سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


خط خطی روی اعصاب


خط خطی روی اعصاب
● «پارك وی» فریدون جیرانی
اگر فیلم «قرمز» ساخته فریدون جیرانی را دیده اید، چندان مشتاق دیدن فیلم تازه او «پارك وی» نباشید، چون این فیلم همان قرمز است كه چند سال بزرگتر! شده و به نسبت پیشرفت كرده و پر و بال گرفته است.
قصه رابطه عاطفی دو نفر كه یكی از آنها جنون دارد یا دیوانه است. در فیلم «قرمز»، فروتن و خواهرش همسر فروتن را در زیرزمین شكنجه می دهند، در «پارك وی» هم كوهیار و فلور مادر كوهیار، رها همسر او را شكنجه می دهند. «پارك وی» تلاش می كند تصویری باشد از خشونت و ترس، اضطراب و جنونی كه در یك انسان رخنه كرده و این رخنه كردن بی دلیل نیست.
در ابتدای فیلم بر حسب یك اتفاق در رانندگی «كوهیار» و «رها» با هم آشنا می شوند، كوهیار و فلور به خواستگاری رها می آیند و پدر و مادر ناتنی رها با این ازدواج موافقت می كنند، بدون این كه به خوبی در مورد كوهیار تحقیق كنند. نخستین شام پس از ازدواج، سیمین مادر ناتنی رها كه روانشناس است، متوجه رفتار غیر معقول و معمول كوهیار می شود و به سلامت روان او شك می كند، از همین جاست كه این شك در مخاطب هم ایجاد می شود.
در ادامه رفتارهای معمول یك زوج را شاهدیم (البته یك زوج سرمایه دار!) تا این كه سنگ زدن به شیشه پنجره را می بینیم و سپس سكانس تمرین تئاتر به وسیله رها و كارهای نامعقول كوهیار و حرف های نامربوط او، تا این كه بعد از قفل كردن در روی رها او هم كم كم متوجه می شود رفتارهای كوهیار چندان منطقی نیست، از این جا به بعد فیلم وارد مرحله ای می شود كه فقط شكل هایی از خشونت و آزارهای انسانی را نشان می دهد.
آزارهایی كه شكل های نادری دارند و پرداختن به آنها در جامعه فعلی ما باید چندباره مورد بررسی قرار بگیرد. اگرچه جای چنین گونه ای در سینمای ما خالی است، اما آیا نباید به آسیب های این گونه سینمایی در شرایط جامعه فكر كرد.
تصویر كتك زدن با كمربند (كه البته تازه هم نیست)، كوبیدن چوب به فرق سر همسر و بیهوش كردن او، كشتن با تبر و خون مثل فواره از بدن بیرون ریختن، با ساطور انگشت های یكی را قطع كردن، با چاقو دست همسر را سوراخ كردن، همه این ها ممكن است در یك فیلم ایرانی تاكنون این گونه اجتماع نداشته اند، اما قرار است این فیلم كدام بخش و لایه جامعه را تعریف كند. اگرچه وقتی به آسیب شناسی دیوانگی یا جنون «كوهیار» می رسیم و زنی كه لال است، چگونگی اتفاق های زندگی كوهیار را برای پلیس تعریف می كند، می بینیم به خوبی پیشینه قابل توجهی از او برای مخاطب روشن می شود و این خود می تواند نكته قابل توجهی از نظر بررسی آسیب شناسانه یك شخصیت باشد.
در این سكانس زن خدمتكار می گوید: فلور زمان ازدواج با پدر كوهیار با دكتر روانشناس هم در رابطه بوده است و كوهیار این مسأله را می دانسته، فلور از بیمارستان روانبخشی خارج می شود و بعد از به دنیا آمدن كوهیار و هجده ساله شدن او، كوهیار هم به بیمارستان روانی می رود، خدمتكار می گوید، ۳ سال بعد از ازدواج فلور، همسرش از ایران می رود و فلور با آدم های زیادی رفت و آمد می كند، همین مسأله روی كوهیار تأثیرات زیادی می گذارد و شاید یكی از دلایل اصلی جنون او همین باشد.
در این بخش از فیلم و در دیالوگ های زن خدمتكار و پلیس، جیرانی شعارهایی می دهد كه برای تماشاگر غیر قابل باور است و دلیلش این است كه در آن وضع مخاطب نمی پذیرد این گونه برایش نتیجه گیری شود، مثلاً در خانه ای كه این رفتارها باشد یا نباشد نتیجه اش می شود این یا آن. فریدون جیرانی بهتر است تعالیم اخلاقی اش را نهفته در فیلم و تصاویرش به مخاطب نشان دهد نه بگوید، اما این خشونت چگونه در ذهن جیرانی شكل گرفته و آیا در آثار دیگرش هم می شود پیدا كرد، به عقیده من هم در قرمز و هم در ستاره بود و در ستاره است رد پاهایی از این خشونت دیده می شود.
در ستاره است زن و مرد معتاد با هم زندگی می كنند و زن، شوهر خود را كشته و همین رفتار جنون آمیز را می خواهد با «نیكی كریمی» نقش اول زن فیلم داشته باشد. در آن فیلم هم تصویر زمختی از خون آلود بودن صورت مرد معتاد كشته شده نشان داده می شود كه چندان لزومی هم نداشت. در «ستاره بود» خسرو شكیبایی زنی را كه عقیده دارد بازیگر فیلم «دختر لر» است و مرده در یك اتاق نگه داشته و از بازیگران و خبرنگاران می خواهد او را در قطعه هنرمندان خاك كنند، در آن جا هم بخشی از همین عشق و بخش بسیار ملایم تری از حبس كردن و ترساندن انسان ها نشان داده شده است.
فریدون جیرانی معتقد است فیلمش از نمونه های خارجی مثلاً آثاری از داریو آرجنتو فیلمساز ایتالیایی تأثیر گرفته است، ولی گویا «درخشش» اثر استنلی كوبریك تأثیر بیشتری بر ذهن جیرانی داشته است، بویژه جایی كه كوهیار با تبر به جان در اتاق رها می افتد، تداعی گر تبر زدن «جك نیكلسون» در فیلم درخشش است.
اگر موضوع این فیلم به مذاق مخاطب ایرانی چندان خوش نمی آید و حتی ممكن است پس زده شود، اما نمی شود این گونه سینمایی را بلوكه كرد. این فیلم تا چند ساعت اعصاب مخاطب را پس از فیلم در هم می ریزد و خط خطی می كند.
حسن گوهر پور
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید