جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


مشارکت پذیری اعضای خانواده


مشارکت پذیری اعضای خانواده
خانواده به عنوان نهادی اجتماعی، هسته نخستین پیوند اجتماعی انسان را بنیان می‏نهد و با تأمین مجموعه‏ای از نیازهای انسانی، عهده دار نقش‏‏ها و كاركردهای ویژه‏ای است. مشاركت پذیری اعضای خانواده به عنوان نیاز اجتناب ناپذیر عصر ما، همهٔ ابعاد انسانی را در سطوح مختلف فكری، عاطفی و رفتاری تحت پوشش قرار می‏دهد و در به ثمر رساندن اهداف خانواده حائز اهمیت است. فرآیند مشاركت پذیری از رویكردهای متفاوتی قابل تبیین است، اما نظام مند بودن كنش اجتماعی موجب می‏شود تا با بهره گیری از نظریه پارسونز، شرایط و موانع فرهنگی مشاركت پذیری اعضای خانواده بررسی شود.
صرفنظر از نقد و ابرامی كه متوجه نظام‏‏های كنشی مورد نظر پارسونز است، تأكید او بر نظام فرهنگی به عنوان نظامی مسلط و تعیین كننده، هم در توصیف مشاركت پذیری و هم در تحقیق و تثبیت آن واقعیتی انكارناپذیر است. تأثیرگذاری عقاید، باورها و ارزشهای دینی بر آرمانها و اهداف خانواده و مسئولیت پذیری اعضاء و تفاهم و توافق آنها، از عناصر كلیدی نظام فرهنگی جامعه اسلامی است كه موجب مشاركت پذیری اعضای خانواده می‏شود. از سوی دیگر ابهام نقش ها، فضای بی اعتمادی، بدبینی، حسادت، كینه توزی و نگاه جنسی محض به نقشهای همسری به عنوان موانع فرهنگی مشاركت پذیری اعضای خانواده محسوب می‏گردد.
خانواده به عنوان بنیادی ترین نهاد اجتماعی می‏تواند عمیق ترین تأثیرات روحی و روانی را در اعضایش ایجاد كرده و به نوبهٔ خود منشأ تحولاتی عظیم در جامعه باشد، جامعه نیز می‏تواند تغییرات اجتماعی را به درون خانواده سوق دهد. به طور نمونه جامعه‏ای كه روح استبداد در تمام كالبد نهادی آن جاری است، این چهرهٔ استبدادی در درون خانه نیز نمایان می‏شود و بالعكس، افرادی كه تعاملات خانوادگی آنها با استبداد و انزوا همراه است، روابط اجتماعی خود با دیگران را بر اساس چنین الگویی ترسیم می‏كنند.
صرفنظر از مدل آرمانی و ارزشی خانواده كه چهرهٔ تابناكی دارد، حركت تاریخی آن تحت تأثیر تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه، حركتی ناموزون در قوس صعود و نزول بوده و در شرایط كنونی كه موضوع مشاركت اجتماعی به عنوان یكی از رهاوردهای انقلاب اسلامی توجه همگان را به خود جلب كرده است، مشاركت پذیری اعضای خانواده به رویكردی اجتماعی و فراگیر تبدیل می‏شود و امید است تا این سوگیری مبارك به مدل آرمانی و الهی خود نزدیك شود.
اما سؤال اساسی آن است كه خانواده مشاركت پذیر از چه امتیازات و فوائدی برخوردار است؟ آیا مشاركت اعضای خانواده دامنهٔ خاصی دارد؟ از چه راههایی می‏توان اعضای خانواده را مشاركت پذیر نمود؟ موانع چنین مشاركتی چیست؟ … این تحقیق درصدد پاسخگویی به این سؤالات است.
● مفاهیم كلیدی
برخی از مفاهیم كلیدی و محوری این نوشتار نیازمند توضیح و تعریف است، لذا به اختصار سه مفهوم ذیل تعریف می‏شود:
۱) خانواده
جامعه شناسان تعاریف گوناگونی از خانواده ارائه داده اند كه دربردارندهٔ نقاط اشتراك و امتیاز مختلفی است. در این بخش به برخی از آنها اشاره می‏شود:
الف) تعــریف خانـواده با توجه به ملاك نهادی ـ ساختی؛
خانواده نهادی است كه در درون اجتماع كل قرار داشته و ارگانیسمی است كه ساختار آن بوسیله اجزاء تشكیل دهندهٔ آن حفظ می‏شود.
ب) تعریف ساختی ـ كاركردی خانواده؛
خانواده یكی از پاره نظام‏‏های مربوط به كل جامعه است كه انجام برخی از وظایف را به عهده دارد.
ج) تعریف خانواده با ملاك كنش و نقش؛
خانواده واحدی مركب از افرادی است كه دارای كنش متقابل و موقعیتی خاص هستند. این موقعیت بوسیله نقش‏‏ها معین می‏شود.
د) تعریف خانواده با ملاك رابطه؛
خانواده گروهی از افراد هستند كه با هم زندگی می‏كنند و رابطه خویشاوندی معینی بین آنها برقرار است.[۱]
تعاریف‏‏ فوق از دو جهت، محدودیت و نقصان دارد: یكی به لحاظ ملاكهای مورد توجه (كه ریشه در نوع جامعه مورد بررسی محقق و نیز چارچوب و مبانی نظری او دارد) و دیگری به لحاظ "مانع نبودن از اغیار" است. یعنی بسیاری از تعاریف، به طور دقیق معرف خانواده نیست، بلكه بیانی عام بوده و دیگر گروهها و نهادهای اجتماعی را نیز شامل می‏شود.
چنانچه در تعریف خانواده، همانند سایر مفاهیم اجتماعی، پیش فرضهای نظری و محیط اجتماعی دخیل باشد، می‏توان بر اساس اندیشه‏‏های اجتماعی اسلام و جامعه ایرانی و با توجه به نقشها و كاركردهای خانواده تعریف ذیل را ارائه نمود:
خانواده نخستین هستهٔ زندگی اجتماعی انسان است كه بنیان آن صرفاً قرارداد اجتماعی نیست، بلكه مبتنی بر نیازی فطری و برخاسته از عمق روح انسان است. نیاز به سكونت و آرامش روحی بین دو جنس مخالف از طریق عقد و قراردادی خاص، نخستین حلقه زندگی اجتماعی را شكل می‏دهد و وظایف و نقشهای ویژه‏ای را برای طرفین به ارمغان می‏آورد. این هسته اجتماعی با هسته‏‏های مشابه مربوط به خود(والدین و فرزندان و دیگر اقوام نسبی و سببی) پیوندی انسانی، عاطفی و حقوقی دارد.
طبق تعریف فوق، خانواده دارای ویژگیهای ذیل است:
۱) بر اساس یك نیاز فطری نه صرفاً جنسی تشكیل می‏شود؛
۲) تشكیل آن نیازمند عقد و قرارداد اجتماعی خاص است؛
۳) بین دو جنس مخالف (زن و مرد) بوجود می‏آید؛
۴) برای طرفین این قرارداد، وظایف و نقشهای خاصی ثابت است؛
۵) بین این هسته اجتماعی و دیگر هسته‏‏ها و اعضای خاص، رابطه ویژه‏ای وجود دارد و یك هسته مربوط به زندگی زناشویی در درون این شبكه خویشاوندی، دارای جایگاه و نقش‏‏های خاصی است.
۲) مشاركت پذیری
كلمه مشاركت[۲]در لغت به معنی شركت كردن است.[۳] در جامعه شناسی مشاركت به معنی حالت یا وضعی می‏باشد كه فرد به گروهی خاص تعلق داشته و سهمی‏در آن دارد. اما گاهی به معنی شركت فعالانه در گروه جهت به ثمر رساندن یك فعالیت اجتماعی است.[۴]
مشاركت به معنای نخست جامعه شناختی لازمه معنای دوم آن است، زیرا شركت فعالانه در اعمال اجتماعی زمانی پدید می‏آید كه فرد به گروهی خاص تعلق داشته و سهمی از آن برای خود قائل باشد. مقصود ما از واژه "مشاركت" دومین معناست كه مفهوم نخست را نیز دربردارد.
اصطلاح "مشاركت پذیری" به فرآیندی اشاره دارد كه افراد طی آن اقدام به عمل جمعی نموده یا رفتار خود را معطوف به تحقق هدفی مشترك نمایند.
۳) نقش اجتماعی[۵]
نقش، نوعی رفتار اجتماعی است كه فرد بر اساس الگوهای اجتماعی و فرهنگی گروه انجام می‏دهد. نقش تعیین كنندهٔ نحوه پاسخ گویی به انتظارات دیگران است و بر اساس پایگاه اجتماعی معین تعریف می‏شود.[۶]در یك گروه اجتماعی مثل خانواده، ممكن است هر یك از اعضاء نقش‏‏های مختلفی از قبیل نقش پدری، همسری، فرزندی، برادری و خواهری داشته باشند.
● ویژگی‌ها و نقش‏‏های خانواده
بطور كلی هر گروه اجتماعی و از جمله خانواده، دارای ویژگیها و نقش هایی است كه عدم توجه كافی به آنها باعث ارزیابی غلط و تحلیل نادرست آن گروه می‏شود. لذا قبل از ورود به بحث مشاركت پذیری اعضای خانواده، لازم است به این ویژگیها توجه شود:
۱) تعامل:
اعضای یك گروه با یكدیگر روابط متقابل دارند و رفتار هر عضو می‏تواند تأثیر بالقوه‏ای بر سایر افراد داشته، آنها را به عكس العمل مناسب وادارد. اعضای خانواده نیز چنین تعاملی با یكدیگر دارند.
۲) ساختار:
هر گروه دارای الگوهای نسبتاً پایدار در روابط خویش است و همین الگوها پایگاه افراد و نقش‏‏های آنها را مشخص می‏كند. ساختاری كه بر كلیت خانواده حاكم است، خط و مشی زندگی، نقشها و كاركردهای خانواده را نشان می‏دهد. مثلاً الگوی زندگی یك خانواده عشایری كوچ نشین، ترسیم كننده نقشها و كاركردهای خاصی است كه چه بسا با ساختار یك زندگی روستایی فرق می‏كند. بنابراین توجه به ساختار خانواده حائز اهمیت است.
۳) اندازه:
اندازه و قلمرو كمّی گروه در تعیین نقشها و وظایف گروه مؤثر است و تا اندازه آن مشخص نباشد، ساختار آن به درستی شكل نگرفته یا قابل شناسایی نیست. مثلاً خانواده گسترده به جهت افزایش كمیت آن، نسبت به خانوادهٔ هسته‏ای ساختار متفاوتی دارد.
۴) آرمان:
هر گروهی برای تحقق اهدافی بوجود می‏آید. اهداف موجودیت یك گروه را، آرمان آن گروه می‏نامند. نظر به اینكه آرمانها از تنوع و تكثر برخوردارند، لذا امتیاز گروه‏‏ها از یكدیگر به تمایز آرمانهای آنها می‏باشد. اهدافی كه موجب تشكیل، استمرار و پویایی خانواده در گستره كاركردهای آن می‏شود، آرمان خانواده را تشكیل می‏دهد. بدیهی است كه وحدت اهداف و آرمان باعث اشتراك خانواده‏‏ها می‏باشد. همانطور كه كثرت و تغیّر آن، وحدت و اشتراك ماهوی را از خانواده سلب می‏كند.
۵) همبستگی:
بر اساس میزان تعامل و اشتراك در آرمان، همگرایی و همبستگی ایجاد می‏شود و برای درك یك گروه باید میزان همبستگی و ارتباط اعضاء با یكدیگر را در نظر گرفت. مثلاً خانواده‏ای كه بر اساس آرمان مشترك بوجود آمده و از تعامل مقبولی برخوردار است، میزان همبستگی آن نسبت به خانواده‏ای كه فاقد چنین ویژگی می‏باشد، بیشتر است.
۶) تغییر:
گروه در معرض تغییر و دگرگونی قرار دارد. شناخت عوامل تغییر، عرصه‏‏ها و قلمرو آن و نیز تصمیم گیری در پذیرش مقدار تغییر، همگی متغیرهایی هستند كه یك گروه ممكن است با آن مواجه شود. خانواده هم از این ویژگی مستثنی نیست، اما گزینش عنصری جدید و تغییر در عرصه‏‏های مختلف خانواده بستگی به عواملی از قبیل آرمان، محیط طبیعی، ضرورت اجتماعی (از قبیل تقسیم كار اجتماعی بر حسب پیچیدگی ساختار جامعه) و … دارد.[۷]
شرح و تفصیل هر یك از این ویژگیهای ششگانه و تطبیق آنها بر خانواده، نیازمند مجال دیگری است، آنچه كه اینك مورد توجه است و برای هر خانواده‏ای اعم از شهری، روستایی و عشایری تعیین كننده و الزامی می‏باشد؛ عناصر تعامل، آرمان و همبستگی است. در جامعه و فرهنگ اسلامی، خانواده به گونه‏ای تلقی شده است كه آرمان، تعامل و همبستگی اعضای آن، وظایف و نقش‏‏های آن را ترسیم می‏كند. این آرمان مبتنی بر آرم‏‏های اعتباری نیست، بلكه از تلاش دوسویه بین دو جنس مخالف جهت رسیدن به آرامش درونی خبر می‏دهد، كه میوه‏ای چون محبت و مودت ببار می‏آورد: "و من آیاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا الیها و جعل بینكم مودهٔ و رحمهٔ… "[۸]"و از نشانه‏‏های اوست كه از جنس شما زوج هایی قرار داد تا با روی آوردن به او آرام گیرید و بین شما دوستی و رحمت برقرار كرد".
تعاملی كه این آرمان و سایر اهداف مورد نظر را تعقیب می‏كند بر پایه "میثاق غلیظ" استوار است. "… و اخذن منكم میثاقاً غلیظاً"[۹] در حالیكه از شما عهد موكدی گرفتند.
لازمه این شاخص معنوی آن است كه همه نقش‏‏ها و وظایف مربوط به زن و شوهر از عمق و غلظت برخوردار بوده و از صمیم قلب برخاسته باشد. همگرایی و همبستگی اركان اصلی خانواده یعنی زن و شوهر تا آنجا است كه هر كدام بدون دیگری فاقد پوشش لازم بوده و محافظ طبیعی خود را از دست می‏دهد: " … هنَّ لباس لكم و انتم لباس لهنَّ"[۱۰]"آنها لباس برای شما و شما لباس برای آنها هستید".مرد در حفظ زن و زن در حفظ همسر خویش باید كوشا باشد و این شدت توجه به یكدیگر، همبستگی و همگرایی آنها را می‏رساند. جامعه شناسان با توجه به نگاه تاریخی به خانواده و تحولات معاصر آن در جوامع خویش، نقش‏‏ها و كاركردهایی را به شرح ذیل ذكر كرده اند:
۱) تنظیم رفتار جنسی و تولید مثل؛
۲) جامعه پذیری كودكان؛
۳) مراقبت از كودكان، معلولان و سالمندان؛
۴) تأمین امنیت اقتصادی.[۱۱]
علیرغم تغییر و تحولاتی كه در روابط انسانی و نهادهای اجتماعی ایجاد شده است، ضرورت كاركردی نهاد خانواده همچنان خانواده هسته‏ای را حفظ كرده است و به تعبیر برخی از جامعه‏شناسان عمومیت خانوادهٔ هسته‏ای را می‏توان با توجه به كاركردهای اجتناب ناپذیرشان توجیه كرد.[۱۲] صرف نظر از اظهار نظر جامعه شناسان غربی درباره نقش‏‏ها و كاركردهای خانواده، در جامعه اسلامی‏خانواده از ویژگیها و كاركردهای ذیل برخوردار است:
۱) تولید مثل و بقاء نسل؛
۲) سكونت و آرامش روانی همراه با مهر و عطوفت شدید؛
۳) ارضاء غریزه جنسی؛
۴) تربیت فرزندان و هنجارمند كردن آنها بر اساس ارزشهای جامعه اسلامی؛
۵) مشاركت در تأمین نیازهای مادی و معنوی (نظیر تهیه مسكن و هزینه زندگی، تدارك ازدواج فرزندان و كمك در تأمین نیازهای اولیه خانواده‏‏های ایشان، كمك به والدین و خویشاوندان و…) با فرض مسئولیت بیشتر مرد (همسر).
بنابراین برخی از نقشها مظهر اقتدار و تدبیر امور درخانواده است و برخی دیگر مظهر عطوفت و رحمت و ارضاء نیازهای عاطفی و جنسی است و برخی از نقشها عهده دار جنبه‏‏های پرورشی، تربیتی و معرفتی خانواده است.[۱۳]هر یك از نقشهای فوق دارای ویژگیها و خصوصیاتی است كه طرح آنها در این ظرف محدود نمی‏گنجد.
● ضرورت و فوائد مشاركت اعضای خانواده
۱) مشاركت سبب تخفیف بار سنگین مسئولیت‏‏ها از دوش یك فرد شده، فشارهای روانی ناشی از فردگرایی را به امنیت روانی و عاطفی حاصل از مشاركت پذیری تبدیل می‏كند.
۲) مشاركت به درك متقابل و همدلی بیشتر اعضای خانواده كمك می‏كند. فرض فقدان هر نوع مشاركت پویا، نشان از عدم اعتماد اعضای خانواده به یكدیگر دارد. خانواده‏ای كه نمی‏تواند اعضایش را به مشاركت فراخواند، از استعدادهای آنان خبر نداشته یا اعتمادی ندارد، در نتیجه اعضای آن نمی‏توانند همدیگر را تكمیل كنند. چنین خانواده‏ای از ناتوانی و انزوای اعضای خود در رنج است.
۳) مشاركت پذیری، كارآمدی خانواده را در دستیابی به اهداف افزایش می‏دهد. هر قدر قلمرو فعالیت فكری، عاطفی و رفتاری اعضای خانواده انفرادی تر باشد، به همان میزان پیامدهای آن در مقایسه با حالت مشاركت پذیری، محدودتر و ناقص تر خواهد بود.
۴) مشاركت پذیری اعضای خانواده، با توجه به شرائط فرهنگی، سیاسی و اقتصادی عصر ما، یك ضرورت اجتماعی است. در گذشته، اعضای خانواده به صورت طبیعی و در شبكه‏ای گسترده، روابط خود را شكل می‏دادند. شدت روابط در عرصه‏‏های مختلف اقتصادی، تربیتی، آموزشی، دینی و … مشاركت پذیری را به صورت طبیعی ایجاب می‏كرد؛ اما در عصر كنونی كه پیچیدگی جامعه، تقسیم كار شدید در بیرون از خانه و افزایش روابط غیر رسمی، ارتباط فیزیكی و معنوی مستمر اعضای خانواده را كاهش داده، ایجاد مشاركت در زمینه‏‏های مساعد و مناسب برای التیام جراحت خانواده یك اضطرار و ضرورت اجتماعی است.
با توجه به ضرورت و فوائد بیشمار مشاركت پذیری اعضای خانواده، جای این پرسش هست كه مشاركت آنها در چه ابعاد یا قلمرویی قابل ترسیم است؟
● قلمرو مشاركت اعضای خانواده
جامعه معاصر كه دستخوش تغییر و دگرگونی است، حوزه‏‏های كاركردی خانواده را در معرض تحول قرار داده و دامنه آن را محدود كرده است. با وجود تحولات شگفت صنعتی و رسانه‏ای كه بسیاری از نهادهای اجتماعی و روابط انسانی را دگرگون كرد، اما میزان حضور اجتماعی دین، به ویژه دین اسلام و نقش باورها و ارزشهای فرهنگی به عنوان متغیرهایی مستقل و پویا در ثبات یا تغییر این كاركردها غیر قابل انكار است. حوزه‏‏های مشاركت اعضای خانواده متغیر وابسته‏ای است كه تحت تأثیر عوامل زیادی می‏باشد، از رویكرد انسان شناختی، نوع نگرش ما نسبت به عالم و آفرینش تا رویكردهای اجتماعی و میزان و شدت جامعه پذیری اعضای خانواده از ارزشهای اجتماعی، همگی در تعیین قلمرو مشاركت اعضای خانواده تأثیر گذار است. بنابراین با توجه به گوناگونی این عوامل می‏توان دامنه مشاركت و سطوح آن را در خانواده‏‏های جامعه جهانی، مختلف ارزیابی كرد. ابعاد یا سطوح مشاركت در خانواده ایرانی و اسلامی را می‏توان به شرح زیر بیان كرد:
۱) مشاركت فكری
اكثر خانواده‏‏ها دغدغه رشد فكری و تربیتی عقلانی فرزندان خود را داشته و برای به ثمر رساندن آن سرمایه‏‏های انسانی و مالی خود را هزینه می‏كنند. زن و شوهر با مشاركت خود آموزشهای لازم دینی و مهارتهای مناسب اجتماعی را به فرزندان خود می‏آموزند. علاوه بر این مشاركت فكری و معاونت و همكاری در ارتقاء فكری و فرهنگی بین همسران، پیش شرط اساسی تأمین سایر مشاركتهای خانوادگی است، لذا خانواده هایی كه مشاوره و مشاركت فكری آنها با یكدیگر بیشتر است، از بهداشت روانی و روحی بهتری برخوردارند. هنگامی كه ارتباط كلامی بین زن و شوهر از محدوده دخل و خرجها فراتر رود با كاستیها، علائق و نیازهای یكدیگر بیشتر آشنا شده و بسیاری از مشكلات را با بحث و مشورت حل می‏كنند، در نتیجه نگرش آنها نسبت به خانواده و ازدواج مثبت خواهد شد.[۱۴]
۲) مشاركت عاطفی و روانی
خانواده‏‏های هنجارمند جامعه اسلامی از مشاركت عاطفی و روانی بالایی برخوردارند. هیچگاه روابط عاطفی اعضاء یكسویه یا ضعیف نیست. عاطفه والدین نسبت به فرزندان بسیار بالا بوده و همین شدت عاطفه و وابستگی، فاصله زمانی و مكانی آنها از یكدیگر را دردناك می‏كند. از سوی دیگر فرزندان هرگاه نسبت به والدین عاطفه لازم را نشان ندهند، افرادی بی‏رحم و ناهنجار نسبت به والدین محسوب می‏شوند. عواطف زن و شوهر نسبت به یكدیگر در نمونه معتدل و مطلوب آن بسیار به یكدیگر معطوف و مربوط است. نقش ارزشهای دینی در ایجاد چنین مشاركت عاطفی بسیار برجسته است.
۳) مشاركت رفتاری
تعامل و كنش اعضای خانواده با یكدیگر با همه اختلافات فرهنگی كه در مناطق مختلف شهری و روستایی و عشایری وجود دارد، واقعیتی است كه هیچگاه عرصه خانواده از آن تهی نبوده است. این عرصه مشاركتی توان این نهاد را در تحقق اهداف و برنامه‏‏های خود بسیار بالا برده، ضریب موفقیت آن را افزایش می‏دهد.
بطور كلی می‏توان اظهار داشت كه عرصه مشاركت پذیری اعضای خانواده، بخصوص زن و شوهر به پهنای قلمرو انسانیت است. یعنی با توجه به مبانی انسان شناسی اسلامی كه دور از نگاه جنسی است، هر نوع كنش فردی و اجتماعی كه در راستای تأمین نیازهای انسانی باشد، قابلیت مشاركت پذیری اعضای خانواده را دارد. این قلمروی پردامنه وقتی قابل طی شدن است كه در قالب قواعد حقوقی، فقهی و هنجارهای اخلاقی قرار گیرد. این قوانین و آداب مربوط به اخلاق و حقوق، نحوه مشاركت اعضاء را به تناسب ظرفیتها و استعدادهای آنان (بر حسب سن، جنس، قدرت، و …) تعیین می‏كند. بنابراین باید به دو نكته توجه كرد: نكته اول آنكه هر یك از وظایف یا نقش‏‏های الزامی وغیرالزامی مربوط به اعضای خانواده قابلیت مشاركت دیگر افرادش را دارد و اساساً نباید گمان كرد كه تقسیم و تفكیك نقشها (بر اساس متغیرهای مختلف) مانع مشاركت آنها است. نكته دوم این است كه تفكیك وتقسیم نقشها در راستای انسجام خانواده بوده و نوعی مشاركت در تحقق اهداف و برنامه‏‏های خانواده محسوب می‏شود.
● تبیین جامعه شناختی مشاركت پذیری
▪ اعضای خانواده
مشاركت پذیری اعضای خانواده با بهره گیری از مكاتب و نظریه‏‏های مختلف جامعه شناختی نظیر ساخت گرایی، كاركردگرایی، تضاد، دیدگاه فرهنگی و … قابل تبیین است، لیكن نظر به اینكه رفتار نظام مند و برخاسته از الگوهای تثبیت شدهٔ فرهنگی، تحت تأثیر ساختهای مختلف اجتماعی است، لذا تا این رفتار در سطحی فراگیر و بصورتی انتزاعی مورد مطالعه قرار نگیرد، نمی‏توان چگونگی آن را به طور دقیق درك كرده یا از چرایی آن بحث نمود. مطالعه ساختار اجتماعی در مقولات مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و … برای محقق این امكان را فراهم می‏كند تا موضوعی خاص را در منظری عام و كلان مورد تحلیل قرار دهد. دیدگاه پارسونز جامعه شناس آمریكایی از این جهت قابل اهمیت است. از دیدگاه وی، كنش اجتماعی ویژگی یك "نظام" را داشته و قابلیت تحلیل سیستمی‏دارد. مقصود او از كنش اجتماعی هر نوع رفتار انسانی است كه بر اساس معانی‏ای كه كنشگر از دنیای خارج دریافت می‏كند، بوجود می‏آید. ویژگی اصلی كنش اجتماعی در حساس بودن كنشگر نسبت به معانی دنیای خارج و محیط است و كنش اجتماعی با توجه به ذهنیت كنشگر و دیگران ایجاد می‏شود و كنشی متقابل می‏باشد.[۱۵]به اعتقاد پارسونز كنش اجتماعی نظیر یك نظام و سیستم، دارای ساخت، كاركرد و فرآیند درون سیستم است، لذا از مفهوم كنش اجتماعی به مفهوم نظام كنشی منتقل می‏گردد كه دارای ساخت است. سؤال اساسی او این است كه چگونه این ساخت و انتظام در كنش ایجاد می‏شود؟
از دیدگاه پارسونز نظام كنش (و از جمله خانواده به عنوان یك نظام كه مورد بحث است) دارای چهار كاركرد و فونكسیون ضروری است:
۱) تطبیق یا انطباق پذیری: هر نظامی‏باید خودش را با محیط، لوازم و نیازهای محیطی سازگار سازد.
۲) هدف یابی: هر نظامی باید اهداف خود را ترسیم كرده و رفتارش را بدان سو تنظیم نماید.
۳) یكپارچگی: هر نظامی بین اجزاء درونی خود سازگاری و وفاق ایجاد می‏كند.
۴) ثبات هویت و الگوها: هر نظامی باید توانایی ایجاد الگوهای فرهنگی خاص جهت انگیزش افراد را داشته باشد و آنها را حفظ كند.[۱۶]
بنظر می‏رسد كه رفتار مشاركت آمیز اعضای خانواده، طبق رویكرد پارسونزی در مقوله یكپارچگی اعضای خانواده می‏گنجد. یعنی خانواده به عنوان نوعی نظام كنشی، بین اعضای خود انسجام ایجاد می‏كند. این یكپارچگی ممكن است صورتها و مراتب مختلفی داشته باشد، اما بهترین و مناسبترین نوع یكپارچگی در شرایطی است كه كنش اعضای خانواده بر اساس مشاركت باشد. در فرض مشاركت، دستیابی به اهداف خانواده به آسانی انجام می‏پذیرد.
از دیدگاه پارسونز، هر یك از كاركردهای چهارگانه یك نظام كنشی، توسط چهار نوع نظام كنشی فرعی انجام می‏گیرد.
۱) نظام ارگانیسم كاركرد تطبیق را انجام می‏دهد؛
۲) نظام شخصیتی كاركرد دستیابی به اهداف را محقق می‏كند؛
۳) نظام اجتماعی كاركرد یكپارچگی نظام را انجام می‏دهد؛
۴) نظام فرهنگی كاركرد حفظ هویت و ثبات الگوها را به عهده دارد.
طبق مدل فوق، كاركرد یكپارچگی و انسجام از طریق نظام اجتماعی تأمین می‏شود. نظام اجتماعی از نظر پارسونز به معنی مجموعه‏ای از كنشگران فردی است كه در موقعیتی كه دست كم جنبه‏ای فیزیكی یا محیطی دارد، جهت ارضاء حد مطلوب خویش، با یكدیگر كنش متقابل دارند. این كنش متقابل بر اساس یك نظام فرهنگی سامان می‏یابد. یعنی نظام فرهنگی به عنوان یك نظام كنشی فرعی تعیین كننده سایر نظامهای كنشی است. پارسونز برای نظام اجتماعی كه خود تحت سیطره نظام فرهنگی است، برانگیختن مشاركت كافی اعضاء را به عنوان یكی از پیش نیازهای كاركردی آن معرفی می‏كند.[۱۷]
صرفنظر از چارچوب بسیار انتزاعی و بهم تنیده نظریه پارسونز كه از انتقادات دیگر جامعه شناسان مصون نمانده است، توجه كلان و انتزاعی او به عناصر متعدد نظام كنشی، خصوصاً مسلط دانستن نظام فرهنگی بر سایر نظامها، از برخی جهات به این نظریه توانایی خاصی می‏بخشد و می‏تواند در تبیین پدیده مشاركت اعضای خانواده مورد استفاده قرار گیرد.
بنابراین الگوهای فرهنگی در نظام اجتماعی نهادینه شده و در شخصیت افراد درونی می‏شود و همین الگوها كنش اجتماعی را نظام مند و قابل تحلیل سیستمی كرده و به آن قابلیت پیش بینی می‏دهد.[۱۸]
بر اساس چنین رویكردی می‏توان موضوع "مشاركت پذیری اعضای خانواده" را به عنوان نوعی از انسجام و یكپارچگی خانواده یا پیش نیازی ضروری برای آن، در راستای الگوهای فرهنگی مورد تحقیق و تحلیل قرار داد. وجود یا عدم وجود مشاركت جمعی در خانواده و نیز درجه و دائره این مشاركت تا حدود زیادی به الگوها و نظام فرهنگی حاكم بر خانواده و جامعه بستگی دارد. بدین لحاظ در واقع از دو جهت نیازمند مطالعه و تحقیق در نظام فرهنگی هستیم:
۱) توصیف نهاد خانواده "آنگونه كه هست". البته زمانی گزارش شرایط یا موانع مشاركت اعضای خانواده امكان پذیر است كه نظام فرهنگی جامعه و خانواده برای ما شناخته شده باشد.
۲) برای ایجاد مشاركت بین اعضای خانواده ایجاد نظام فرهنگی مناسب ضروری است. بدین سبب باید نظام فرهنگی موجود را به نظام فرهنگی مطلوب و آرمانی نزدیك كرد.
تحلیل نظام فرهنگی در مقوله "آنچه هست" نیازمند تحقیقات میدانی و پژوهش داده‏‏ها و اطلاعات حاصله است، اما تحقیق نظام فرهنگی در مقوله "آنچه كه باید" با توجه به فرهنگ آرمانی، ارزشی و مطلوب جامعه صورت می‏گیرد. این تحقیق مشاركت پذیری اعضای خانواده را با توجه به نظام فرهنگی اسلامی (فرهنگ آرمانی جامعه اسلامی) مورد بررسی قرار می‏دهد.● شرایط و زمینه‏‏های مشاركت پذیری
▪ اعضای خانواده
بر اساس مدلی كه برای تبیین مسأله مشاركت برگزیدیم، نظام فرهنگی به عنوان سیستمی مسلط، نوع مشاركت و میزان آن را تعیین می‏كند. سؤال اساسی ما این است كه در نظام فرهنگی اسلام چه عناصری در پیدایش مشاركت پذیری و شدت و قوام آن تأثیر مثبت می‏گذارد؟عناصر فرهنگی این نظام، مختص جامعه یا خانواده نبوده، بلكه اعم از هر دو است، لذا مهمترین آنها را مورد توجه قرار می‏دهیم:
۱) زندگی فردی و اجتماعی انسان هدفمند بوده دارای اصول ثابت و فراگیری است كه تحولات و تغییرات اجتماعی هیچگاه موجب نسخ و نابودی آن نمی‏شود. این هدفمندی هویت خود را بر پایه وحی آسمانی و بیداری عقل انسانی شكل داده خطوط خود را در ابعاد مختلفی نظیر رهایی از چنگ "از خودبیگانگی"، اجتناب از خود فروشی در برابر طاغوت و اطاعت و فرمانبرداری از خدای یگانه (الله تبارك و تعالی) در تمامی شئونات زندگی فردی و اجتماعی ترسیم می‏كند. آنگاه اخلاق و رفتار اسلامی در این منظومه شكل می‏گیرد.
"و لا تكونوا كالذین نسوا الله فأنسیهم انفسهم"[۱۹]"و همانند آنان نباشید كه خدا را فراموش كردند و خدا هم آنان را به خود فراموشی مبتلا كرد".
"فأقم وجهك للدین حنیفاً فطرهٔ الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله"[۲۰] "پس روی خویش را به سوی دین یكتاپرستی فرادار، در حالی كه از همه كیشها روی برتافته ای، به همان فطرتی كه خدا مردم را بر آن آفریده است، آفرینش خدای را دگرگونی نیست".
۲) مسئول بودن اعضای جامعهٔ اسلامی نسبت به یكدیگر و نظارت آنها بر كل ساختار و سازمان اجتماعی از ویژگیهای مهم نظام فرهنگی اسلام است. مسئولیت مشترك مسلمانان نخستین گام خود را از درون خانواده شروع می‏كند و در كوچه و پس كوچه‏‏های محله و همسایه بذر خویش را پرورش داده و اوج شكوه خود را بر تمام جوامع اسلامی می‏گستراند. "الا كلكم راع و كلكم مسئول عن رعیته".[۲۱]"به هوش باشید، هر یك از شما نسبت به دیگری مسئول بوده و از حوزه مسئولیت خویش مورد بازخواست قرار می‏گیرد".
طبق این حدیث نبوی مشهور بین فریقین، احساس مسئولیت نسبت به مسلمین یكی از وظایف عمومی هر مسلمان در حیطه قدرت و توانایی اوست و نیز از امام باقر(ع) نقل شده است كه مومنین در نیك رفتاری، رحم و عطوفت نسبت به یكدیگر همانند پیكر واحد هستند و اگر جزیی از آن بیمار شود، بقیه اعضاء وادار به مراقبت و حمایت می‏شوند. [۲۲]
این وظیفه همگانی مبتنی بر اصل دیگری به نام "ولایت"است. ولایت متضمن این حقیقیت است كه پیوندی عمیق و مكتبی بین مسلمانان برقرار بوده و بسیاری از نیازها و عواطف انسانی (نظیر مهر، محبت، وفا و حمایت) به بهترین شكل به وسیله آن تأمین می‏شود.
"و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض"[۲۳]"مردان و زنان مؤمن، بعضی ولیّ بعضی دیگرند".
در درون خانواده مسلمان علاوه بر وجود عنصر روابط ولایی، حوزه خویشاوندی و رحامت هم وجود دارد كه مسئولیت و رسالت اعضای خانواده را نسبت به هم سنگین تر می‏كند.
تفاهم و وفاق یكی از زمینه‏‏های مهم مشاركت پذیری اعضای خانواده است. خانواده‏ای كه گوهر انسجام و اتفاق را با اختلاف و مشاجرات خویش تیره و تار كند، زمینه‏ای برای مشاركت اعضای خویش باقی نمی‏گذارد. حال سؤال این است كه برای ایجاد تفاهم چه باید كرد؟
از دیدگاه اسلام، خانواده دارای آرمانی برخاسته از عمق نیاز و فطرت انسانی است، رسیدن به آرامش، برخورداری از محبت، امنیت، معیشت و … از عناصر آرمانی مهمی است كه خانواده آن را تعقیب می‏كند. خانواده‏ای كه چنین اهداف و آرمانی را به رسمیت نشناسد، به قهوه خانه‏ای می‏ماند كه ضرورت تفریح و تفرج افراد را بدان سو می‏خواند. اعضای خانواده خصوصاً زن و شوهر باید بپذیرند كه ایجاد محیط نشاط و وفاق جزء مهمترین رسالت آنها است، لذا باید از هر نوع احساس و رفتاری كه این مسئولیت را خدشه دار می‏كند، پرهیز كنند.
انجام این رسالت خطیر نیازمند پشتوانه‏ای عمیق و الزام آور است. مهمترین و ماندگارترین پشتوانه آن تقوای الهی و توجه به مبداء و معاد است. حضور عینی این اصل در درون انسان و بین روابط او با دیگران، جدیت و اهتمام آدمی را در تحقق این رسالت به دنبال دارد. وقتی كه زن و شوهر یكدیگر را امانت الهی و سبب امتحان او بدانند، آنگاه كه خانواده مهد تربیت وتحصیل شخصیت فرزندان تلقی شود و زمانی كه فرزندان نگاهی مملو از خیر و رحمت به والدین داشته، اطاعت از آنها را در مرتبه‏ای بعد از اطاعت الهی در نظر بگیرند و نیز نقشها و وظایف مربوط به صله رحم و خویشاوندی را پاس بدارند، اینجاست كه بهترین و عمیق ترین مشاركت بین اعضای خانواده پدید می‏آید. در نظام فرهنگی اسلام همه این شئونات و حوزه‏‏های مورد اشاره به تفضیل آمده است، اما طرح آن متناسب این مقام نیست.
حاصل سخن آنكه مسئولیت اعضای خانواده در راستای آرمان، اهداف و اخلاق اسلامی، از یك سو ضرورت پویایی و نظارت (امر به معرف و نهی از منكر) آنها را توجیه می‏كند و از سوی دیگر تعاون و مشاركت ایشان را در تحقق اهداف و برنامه‏‏های شایسته ایجاب می‏كند:
"تعاونوا علی البر و التقوی"[۲۴] همدیگر را بر نیكوكاری و پرهیزگاری مدد كنید.
● موانع مشاركت پذیری اعضای خانواده
نظام فرهنگی، از میان مجموعه نظام‏‏های كنشی كه پارسونز مطرح می‏كند، هم در تبیین شرایط مشاركت پذیری اعضای خانواده و هم در تبیین موانع آن توانمند است. موانع فرهنگی مهمترین عناصر بازدارندهٔ مشاركت پذیری اعضای خانواده است. اختلاف، نزاع،‌انزوا و بی تفاوتی عاطفی در خانواده از بستر عوامل فرهنگی ایجاد می‏شوند. هر چند تأثیر عواملی چون فقر و اعتیاد در این مورد چشمگیر است، اما اثرگذاری آنها همراه با زمینه‏‏های فرهنگی است. در این مجال می‏توان برخی از موانع فرهنگی مشاركت پذیری را به اختصار بیان نمود:
۱) ابهام نقش ها: هر كسی به تناسب پایگاه و جایگاهش در نظام خانواده از حقوق و وظایفی برخورداراست. اعضای خانواده به ویژه زوج‏‏ها باید نسبت به نقشها و وظایف مورد انتظار، كاملاً جامعه پذیر و اجتماعی شده باشند. اگر آنها آگاهی لازم و وقوف از نقشها نداشته باشند، در مقام عمل پاسخگو نبوده و در نتیجه مشاركت شكل نمی‏گیرد. منشأ ایجاد نقش‏‏ها و عواملی كه تعیین كنندهٔ انتظارات دیگران است، از اهمیت برخوردار می‏باشد. هر گاه زوج‏‏ها از محیطهای فرهنگی مختلف و نامتناسب گرد هم آیند به احتمال زیاد، نقشهای زناشویی آنها برای هم مبهم خواهد بود. اینجاست كه تناسب فرهنگی زوجها در ازدواج اجتناب ناپذیر است. نكته قابل توجه این است كه امروزه یادگیری نقشها از مجاری مختلفی نظیر خانواده، رادیو و تلویزیون، همسایگان، مطبوعات، دوستان و … شكل می‏گیرد. كسانی كه در تعلیم و تربیت افراد مسئولیتی دارند، اعم از والدین و مدیران جامعه، باید توجه كنند كه نقشها به تناسب آرمانها و در راستای آن باشد و این نیازمند تدبیر و برنامه‏ریزی است.
۲) بدبینی و بی اعتمادی: عدم اعتماد كافی و گاهی بی اعتمادی و بدبینی، میزان مشاركت اعضای خانواده را به شدت كاهش می‏دهد. افشاء اسرار خانوادگی به بیرون از محیط خانواده از حسن اعتماد كاسته و آنگاه در فضای بی‏اعتمادی هیچگاه بذر مشاركت سبز نمی‏شود.
عناصر روانی بسیاری وجود دارد كه مانع از مشاركت پذیری بوده و از این جهت مشابه بی‏اعتمادی است؛ از قبیل اظهار كراهت و بیزاری اعضای خانواده از یكدیگر،‌ بخل و حسادت و سایر حالتهای روانی مرضی.
۳- نگاه جنسی محض به نقش‏‏های زناشویی: یكی از موانع فرهنگی مشاركت پذیری اعضای خانواده تلقی جنسی محض از نقشها و اشتغالات مربوط به خانواده است. بطور كلی می‏توان مناسبات مربوط به نقشهای زناشویی را از نقطه نظر جامعه شناختی بصورت طیفی در نظر گرفت كه از یك سوی، روابط به صورت "نقش‏‏های مشترك زناشویی" باشد؛ یعنی همه فعالیتهای مربوطه بصورت مشترك انجام گیرد و هیچ نوع تفكیكی در نقشها جز بر اساس علائق یا منافع صورت نگیرد، اما سوی دیگر این طیف، مناسباتی باشد كه روابط آن بصورت "نقش‏‏های تفكیكی زناشویی" انجام گیرد. در بین دو سر این طیف ممكن است درجات مختلفی از مناسبات اشتراكی یا تفكیكی وجود داشته باشد.[۲۵]جز در برخی از موارد نظیر شیردادن به فرزند، معمولاً ذات یك رفتار خود به خود به عنوان "كار مرد" یا "كار زن" تلقی نمی‏شود، لذا به طور طبیعی تقسیم و اعتبار مطرح نمی‏شود؛ یعنی برخی كارها بر حسب اعتبارات فرهنگی، عقلانی، دینی و دیگر الزامات طبیعی و غیر طبیعی به زن سپرده می‏شود و برخی دیگر به مرد. اگر تقسیم كار بر اساس ظرفیت، توان و استعداد طبیعی افراد نباشد، دوام نمی‏یابد.
نقش جنسیت در تخصیص نقش‏‏ها و نوع رفتار، چیزی نیست كه قابل انكار باشد. همانگونه كه متغیر سن اقتضائاتی دارد و وظایفی كه از بزرگسالان انتظار می‏رود از خردسالان مورد توقع نیست و همینطور متغیر قدرت و توانایی جسمی، انتظارات خاصی را به همراه می‏آورد، عامل جنسیت هم متقضی وظایف و نقشهای ویژه‏ای است. در نظام فرهنگی و ارزشی اسلام، هم نوع رفتار و هم قلمرو آن تحت تأثیر نوع جنسیت است. تأمین هزینه زندگی جزء نقش‏‏های زن نیست و یا خروج مرد از منزل منوط به اذن همسرش نمی‏باشد. اما عكس آن صادق است، مگر در شرایط خاص. تأثیر جنسیت در تفكیك نقشهای مربوط به خانواده با توجه به عوامل روحی، روانی و اجتماعی فراوانی صورت می‏گیرد كه نباید از آنها غفلت كرد.
امروزه در بسیاری از خانواده‏‏های غربی الگوی زندگی زناشویی تغییر كرده است، به گونه‏ای كه رابطه "تناسب نقشها" برای زن و مرد، جای خود را به رابطه "برابری نقشها" میان زن و شوهر و عدم تقسیم بندی كارها به "كار مرد" و "كار زن" سپرده است، ولی این الگوی زناشویی به صورت مطلق نمی‏تواند تناسبی با مجموعهٔ فرهنگ اسلامی و بومی ما داشته باشد. از سوی دیگر نگرش جنسی محض به نقشهای مربوط به خانواده، مانع مشاركت پذیری بوده و برخلاف سیره و سنت ائمه معصومین(ع) است. بنابراین باید قائل به نوعی تقسیم كار انعطاف پذیر و غیر جزمی گردید تا ضمن پذیرش تقسیم نقشها بر اساس تناسب، مشاركت اعضای خانواده هم میسر شود.
نویسنده: نصرالله آقاجانی

پی نوشتها:
[۱] - تقوی، نعمت الله، جامعه شناسی خانواده، انتشارات دانشگاه پیام نور، چاپ دوم،۱۳۷۶، ص۷-۸.
۲-Participation.
[۳] - معین، محمد، فرهنگ فارسی، جلد سوم، انتشارات امیركبیر، ۱۳۶۲، ص ۴۱۲۷.
[۴] - بیرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه باقر ساروخانی، انتشارات كیهان، ۱۳۷۵، ص۲۵۷.
[۵] - Social role.
[۶]- بیرو، آلن، همان، ص۳۷۷.
[۷] - فورسایت، دانلسن، پویایی گروه، ترجمه دكتر جعفر نجفی زند، دكتر حسن پاشا شریفی، تهران، نشر دوران، ۱۳۸۰، ص۳۷-۴۰.
[۸] - روم، ۲۱.
[۹] - نسا،۲۱.
[۱۰] - بقره: ۱۸۷.
[۱۱] - كوئن، بروس، مبانی جامعه شناسی، غلامرضا توسلی، رضا فاضل، انتشارات سمت، ۱۳۷۲، ص ۱۷۹-۱۸۱.
[۱۲] - باتومور، تی.بی ، جامعه شناسی، ترجمه سید حسن منصور و سید حسن حسینی كلجاهی، انتشارات امیركبیر، سال ۱۳۷۰، ص ۱۹۰
[۱۳] - آقابخشی، حبیب، اعتیاد و آسیب شناسی خانواده، انتشارات سازمان بهزیستی و دانشگاه علوم بهزیستی، سال ۱۳۷۸، صص ۱۳۶-۱۳۵.
[۱۴] - اعزازی، شهلا، جامعه شناسی خانواده، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، سال ۱۳۷۶، ص ۱۲۶.
[۱۵] - روشه، گی، جامعه شناسی تالكوت پارسونز، ترجمه عبدالحسین نیك گوهر، انتشــارات تبیـــان، ســـال ۱۳۷۶، صص ۵۷-۵۶.
[۱۶] - ریتزر، جورج، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، انتشارات علمی، سال ۱۳۷۴، ص۱۳۱.
[۱۷] - پیشین، صص۱۳۵- ۱۳۴.
[۱۸] - روشه، گی، همان، ص۶۶.
[۱۹] - بقره، ۹۰.
[۲۰] - روم، ۳۰
[۲۱] - البخاری، ابی عبدالله محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، (ج ۱-۲، كتاب الجمعه، باب ۵۶۹، حدیث ۸۴۲)، بیروت، دارالقلم، ص ۴۱۴.
[۲۲] - المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار(ج ۷۱، كتاب العشرهٔ،باب حقوق الاخوان، ح۳۰)، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، الطبقه الثانیه، ۱۴۰۳هـ.ص ۲۳۴.
[۲۳] - توبه:۷۱.
[۲۴] - مائده، ۲.
[۲۵] - ورسلی، پتر، جامعه شناسی مدرن، ترجمه حسن پویان، انتشارات چاپخش، چاپ اول، ۱۳۷۳، ج اول، ص۲۵۴.
منبع: فصلنامه كتاب زنان
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید