شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


درباره «هزارتوی پن»


درباره «هزارتوی پن»
سینمای مكزیك آشكارا تحولی بزرگ را در ۱۵ سال اخیر تجربه كرده و بشدت جهانی شده است. منظورمان فقط رابرت رودریگوئز نیست كه در جوانی چهره شد و به هالیوود رفت و فیلم های پرفروش و غیرمتعارف «دسپرادو» و «از طلوع تا غروب» را ساخت و البته سه گانه بچه های جاسوس را هم جلوی دوربین برد كه به رغم فروش خوبش حتی حضور آنتونیو باندراس نیز فیلم ها را از ورطه بلاهت نجات نداد.
مكزیك به واقع پس از رودریگوئز كه دیگر آن پدیده جوان و ۲۶ ساله زمان كشف شدنش (۱۹۹۲) نیست، فیلمسازان جوان و به نسبت جوان دیگری را هم معرفی كرده است كه شاید وی را پشت سر گذاشته باشند. الخاندرو گونزالز ایناریتو مؤلف «۲۱ گرم» كه فیلم امسال او به نام «بابل» كاندیدای ۷ جایزه اسكار شد، یكی از آنها است و آلفونسو كوارون دیگری كه هالیوود ساخت قسمت سوم «هری پاتر» را به او سپرد و در سال «پایان یافته» هم فیلم علمی - تخیلی - حادثه ای «فرزندان مردان» (فرزندان بشر) را رو كرد كه از خوب های این ژانر بود.
اما مكزیك گی یرمو دل تورو را هم دارد كه فیلم آخرش به نام «هزار توی پن» پس از سر و صدای روشنفكرانه ای كه به هنگام اكران عمومی اش در پائیز امسال در اروپا و آمریكا به راه انداخت، اینك در تهران و در جریان بیست وپنجمین دوره جشنواره فیلم فجر هم در دسترس علاقه مندان سینما در كشورمان قرار گرفته است.
اما «هزار توی پن» چیست و دل تورو چه می گوید؟ این كارگردان در فیلم جدیدش، ما را به دوره پس از اتمام جنگ داخلی اسپانیا و اوایل دوره حكومت ژنرال فرانكو در آن كشور منتقل می كند تا از اتفاق های مهیب آن زمان برای ما بگوید. شاید از یك دیدگاه «هزار توی پن» به پرده بردن یك اثر ادبیات كودكان باشد زیرا قهرمان داستان دختری ۱۱ ساله و شرح مشكلات عظیم زندگی در اسپانیای فرانكو از دیدگاه وی است.
دل تورو كه ۴۳ ساله و متولد شهر گوادالاخارای مكزیك است، در اواخر زمستان ۲۰۰۷ درباره «هزار توی پن» می گوید: «ببینید، این فیلم در عین این كه داستان گویی برای كودكان و درباره آنان است، اما در یك نگاه كلی تر درباره اصل دیدن شرایط و انتخاب راه آینده زندگی در محیط های دشوار است و این چیزی نیست كه فقط مختص كودكان باشد و از قضا بیشتر برای بزرگسالان صادق است. با این حال، دوست دارم این فیلم را دیدگاه من از دنیای كودكان و ادبیات آنها بدانید. چندی قبل به من پیشنهاد كردند فیلم نارنیا را بسازم، اما دیدم موضوع آن بیش از حد كودكانه است. این یكی كه می بینید عمومیت گسترده تری دارد و با افكار و دیدگاه من بیشتر می خواند.»
اگر دل تورو با سازندگان «نارنیا» و بسیاری از فیلمسازان دیگر مستقر در هالیوود فرق دارد، تشابه او با فیلمسازان هموطنش كه نام های آن ها در سطور قبلی آمد، روشن و غیرقابل انكار است و به حق اگر شباهت كاری آنها كم باشد، دوستی ها و همكاری هایشان با یكدیگر در سطحی بالا است. آلفونسو كوارون به واقع یكی از تهیه كنندگان «هزار توی پن» است، ولی اگر این ارتباط را در همین نقطه پایان دهیم (كه باید هم پایان بدهیم)، باید متذكر شویم كه زبان سینمایی و بویژه روش های بصری دل تورو ویژه خود او و چیزی متفاوت با دیگران است. او در به كارگیری رنگ های شاد و متعدد در متن فیلمش هیچ صرفه جویی به خرج نمی دهد و علاقه زیادی به تمركز بر روی طبیعت و ترسیم و نقاشی آن بر روی فریم های فیلمش و فراهم آوردن تصاویری فانتزی وار از این طریق دارد.
طرفداران فیلم های ساخته شده از روی كتاب های كمیك استریپ به او ارادت دارند، زیرا «بلید۲» كه بهترین كار در میان این آثار سه گانه بوده، به وسیله دل تورو ساخته شده و «پسر جهنمی» هم فیلم دیگری است كه او در این ژانر ساخته و اكنون قسمت دوم آن را در دست تولید دارد.
با این حال دوستداران كارهای هنری و موج نویی دل تورو را در ۲۰۰۱ و پس از اكران «استخوان بندی شیطان» شناختند. آن فیلم به واقع نخستین اثر سینمایی دل تورو پیرامون جنگ داخلی در اسپانیا بود. هر چند قصه متمركز بر چند روح و موجود شبح وار در یك یتیم خانه بود. ارادتمندان فیلم های ترسناك هم دل تورو را بیشتر به خاطر فیلم «كرونوس» می شناسند و ارج می نهند كه به واقع نخستین فیلم بلند سینمایی وی بود و در سال ۱۹۹۳ اكران شد و ما در قصه ای عجیب با موجودی خون آشام مواجه و آشنا می شدیم.
در «هزار توی پن» دختری نوجوان به نام اوفه لیا (با بازی ایوانا باكه رو) همراه با مادر بیمار و باردارش به یك اردوگاه و پناهگاه در شمال اسپانیا كوچ می كند. در آن جا پدرخوانده وی ژنرال ویدال (سرژی لوپز) در حال مقابله با آخرین تكه ها و بازمانده های نیروهایی است كه جمهوریخواهان نامیده می شوند. اوفه لیا چنان از فضای خشن و محیط ناامن و پر از كشت و كشتار در آنجا زده و دلسرد و متوحش می شود كه به مرد و بهتر بگوییم موجودی به نام پن روی می آورد كه نمادی از خدایان یونانی است و محیط امن وی به دل لرزان اوفه لیا امید و استحكام می بخشد. وقتی پن به او می گوید كه شاید در اصل یك پرنسس باشد كه سالهاست گم شده، موضوع برایش جالب تر و زندگی در كنار او برایش بسیار فرح بخش تر از تحمل كردار پدرخوانده ای می شود كه قاتلی بیرحم و سنگدل است.
دوگ جونز كه رل پن را در فیلم بازی می كند و متخصص نقش هایی از این قبیل است و در «میمیك» و همچنین «پسر جهنمی» برای دل تورو بازی كرده و به واقع در هزارتوی پن «دو نقش را بر عهده دارد»، می گوید: «دل تورو آدمی خاص و كسی است كه آشكارا به جز فیلمسازی، ساخته های دیگر و حتی مظاهر طبیعت را به دقت می بیند و مثل تماشاگران می ماند و بویژه شبیه به بینندگان نوجوان چیزهایی را می سازد كه تصور می كند اگر خودش تماشاگر بود، آن را می خواست. اضافه بر این، او سلیقه و موضوع یابی فوق العاده ای هم دارد.»
دل تورو واقعاً آدم جالب و عجیبی است، زیرا در اكثر اوقات سیاهپوش است، از سر تا پا. معمولاً ریش دارد و عینكش اش را با یك زنجیر فلزی به دور گردنش انداخته است.
حتی قیاس هزارتوی پن «با سایر آثار سینمای كودكان» و آنچه به نام این ژانر می شناسیم، اقدام غیر عاقلانه و بی ثمری است، خودش به شوخی و شاید هم به طور جدی در فاصله كمی تا بهار ۲۰۰۷ می گوید: «نمی خواهم فیلم های من مثل ویلی آزاد رؤیایی باشند. این فیلم می گوید اگر در كنار یك نهنگ كوچولو شنا كنید و دائماً با او باشید، با شما دوست می شود. خیر، این طور نیست.اگر این كار را بكنید، نهنگ در یك لحظه شما را خواهد خورد و فقط خون تان روی آب پخش خواهد شد! چرا دروغ بگوییم و امیدهای واهی بدهیم؟
آیا بهتر نیست بچه ها را از خطرات دنیای كنونی مطلع سازیم تا سلامتی خود را بیشتر و بهتر حفظ كنند و در دام ها نیفتند؟ بچه هایی كه آثار مرا ببینند، بلافاصله به این حس و باور می رسند و سعی خواهند داشت كه از خطرات موجود دوری جویند. بعضی آثار سینمای كودكان در هالیوود آنقدر رؤیایی و احمقانه است كه آنها را به كلی فاقد اطلاعات و كارایی در مبارزه با خطرات موجود می سازد و در نتیجه ممكن است هر لحظه از پای درآیند و بلایی بر سرشان بیاید. من هیچ وقت فیلمی نمی سازم كه فرجامش چنین باشد.»
دل تورو معترف است كه اوفه لیا ادغامی از خود او و دختر ۱۰ ساله وی و محصول جمع آوری ایده های آنان است. اكثر فیلم های او خصایلی از زندگی واقعی وی و یا وابستگانش را در بر دارد و پیرامون كودكانی است كه والدین شان یا مرده اند و یا به هر روی غایب اند. هرچند پدر و مادر دل تورو در قید حیات اند و او مدعی است كه رابطه خوبی با آنها دارد، اما وی در درجه اول توسط مادربزرگش بزرگ شد و در توصیف او، وی را با شخصیت پایپر لوری در «كری»، فیلم ترسناك سال ۱۹۷۶ برایان دی پالما قیاس می كند! دل تورو می افزاید: «قسمت عمده ای از عمر من صرف بازیابی خودم و روحیه ام پس از مصائب و مشكلات ۱۰ سال اول حیاتم شده است. دوران سختی بود و همه چیز بوی خشونت می داد و متأسفانه یا خوشبختانه مسائل همان دوران و انواع خشونت ها را به متن فیلم هایم و به روی پرده منتقل كرده ام.»
شاید هم گی یر مو حق داشته باشد، زیرا در سال ۱۹۹۷ خشونت به زندگی جدید و ایام بزرگسالی او هم راه یافت و پدر او را در مكزیك دزدیدند و بابت آزادی اش باج خواستند و فقط پس از گذشت ۷۰ روز پرعذاب و مدت ها مذاكره بین گروگانگیرها و دل تورو، پدر از بند آزاد شد.
اما آن واقعه سبب گشت دل تورو و اعضای خانواده اش (همسر و دو دخترش) در اقدامی تبعیدگونه از مكزیك بروند و اینك در دو كشور اسپانیا (مادرید) و آمریكا (لس آنجلس) ساكن اند و وقت خود را میان این دو نقطه تقسیم می كنند.
به واقع از ۱۹۹۴ به بعد دل تورو هیچ فیلمی را در خاك كشورش نساخته است، ولی به هر دلیل منطقی یا غیر منطقی جنگ داخلی اسپانیا موضوعی است كه دل تورو به كرات به آن سر زده و فیلم هایش را پیرامون آن ساخته و «هزار توی پن» جدیدترین آنها است. این هم بی دلیل نیست، زیرا در زمان فرانكو بسیاری از هنرمندان اسپانیا در مكزیك بیتوته و آنجا زندگی و كار كردند.
با این اوصاف، جای تعجبی ندارد كه آدم بد «هزار توی پن» هم یكی از ژنرال ها و درجه داران ارتش فرانكو یعنی ویدال است كه در قصه دل تورو خشونت را از حد می گذراند.
با این حال، سفر مكاشفه ای اوفه لیا یك وجه عمومی هم دارد، زیرا به تمام بینندگان می گوید كه در دوران سخت تجربه ای نصیب آدم ها می شود كه هرگز در دوران عادی حاصل نمی آید و باید صبور و هوشیار بود تا به قول دل تورو سختی ها و خطرها را شناخت و زیادی هم با نهنگ ها دوستی نكرد!
حرف آخر را دوگ جونز یعنی ایفا كننده نقش پن می زند. «بله در زندگی و كارهای دل تورو هیولاها و تندی ها و موجودات خطرناك زیادند و ساده لوحی است اگر تصور كنیم مشابه آنها در زندگی حقیقی وجود ندارند. با این وجود، معتقدم دل تورو برای نسل كنونی و جهان فعلی فیلم می سازد و خوب هم می سازد، زیرا كارهای او در درجه اول هشدار دهنده اند و جهان كنونی سرشار از هشدارهایی است كه به نفع مان است آنها را ببینیم و بشنویم.»
وصال روحانی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید