پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


تفکیک دشوار خوب از بد


تفکیک دشوار خوب از بد
● مشخصات فیلم
▪ عنوان: «سوفی شول؛ آخرین روزها»
▪ كارگردان: مارك روتموند
▪ سناریست: فرد براینرز دورفر
▪ محصول: زایت گست فیلمز
▪ طول مدت: ۱۱۷ دقیقه
▪ بازیگران اصلی: جولیا ینتچ (در نقش سوفی شول)، الكساندر هلد (رابرت مور)، فابین هاین ریچ (هانس شول)، جوانا گاست دورف (السر گبل)، آندره هانیكه (دكتر رولاند فرایسلر)، فلوریان لستتر (كریستوفر پروبست)، یوهان سوم (الكساندر اسكمورل) و ماكسیمیلیان بروكنر (ویلی گراف)
درقلب و نقطه مركزی «شوفی شول؛ آخرین روزها» نمایی طولانی وجود دارد كه یك بازپرسی مفصل را در یك اداره پلیس در آلمان نازی در زمان جنگ جهانی دوم به تصویر می كشد. سؤال ها را رابرت مور (با بازی الكساندر هلد) مطرح می كند كه هر چند اینك یك افسر ارتش است، اما فیلم به ما می گوید فقط یك روستایی بوده كه به آرامی در سلسله مراتب حزب نازی بالا آمده است و اینك یك مدال ملی را كه نشانه میهن پرستی اوست بر سینه دارد.
كسی هم كه از او بازپرسی می شود، سوفی شول (با بازی جولیا ینتچ) است كه فیلم او را به عنوان دانشجوی رشته های بیولوژی و فلسفه به ما معرفی می كند. با این حال اتهام او این است كه در كمپ تحصیلی خود و همچنین در سطح شهر اقدام به پخش اطلاعیه هایی در ضدیت با آدولف هیتلر كرده و به انتقاد از رئیس دولت آلمان پرداخته است.
این نه یك كار «تریلر» (دلهره آور) بلكه یك روند و فرآیند پلیسی و بازپرسی متداول است و ما بیشتر اطلاعات موردنظرمان را پیش رو و در دسترس می بینیم. به نظر می رسد كه سوفی و برادرش هانس ( با بازی فابین هاین ریچ) محكوم اند و به سازمان «رز سفید» تعلق دارند و كار این نهاد زیرزمینی و پنهانی اقدام برضد هیتلر و افشای جنایات دولت نازی است و وظیفه خود می داند كه از هر كاری كه متوقف كننده جنگ جهانی دوم است استقبال و آن را اجرا كند و مانع تلاش نازی ها برای جهان گستری و تقویت خویش شود.
فیلم به ما می گوید كه سوفی و هانس در اصل می خواسته اند كه نامه ها و اطلاعیه ها را به نشانی افراد مورد نظر پست كنند، اما چون وقتی برای این كار نمانده است، اقدام به پخش آن ها در محل كمپ كرده اند و باز فیلم به ما می گوید كه سوفی شول و برادرش آدم هایی مذهبی (كاتولیك) و معتقد به اصولی هستند و كارهایشان در درجه اول براساس وجدان گروهی و وظایف اجتماعی صورت می گیرد.
آن ها انبوهی از اطلاعیه ها را در نقاط مختلف شهر جای می دهند و این پس از تمام شدن وظایف شان در این ارتباط در كمپ تحصیلی است. با این حال سرایدار خانه محل سكونت شان آنها را لو می دهد. از یك سو این سرایدار بتازگی به حزب نازی پیوسته و از جانب دیگر از دردسری كه انبارشدن این اطلاعیه ها بر روی هم و لزوم جمع آوری آنها برای او به وجود آورده، ناراضی است.
پس از آن است كه بازپرسی های مورد بحث از شول و برادرش شروع می شود، ولی نه در این صحنه ها و نه در صحنه های مربوط به حضور و ظلم نازی ها، خبری از مسائل دراماتیك ظاهری و تعلیق تصنعی نیست و نوعی واقعیت گرایی در كار و در تصاویر ارائه شده مشاهده می شود. كارگردانی با مارك روتموند بوده و نوشتن سناریو با فرد براینرز دورفر و آن چه این ویژگی ها و محسنات رابه فیلم بخشیده، این نكته است كه ماجرا براساس یك رویداد واقعی تدوین و ارائه شده و بیوگرافی و دست نویس های خود سوفی شول كه مرارت های او را شرح می دهد، مبنای كار قرار گرفته است.
متن بازجویی ها از سوفی شول در وزارت اطلاعات آلمان شرقی سابق باقی مانده بود و پس از سقوط دیوار برلین به دست دولت آلمان غربی افتاد كه با شراكت قسمت شرقی، كشور آلمان واحد را ساخت. اگر این فرض و صحت پرونده های جمع آوری شده از سوی گشتاپو و باقی ماندن آن در آلمان شرقی برای ۴۵سال بعدی را بپذیریم، باید یادآوری كنیم كه هر چه در این فیلم می بینیم و می شنویم عین واقعیت است . دراین صورت شول ساعت ها و روزهای هولناكی را گذرانده و روتموند در به تصویركشیدن آن توفیق لازم را داشته است، ولی این كار را بسیار خشك و بدون مبنا قراردادن احساس و جهت گیری آشكار صورت داده است.
شخصیت مور برای ساعت های مدید روبه روی ما و بهتر بگوییم رودرروی شول می نشیند و بارها از او سؤال می كند و سؤالات او متمركز برنحوه و ساعت های حضور او در كمپ تحصیلی است، ولی شول آرامش خود را از دست نمی دهد و مسلط و آرام جواب هایش را ارائه و مطرح می كند. اگر روی این سكانس چندبار تأكید و حتی مطلب را با وصف آن شروع كردیم، به دلیل تأثیرگذاری آن است. این توفیق به حدی است كه تماشاگر حس می كند نه ناظر صرف بلكه عضوی از هیأت ژوری بررسی كننده موضوع است. درعین حال بیننده ناخودآگاه (و شاید هم آگاهانه) مایل به تبرئه شدن شخصیت شول و رهاشدن او از زیر فشار و اتهامات است.
روتموند(لابد براساس همان مستندات موجود در دفتر گشتاپو) به ما می گوید كه یك فرایند طولانی قضایی برای بررسی پرونده به كار گرفته شده و حتی خصایل سنتی و عادی و رایج این امر نیز به اجرا گذاشته شده و تأكید او برروی این نكته كه حتی نازی ها هم مایل بودند براساس قانون خطاكاران را محاكمه كنند، جالب توجه می نماید و این امر تفكیك خوب از بد و ظالم از مظلوم را برای بیننده قدری دشوار می كند.
در نهایت حكم دادگاه كوچك بررسی كننده اتهام سوفی شول صادر می شود كه دال بر محكومیت وی است. و از آن جا كه حتی عنوان فیلم (آخرین روزها) حاكی از محكومیت و تمام شدن كار شول است، ما نباید متعجب شویم و از ابتدا باید برایمان قابل فهم و پیش بینی باشد. در عین حال آن چه جای تعجب دارد، این است كه ما با شنیدن حكم نهایی بازهم تكان می خوریم. اینجا خبری از فرجام خواهی و پژوهش و درخواست تجدید نظر و چیزهایی از این قبیل نیست.
بدتر از همه رواج این باور و جا افتادن این نكته در فیلم است كه این مأموران و افسران آلمان نازی فقط وظایف خود را انجام می داده اند و اگر شول و یا كسی را دادگاهی و در نهایت محكوم كرده اند، به دلیل انجام وظیفه و با چنین نیتی بوده است. واقعیت مشخص نیست، اما اگر اخبار و شایعات ماه های پس از اكران فیلم را مبنا بگذاریم، باید یادآور شویم كه بیوه رابرت مور توانسته بود پس از اتمام جنگ دوم از دولت آلمان و حكومت بعدی آن كشور مستمری و حقوق بازنشستگی شوهرش را دریافت كند و اگر چنین شده باشد، به این نتیجه می رسیم كه سوفی شول برای رسیدن به هدفی می جنگیده كه حتی بیشتر افرادجامعه با وجود نیاز به آن، توجه و اعتنای چندانی به آن نداشته اند، ما می دانیم و می فهمیم كه مور شخصیت شیطانی قصه است ، اما تصویری كه روتموند به ما ارائه می كند، او را فقط یك مأمور وظیفه شناس جلوه می دهد. مردی كه به او گفته اند قانون یعنی حفظ آلمان نازی و نظم یعنی برچیدن هرچیزی كه این امر را به خطر می اندازد.
تأكید كامل و مفرط بر روی سوفی شول چون فیلم در باره اوست، می تواند یك ایراد باشد، اما می توانید در ذهن خود به راحتی تصور كنید كه مشابه این قضایا می توانسته برای هریك از مخالفان دیگر دولت آلمان نازی هم روی بدهد. پرونده ها و شواهد موجود در مورد سوفی شول فراوان اما پیچیده و گنگ و به تبع آن ممكن برای رد و تكذیب كردن است. این كه او با تمام وجود تكذیب نمی كند و یا تكذیب هایش در پشت گوش های بسته مور توقف می كند، از بداقبالی خاندان شول است.
پدر سوفی و هانس در پایان و قبل از این كه آنها را برای اعدام ببرند، فرزندانش را برای مبارزه جویی شان و تلاش برای براندازی نازی ها تحسین می كند، اما این هم دلخوشی و پاداشی كوچك برای كسانی است كه یا در سازمان سیاسی شول در آن زمان فعال بوده اند (و اینك در قید حیات نیستند) و یا اینك به تماشای كار روتموند می نشینند و بارها از خود می پرسند كه چگونه اروپایی ها اجازه دادند آلمان آن ماشین جنگی را به راه بیندازد و دست به هر اقدامی برای تقویت خود بزند و فقط زمانی به فكر مقابله با آن افتادندكه دیر شده و ژرمن ها ماشین جنگی خود را روشن كرده بودند و امثال شول ها را نیز در هم می شكستند.
«سوفی شول» كه در اوایل سال ۲۰۰۶ در سطح جهان اكران و نامزد جایزه اسكار برترین فیلم «خارجی» (غیرآمریكایی ) سال شد، اینك در بیست و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر در تهران نیز به نمایش گذاشته شده است.
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید