پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


زندگی یک تمساح در چهار پرده


زندگی یک تمساح در چهار پرده
● آغاز ماجرا
در اواخر ۲۰۰۱ داشتم روی مستندی درباره برلوسکونی کار می کردم. فعالیت سیاسی مستقیم من بدان معنی بود که باید مستند را کنار بگذارم. برای این پروژه گام های زیادی برداشتم. آن موقع با کمک گرفتن از دو نفر دیگر، فیلمنامه یی نوشتم که بیش از «مرد تمساحی» به برلوسکونی توپیده بود. ولی از آن راضی نبودم. در همین احوال، فعالیت سیاسی من هم ادامه یافت. علاوه بر این خودم را برای فیلم والیا سانتلا، «می توانم توی چشم هات ببینم»، آماده می کردم. پس از مدت کوتاهی، اول با هیدرون شلیف و بعد با فدریکا پونترمولی و فرانچسکو پیکولو روشی غیرمستقیم برای صحبت کردن از برلوسکونی و ماجراهای او پیدا کنم.
● برونو و سینما
مرد تمساحی فیلمی است درباره عشق، ادای دین به سینما، و سیاست. شخصیت برونو (با بازی سیلویو اورلاندو) فصل مشترک این وجوه گوناگون است. در ابتدا برونو خیلی تصادفی درگیر فیلم اول یک کارگردان جوان تازه کار می شود و کم کم به انجام پروژه دل می بندد. اما من نمی خواستم برونو را به شخصیتی بدل کنم که به «آگاهی» می رسد. نمی خواستم برایش سفری ایدئولوژیک تدارک ببینم. شاید زن با خودسری اش او را فریفته باشد. شاید می خواهد به همسرش نشان دهد که دارد از چه کسی جدا می شود.
از کسی که می تواند فیلمی مهم بسازد. شاید هم به دلیل نه شنیدن های متوالی از این و آن. آخر به این نتیجه می رسد که فیلم باید ساخته شود و ساخته شدنش واجب است. اما صرف نظر از همه اینها، از بازگشتن به کار، صحنه فیلمبرداری، و شنیدن فریاد «نور، صدا، حرکت،» خوشحال است. برونو مثل خیلی از ایتالیایی ها در گذشته به برلوسکونی رأی داده بود. اما او فردی سیاسی نیست. او تولید کننده یی است عاشق حرفه اش. هنرمندی که از بودن با سینما لذت می برد. آن هم لذتی عمدتاً فیزیکی. او در دفاتر کاری اش، که می تواند از آنجا استودیو های قدیمی اش را ببیند، زندگی می کند و می خوابد. می خواستم این شخصیت را بسازم؛ رابطه اش با کودکانش، همسرش، یا هر کس دیگری؛ اما در مورد اینکه او نمایانگر چه قشری است زیاد به خودم زحمت ندادم.
● برلوسکونی در چهار پرده
برلوسکونی در چهار حالت مجسم می شود. اولی با بازی الیود کاپیتانی که شباهت فیزیکی زیادی با برلوسکونی دارد. او همان برلوسکونی است که برونو در هنگام خواندن فیلمنامه برای همسرش مجسم می کند. روی این مساله کار کرده ام که برونو صحنه هایی را که برایش هیجان انگیز هستند می خواند. بیننده در می یابد که او دارد فیلمنامه یی درباره برلوسکونی می خواند. در حالی که برونو از سوی دیگر خودش متوجه این امر نیست و بیشتر تحت تاثیر صحنه های اکشن قرار دارد. شاید همراه با خواندن فکر می کند؛ «صحنه فوق العاده یی است، ولی خرج برمی دارد.» او به دلیل مشکلاتش با همسرش تمرکز ندارد و گیج و پریشان است. از سوی دیگر نا امید است چون پیش از این هم از جاهای دیگر او جواب رد شنیده است. طی نوشتن فیلمنامه می خواستیم با کج فهمی تهیه کننده ها شوخی کنیم.
در یکی از پیش نویس های فیلمنامه، یعنی زمان همکاری ام با هیدرون شلیف حتی فیلمنامه توسط امریکایی ها خوانده می شود و آنها آن را با فیلمی گانگستری اشتباه می گیرند.دومین حضور برلوسکونی با نمایش بریده فیلم های آرشیوی از خود او رقم می خورد.
در فیلمنامه برونو و ترزا هنگام آماده شدن برای فیلم تخیلی کارگردان جدید، به تماشای مستندی خارجی نشستند. برونو جایی می گوید؛ « اما این یک کار مستند است؛ در حالی که ما باید یک فیلم بسازیم.» با این وجود توضیحش نمی دهم چون لازم نیست. در فیلمنامه شکل مستند داشت چون می خواستم یک بیگانه را نشان دهم که بر ما وارد شده است. مثلاً تولیدکننده لهستانی از «اپرای کوچک ایتالیایی» می گوید. آنها باید مستندی خارجی -امریکایی یا فرانسوی - را طی آماده شدن برای فیلم ترزا تماشا کنند؛ همان طور که در دنیای واقعی در هنگام نگارش فیلمنامه فیلمی امریکایی و فیلمی فرانسوی درباره برلوسکونی تماشا کردیم.
دیدگاه یک خارجی خیلی حائز اهمیت است؛ چون ما چیزهایی را پذیرفته ایم که ممکن است در مستند تعمق ناپذیر باشند؛ چرا که نخست وزیر سه شبکه تلویزیونی دارد و می تواند خود و پیامش را با استفاده از شخصیت های تلویزیونی خارق العاده به خورد مردم دهد. آماده سازی برای فیلم ترزا ادامه می یابد. برونو شروع می کند به گشتن دنبال بازیگر نقش اولش. و اینجا است که مایکل پلاچیدو ایفای نقش برلوسکونی را بر عهده می گیرد. بالاخره به چهارمین حضور برلوسکونی می رسیم. بیشتر تاثیر یکه خوردن را دوست داشتم.
پس خواستم که هیچ گونه شباهت فیزیکی و نیز شبیه سازی فیزیکی حرکات او در کار نباشد. علاوه بر این از اینکه بیننده را گول می زدم خوشحال بودم. ابتدا با بیان باورهایم از پذیرفتن فیلم ترزا سر باز زدم. ایده اصلی این بود که برخلاف انتظار مخاطب، از برلوسکونی کاریکاتور نسازم و قسمتی از آنچه در این سال ها رخ داده است را برای بیننده بازآفرینی کنم که البته این اندازه جدیت مد نظرمان نبود. من دارم درباره وسعت تخریب صحبت می کنم. تخریب اخلاقی، تخریب قانون اساسی، تخریب روانی، اخلاقی، فرهنگی، و اقتصادی.
البته شاید من در جایگاهی نباشم که بتوانم نقش خود ایتالیا و نقش بحران جهانی را در این مساله ارزیابی کنم. به هر حال برلوسکونی به لطف تلویزیون پیروز بود. در آن سال ها روح مردم دستخوش تغییر شد و پیروزی چپ چیزی را به جای اولش باز نخواهد گرداند. چون این بازسازی نیازمند چندین دهه زمان است.
این دموکراسی بر مبنای پیمانی قرار داشت به نام قانون اساسی ایتالیا که به دور از لفاظی های رایج، مضمونی ضد فاشیسم داشت - چون فاشیسم قطعاً در ایتالیا وجود داشته است - و در ۱۲ سال گذشته هزار تکه شد. من تنها از آنتی فاشیسم نمی گویم؛ بلکه روی صحبتم با ارزش هایی است که هر فرد باید دارا باشد. در دموکراسی می توانید بر اساس پرسش های سیاسی دسته بندی شوید. اما ارزش های خاصی باید از سوی تمامی متفکران پیشرو و محافظه کار به رسمیت شناخته شود.
نانی مورتی
ترجمه؛ پویان صدر اشکوری
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید