جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

مدرسه دارالفنون تحقق اندیشه تحول گرایی


مدرسه دارالفنون تحقق اندیشه تحول گرایی
ایران در دوران قاجاریه، جامعه ای محدود، بسته و به دور از هرگونه پیشرفت و تحول اجتماعی محسوب می شد.
قدرت سیاسی در جامعه به شكل هرم بود و شاه در راس تمام امور سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قرار داشت. پس از شاه درباریان و رجال سیاسی به دلیل نزدیكی به شاه و برخورداری از امتیازات سیاسی و اجتماعی در تحكیم مبانی قدرت شاه می كوشیدند و سعی در حفظ وضع موجود داشتند.
عدم انعطاف سیاسی حاكمان سبب شد تا تمام اركان اجتماع تحت تاثیر دیكتاتوری شاه به دور از هرگونه تحول و پیشرفتی باقی بماند.
در مقابل جامعه ایرانی، جوامع اروپایی دوران فئودالیسم و قدرت های بلامنازع سیاسی را پشت سر گذاشته بودند و به مرحله حكومت های مشروطه رسیده بودند.
بسیاری از دولتمردان ایرانی از این تحولات اطلاعی نداشتند و آگاهی آنان در حد رییس یك ایل بود.
آنان نه با علوم و فنون جدید آشنا بودند و نه درصدد آشنا شدن با دنیای پیرامون بودند. این افراد منافع خود را در حفظ وضع موجود می دیدند و با اندیشه های نو و توسعه گرا مخالف بودند زیرا توسعه و پیشرفت سبب تحرك اجتماعی می شد و مسلما تحول فكر و اندیشه بر دیواره های قطور استبداد فشار وارد می كرد. در واقع شاه و اطرافیانش منافع خود را در دیكتاتوری مطلق و جامعه بسته و ناآگاه جست وجو می كردند. به این ترتیب ایران قرن ۱۳ هـ.ش برابر با قرن ۱۹ میلادی با جامعه غربی در همان زمان قابل مقایسه نبود.
اروپاییان در قرن ۱۹ مرحله صنعتی شدن را گذرانده بودند و به تولید اتومبیل، شبكه برق فشار قوی و امثال آن دست یافته بودند و دگرگونی های اقتصادی آهنگ پرشتابی داشت، در آن شرایط دوران امپریالیسم جدید آغاز شده بود. اروپاییان نیز منافع خود را در جوامع محدود و عقب مانده جست وجو می كردند و با وجود آن كه در میان این كشورها سیطره و نفوذ قابل توجهی داشتند ولی در ارایه دستاوردهای علمی خود به كشورهای عقب مانده عجله ای نداشتند. به عبارت دیگر كشورهای صنعتی با نزدیك شدن به حكومت های مستبد در تحكیم مبانی قدرت آنان قدم برمی داشتند و بیشتر سعی داشتند با دستیابی به منابع طبیعی كشورها مواد اولیه صنایع خود را حفظ كنند.
در حقیقت هرمی شكل بودن تقسیم قدرت در ایران باعث شد تا تمامی حركت های اجتماعی به صورت فرمایشی از بالاترین قدرت به بقیه طبقات تسری پیدا می كرد. هنگامی كه امیركبیر به صدارت ناصرالدین شاه رسید، بخش های مختلف اجتماع تحولاتی را پذیرا شد. امیركبیر خود از میان طبقه پایین جامعه برخاسته بود. با توجه به ساختار اجتماعی نمی بایست از تربیت و آموزش خاصی برخوردار می شد اما حضور او در دستگاه میرزا بزرگ قائم مقام و پسرش میرزا ابوالقاسم قائم مقام سبب شد با علوم جدید آشنا شود.
از طرف دیگر ایشان ساكن تبریز بودند كه در آن روزگار دومین شهر مهم ایران و در برخی دوران ها اولین شهر مهم ایران محسوب می شد. تبریز در روزگار قائم مقام مركز ثقل سیاست ایران بود. حضور تجار و سیاستمداران در این شهر و مراودات با آنان، آگاهی سیاسیون را نسبت به زندگی جدید اروپاییان بیشتر می كرد. امیركبیر كه فردی تیزبین و دوراندیش بود از این قاعده مستثنا نبود. به همین دلیل هنگامی كه به صدارت رسید، تمام همّ و غم خود را بكار برد تا تحول فكری و فرهنگی در جامعه ایرانی پدید آورد و سطح سواد مردم را بالا ببرد. به همین دلیل اقدام به تاسیس مدرسه دارالفنون كرد.
كلمه «دارالفنون» نخستین بار در نامه ای از میرزا محمدعلی خان وزیر امور خارجه در ۲۴ محرم ۱۲۶۸ به كلانتر تهران، استفاده شده است و روزنامه وقایع اتفاقیه در شماره سوم صفر ۱۲۶۸ این كلمه را به كار برد.
به این ترتیب كلمه دارالفنون برای اولین بار به مدرسه ای اطلاق شد كه امیركبیر به منظور تدریس علوم جدید به تاسیس آن همت گمارد.
سنگ بنای دارالفنون در اوایل ۱۲۶۶ هـ.ق در قسمت شمال شرقی ارگ سلطنتی نهاده شد. نقشه آن را میرزا رضای مهندس كشید. میرزا رضا از نخستین شاگردانی بود كه در زمان عباس میرزا برای تحصیل به انگلستان رفته بود. محمدتقی خان معمار باشی دولت، ساخت آن را به عهده گرفت. امیر خودش به بنایی دارالفنون سركشی می كرد و اصرار زیادی در اتمام زودتر ساختمان داشت. ساختمان مدرسه هنوز تمام نشده بود كه امیر، ژان داوود خان را در سال ۱۲۶۶ هـ.ق به اتریش فرستاد تا معلمینی را از این كشور استخدام كند.
امیر اصرار داشت تا معلمین از كشور بی طرفی انتخاب شوند. او به شدت از آوردن اساتید روس، انگلیس و فرانسه اجتناب می كرد. سه كشور مذكور همواره به دنبال منافع خود در ایران بودند به همین دلیل در امور سیاسی مداخله داشتند.
امیر معتقد بود اساتید از مسایل سیاسی اجتناب كنند و فقط به تدریس علم و فن بپردازند به همین دلیل كشور اتریش را انتخاب كرد.
سفر نماینده امیر به وین مدتی طول كشید و امیر از این موضوع ابراز نگرانی می كرد و در نامه هایش به ژان داوود خان اصرار می كرد كه زودتر برگردد. احتمالا امیر از دسیسه اطرافیان شاه احساس خطر می كرد و می خواست تا زمانی كه صدارت را به عهده دارد مساله معلمین دارالفنون نیز حل شود.
امیر در یكی از نامه هایش می نویسد: «... هر قدر زودتر بیاید دیر است.» بالاخره هفت معلم از اتریش استخدام شدند و برای تدریس رشته های مهندسی - پیاده نظام و فن زورآزمایی، توپخانه، سواره نظام، معدن شناسی، طب و جراحی و تشریح، علوم طبیعی و دواسازی وارد ایران شدند. اما ۵ تن از آنان زمانی به ایران رسیدند ۲۷ محرم ۱۲۶۷ (۲۴ نوامبر ۱۸۵۱) كه دو روز از عزل امیر گذشته بود و تنها ۲ نفر از آنان در هنگام صدارت امیر وارد تهران شدند. بنابراین نگرانی امیر به جا بود.
امیر تا قبل از عزلش مدیر مدرسه را انتخاب كرد. و میرزا محمدعلی خان وزیر امور خارجه كه با فرهنگ غربی آشنایی داشت را به این سمت برگزید.
در ابتدا قرار بود ۳۰ نفر شاگرد بین ۱۴ تا ۱۶ سال به عنوان اولین گروه وارد دارالفنون شوند اما در سال اول این تعداد به ۱۵۰ نفر رسید. دارالفنون در روز یكشنبه پنجم ربیع الاول ۱۲۶۸ یعنی ۱۳ روز پیش از كشته شدن امیر رسما گشایش یافت.
علاوه بر علوم اصلی، تاریخ، جغرافیا، نقشه كشی، طب ایرانی، ریاضی، زبان فارسی و عربی و فرانسوی و روسی نیز تدریس می شد. در پشت دارالفنون، كارخانه شمع كافوری و آزمایشگاه فیزیك، شیمی و داروسازی نیز ساختند. چاپخانه ای نیز ضمیمه دارالفنون شد كه برخی از تالیفات معلمین و محصلین را بعدها در آن به چاپ رساندند.
دارالفنون تنها یك مدرسه نبود و تاسیس آن در جامعه بسته قاجاری تاثیرات بسیاری از خود به جای گذاشت. برای نخستین بار در ایران علوم و فنون جدید با شیوه های نو و براساس علوم تجربی و كاربردی در مدرسه دارالفنون تدریس شد. و نسل جوانی تحت تعلیم قرار گرفتند كه به عنوان معلم متخصص و محقق توانستند در جامعه خود تاثیر بگذارند. به عبارت دیگر برای اولین بار علم و اندیشه براساس شیوه های جدید در داخل ایران تولید شد. فارغ التحصیلان دارالفنون با ترجمه و تالیف و نشر كتاب ها و مقالات خود علم و دانش را به طبقات دیگر تسری دادند و هوایی تازه به جامعه ایران دمیده شد.
فارغ التحصیلان دارالفنون كه در جامعه خود تحت تعلیم و تربیت علوم جدید قرار گرفته بودند. توانستند با حفظ اصول و مبانی مذهبی اعتقادی و ملی خود به جرگه روشنفكرانی بپیوندند كه دو نسل بعدی جامعه را تحت تعلیم قرار دادند و مبنای تحولات فكری جدیدی را پایه گذاری كردند كه منجر به جریانات مشروطه خواهی شد.
منابع:
امیركبیر و ایران، فریدون آدمیت، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۲.
ایران در دوره سلطنت قاجار، علی اصغر شمیم، تهران، ابن سینا، ۱۳۴۲.
خاطرات و خطرات، حاج مهدی قلی هدایت، تهران، زوار، ۱۳۷۵.
تاریخ اقتصادی و اجتماعی اروپا، فرانك.ب. تایپتون، كریم پیرحیاتی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵.
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید