حقوق بشر اسلامی» را می توان نام برد. این اعلامیه نواوری هایی دارد كه جای آن در حقوق بشر غربی خالی است. بارزترین مشخصه آن رابط دادن حقوق بشر به مبنای دینی و عدم مخالفت آن با شریعت اسلام است. «سازمان كنفرانس اسلامی» با وجود عملكردهای مثبت، هنوز نتوانسته است انتظار جهان اسلام را تأمین كند.
۶) در شرایطی كه سرنوشت جهان اسلام در هاله ای از ابهام قرار داشت، انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی۱ شخصیت برجسته روحانی، در ایران به پیروزی رسید. یك بار دیگر بارقه امید بر دل های مسلمانان طرفدار حاكمیت اسلام جوانه زد. این انقلاب معمار حكومت اسلامی است كه در قریب هزار سال گذشته سابقه نداشته و اولین حكومت از این نوع است. رهبری این انقلاب را مردی به عهده داشت كه در هیچ شرایطی تعهد خود را در قبال اسلام و مسلمانان نادیده نگرفت. بدون شك، این انقلاب یك تحفه الهی و هدیه غیبی است كه از سوی خداوند به مسلمانان عنایت شده است.انقلاب اسلامی با طرح اصول و معیارهای اسلامی، تحرّك تازه ای در روابط بین الملل جهان اسلام به وجود آورد. احیای اندیشه «امّت اسلامی»، اصل نفی سلطه جویی و سلطه پذیری» و داشتن رابطه صلح آمیز با كشورهای غیر محارب اصول روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران به شمار می آیند. توفیق نظام اسلامی در عمل كردن به اصول و پر كردن شكاف بین نظر و عمل است.
● طرح مسأله
اسلام، دینی اجتماعی است و احكام آن یك رشته اصول به هم پیوسته ای را بنا می نهند كه تمام روابط یك مسلمان (رابطه با خدا و دیگر انسان ها و همه امورش) را شامل می شود. از این رو، اسلام در عین آن كه یك دین و مجموعه اخلاقی است، یك نظام حقوقی نیز می باشد و این سومین عنصری است كه ویژگی های اسلام را كامل می سازد.
اجتماعی بودن اسلام ویژگی برجسته ای است كه آن را دین عملی و واجد یك نظام حقوقی كاملا انسانی ساخته است. تأثیر اسلام بر جامعه عربی اعجاب انگیز بوده و قلمرو این تأثیر قابل اندازه گیری نمی باشد. انقلاب اسلامی به جامعه عرب هویّت بخشید و برای آنان سازمان خانواده، قوانین جزایی، معاملات تجاری، قرارداد و قانون های گوناگون و تعهد به این عناوین را به ارمغان آورد; از قبایل پراكنده عرب، امّت واحده ساخت; با ایجاد دولت مركزی مبتنی بر حاكمیت قانون، مصالح عامّه و حقوق بنیادین بشر، همواره از برادری انسانی و صلح جهانی حمایت كرد; و از همان روزهای آغازین حكومت اسلامی، فكر و اندیشه همزیستی مسالمت آمیز را مطرح نمود. سیره عملی پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) و پی روی جدّی مسلمانان از آن به تدریج، فكر زندگی انسانی در میان پیروان دیگر ادیان الهی، به ویژه مسیحیان را كه تحت فشار كلیسا، از آزادی عقیده حتی در محدوده آیین مسیحی محروم بودند، ایجاد كرد و سرانجام، خواست عمومی در جهت تدوین حقوق در روابط بین الملل شكل گرفت.
شاهداین مدعا، اعترافات دانشمندان سده شانزده و هفده میلادی اروپا مانند ژان ژاك روسو، ولتر، شوپنهاور، ژرژسل و بوآزار به این حقیقت است.۱
مارسل بوآزار می گوید: «دیدگاه جهانی اسلام با دو امتیاز نیرومند درخشش ویژه ای داشت: یكی ایمان به خدا و دیگری انكار هرگونه برتری نژادی و قومی و تأكید بر برابری انسان ها. با اعلام این اصول، پیامبر توانست عصبیّت قومی و نژادی عرب جاهلی اقوام یهود و مشركین مكّه را ریشه كن سازد. هیچ دیانتی به اندازه اسلام به بشر شخصیت نداده است... رفتار پیامبر با اقوام یهود و نصارا برادرانه بوده است... اسلام در صدد ساختن جهانی است كه همه انسان ها، حتی آنانی كه به دین سابق خود وفادار مانده اند، با تفاهم و همكاری، برادری، برابری زندگی كنند.»۲
تاریخ روابط بین الملل اسلام گواه صادقی بر قدمت نظام حقوق بین الملل اسلامی است و میزان گرایش جامعه اسلامی به ایجاد روابط بین المللی و احترام به مقررّات حاكم بر آن رانمایان می كند.
زمانی كه روابط میان قبایل عرب و دولت های مجاور آن مانند حبشه، امارات، حیره، غسّان و كشور سبا، كه ملوك حمیر در آن حكومت می كردند و نیز روابط دو امپراتوری بزرگ ایران و روم چندان حسنه نبود و همواره بین آنان درگیری بود،۳ پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله)در زمینه روابط بین المللی اهتمام فراوان داشت. پس از رحلت وی نیز در این جهت تلاش هایی انجام شده است. تاریخ تحوّلات روابط بین المللی اسلام در چند دوره متمایز قابل بحث و بررسی است:
▪ گفتار اول: از عصر رسالت تا دوران حاضر
۱) روابط بین المللی در عصر رسالت
پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) در زمینه برقراری روابط بین المللی، عنایت ویژه ای داشت; ابتدا سعی كرد تا روابط قبایل عرب را، كه هر كدام به عنوان واحد سیاسی مستقل بودند، به وجه نیكو تنظیم كند. ادامه این اقدام سازنده سرانجام، از قبایل مختلف عرب، قدرت واحد بلامنازعی ساخت. آن حضرت پیمان های متعددی با قبایل عرب منعقد كرده است:
۱ـ۱) منشور مدینه
«منشور مدینه» از مهم ترین و جامع ترین پیمان هایی است كه آن حضرت به عنوان حاكم اسلامی با جوامع یهود مدینه امضا كرد و به موجب آن، بر اصل همزیستی، تعاون و تفاهم بین المللی صحّه گذاشت. مفاد این پیمان، جامعیت و مطابقت آن با اصول انسانی قابل تأمّل هستند. منشور مزبور برای تنظیم روابط داخلی و خارجی مدینه تنظیم شده است.۴
۱ـ۲) معاهده صلح حدیبیه۵
این معاهده با توجه به ضرورت های زمان در اوضاع و شرایط خاصی بین مسلمانان و قریش منعقد شد. به موجب آن، طرفین باید به مدت ده سال جنگ علیه یكدیگر را ترك می كردند تا امنیت و صلح عمومی در شبه جزیزه عربستان مستقر شود.۶
۱ـ۳) پیمان صلح دایمی با نصارای نجران
این پیمان بین حكومت اسلامی و نصارای نجران به طور دایم منعقد شد. مطابق آن، مسیحیان نجران متعهد شدند سالیانه مبلغی به عنوان مالیات (جزیه) به حكومت اسلامی بپردازند. در برابر، حكومت اسلامی دفاع از آنان و تأمین آزادی دینی شان را به عهده گرفت.۷ این در واقع، نوعی تحت الحمایگی یا پیمان حمایت نظامی است.
پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) پس از تنظیم و اصلاح روابط میان قبایل عرب و سامان دادن امور داخلی حكومت اسلامی، ارتباط با دولت ها و حكومت های مجاور را آغاز كرد و با اعزام نماینده، فرستادن پیام و انعقاد قرارداد با سران حكومت ها و دولت ها باب ارتباط را گشود و روابط دوستانه و صلح آمیز دولت اسلامی را با آنان گسترش داد.
فرستادن پیام و سفیر نزد امپراتوران روم و ایران در آن شرایط از حوادث و جریان های عادی نبود، بلكه این ابتكار آن حضرت در ایجاد و توسعه روابط بین الملل از رویدادهای نادر تاریخ روابط بین الملل به شمار می آید. تماس با كشورهای كوچك به رغم حساسیت های دو امپراتوری بزرگ روم و ایران نشانه توفیق پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله)در ایجاد روابط صلح آمیز است.
نامه های رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به زمامداران آن روز و دعوت آنان به یكتاپرستی و همزیستی مسالمت آمیز بهترین سند گویا و زنده در این زمینه است.۸
۲) روابط بین المللی در عصر خلفا
پیامبراكرم روابط بین المللی گسترده ای را از سال ششم هجری با جوامع و ملت ها و دولت ها برقرار كرد. آثار عمده آن پس از وفات آن حضرت در دوران خلفا به ظهور پیوست. سقوط امپراتوری روم در عقب نشینی هرقل از مناطق شام و فروپاشی امپراتوری ایران در زمان خلیفه دوم، بازتاب سیاسی شیوه ای بود كه پیامبر(صلی الله علیه وآله) در سال های آخر عمر خویش در زمینه توسعه روابط بین الملل اتخاذ كرد.
«فتوحات مسلمانان در عصر خلفا» نامی است كه مورّخان به این بازتاب و آثار سیاسی روابط بین المللی پیامبر(صلی الله علیه وآله)داده اند. در واقع، ظهور فعّال و قدرتمند اسلام در عرصه جهانی در آن دوران، قدرت ها را وادار كرد كه به این واقعیت تن در دهند كه قدرت به حكومت جدید، مكتب نوپا و ملت تازه ای انتقال یافته است.۹
سقوط سلطنت هفت صد ساله قیصر روم، آزادی سرزمین های عراق و ایران به دست لشكر فاتح اسلام و سقوط قدرت ساسانی و تاج و تحت كیانی و انزوای امپراتوری روم در مدت كوتاه، ثمره شیوه حكیمانه ای است كه پیامبر(صلی الله علیه وآله) در زمینه روابط بین المللی اتخاذ كرده بود.۱۰
به بیان دیگر، این پیروزی ها نمی توانند بازتاب عملیات نظامی و نتیجه لشكركشی و تهاجم جنگی باشند، بنابراین، ریشه این توسعه روزافزون قلمرو حكومت اسلامی را باید در علمكرد سیاسی پیامبر(صلی الله علیه وآله)در عرصه بین المللی جستوجو كرد; زیرا تمامی این پیشرفت ها تبلور و بازتاب سیاستی بود كه سنگ بنای آن به دست توانای آن حضرت گذاشته شد.
به تعبیر یكی از نویسندگان، «دستاورد بزرگ پیروزی های مسلمانان این بود كه توده های وسیعی از مردم جهان در آن دوره با مفاهیم جدیدی در زمینه عدالت، مساوات و كرامت انسانی آشنا شدند. به عنوان نمونه، هنگامی كه شاه غسّان در مكّه به ملاقات خلیفه دوم رفت، پیشامد ساده ای كه در رفتار وی با یك عرب صحرانشین مسلمان اتفاق افتاد... به دنبال شكایت آن عرب، خلیفه دستور اجرای عدالت داد. برای مردم غسّان این قضیه كه یك فرد عادی بتواند دست به روی خلیفه یا شاه بلند كند و از او تقاص نماید، بسیار عبرت آمیز بود و آن ها را به حركت نوین انسانی، كه توسط اسلام آغاز گشته بود، جذب نمود.»۱۱
اما در مجموع، در عصر خلفا، از آن ابتكار و تحرّك كه در زمان رسالت در زمینه روابط بین المللی آغاز شده بود، چندان جلوه ای دیده نمی شود; زیرا جنگ های داخلی دولت اسلامی را از توجه به روابط بین المللی بازداشتند. ارتباط دولت ها یا قبایل با دولت اسلامی به دلیل زمینه هایی بود كه قبلا در زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه وآله)ایجاد شده بود. ولی نكته مهم آن كه سیره پیامبر(صلی الله علیه وآله) در عصر خلفا تا حدی محفوظ ماند.۳) انحراف مسلمانان در سیاست بین المللی
در عصر رسالت، علاوه بر ابتكار عملی، در عرصه بین المللی، اصول و معیارهای الهی در حد رعایت سیادت و كرامت انسانی حفظ می گردید. ایمان، قاطعیت، اعتماد به نفس و توكّل به خدا زیربنای سیاست بین المللی پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله) را محكم و استوار ساخته بود. در دوران خلفا، این روند تا حدی محفوظ ماند، هرچند به جلال و شكوه عصر رسالت نبود. اما پس از دوران خلفا، به تدریج انحراف در سیاست بین المللی مسلمانان پدید آمد.
امام علی(علیه السلام) این وضعیت را به خوبی پیش بینی كرده و از مسخ ارزش ها خبر داده بود، تا آن جا كه فرمود: «آنان اسلام را چون پوستین وارونه می پوشند.»۱۲ خلاصه آن كه شرایط به گونه ای فراهم شد تا حكومتی كه مرضی خدا و رسول اكرم(صلی الله علیه وآله)بود، در خارج عینیت پیدا نكند. كسانی روی كار آمدند كه برنامه حكومتشان اغلب با دستورات اسلام مغایر بود. سیاست بنی امیّه و بنی عبّاس ضد اسلامی بود; حكومت كاملا سلطنتی شد، و در دوره های بعد نیز به همان صورت ادامه پیدا كرد.۱۳ اینك به گوشه هایی از انحراف پدید آمده در سیاست بین المللی مسلمانان اشاره می كنیم:
۳ـ۱) امویان و تبدیل خلافت به سلطنت
با روی كار آمدن معاویه، اولین خلیفه اموی۱۴ و تبدیل خلافت به سلطنت، سیاست جدیدی جایگزین سیره صحیح پیامبر(صلی الله علیه وآله)گردید. حكومت معاویه برای تقویت موقعیت داخلی در برابر خطرهای ناشی از بیداری مردم، رابطه اش را با دولت روم با اعطای امتیازات فراوان برقرار ساخت و به نوعی برتری دولت روم را پذیرفت و به اصل سیادت اسلامی لطمه وارد كرد.
یكی از مستشرقان می نویسد: «معاویه وقتی كه خلیفه نشده بود، با علی(علیه السلام)، خلیفه چهارم،۱۵ مشغول كشمكش بود، با كنستانس دوم (Constans II) امپراتور روم شرقی، صلح كرد و با اختیار خودش، به سال ۶۵۸ م عهدنامه ای امضا كرد و ضمن آن تعهد كرد كه وجوهی به امپراتوری روم پرداخت كند.»۱۶
۳ـ۲) متن قرارداد معاویه با كنستانس دوم۱۷
الف) این مصالحه كه به منزله متاركه سی ساله است، مابین امپراتور كنستانس، پادشاه تمام بلاد ممالك شرقی و غربی فرنگ و پادشاه روم و یونان و مغرب و غیره، و معاویهٔ بن ابی سفیان، پادشاه تمام بلاد عرب و ایران و توران و میانه ولات عهد، و سرداران طرفین برقرار خواهد بود.
ب) معاویه و اخلاف او همه ساله بدون استثنا، سی هزار عدد مسكوك طلا و ۸۰۰ نفر از اسرای عیسوی و ۸۰۰ رأس اسب عربی به قسطنطنیه ارسال خواهد داشت.
ج) امپراتور و اخلاف او متعهد می شوند كه در این مدت سی سال، به متصرفات عرب دست درازی نكنند.
د) معاویه مقرّری مزبور را به اسم «خراج» به دربار امپراتور خواهد فرستاد.
قبح عمل معاویه در این انحراف آشكار، نه تنها مایه تعجب مسلمانان بوده است، بلكه مورّخان یونانی و ابوالفرج شامی (مورّخ مسیحی) نیز اظهار تعجب می كنند كه اعراب با آن قدرتشان، چگونه باج دادن به نصرانی ها را قبول كردند.
مجید خدوری، كه خود یك مسیحی است، در این زمینه می گوید: «روی هم رفته، اكثریت فقهای مسلمان با عمل معاویه مخالف بوده اند.»۱۸ شاید به دلیل انحراف معاویه از احكام قرآن و سازش با دشمنان اسلام و دلایل دیگر است كه مسیحیان گفته اند: «اگر مجسمه معاویه در تمام كلیساها نصب شود، هنوز از خدمات او به عالم مسیحیت قدردانی نشده است.»۱۹
۳ـ۳) گسترش انحراف در دوره عباسیان
این انحراف در دوره عبّاسیان۲۰، به خصوص در عصر هارون الرشید (قرن دوم هجری)، دوران شكوفایی جهان اسلام، گسترش یافت. روابط خارجی مسلمانان براساس باج گیری و قدرت طلبی استوار شد و ابتكار عمل در سیاست بین الملل در جهت حفظ قدرت و بهره گیری مادی به كار گرفته شد. در این دوره، عهدنامه های متعددی بین حكومت عبّاسی و امپراتور روم شرقی و دیگران به امضا رسیده است. مسعودی از دوران هارون الرشید تا زمان خودش از دوازده عهدنامه نام برده است.۲۱
متأسفانه اگر حكایت ها و داستان های لاتین پذیرفتنی باشد، می توان تصور كرد كه مقصود از روابط سیاسی صرفاً تمایلی بود كه بین دو سلطان بزرگ رابطه دوستانه برقرار باشد. شارلمانی و هارون بزرگ ترین فرمانروایان جهان مسیحیت و عالم اسلام، در آن زمان، در این صدد بودند كه برای تثبیت موقعیت و مقام خودشان، روابط دوستانه و نزدیكی داشته باشند و اهمیت این مطلب كم تر از آن نبود كه علیه قسطنطنیه و قرطبه دسته بندی كرده باشند.۲۲
مطابق منابع اروپایی، ابتكار آغاز روابط سیاسی بین فرانك ها و عباسی ها در سال ۷۶۵ م به دست پیپین انجام گرفت. همین شخص اولین هیأت سیاسی را نزد المنصور، خلیفه عباسی، اعزام كرد. این در زمانی بود كه منصور با امپراتور روم شرقی در جنگ بود. پس از سه سال، هیأت بازگشت و سفیرانی از طرف منصور با هدایایی به اتفاق این هیأت حركت كرد. پیپین از سفیران مسلمان با كمال احترام پذیرایی نمود.
در سال ۸۰۲ م شارلمانی پسر پیپین، هیأتی به بغداد فرستاد. گفته اند: آنچه این هیأت تقاضا كرده بود پذیرفته شد و به شارلمانی مقام مقدّس و در خور شأن او داده شد.
بوكلهر عقیده دارد كه این ارتباط سیاسی نتیجه دیگری در برداشت و آن این كه در این معامله نوعی تسلط بر بیت المقدّس به شارلمانی داده شد، ۲۳یا این كه حكومت تحت الحمایگی در فلسطین به او اعطا شد.
اگر همین عمل خلیفه نالایق عبّاسی پایه و منشأ ادعاهای حكومت مسیحیان بر بیت المقدّس و نطفه اصلی جنگ های صلیبی فرض شود،اشتباه نخواهد بود و به این نتیجه می رسیم كه اگر سیاست عادلانه پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) در روابط بین الملل پی گیری می شد، هرگز انحرافی پیش نمی آمد و امروز جهان اسلام مطمئنّاً وضعیت مطلوب تری داشت.
۴) روابط بین المللی در عصر امپراتوری عثمانی
انحراف از مسیر اسلام، كه در لباس پادشاهی ظهور كرد، به تدریج عمق بیش تری یافت. امپراتوری عثمانی در دوران خود،ضربه های فراوانی به اسلام زد; زیرا از یك سو خشونت بی منطق امپراتوری عثمانی در قبال كشورهای همسایه، كه متّكی به قدرت و كشورگشایی بود، دراوج شكوفایی خود و انعطاف ذلیلانه آن در دوران ضعف و از سوی دیگر تصویر بسیار نادرستی از سیاست بین المللی اسلام در اذهان جهانیان، به ویژه غربیان، ترسیم كرد.
همین تصویر غلط موجب شد تا عده ای گمان كنند پذیرش وجود كشورهای غیراسلامی در صحنه بین المللی و برقراری روابط سیاسی با آنان بر مبنای همزیستی مسالمت آمیز، سیاست جدیدی بود كه به وسیله عثمانی ها وارد جهان اسلام و نظریه بین المللی آن گردید و با این پندار، موجب شد عملكرد نادرست امپراتوری عثمانی را انقلاب اساسی در نظام سیاسی ـ حقوقی اسلام تلقّی نمایند.
برنارد لوئیس مستشرق می گوید: «خلفای عثمانی كشورهای غیرمسلمان را به رسمیت نمی شناختند و روابط مسالمت آمیز با آنان نداشتند. پس از شكست در تسخیر وین در سال ۱۵۲۹ م، تغییر اساسی در رویه آنان پدیدار گشت و موجب شناسایی كشورهای غیر مسلمان و ایجاد و روابط دوستانه و دیپلماتیك خلیفه مسلمین با آنان گردید. برای اولین بار در روابط خارجی آنان، اصل تساوی كشورهای مسلمان با غیر مسلمان در روابط بین الملل پذیرفته شد و برای اولین بار، از اصول دیپلماسی و مساعی جمیله در اسلام استفاده شد! و نهادی در دستگاه سیاسی، رسیدگی به مسائل بین المللی و تنظیم امور روابط خارجی را به عهده گرفت.»۲۴
به دنبال شكست عثمانی ها (در سال ۱۵۲۹ م)، قرارداد ننگین «۱۵۳۵ م» بین دولت سلیمان اول عثمانی و شاه فرانسه منعقد گردید.
مجید خدوری، مسیحی عراقی الاصل، با كمال جسارت، انعقاد این قرارداد را انقلاب اساسی در نظام سیاسی ـ حقوقی اسلام تلقّی كرده، می گوید: «این قرارداد در روابط اسلام و مسیحیت بدعت هایی را ایجاد كرد: اولا، در مقدّمه آن بر اصل تساوی در كشور تكیه و تأكید شده است; ثانیاً، ماده اول قرارداد حاكی از ایجاد صلح معتبر و قابل اطمینانی بین دو كشور بود كه برای طرفین مادام الحیات نافذ شناخته می شد. یك اصل دیگری از قانون اسلام را، كه قرارداد سال ۱۵۳۵ م تعدیل كرد، عبارت از این بود كه افراد غیر مسلمانی كه در داخل دارالاسلام بیش تر از یك سال اقامت كنند از پرداخت مالیات (جزیه) معاف می شدند.»
او پس از بیان مواد قرارداد چنین اظهار می دارد: «به موجب این قرارداد، برای اولین بار خلیفه حالت جنگی دایم بین كشورهای اسلامی و غیر اسلامی را ملغی [كرد ]و به صلح دایمی با غیرمسلمانان تن داد، در صورتی كه مدت قرارداد صلح در اسلام بیش تر از ده سال پیش بینی نشده بود، به موجب این قرارداد به زمان نامحدودی تغییر یافت. برای اولین بار، مسلمانان برای تحصیل منافع خارجی شان به وسیله ای غیر از جهاد متوسّل شدند و این خود تغییر دیگری در اصول روابط بین المللی اسلام به شمار می رود.»۲۵
عثمانی ها غیر از دولت فرانسه، با دولت های اتریش، انگلستان، آلمان و روسیه نیز قراردادهایی منعقد نمودند. نظام سرمایه داری كه عثمانی ها در قراردهایشان در مورد تبعه خارجی پذیرا شدند نه در اصل، بلكه در ویژگی هایش هم از قانون اسلام خارج بود.
ـ نقد و ارزیابی
واقع امر این است كه انحراف پدید آمده در سیاست بین المللی حكام اسلامی در دوران امپراطوری عثمانی و قبل از آن هرگز به معنای تغییر و تحوّل در سیاست بین المللی اسلام نیست; چه این كه گاه شكاف عمیقی میان نظر و عمل مشاهده می شود. برای مصون ماندن از خطا، باید میان اصول و قواعدی كه توسط حقوق اسلامی وضع شده با آنچه بعضی حكّام و فرمانروایان اسلامی در عمل مرتكب گردیده اند و چه بسا سیره عملی آنان خارج از آن اصول و قواعد است، فرق گذاشت.
عدم تفكیك بین دو وادی نظر و عمل، اغلب مستشرقان و حتی عده ای از نویسندگان مسلمان را به خطا افكنده است; چرا كه آنان به جای آن كه به تعالیم اسلامی مراجعه و استناد كنند، نظریه های خود را بر مبنای عملكرد حكّام در بعضی از مقاطع تاریخ اسلام ارائه نموده اند.
بارزترین این خطاها نمونه هایی است كه در چند سطرپیش متذكر شدیم و همه آن ها بر این پیش فرض استوارند كه ماهیت حقوق بین الملل اسلامی «حقوق جنگ» است، در حالی كه چنین پنداری از اساس باطل است. حقوق بین الملل اسلامی بر اصل اولیه «حقوق صلح» مبتنی است و رابطه اسلام با جهان غیر اسلام هیچ گاه بر اساس جهاد مداوم تبیین و ترسیم نمی شود.
عملكردها و قراردادهای عثمانیها پیش از آنكه حاكی از اصول و قواعد حقوق بین الملل اسلام باشد، نشان دهنده شرایط خاص زمان این قراردادها است. این حقیقت را می توان از اظهارات نماینده عثمانی در برابر دعوت دولت های اروپایی به دست آورد،آنان همكاری برای حفظ وضع موجود در مقابل فرانسه را خواسته بودند. وی س یاست خارجی امپراتوری را چنین اعلام كرد: «هر كشوری باید دو نوع سیاست خارجی داشته باشد: یكی سیاست خارجی ثابت كه مبنای همه رفتار و اعمال خارجی كشور است; دیگری سیاست موقّتی كه در زمان معیّنی بر طبق مقتضیات و اوضاع زمان تعقیب می گردد.»۲۶
بنابراین دفاع از عملكرد عثمانی ها نه كاری منطقی است و نه با معیارهای اسلامی منطبق می باشد. ولی اظهارنظر و بی اطلاعی كسانی كه به عنوان «مستشرق» شناخته شده اند و به روشن ترین مسائل اسلامی آگاهی ندارند، قابل توجیه نیست; زیرا سیره پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) در زمینه روابط بین الملل از فرازهای برجسته و كاملا واضح زندگانی آن حضرت است كه هرگز قابل توجیه نمی باشد.
اساس روابط بین المللی اسلام سیره پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) است و اصول بنیادین حقوق بین الملل اسلامی است، نه سیاست جنگ و گریز عثمانی ها; چرا كه حكومت آنان به یك امپراتوری ملّی بیش تر شباهت داشت تا حكومت اسلامی.
ابتكارهای ارزنده پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) در زمینه روابط بین المللی از نوادر تاریخ است. نامه های آن حضرت به سران دیگر كشورها و انعقاد قراردادهای متعدد با اقوام و قبایل مستقل عرب، از جمله پیمان صلح دایمی با نصارای نجران، دلیل بر اهتمام آن حضرت به برقراری روابط صلح جویانه با دیگر ملت هاست. همچنین پندارهای باطل مستشرقانی كه عملكرد حاكمان به ظاهر مسلمان را ملاك قرار می دهند، رد می كند. برای توضیح بیش تر، ترسیم دورنمایی از روابط جهان اسلام با غرب ضروری می نماید:
۵) دورنمایی از روابط جهان اسلام و غرب
روابط دنیای اسلام با جهان غرب تا قرن ۱۷ م (۱۲ هجری) به دلیل اقتدار سیاسی ـ نظامی قدرت های مسلمان و ضعف سیاسی ـ اجتماعی اروپاییان، از موضع اقتدار و رقابت آمیز صورت می گرفت و معمولا با كینه ها و انتقام جویی ها و برد و باخت های متقابل همراه بود. مسلمانان حالت تهاجمی نسبت به غرب داشتند و غربیان و اروپاییان در موضع دفاعی قرار داشتند. از قرن ۱۷ م به بعد، این جریان كاملا به عكس شد. عثمانی ها پس از ناكامی در تسخیر «وین» و توقف پیش روی آن ها در اروپا (۱۶۸۳ م / ۱۰۹۴ هـ.) در موضع ضعف و دفاعی قرار گرفتند. غرب تهاجم گسترده خود را به جهان اسلام آغاز كرد.
عوامل بیرونی و درونی باعث شدند كه جهان اسلام از همان قرن ۱۶ م / ۱۱ هـ. پس از یك دوره ترّقی و پیشرفت از نظر فرهنگی، علمی، اقتصادی و اجتماعی، دچار انحطاط شود.تعالیم اسلامی با خرافات و بدعت های گوناگونی درآمیختند، تفكر دینی، سیاست و حكومت و اقتصاد اسلامی به عینیت نرسیدند، خیزش و شتاب اولیه ای كه پیامبر(صلی الله علیه وآله) و خلفای راشدین به تاریخ مسلمانان عطا كرده بودند، از سوی حكّام بعدی در جهت سرپوش گذاشتن بر خطاها و انحرافات شخصی خویش مورد استفاده قرار گرفت. در نهایت، خطا و انحرافی كه از طریق ملوكیت آغاز گردیده بود، رو به فزونی گذارد و ناگزیر جامعه مسلمانان را به سوی انحطاط اخلاقی ـ سیاسی، نظامی سوق داد.
طی یك دوره تقریباً صد ساله پیش از شكست دولت عثمانی، در جنگ سال های ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ تمامی جهان اسلام زیر نفوذ اروپاییان درآمده بود. پس از سال ۱۹۱۹ این نفوذ تثبیت گردید.
از اواخر سده هجدهم میلادی تعرضّات دولت های غربی به كشورهای اسلامی برای مسلمانان ایجاد زحمت و مصیبت كرد و اروپاییان تحصیل منافع آنی را بر این كه طبق مساوات و مصالح متقابل با مسلمانان رفتار كنند، ترجیح دادند.
قاضی لوریمر طی نوشته ای كه در سال ۱۸۸۳ انتشار داد، جامعه بشری را به سه ناحیه یا منطقه متمركز تقسیم كرد: «ناحیه بشریت متمدن، نیمه وحشی، و وحشی; و به ترتیب، برای هر یك، شناسایی حقوق كامل سیاسی و شناسایی حقوق سیاسی جزئی و شناسایی ساده بشری قایل شد. او در شرحی كه نوشت، غیراروپاییان را جزو ملل نیمه وحشی و وحشی به حساب آورد و تأكید كرد كه قانون ملل مسیحی را نباید شامل این سرزمین ها دانست.»۲۷
نام برده در مقام تجزیه و تحلیل مبانی ردّ شناسایی، اختلافات دینی را یكی از عوامل دانسته، چنین تأكید میورزد: «مادام كه اسلام باقی است، صلح و سازش پیروان اسلام، حتی با كلیمی ها و مسیحی ها و از این بالاتر با سایر افراد بشر، یك مسأله لاینحلی خواهد بود.»
او تأكید می‌ورزد كه «شناسایی كامل محدود به ادیانی است كه دانسته یا ندانسته از منشأ حقایق طبیعی استفاده كرده و آن ادیان اصل "زندگی كنید و بگذارید زندگی كنند" را تبلیغ و ترویج می كنند.»۲۸
این محقق عالی مقام و مفتی سیاسی (!) اصل «زندگی كنید و بگذارید زندگی كنند» را كه مسیح(علیه السلام) فرموده است، شعار سیاسی اروپا قرار داده و مسلمانان را مخالف این اصل دانسته است و در نهایت مهارت و تزویر، با استناد به این اصل، مسلمانان را ملل نیمه وحشی و فاقد صلاحیت شمول قانون جدید ملل می داند. در نتیجه، آن اتهام را به اسلام نیز سرایت می دهد. دولت های اروپایی هم براساس فتوای سیاسی او با كشورهای اسلامی برخوردی كردند كه تاریخ نظیر آن را كم تر به یاد دارد. ملل متمدنی كه برای اسارت ملل شرقی مسابقه گذاشته و با راه اندازی دو جنگ جهانسوز ثابت كردند چگونه به اصل حیاتی منسوب به حضرت مسیح(علیه السلام)احترام می گذارند!
این در حالی است كه اسلام در همان روزهای آغازین، شعار زندگی مسالمت آمیز را سر داده است.۲۹ قضاوت این قاضی محترم شاید مبتنی بر عملكرد حكّام مسلمان در بعضی از مقاطع تاریخ اسلام بوده و گرنه تعالیم اسلامی برای بهتر زندگی كردن همه انسان هاست. خطای ناشی از عدم تفكیك بین نظر و عمل، همواره زمینه ساز قضاوت های غیرعادلانه بشری را فراهم می سازد.
▪ گفتار دوم: روابط بین المللی جهان اسلام در عصر حاضر
پس از جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ـ۱۹۱۸ م) و انحلال امپراتوری عثمانی در سال ۱۹۱۹ غربیان سلطه خود را بر قلب سرزمین اسلام در جهان عرب تا تقسیم و تبدیل آن به حكومت های وابسته به غرب تثبیت نمودند. طرح نقشه جدایی سیاست از دین و گرایش حاكمان جدید كشورهای اسلامی به نظام سیاسی ـ حقوقی غرب، دولت و قانون در این كشورها، از شریعت تفكیك و دولت های ملّی و نظام حقوقی غرب جایگزین آن شدند. مصطفی كمال نیز كه به اصطلاح «پدر ترك!» لقب گرفته بود، مرحله تخریب آخرین آثار سیاسی دنیای اسلام را با الغای رسمی خلافت در سال ۱۹۲۴ كامل كرد. این عمل تركیه بازتاب سیاسی فوق العاده ای داشت. مسلمانان به سادگی از آن نگذشتند. در ماه مه سال ۱۹۲۶ در شهر قاهره، همایشی در این باره تشكیل شد و قطعنامه ای صادر گردید، مبنی بر این كه خلافت در اسلام امری است ضروری، ولی همایش نتوانست به این حقیقت ترتیب اثری بدهد.۳۰ دو همایش اسلامی دیگر در مكّه در سال ۱۹۲۶ و در بیت المقدّس به سال ۱۹۳۱ تشكیل شد، اما چندان نتیجه ای نداشتند، همه این تلاش ها از این واقعیت حكایت می كردند كه مسأله خلافت فراموش شده تلقّی نمی گردد.۳۱
نظام سیاسی ـ حقوقی جدید در جهت تثبیت و تحكیم سلطه همه جانبه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غرب بر كشورهای اسلامی در سایه تفكر ملیّت گرایی به عنوان جایگزین تفكر دینی و عامل جدایی جهان اسلام اعمال گردید تا به حاكمیت نظام حقوقی ـ سیاسی اسلام خاتمه بدهد. به تدریج، پس از جنگ جهانی دوم، تأثیر عمیق نظام سیاسی ـ حقوقی غرب بر نظام كشورهایی اسلامی امید تجلّی دوباره حاكمیت اسلام را بیش از گذشته در هاله ای از ابهام و ناامیدی فرو برد، معیار و مناسبات در روابط بین المللی براساس تفكر غربی شكل گرفت و تمایز جهان اسلام با غیر آن به تدریج از بین رفت.۳۲
در كنار این حركت غربگرا، جنبش هایی در قرن نوزدهم تحت عنوان «پان اسلامیسم» با تشكیل كنگره های اسلامی برای تأمین وحدت جهان اسلام و احیای مجدّد اصول اسلامی در زمینه روابط بین الملل جهان اسلام با غرب به وجود آمدند.۳۳مانند حركت های جدیدی كه برای اتحاد كشورهای مسلمان و احیای امپراتوری اسلامی به شكلی كه در صدر اسلام عملی می شد، صورت گرفتند.۳۴ همه این حركت های پیشرو به دلیل ضعف های نظری و شیوه های عملی كه داشتند، به بار ننشستند و در شبكه ساختارها، روابط و مناسبات قدرت حاكم، به شدت سركوب شدند.
اما اندیشه نهایی شدن عصر حاكمیت نظام سیاسی ـ حقوقی اسلام در ممالك اسلامی و در عرصه بین المللی، خواب خوش و امید ناپایداری بیش نبود. با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تأثیر جهانی آن یك بار دیگر بارقه امید بر دل های مسلمانان طرفدار حاكمیت اسلام جوانه زد. اینك روابط بین المللی جهان اسلام در عصر حاضر را در دو قسمت جداگانه بررسی می كنیم:
۱) روابط بین المللی جهان اسلام پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران
چنان كه گفته شد، در قرن نوزدهم، جنبش های اسلامی با نام «پان اسلامیسم» برای وحدت دنیای اسلام و احیای مجدّد اصول اسلامی در زمینه روابط بین المللی جهان اسلام به وجود آمدند. در این جا، اشاره به بعضی از آن ها ضروری است:
۱ـ۱) جنبش مهدی سودانی
سودان تا اوایل دهه هشتاد قرن ۱۹م از ناحیه چند گروه تحت فشار و ستم قرار داشت: «استعمارگران انگلیسی، حكّام و مأموران ترك و مصر، ملّاكان و تجّار بزرگ محلّی و منطقه ای.» این فشارها و ستم ها به تدریج، زمینه ساز قیام عمومی مسلمانان سودان گردیدند كه در نهایت، جنبش «مهدی سودانی» نام گرفت.
رهبری جنبش، كه عملا از سال ۱۸۸۱ م آغاز گردید، با محمدبن احمد معروف به «مهدی سودانی» بود. پیروان محمد را اقشار گوناگون اجتماعی، از جمله روحانیان، تشكیل می دادند كه خواستار حكومت اسلامی بودند.
ریشه های فكری جنبش «مهدی سودانی» از یك سو به تعالیم تصوّف و طریقت های صوفیانه با گرایش های اصلاحی و اجتماعی، به ویژه تعالیم محمّد غزالی، و از سوی دیگر، به تعالیم و نظریه های سید جمال الدین برمی گردند. «مهدی سودانی» مدت چهار سال در خدمت سیّد، تحصیل علم كرد. خود سیّد در متنی كه به زبان فرانسوی به بیلنت نوشته ادعا كرده است، كه بیش تر اصحاب مهدی سودانی از شاگردان او هستند. سید جمال و شیخ محمد عبده به نحوی با این جنبش در ارتباط بوده اند و سیدجمال در شماره های متعدد نشریه عروهٔ الوثقی از مبارزات مهدی تجلیل نموده و مسلمانان را به حمایت از این جنبش دعوت كرده است.۳۵
این جنبش مردم را به اسلام اولیه و احیای آن، رفع ستمگری های موجود، برقراری عدالت، برادری، وحدت اسلامی و جهانی و حكومت اسلامی بر مبنای قرآن و سنّت دعوت می كرد.
از دیگر ویژگی های جنبش «مهدی سودانی»، موضع گیری شدید آن علیه استعمارگران و به طور مشخص، انگلستان بود.
در منشور رسمی مهدی آمده است: «او بر ضد نفوذ غرب و برای از بین بردن بدعت ها قیام كرده و می خواهد مردم را به سوی اسلام واقعی بخواند و احكام قرآن و سنّت را اجرا كند، و اولین گام در این راه، بیرون راندن نیروهای اشغالگر انگلیسی از سودان است.»۳۶
او با این باور، كه دعوتش جهانی است، به تقلید از پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) به پادشاهان دیگر كشورها، از جمله یوحنای چهارم، پادشاه حبشه، نامه فرستاد و آنان را به اسلام دعوت كرد.
در هر حال، جنبش مهدی در آزادسازی سودان و تشكیل حكومت اسلامی توفیق داشت، اما به دلیل اختلافات داخلی و اوضاع خاص بین المللی و به ویژه رقابت های استعماری در افریقا و برتری نظامی و تسلیحاتی و توانایی های دولت های اروپایی، بخصوص انگلیسی، در آن دوران نتوانست بیش از ۱۳ سال دوام بیاورد.سودانی ها محمّد را مجدِّد اسلام و احیاگر دین و پدر استقلال سودان می شناسند.
دیویدسن در این باره می نویسد: «... آنان (مهدی و پیروانش) گرچه در آثار اروپاییان مسیحی مورد كج فهمی و افترا قرار گرفته اند، اما در حقیقت، مردانی بودند كه رؤیاهای چشمگیر و نیت های والا در سر داشتند، مصیبتشان این بود كه برای استقرار دوباره نظام گسترده اسلامی قرون وسطی (صدر اسلام) بسیار دیر و در عین حال، برای بازسازی هر ناحیه بزرگ از افریقا براساس طرح منطقی از یك اتحاد چند قومی بسیار زود دست به كار شده بودند، رؤیا و هدفشان به بزرگ ترین بحرانی كه افریقا تا آن زمان می شناخت، در غلتید.»۳۷
نكته قابل تذكر آن كه در كتاب ها از مهدی سودانی به «مهدی موعود» تعبیر شده و این امر را به خود او نسبت داده اند، اما به نظر می رسد كه مهدی سودانی و پیروان او خودشان را از منتظران مهدی موعود(علیه السلام)می دانستند. ادعای مهدویت از سوی دشمنان چندگانه آن ها با تفسیر خاص از گفتارشان به قصد مخدوش كردن چهره مذهبی ـ دینی جنبش انجام گرفته است.۳۸
۱ـ۲) جنبش هندی خلافت
با توجه به تعالیم اسلامی و سابقه دیرینه فرهنگ و تمدن اسلامی و قدرت سیاسی مسلمانان، طبیعی بود كه مسلمانان هند سلطه انگلیسی ها را نپذیرند. انگلیسی ها نیز به این واقعیت توجه داشتند. از این رو، همواره در صدد تضعیف و حذف عوامل قدرت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مسلمانان بودند. در این زمینه در یك سیاست تفرقه افكنانه، هندوها را در برابر مسلمانان تقویت كردند. آنان از سال ۱۸۳۵ م با تصرف اوقاف، تعطیل مدارس دینی هندو جای گزینی زبان انگلیسی به جای زبان فارسی، كه سال ها زبان رسمی هند بود و منع تجارت مسلمانان، اقداماتی در جهت تضعیف مسلمانان انجام دادند. برای مقابله با توطئه انگلیسی ها به تدریج، جنبش های اصلاحی در بین مسلمانان هند به وجود آمدند و در نهایت، به جنبش «هندی خلافت» انجامید.
تاریخ رسمیت یافتن جنبش «هندی خلافت» از سال ۱۹۱۹ و فعالیت عمده آن تا سال ۱۹۲۳ م است. همان گونه كه گفته شد، حقیقت این است كه این جنبش عملا مدت ها پیش از شروع جنگ جهانی اول، آغاز شده بود كه در دو مرحله قابل بررسی است:
در مرحله اول جنبش پان اسلامیسم و خلافت در هند، تا سال ۱۹۱۰ م حوادثی در صحنه بین المللی رخ دادند كه موجب تقویت جنبش گردیدند; از جمله جنگ یونان و امپراتوری عثمانی (در سال ۱۸۹۷ م)، طرح تقسیم ایران بین روس و انگلیس (۱۹۰۷ م) و تشدید اشغالگری اروپاییان در شمال افریقا; عواملی كه بیش از پیش مسلمانان هند را متوجه سیاست های بین المللی كردند و بر بدبینی آنان نسبت به غرب افزودند.
در مرحله دوم، كه از ۱۹۱۰ م تا ۱۹۲۴ م را در بر می گیرد، حوادثی نظیر حمله ایتالیا به لیبی و اشغال آن سرزمین اسلامی (۱۹۱۱ م)، جنگ های بالكان علیه عثمانی (۱۹۱۳ـ۱۹۱۲ م)، حتی اشغال نظامی ایران از سوی روس و انگلیس (۱۹۱۱ م) و به توپ بسته شدن حرم مطهّر امام رضا(علیه السلام) به دست روس ها و سپس جنگ جهانی اول و رویارویی متفقین با عثمانی (۱۹۱۴ـ۱۹۱۸ م) رخ داد كه موجب شد جنبش پان اسلامیسم هند وفاداری شان را به دیگر مسلمانان بیش از پیش تقویت كنند. این همدردی ها در آثار متعددی در فاصله ۱۹۰۰ تا ۱۹۱۸ م منعكس شده است.
این احساسات به تدریج، به یك آرمان اساسی مبتنی بر اتحاد مسلمانان و نجات آن ها، از جمله مسلمانان هند و خلافت عثمانی از سلطه استعمار و امپریالیسم غرب مبدّل شدند. جنبش «هندی خلافت» كه عملا از سال ۱۹۱۹ م آغاز گردید، تا سال ۱۹۲۲ م تا حدی توانست انگیزه و احساسات مردمی را تحریك كند و به آن ها جهت دهد، اما عملا به جایی نرسید.۳۹
دكتر كلیم صدیقی در مورد كارامد نبودن جنبش خلافت می گوید: «البته تصویر ذهنی ای كه رهبری جنبش از حكومت اسلامی داشت با حكومت های لیبرال و دمكرات رفاهگرای اروپا تفاوت چندانی نداشت. لذا، این تلاش ها به جایی نرسید.»۴۰۱ـ۳) تلاش محمدعلی جناح برای تشكیل یك كشور اسلامی
قائد اعظم پاكستان می گفت: مسلمانان پاكستان را می خواهند; یعنی كشوری كه بتوانند در آن برطبق قانون خاص خود و براساس رشد فرهنگی، سنّت ها و مقررّات اسلامی شان حكومت كنند.
وی در موارد متعددی بر ایجاد یك كشور اسلامی مبتنی بر احكام اسلامی تأكید ورزیده است. در مجموع، دیدگاه او در مورد پاكستان، اسلامی بودن آن بود و این امر به صراحت در مقدّمه قانون اساسی پاكستان (۱۹۵۶ م) و اصلاحیه آن (۱۹۶۲ م) درج گردیده و در قانون اساسی مصوّب ۱۹۶۳، نیز حفظ شده است.۴۱
یكی از متفكران سیاسی به او می گوید: «عجیب است كه مردی مانند شما با همه اطلاعات حقوقی جهانی، در قرن بیستم می خواهید براساس دین حكومتی تشكیل دهید.»
او در جواب می گوید: «اسلام منطق حیات و دارای مجموعه نظامات اجتماعی است...»۴۲
۱ـ ۴) سازمان كنفرانس اسلامی
«سازمان كنفرانس اسلامی» سازمان بین المللی قاره ای دینی است; به این معنا كه كشورهای اسلامی از دو قاره آسیا و افریقا برای نیل به اهداف مشترك، آن را تأسیس كرده اند.۴۳(سپتامبر ۱۹۶۹ م / ۱۳۴۸ ش)
چارچوب همكاری ها در قالب منشور سازمان و در یك مقدّمه و چهارده ماده، كه مبنای حقوقی همكاری و تفاهم بین المللی را ترسیم می كنند، مشخص شده است.
اهداف بین المللی سازمان عبارتند از:۴۴ تفاهم و همكاری بین المللی، تلاش در راه تأمین صلح و امنیت بین المللی، رفع تبعیض نژادی و استعمار، ترویج همبستگی اسلامی و حمایت از مبارزات اسلامی.
ماده دوم (بند الف ـ ۴) منشور در مورد صلح و امنیت بین المللی از دو جهت قابل توجه است: یكی این كه هدف اصلی منشور سازمان ملل متحد را كه در ماده «اول بند یك» آمده، مورد تأكید قرار داده است. دیگر این كه اقدامات در این جهت باید مبتنی بر حقوق بین الملل عدالت باشند. تأكید بر عدالت برای این است كه حقوق و مقررّات بین الملل ممكن است با بسیاری از مبانی و اصول عدالت (جایی كه حقوق با اخلاق و معنویات متعارف به مجادله برمی خیزد) در تعارض باشد; چنانچه در كنفرانس «سانفرانسیسكو» (۱۹۴۵) این مسأله مطرح گردید و در منشور سازمان ملل متحد نیز بر اصل عدالت تكیه شده است.
زمینه های تاریخی، سیاسی، فرهنگی كه ایجاد چنین سازمانی را موجب شدند بسیار قابل تأمّل می باشند كه عمده ترین آن ها عبارتند از:۴۵ نیاز به همبستگی و تفاهم بین كشورهای اسلامی از سوی مسلمانان و دولت های اسلامی، شكست اعراب در جنگ ۶ روزه با اسرائیل (ماه ژوئن ۱۹۶۷) و رویداد تلخ آتش سوزی عمدی در «مسجدالاقصی» (۱۸ اوت ۱۹۶۹ / ۳۰ مرداد ۱۳۴۸) كه در واقع، آغاز یك توطئه حساب شده از سوی اسرائیل علیه مقدّسات جهان اسلام بود. بدین روی، ایجاد «سازمان كنفرانس اسلامی» در واقع، واكنش و پاسخ به افكار عمومی دنیای اسلام بود.
● ارزیابی عملكرد سازمان كنفرانس اسلامی
منشور «سازمان كنفرانس اسلامی» اصول سیاسی مشتركی تصویر می كند كه نه تنها در كشورهای اسلامی، بلكه در جامعه جهانی تعهدی به آن ها وجود دارد. تنها وجه متمایز سازمان مبتنی بودن كاركرد آن بر دین به عنوان عامل فرامنطقه ای است. در حقیقت، منشور سازمان نوعی ارزش تأكیدی یا بیانی دارد; یعنی بر محتوای حقوق متعارف و منشور سازمان ملل تأكید می كند.
«سازمان كنفرانس اسلامی» تاكنون تلاش هایی را در سطح بین المللی، بخصوص دنیای اسلام، انجام داده است. با ایجاد كمیته ها و مراكز تخصصی متعدد در ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، علمی و همچنین زمینه های اقتصادی، قدم هایی برداشته است كه در صورت تأمین بودجه آن ها، قادر است بسیاری از مشكلات جهان اسلام را حل كند.
در آخرین كنفرانس سران كشورهای اسلامی (دسامبر ۱۹۹۷ م / آذر ۱۳۷۶ ش) در تهران، بر مشاركت بین المللی تأكید شد، در این جلسه، از شركت دبیر كل سازمان ملل (كوفی عنان) در كنفرانس «عزّت، گفت وگو ومشاركت» استقبال گردید و بر اصلاح سازمان ملل، بخصوص شورای امنیت، جایگاه مؤثرتر و عالانه تر مجموعه اعضای «سازمان كنفرانس اسلامی» در بخش های سازمان ملل، به ویژه شورای امنیت، تأكید شد. همچنین مشاركت مؤثر و سازنده كشورهای اسلامی (۵۴ كشور مسلمان) در اداره بین المللی برای حفظ صلح و امنیت بین المللی و برقراری نظام نوین جهانی بر اساس برابری، عدالت و ارتقای امور اخلاقی و ارزش های الهی ضروری اعلام گردید.
از مهم ترین كارهای سازمان كنفرانس اسلامی، تدوین «اعلامیه حقوق بشر اسلامی» است كه یك مقدّمه و ۲۵ ماده دارد و در سال ۱۹۹۰ م / ۱۳۶۹ ش به تصویب رسید. این جدیدترین و رسمی ترین اعلامیه حقوق بشر اسلامی به شمار می آید و در واقع، تلاشی از سوی جهان اسلام برای نشان دادن هویّت اسلامی خود در سطح بین المللی. این اعلامیه بیانگر دیدگاه اسلام در مورد حقوقی است كه افراد انسانی می توانند از آن بهره مند باشند و حكومت ها باید آن را تضمین نمایند.
این اعلامیه نوآوری هایی دارد كه جای آن ها در حقوق بشر غربی، خالی است. بارزترین مشخصه اعلامیه حقوق بشر اسلامی ربط دادن حقوق بر مبنای شرعی و اسلامی و قید «عدم مخالفت آن با احكام شرعی» است. همچنین بر فراهم آوردن محیط معنوی و دینی تأكید دارد.۴۶
البته یاداوری جنبه های مثبت «سازمان كنفرانس اسلامی» هرگز به معنای تأئید همه عملكردهای آن نیست.
آنچه گفته آمد، جنبه نظری دارد. در عمل، این سازمان توفیق چندانی نداشته است. علل عدم موفقیت نسبی آن را می توان در موارد ذیل خلاصه كرد:
الف) فقدان ابزار كارامد و ساختار «سازمان كنفرانس اسلامی» برای اجرای تصمیمات متخذه در این سازمان. امید است تأسیس و گسترش «دیوان بین المللی دادگستری اسلامی» بتواند این ضعف ساختاری را جبران كند.
ب) جناح بندی ها و نفوذ اقتصادی برخی از دولت های عربی مانند عربستان، كویت، امارات متحده عربی و لیبی از طریق مشاركت فعّال در «بانك توسعه اسلامی» و پرداخت بموقع و كامل حق عضویت این كشورها، موجب افزایش نفوذ آن ها شده در روند فعالیت سازمان و تصمیمات سیاسی و نحوه اعطای وام تأثیر منفی بر جای گذاشته است. همچنین صف آرایی نیروها در برابر هم موجب گردیده است نیروها در جهت خنثی كردن یكدیگر صرف شوند تا در جهت تأمین اهداف اصلی منشور سازمان كنفرانس اسلامی.
در عین حال، در صورت تقویت جهات مثبت سازمان و رفع نقایص آن، می توان به این نهاد بین المللی اسلامی برای تأمین اهداف كشورهای اسلامی امیدوار بود.
۲) روابط بین المللی جهان اسلام پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران
۲ـ۱) اهمیت انقلاب اسلامی ایران
انقلاب اسلامی ایران یكی از بزرگ ترین رخدادهای تاریخ قرن معاصر به شمار می رود كه با پیروزی آن در بهمن ۱۳۵۷ ش به رهبری امام خمینی(قدس سره)شخصیت ممتاز و برجسته روحانی و برپایی حكومت اسلامی تاریخ اسلام، وارد مرحله نوینی شد; سیر قهقرایی و حركت انحطاطی جهان اسلام تا حدودی متوقّف گردید و دنیای اسلام ادراك تازه ای از اهداف و منزلت خود پیدا كرد. از این رو، نه صرفاً به عنوان ضرورت ملّی، بلكه به مثابه رسالت جهانی، شناخت درست پدیده انقلاب اسلامی و بازشكافی عمیق زمینه ها و اهداف آن ضروری می نماید.
جهان ادعا می كند كه از پیروزی و پویایی انقلاب اسلامی غافلگیر شده است. اولین واكنش دشمنان اسلام این بوده است كه با عناوینی از قبیل «اسلام تندرو و ستیزه گر»، «نوظهور» و «انقلابی» اعتبار اسلام را مخدوش كنند. اما این اوصاف بر اسلامی كه قرآن مطرح می كند، منطبق نیستند.
اسلام حركتی نیست كه مسلمانان آن را ابداع كرده باشند، بلكه جنبشی است الهی كه از سوی خداوند برای هدایت انسان ها نازل شده و در بستر تاریخ، همگام با پیشرفت انسان به طور جدایی ناپذیر توسعه یافته است. انبیای الهی و آخرین آن ها، محمّدبن عبداللّه(صلی الله علیه وآله) این رسالت را به اتمام رسانیدند. از آن پس، این حركت اسلامی به پی روی از آن الگوی كامل در جهت تحقق نتیجه آن (حكومت اسلامی) تلاش نموده است. منتهی، در دوره ای مسلمانان، بخصوص حاكمان جهان اسلام، از مسیر و شیوه مستقیم این حركت پویا غافل ماندند كه نتیجه آن پیدایش اسلام تسلیم پذیر و سازش كار بود. حركت های انقلابی مقطعی ـ چنان كه گذشت ـ به دلایل متعدد داخلی و خارجی، چندان نتیجه بخش نبودند. اما انقلاب اسلامی ایران به طور اعجازآمیزی حلقه وصل گم شده میان این رسالت الهی و خط مشی آن را باز گردانید و نتیجه ای كه متروك مانده بود، تجلّی پیدا كرد.
انقلاب اسلامی ایران معمار ایجاد حكومت اسلامی است كه در قریب هزار سال گذشته سابقه نداشت و اولین حكومت از این نوع است. رهبری این انقلاب را مردی به عهده داشت كه در هیچ شرایطی تعهد خود را در قبال اسلام و مسلمانان نادیده نگرفت. اجتهاد امام خمینی(قدس سره)بر طبق روش اصولیان، چنان عمل نمود كه عملا شكاف بین مذاهب شیعه و سنّی را در امور حكومتی و سیاسی پر كرد و نیروی جدیدی در جنبش جهان اسلام در سراسر جهان به وجود آورد و انتظارات مسلمانان را در مورد آینده امّت اسلامی بالا برد.
«بنابراین، شك نباید كرد كه انقلاب اسلامی ایران از همه انقلاب ها جداست، هم در پیدایش و هم در كیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام، و تردیدی نیست كه این یك تحفه الهی و هدیه غیبی بوده كه از جانب خداوند منّان بر این ملت مظلوم و غارت زده عنایت شده است.»۴۷ثمره انقلاب اسلامی «جمهوری اسلامی ایران» است كه چنین تعریف شده:
جمهوری اسلامی ایران نظامی است بر پایه ایمان به:
۱) خدای یكتا (لااله الا اللّه) و اختصاص حاكمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر او;
۲) وحی الهی و نقش بنیادین آن در بیان قوانین;
۳) معاد و نقش سازنده آن در سیر تكاملی انسان به سوی خدا;
۴) عدل خدا در خلقت و تشریع;
۵) امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلامی;
۶) كرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسؤولیت او در برابر خدا كه از راه:
الف) اجتهاد مستمر فقهای جامع شرایط براساس كتاب و سنّت معصومین(علیهم السلام);
ب) استفاده از علوم و فنون و تجارب پیشرفته بشری و تلاش در پیشبرد آن ها;
ج) نفی هرگونه ستمگری و ستم كشی و سلطه گری و سلطه پذیری، قسط و عدل و استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و همبستگی را تأمین می كند.۴۸
۲ـ۲) اصول سیاست خارجی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
پایه ریزی روابط خارجی نظام اسلامی ایران را باید در خطابه ها و مصاحبه های امام خمینی یا بنیانگذار نهضت، در سال های انقلاب، به ویژه در هنگامه سقوط نظام شاهنشاهی ردیابی كرد. ایشان در آن دوران، بر معیارهایی تكیه نمود كه پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی تجلّی پیدا كردند. اصولی كه تحرّك تازه ای در روابط بین الملل جهان اسلام به وجود آوردند عبارتند از:
الف) نفی هرگونه سلطه جویی و سلطه پذیری۴۹
امام خمینی(قدس سره)، همواره بر اصل سیاست «نه شرقی، نه غربی» تأكید داشت تا همه حركت های نظام باید از آن اصل رنگ بگیرند.
مفهوم سیاست «نه شرقی، نه غربی» نفی سلطه اجانب است، نه قطع رابطه با كشورهایی كه به نحوی در این تقسیم بندی ها قرار دارند. پیام تاریخی امام به گورباچف بهترین گواه بر این مدعاست.۵۰ سیاست «نه شرقی، نه غربی» با عنایت به خاستگاه زمانی آن۵۱، از مصادیق اصل نفی سبیل بوده، مبنای قرآنی دارد. ۵۲ امام خمینی(قدس سره) در مواردی ـ چه پیش و چه پس از پیروزی انقلاب ـ مستندات این شعار را از قرآن بیان كرد.۵۳ علاوه بر این اصل «نفی سبیل» یكی از مبانی حقوق بین الملل اسلامی است كه همه عالمان اسلامی بر آن اتفاق دارند.۵۴
رهبری انقلاب حكومت اسلامی را چنان هدایت نمود و این شعار در تار و پود نظام به گونه ای نفوذ كرد كه حذف آن مساوی با تبدیل نظام تلقّی می گردد. در آثار امام خمینی(قدس سره) بیش از سی صد بار به مضمون هایی بر می خوریم كه اصل «نه شرقی، نه غربی» را در دل خود دارند. و بیش از دویست بار واژه استقلال را، كه از بُعدی دارای همان معناست، می توان دید.۵۵ تأكید ایشان بر این اصل به این دلیل بود كه سیاست «نه شرقی، نه غربی» اصلی است كه راهبرد نظام بر آن مبتنی است، نه این كه یك شعار سیاسی باشد. اصل مزبور در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به عنوان اصل سیاست خارجی مطرح است.۵۶
امام خمینی(قدس سره) احیاگر اصل نفی سلطه اجانب (سیاست «نه شرقی، نه غربی» ـ در وصیت نامه اش نیز بر این اصل تأكید نمود: «وصیت من به وزرای خارجه در این زمان و زمان های بعد آن است كه مسؤولیت شما بسیار زیاد است، چه در اصلاح و تحوّل وزارتخانه ها و سفارتخانه ها، چه در سیاست خارجی، حفظ استقلال و منافع كشور در روابط حسنه با دولت هایی كه قصد دخالت در امور كشور ما را ندارند و از هر امری كه شائبه وابستگی با همه ابعادی كه دارد، به طور قاطع احتراز نمایید و باید بدانید كه وابستگی در بعضی امور، هرچند ممكن است ظاهر فریبنده ای داشته باشد و یا منفعت و فایده ای در حال داشته باشد، لكن در نتیجه، ریشه كشور را به تباهی خواهد كشید.»۵۷
اصل مزبور این اندیشه ناب اسلامی را در ذهن متبادر می سازد كه دست یابی به كمالات و ارزش های متعالی با گرایش به شرق وغرب امكان پذیرنیست،۵۸بلكه ایمان اسلامی و اراده ملّی چاشنی رهایی از هرگونه وابستگی و عامل پیشرفت هستند.
ب) احیای اندیشه «امت اسلامی»
اندیشه «امّت اسلامی» مبنای قرآنی دارد ۵۹و احیای آن می تواند عظمت از دست رفته مسلمانان را به جهان اسلام بازگرداند. انقلاب اسلامی ایران، كه حركتی برای پیروزی تمامی مستضعفان بر مستكبران است، در صدد احیای اندیشه امّت اسلامی در جهان است. قانون اساسی آن با توجه به محتوای اسلامی كه دارد، زمینه تداوم این انقلاب را در داخل و خارج كشور فراهم می كند; به ویژه در گسترش روابط بین المللی با دیگر نهضت های اسلامی و مردمی می كوشد تا راه تشكیل امّت واحد جهانی را هموار كند و استمرار مبارزه در نجات ملت های محروم در جهان قوام یابد.
«به حكم آیه كریمه «اَنّ هذه اُمتَّكُم اُمَّهًٔ واحدهًٔ و انَا ربَكُّم فاعبدون» (انبیاء: ۹۲) همه مسلمانان یك امّت اند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست كلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و كوشش پیگیر به عمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد.»۶۰
تنظیم سیاست خارجی كشور براساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان جهان و حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان از وظایف جمهوری اسلامی است.۶۱
امام خمینی(قدس سره) احیاگر اندیشه امّت اسلامی در وصیت نامه سیاسی ـ الهی اش چنین می نویسد: «... و وصیت من به ملت های كشورهای اسلامی است كه انتظار نداشته باشید كه از خارج كسی به شما در رسیدن به هدف، كه آن اسلام و پیاده كردن احكام اسلام است، كمك كند; خود باید به این امر حیاتی كه آزادی و استقلال را تحقق می بخشد، قیام كنید... او از مسلمانان می خواهد كه از نژادپرستی پرهیز كنند، چه این كه اسلام آنان را برادر خوانده است و تأكید می كند اگر این برادری دینی و ایمانی با همّت ملت ها و دولت ها و با تأیید خداوند متعال روزی تحقق یابد، خواهید دید كه بزرگ ترین قدرت جهان را مسلمین تشكیل می دهند.»۶۲
ج) حمایت از مبارزات حق طلبانه
حمایت از مبارزات حق طلبانه ملت های تحت ستم و نجات آنان از اهداف انبیای الهی(علیهم السلام) است. اسلام در این خصوص، توجه خاصی مبذول داشته است. قرآن كریم پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله)را این گونه معرفی می كند: «لیضعَ عنهم اِصرهم و الاغلالَ الّتی كانت علیهم» (اعراف: ۱۵۷); از دوش آنان قید و بندهایی را كه برای شان بوده است بر می دارد.
از مهم ترین قید و بندها، وجود قدرت های ستمگر است كه باید نفی گردند. در قانون اساسی، بر این امر تأكید شده است: «جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در كل جامعه بشری را آرمان خود می داند و استقلال و آزادی و حكومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می شناسد. بنابراین، در عین خودداری كامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملت های دیگر، از مبارزه حق طلبانه مستضعفین در برابر مستكبرین، در هر نقطه از جهان حمایت می كند.»۶۳
د) توجه به حقوق اقلیت های دینی
از اصولی كه در نظام جمهوری اسلامی ایران مورد تأكید قرار گرفته، تأمین حقوق همه جانبه افراد، از زن و مرد، ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون، رفع تبعیض های ناروا و ایجاد امكانات عادلانه برای همه در تمامی زمینه های مادی و معنوی است.۶۴ در چنین نظامی، اقلیّت های دینی می توانند با كمال آرامش زندگی كنند. در قانون اساسی، حقوق اقلیّت های دینی چنین آورده شده است: «ایرانیان زرتشتی، كلیمی، مسیحی تنها اقلّیت های دینی شناخته می شوند كه در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوالات شخصیه و تعلیمات دینی، بر طبق آیین خود عمل می كنند.»۶۵
هـ ) رابطه صلح آمیز با دولت های غیرمتحارب
در قانون اساسی، بر داشتن رابطه نیكو با كشورهایی كه قصد سلطه و دخالت در امور ایران ندارند، تأكید شده است: «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس... روابط صلح آمیز متقابل با دول غیرمتحارب استوار است.۶۶
در جای دیگر تأكید می كند: «به حكم آیه شریفه "لایَنهاكم اللّهُ عن الذینَ لم یُقاتلوكم فی الدین و لم یُخرجوكم مِن دیارِكم أن تبرّوهم و تُقسطوا اِلیهم اِن اللّهَ یُحِبُّ المُقسطین" (ممتحنه: ۸); دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان مؤظفّند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت كنند. این اصل در حق كسانی اعتبار دارد كه بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطئه و اقدام نكنند.»۶۷
آنچه گفته شد، آرمان های انقلاب اسلامی ایران است كه در قانون اساسی آن آمده، اما در عرصه عمل، گذشت زمان نشان خواهد داد كه چگونه و تا چه حد آرمان های مزبور عملی خواهند شد; چه این كه همواره شكاف عمیقی بین گفتار و كردار یا نظریه و عمل در عملكردهای بشر و دولت های بشری وجود داشته است. توفیق انقلاب اسلامی ایران در گرو پر كردن این شكاف و از بین بردن فاصله بین گفتار و كردار است. آنچه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است، بدون شك اساس و منشأ قرآنی دارد، اما مهم تر از آن تطبیق و عمل كردن محتوای قانون اساسی است كه رسالت پیامبرگونه ای می طلبد تا كاروان انقلاب اسلامی به سر منزل مقصود برسد.
نویسنده:عبدالحكیم سلیمی
پی نوشت ها
۱ـ محمد ابراهیمی وعلی رضاحسینی، اسلام و حقوق بین الملل عمومی، تهران، سمت ،۱۳۷۲، ج ۱، ص ۵۱.
۲ـ مارسل بوازار، اسلام و جهان امروز، ترجمه مسعود محمد، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۹، ص ۲۰۲ـ ۲۰۴.
۳ـ عباسعلی عمید زنجانی، فقه سیاسی، چ دوم، تهران، امیركبیر، ۱۳۷۳، ج ۳، ص ۱۲۷ـ ۱۳۲.
۴ـ محمد بن هشام، السیرهٔ الّنبویهٔ، لبنان، داراحیاء التراث العربی، ۱۹۸۵، ج ۲، ص ۱۴۷ ـ ۱۵۰ / عزالدین بن الاثیر، الكامل فی التاریخ، الطبعه الرابعه، بیروت داراحیاءالتراث العربی،ج۱،ص۵۸۴.
۵ـ «معاهده (مهادنه): قرارداد مبنی برترك جنگ برای مدت معیّن»: ر.ك. محمدحسین نجفی، جواهرالكلام، بیروت، داراحیاء ا۶ـ محمدبن هشام، پیشین، ج ۳، ص ۳۳۱ـ ۳۳۴.
۶- اث العربی، بی تا، ج ۲۱، ص ۲۹۱.
۷ـ احمد بلادزی، فتوح البلدان، ترجمه محمّد توكّل، نشر نقره، ۱۳۶۷، ص ۹۹.
۸ـ ر.ك: محمدبن هشام، پیشین، ج ۴، ص ۲۵۴ / عزالدین ابن اثیر، پیشین، ص ۵۹۴ ـ ۵۹۱ / علی احمدی میانجی، مكاتیب الرسول، طهران، دارالحدیث الثقافیه، ۱۴۱۹ هـ ق، الجزء الثانی، ص ۳۱۵ ـ ۵۰۸/ محمد حمیداله، مجموعهٔ الوثائق السیاسیهٔ للعهد النبوی و الخلافهٔ الّراشده، بی جا، دارالنفاس، ۱۴۰۷.
۹ـ گوستاولوبون، تمدّن اسلام و عرب، ترجمه سید هاشم حسینی، تهران، اسلامیه، ۱۳۷۴، ص ۵۷ـ ۱۶۳.
۱۰ـ عباسعلی عمید زنجانی، پیشین، ج ۳، ص ۱۳۵.
۱۱ـ عباسعلی عمید زنجانی، پیشین، ج ۳، ص ۱۳۵.
۱۲ـ نهج البلاغه،محمددشتی،قم،آل طه،۱۳۷۹،خ ۱۸،ص ۲۰۲.
۱۳ـ روح اللّه الموسوی خمینی، ولایت فقیه، مؤسسه تنظیم نشر و آثار امام خمینی، ۱۳۷۳، ص ۲۵ـ۲۶.
۱۴ـ سلسله بنی امیّه با روی كار آمدن معاویه در سال (۴۱ هـ.ق) آغاز، و در سال (۱۳۲ هـ.ق) با قتل مروان منقرض شد.
۱۵ـ این گفته مطابق نظر اهل سنّت است. به اعتقاد شیعه، حضرت علی(علیه السلام)جانشین و خلیفه بلافصل پیامبر اكرم می باشد. ر.ك: احمد امینی، الغدیر فی الكتاب و السنهٔ و الأدب، چ دوم، تهران، اسلامیه، ۱۳۶۶.
۱۶ـ مجید خدوری،جنگ و صلح در قانون اسلام، تهران، اقبال و شركاء، ۱۳۳۵، ص ۳۲۴.
۱۷ـ همان، ص ۳۳۴ (پاورقی)، به نقل از: اعتمادالسلطنه، حجهٔ السعادهٔ فی حجهٔ الشهادهٔ، به شرح مندرج در هادی المحققین، فلسفه شهادت یا رمز محبت، شیراز، گلستان، ۱۳۷۴.
۱۸ـ مجید خدوری، پیشین، ص ۳۲۵ / ص ۳۳۳ (پاورقی).
۱۹ـ مجید خدوری، پیشین، ص ۳۲۵ / ص ۳۳۳ (پاورقی).
۲۰ـ سلسله عبّاسیان از سال (۱۳۲ هـ.ق) با روی كار آمدن عبدالله سفّاح آغاز شد و در سال (۶۵۶ هـ.ق) با كشته شدن معتصم به پایان رسید.
۲۱ـ علی مسعودی، التنبیه و الأشراف، قاهره، ۱۹۳۸ م / ۱۳۵۷ هـ ، ص ۱۶۰ـ ۱۶۶.
۲۲- مجید خدوری، پیشین، ص ۳۷۱ (سخن مترجم)/ ص ۳۶۸ ـ ۳۷۱.
۲۳ـ مجید خدوری، پیشین، ص ۳۷۱ (سخن مترجم)/ ص ۳۶۸ ـ ۳۷۱.
۲۴ـ برناردلوئیس، نخستین مسلمانان در اروپا، ترجمه م .قائد، تهران، نشر مركز، ۱۳۷۴، ص ۸۲ / حمید بهزادی، «روابط بین المللی اسلام در دوره امپراتوری عثمانی»، نشریه دانشكده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه تهران، ش ۱۲، (زمستان ۱۳۵۱)، ص ۱۱۶ و ۱۱۷.
۲۵ـ مجید خدوری، پیشین، ص ۴۰۷ـ۴۱۱.
۲۶ـ عباسعلی عمید زنجانی، پیشین، ج ۳، ص ۱۴۱.
۲۷ـ ر.ك: به نقل از: جیمس لوریمر، مؤسسات حقوق ملل، چاپ ادنبورك، ۱۸۸۳، ج ۱، ص ۱۰۱، مجید خدوری، پیشین، ص ۴۲۳.
۲۸ـ همان، ص ۱۲ و ص ۴۲۴.
۲۹ـ آل عمران: ۶۴.
۳۰ـ برای اقداماتی كه منجر به انحلال خلافت شد، ر.ك: اِ ـ جی. توین بی، مطالعه در امور بین المللی سال ۱۹۲۵، (چ لندن به سال ۱۹۲۷) ج۱،ص ۸۱ ـ ۹۰.
۳۱ـ برای اقداماتی كه منجر به انحلال خلافت شد، ر.ك: اِ ـ جی. توین بی، مطالعه در امور بین المللی سال ۱۹۲۵، (چ لندن به سال ۱۹۲۷) ج۱،ص ۸۱ ـ ۹۰.
۳۲ـ ر.ك: سیداحمد موثّقی، جنبش های اسلامی معاصر، تهران، سمت، ۱۳۷۴ / نورمن اندرسون، تحولات حقوقی جهان اسلام، ترجمه فخرالدین اصغری و دیگران، دفترتبلیغات اسلامی،۱۳۷۶.
۳۳ـ عباسعلی عمید زنجانی، پیشین، ج ۳، ص ۱۴۲.
۳۴ـ ر.ك: برنارد لوئیس، پیشین، ص ۸۲ به بعد / حمید بهزادی، پیشین.
۳۵ـ سیداحمد، موثقی، پیشین ص ۲۵۸
۳۶- سیداحمد، موثقی، پیشین، ص ۲۶۴
۳۷- سیداحمد، موثقی، پیشین، ص ۲۶۶
۳۸- سیداحمد، موثقی، پیشین، ص ۲۳۶
۳۹- سیداحمد، موثقی، پیشین، ص ۲۷۶ به بعد.
۴۰ـ كلیم صدیقی، مسائل نهضت های اسلامی، ترجمه هادی خسروشاهی، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۵، ص ۱۴۲.
۴۱ـ نورمن اندرسون، پیشین، ص ۲۴۳ به بعد.
۴۲ـ مجید خدوری، پیشین، ص ۴۴۶، (گفتار مترجم)
۴۳ـ فرزاد ممدوحی، سازمان سازمان كنفرانس اسلامی، چ دوم، تهران، وزارت امورخارجه، ۱۳۷۵، ص ۲۱.
۴۴ـ منشور سازمان كنفرانس اسلامی، ماده دوم، قسمت الف.
۴۵ـ ر.ك: فرزاد ممدوحی، پیشین، ص ۶ ـ ۱۳.
۴۶ـ ر.ك: مواد ۳، ۷، ۱۲، ۲۰، بند ب ماده ۱۱ (راجع به محو استعمار); بند الف ماده ۱۷ و بند الف ماده ۱۸ (راجع به فراهم آوردن محیط معنوی و دینی).
۴۷ـ روح اللّه خمینی، صحیفه امام; وصیتنامه سیاسی ـ الهی امام خمینی، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱۳۶۸، ص ۱۰.
۴۸ـ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل دوم.
۴۹ همان، اصل ۱۵۴: «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هرگونه سلطه جویی و سلطه پذیری، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی كشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت های سلطه گر در روابط صلح آمیز با دول غیر متحارب است.
۵۰ـ پیام تاریخی امام خمینی به گورباچف(۱۰/۱۰/۱۳۶۷) برای دعوت او به اسلام.
۵۱ـ دهه هشتاد «جهان دو قطبی به سركردگی امریكا و شوروی».
۵۲ـ نساء: ۱۴۱.
۵۳ـ در پیام راجع به تحریم لایحه كاپیتالاسیون (۴/۸/۱۳۴۳) و در پیام (۱۴/۸/۵۷) راجع به تبلیغات اجانب.
۵۴ـ ر.ك.به: اصل «نفی سبیل» در همین رساله.
۵۵ـ دفتر مطالعات سیاسی ـ بین المللی وابسته به وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، مخاطبین در وصیتنامه سیاسی ـ الهی امام خمینی، ۱۳۷۱ ص ۶۰.
۵۶ـ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل ۱۵۲ و ۱۵۳، اصل ۴۳، بند ۸.
۵۷ـ روح اللّه، خمینی، پیشین، ص ۳۲.
۵۸ـ بقره: ۱۷۷.
۵۹ـ «أن هذهِ اُمَّتكُم امّهًٔ واحدهًٔ»، این است امّت شما كه امّت یگانه است. (انبیاء:۹۲)
۶۰ـ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل یازدهم.
۶۱ـ همان، اصل سوم، بند ۱۶.
۶۲ـ روح اللّه موسوی خمینی، پیشین، ص ۳۳.
۶۳ـ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل ۱۵۴.
۶۴ـ همان، اصل سوم، بند ۱۴.
۶۵ـ همان، اصل ۱۳. برای اطلاعات بیش تر ر.ك. همان، اصل ۱۴، ۲۶، ۶۴ و ۶۷.
۶۶ـ همان، اصل ۱۵۲.
۶۷ـ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل ۱۴.
منبع:ماهنامه معرفت
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید