پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

ناتوی فرهنگی‏ اهداف، ابزارها و مصادیق‏


ناتوی فرهنگی‏ اهداف، ابزارها و مصادیق‏
امروز، مسئله خطرناك، این است كه سررشته تحولات منفی در سطح بین‏المللی، در دست كسانی است كه می‏خواهند به وسیله این تحولات، اهداف خودشان را كه یا زر است یا زور، تأمین كنند و برای آنها چیزی به نام هویت ملت‏ها، اصلاً ارزش ندارد كه متأسفانه این، در صد و پنجاه سال اخیر، در دنیا اتفاق افتاده است؛ یعنی تحولات كشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریكای لاتین، در دام طراحی باندهای قدرت بین‏المللی افتاده است و طراح اینها، صهیونیست و سرمایه‏داران بین‏المللی بوده‏اند. آن چه برای اینها مهم است، كسب قدرت سیاسی است كه بتوانند در كشورها و دولت‏های اروپایی و غیره نفوذ كنند؛ قدرت سیاسی را در دست بگیرند؛ پول كسب كنند و این كمپانی‏ها، سرمایه‏های عظیم، كارتل‏ها و تراست‏ها را به وجود آورند. هدف، این بوده است؛ آن وقت اگر اقتضا كند كه اخلاق جنسی ملت‏ها را خراب كنند، به راحتی می‏كنند؛ مصرف‏گرایی را در بین آنها ترویج كنند، به راحتی این كار را انجام می‏دهند؛ بی‏اعتنایی به هویت‏های ملی و مبانیِ فرهنگی را در آنها ترویج كنند، این كار را می‏كنند. اینها، اهداف كلان آنها است كه تصویر كرده‏اند.
آن وقت، همیشه لشگری هم از امكانات فرهنگی و رسانه‏ای و روزنامه‏های فراوان و مسائل گوناگون تبلیغات، در مشت اینها قرار دارد كه از آنها به «ناتوی فرهنگی» تعبیر می‏كنند؛ یعنی مانند پیمان ناتو كه آمریكایی‏ها در اروپا به عنوان مقابله با شوروی سابق، یك مجموعه مقتدر نظامی به وجود آوردند؛ اما برای سركوب هر صدای معارض با خودشان، در منطقه خاورمیانه و آسیا و غیره، از آن استفاده می‏كردند، حالا یك ناتوی فرهنگی هم به وجود آورده‏اند. این، بسیار چیز خطرناكی است. البته برای حالا هم نیست؛ سال‏هاست كه این اتفاق افتاده است. مجموعه زنجیره به هم پیوسته رسانه‏های گوناگون از ماهواره‏ها، تلویزیون‏ها و رادیوها كه حالا اینترنت هم داخلش شده است، در جهت مشخصی حركت می‏كنند تا سررشته تحولات جوامع را به دست بگیرند.«گوشه‏ای از سخنان رهبر معظم انقلاب در جمع دانشگاهیان استان سمنان‏»
امروزه رسانه‏های فراملی، به مثابه یكی از مؤثرترین ابزار تحكیم هژمونی نظام سلطه جهانی، به ویژه آمریكا، عمل می‏كنند. این رسانه‏ها، وابسته به شركت‏های قدرتمند و بانفوذ فراملیتی‏اند و در جهت تأمین منافع كشورهایی چون آمریكا، نقشی اساسی دارند. به بیان دیگر، مؤثرترین ابزار برای جهانی كردن فرهنگ غرب، شركت‏های فراملی و نیروی محركه این فرآیند، بهره‏گیری از انقلاب، در عرصه فناوری اطلاعات و جهانی شدن ارتباطات است. پدیده جهانی شدن ارتباطات را پس از دهه ۱۹۶۰م. می‏توان از رشد رسانه‏ها و شركت‏های فراملی، نظیر تایم وارنر، دیزنی، رویترز، سونی، مردوخ و برتلزمن، دریافت كه همگی وابسته به اقتصادهای پیشرفته‏اند؛ به گونه‏ای كه سازمان‏های دولتی و غیردولتی ارتباطی را به شدت تحت‏الشعاع خود قرار داده‏اند.
بخش زیادی از سلطه رسانه‏های غربی بر جهان، به آمریكا تعلق دارد كه این مسئله را باید ناشی از تجربه بازاریابی، رشد و استفاده از تكنولوژی‏های جدید در جهت دست‏یابی به جلوه‏های ویژه دانست. شاید به همین علت است كه تلاش دولت‏های ملی در جهت حفظ جوامع خود از سیطره فرهنگی آمریكا، چندان موفقیت‏آمیز نبوده است؛ زیرا از یك سو، محصولات فرهنگی آمریكا، حاوی مفاهیم جذابی چون آزادی، حق انتخاب‏های فردی و آینده مطلوب است و از سوی دیگر، زیرساخت‏های نامطلوب كشورها، باعث تسهیل انتقال و پذیرش محصولات فرهنگی آمریكایی شده است. دیگر دلایل موفقیت رسانه‏های آمریكایی در تسلط بر جهان را می‏توان به صورت زیر برشمرد:
۱) سلطه‏گرایی جهانی رسانه‏ای آمریكایی‏
در گذشته، تعادلی بین منافع كارگری و كشاورزی از یك سو و شركت‏ها از سوی دیگر، وجود داشت؛ امّا امروزه، این شركت‏های تجاری رسانه‏ای هستند كه بر امور، سلطه یافته‏اند. بخشی از این سلطه‏یابی، به كمكی برمی‏گردد كه رسانه‏ها در امر مبارزات انتخاباتی ایفا می‏كنند. هزینه‏های تبلیغات رسانه‏ای نامزدها، مرتب در حال افزایش است كه این امر، به افزایش توانایی مالی شركت‏های رسانه‏ای از طریق بهره‏جویی از نامزدهای به قدرت رسیده، منجر شده است. از این رو، این شركت‏ها از حمایت وسیع قانونی در آمریكا بهره‏مندند.
از یك قرن قبل، دادگاه عالی آمریكا، همان حقوقی را كه برای افراد قائل است، برای شركت‏ها نیز در نظر گرفت و از این جهت، نظارت بر رسانه‏ها، بسیار دشوار گردید. همچنین، در دهه ۱۹۷۰م. این شركت‏ها از اصلاحیه اول قانون اساسی آمریكا، برای گسترش و سیطره جهانی فعالیت‏های خود، بهره گرفتند. از آن جا كه رسانه‏ها، از حمایت مالی گسترده آگهی دهندگان برخوردارند، به نحو گسترده‏ای، اقدام به پخش آگهی‏های تبلیغاتی و تجاری می‏كنند. این رسانه‏ها، تبدیل به دستگاه‏های عظیم بازاریابی و ایدئولوژیكی، به منظور تأثیرگذاری شركت‏ها شده‏اند. در واقع، این رسانه‏ها، مفسران نهایی واقعیت هستند و واقعیت را هم بر اساس منافع شركت‏ها تعریف می‏كنند.
نتیجه این كه، اقتدار شركت‏های رسانه‏ای، در حال افزایش است و آنان به دنبال یافتن بازارهای جدید، كاهش مالیات بر فعالیت‏های خود و كسب منافع بیشتر از حكومت‏ها هستند. در این راستا، شركت‏ها و رسانه‏های فراملی، اولویت بسیار زیادی برای مقررات‏زدایی قائلند؛ زیرا بدین وسیله می‏توانند به سادگی در رسانه‏های ملی نفوذ كنند و از طریق بنگاه‏های تبلیغاتی خود، به صورت نامحدودی، بر آنها تأثیر بگذارند. یكی از راه‏هایی كه به موفقیت شركت‏های فراملی رسانه‏ای آمریكا بر جهان انجامیده است، تمركز در فعالیت‏ها و حركت به سوی تأسیس اتحادیه‏های رسانه‏ای است. دو نمونه بارز این مسئله، عبارتند از:
الف) اتحادیه ارتباطات راه دور بین‏الملل)ITV(؛ این اتحادیه، در سال ۱۸۵۶م. تأسیس و در سال ۱۹۳۲م. به اتحادیه بین‏الملل تلگراف، تغییر نام داد؛ سپس به منظور جلوگیری از نفوذ جهان سوم، مجدداً سازماندهی شد و در پی‏آن، نقش شركت‏های حقوقی در آن بیشتر گردید. این سازمان كه هم اكنون، به عنوان یكی از نهادهای تخصصی سازمان ملل فعالیت می‏كند، نقش روز افزونی در حمایت از رسانه‏های ملی دارد.
ب) گات )GATT(یا موافقت‏نامه عمومی تعرفه و تجارت؛ این سازمان كه امروزه، سازمان تجارت جهانی )WTO(خوانده می‏شود، در سال ۱۹۴۷م. تأسیس و در سال ۱۹۹۶م. تغییر نام داد. این سازمان، در جهت حفظ منافع شركت‏های رسانه‏ای و گسترش جریان اطلاعاتی غرب، تلاش زیادی كرد. به این دلیل، این شركت‏ها بر قوانین و جریان‏های مربوط به روند گسترش اطلاعات، نظارت دقیق داشته، هر گونه مخالفتی را سركوب می‏كنند. آنها با بی‏طرف ساختن دولت‏ها، نفوذ جهانی خود را كامل كرده، بدون نظارت مؤثر، به فعالیت مشغولند؛ این در حالی است كه سازمان‏های بین‏المللی دیگر، نظیر سازمان ملل متحد و یونسكو، در این زمینه، ضعیف و خلع سلاح شده‏اند.۱
۲) عملیات روانی سازمان سیا علیه اسلام‏
سازمان سیا )CIA(گرچه یك رسانه فراملی نیست، ولی در نقش یك رسانه فراملی، در تهاجم به فرهنگ‏های ملی، عمل می‏كند. از این رو، آرتور كاستلز، یكی از مقامات جنگ فرهنگی سیا، خطاب به یك مقام مسئول آمریكایی در سال ۱۹۴۹م. چنین گفته است: به من، ۱۰۰ میلیون دلار و ۱۰۰۰ انسان مصمم بدهید؛ تضمین می‏كنم كه چنان موجی از ناآرامی‏های دمكراتیك در میان توده‏ها، حتی در میان سربازان امپراتوری استالین، ایجاد كنم كه برای مدتی طولانی، تمامی دغدغه وی به مسائل داخلی معطوف شود.
«جنگ سرد فرهنگی سیا و جهان هنر و ادب»، عنوان كتابی است از خانم فرانسیس ساندرس - پژوهش‏گر و روزنامه‏نگار انگلیسی - است كه در سال ۱۹۹۹م. در لندن منتشر شد و اندكی بعد، غوغایی به پا كرد. این كتاب، به افشاگری نقش سازمان سیا در هدایت فرهنگی و هنری در بسیاری از كشورها، به ویژه در دوران جنگ سرد می‏پردازد. خانم ساندرس، در كتابش نشان می‏دهد كه كوردمه‏یر، رئیس بخش عملیات روانی سازمان سیا، با همكاری دوستش، آرتوشلزینگر و بر پایه طرحی كه ملون لاسكی ارائه داد، حركتی را آغاز كردند كه به ایجاد یك شبكه فرهنگی غول‏آسای جهانی یا ناتوی فرهنگی انجامید؛ به طوری كه بودجه آن در سال ۱۹۵۰م. و در زمان ریاست جمهوری ترومن، ۳۴ میلیون دلار بود. گرچه جنگ سرد به پایان آمد، ولی سازمان سیا، با بهره‏گیری از تجارب دوران جنگ سرد، با بودجه و شدت بیشتری، برای پیروزی در عرصه‏های دیگری، چون اسلام و ایران و از طریق شیوه‏های زیر تلاش می‏كند:
الف) سینما
در هالیوود، مأموران سیا، كارگردانان را ترغیب می‏كنند تا در فیلم‏های خود، از سیاه پوستان بیشتری استفاده نمایند؛ آنان را آراسته و خوش لباس به تصویر بكشند و از این طریق، آمریكا را جامعه‏ای آزاد و دمكرات نشان دهند. فیلم «مزرعه حیوانات» جرج ارول، در این راستا و با سرمایه سیا در سال ۱۹۸۴م. تولید شد. در این مورد، حتی می‏توان به فیلم «روز استقلال هالیوود» در سال ۱۹۹۶م. اشاره كرد. در این فیلم، موجودات فضایی می‏خواهند جهان و بشر را از بین ببرند تا به منابع و ثروت‏های زمین دست یابند؛ اما نیروی هوایی آمریكا، تحت رهبری و هدایت رئیس جمهور، بر این موجودات فائق می‏آیند. این فیلم در حقیقت، ستایشی از قدرت عظیم آمریكا برای دست‏یابی به پیروزی، در نبرد با دشمن انسانیت است!
ب) كتاب‏
بسیاری از كتاب‏های كمپانی پراگر، با بودجه سیا چاپ می‏شوند. كتاب «طبقه جدید» میلوان جیلاس هم با كمك سیا و در تیراژ بالا منتشر شد و در سراسر جهان توزیع گردید. سیا، ۵۰ هزار نسخه از یكی از كتاب‏های ایروینگ كریستون را برای توزیع مجانی در سراسر جهان خریداری كرد. طبق تخمین خانم ساندرس، تنها در دوران جنگ سرد، حدود ۱۰۰۰ عنوان كتاب به وسیله سیا و تحت پوشش بنگاه‏های انتشاراتی تجاری و دانشگاهی، در آمریكا به چاپ رسید.
ج) همایش‏
سیا در سال ۱۹۵۰م. با گردآوردن ۱۰۰ نویسنده مشهور از سراسر جهان، كنگره آزادی فرهنگی را در برلین دایر كرد. در این كنگره، نویسندگان برجسته‏ای چون آرتور كوستلر، سیدنی هوك، ملوین لاسكی، ایناتسیو سیلونه و جرج ارول شركت داشتند. یكی از اولین اقدامات كنگره، اختصاص بودجه‏ای كلان، برای چاپ نشریات روشنفكری در پاریس، برلین و لندن بود. هدف ابتدایی كنگره، تقویت چپ‏گرایان غیركمونیست و مقابله با روحیات و تبلیغات ضدآمریكایی بود. هدایت كنگره را مایكل یسلون، كارمند واحد جنگ روانی برعهده داشت.
د) دانشگاه‏
تعدادی از دانشگاه‏های مشهور آمریكا، مانند كلمبیا، استانفورد، نیویورك و هاروارد، زیر نفوذ سازمان سیا هستند. بنیاد فارفیلد در دانشگاه كلمبیا، یكی از مهم‏ترین مراكزی است كه بودجه عملیات فرهنگی سیا، از طریق آن به نهادهای فرهنگی مبلّغ فرهنگ آمریكایی منتقل می‏گردد. ظاهراً این بنیاد را یك ثروتمند یهودی به نام جولیوس فیلشن ایجاد كرده؛ ولی در واقع، با بودجه سیا اداره می‏شود. هدایت این بنیاد را زمانی جك تامپسون، مأمور سیا و استاد دانشگاه كلمبیا در دست داشت.
و) روشنفكران
خانم ساندرس، فهرستی از شوالیه‏ها یا روشنفكرانی چون كارل پوپر، توماس كوهن، آیزایا برلین، والت روستو، دانیل بل، ریمون آرون، حنا آرنت، سیدنی هوك و هنری لوس را ذكر می‏كند كه با تأسیس نشریاتی چون پارتیزان ریویو، نیولیدر، در مونات، كینان ریویو و پرووه، مخالفان كمونیسم دیروز و دشمنان اسلام امروز را در سراسر جهان، تغذیه فكری می‏كنند. عجیب آن كه اكثر شوالیه‏های جنگ سرد فرهنگی، یهودی‏اند!
ه) ترور
ترویج فرهنگ به اصطلاح آزاد، همپای سیاست ترور و كشتار روشنفكران و دگراندیشان، در تمامی دوران جنگ سرد و پس از آن، جریان دارد. طبق برخی از تخمین‏ها، حداقل در دوران جنگ سرد، سیا، حدود ۱۵۰ هزار معلم، استاد، رهبر اتحادیه كارگری، كشیش و روحانی مخالف را به قتل رسانده و برخی این رقم را تا ۳۰۰ هزار نفر افزایش داده‏اند. این پدیده كه از آن به «ترور دولتی» یاد می‏شود، پنهان و مخفیانه صورت می‏گیرد.۲۳) ارتش آمریكا و بازی‏های رایانه‏ای
از دیگر ابزارهای ناتوی فرهنگی آمریكا و غرب علیه جهان غیرغرب، بازی‏های رایانه‏ای است. بازی‏های رایانه‏ای را صرفاً نباید پدیده‏ای برای سرگرمی كودكان و نوجوانان دانست؛ بلكه این بازی‏ها به ابزار تبلیغاتی مهمی در دست ارتش‏های مهاجم و سركوب‏گری چون ارتش آمریكا هستند كه در بطن و درون خود، هدف‏های سیاسی - نظامی شیطانی را دنبال و القا می‏كنند.
بسیاری از تحلیل‏گران، جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱م. را یك بازی رایانه‏ای توصیف كردند؛ زیرا این جنگ، بیشتر به یك جنگ رایانه‏ای شبیه بود و نه یك جنگ واقعی. همین واقعه، درباره جنگ دوم خلیج فارس هم تكرار شد. رایانه‏ای بودن این جنگ‏ها را اظهارنظر بوش پدر با عنوان «بازی تمام شد» و گفته یك ژنرال آمریكایی كه «تاكتیك این جنگ، از بازی رایانه‏ای اقتباس شد»، تأیید می‏كند. این جملات، می‏تواند برای طرفداران بازی‏های رایانه‏ای، لذت‏بخش باشد؛ به این دلیل كه دیگر نمی‏توان بازی‏های رایانه‏ای را تنها وسیله‏ای برای وقت‏گذرانی دانست. بازی رایانه‏ای، فقط یك تفریح بی‏خطر نیست؛ بلكه رسانه‏ای برای بیان و نهادینه‏سازی برخی پیام‏هاست؛ البته این پیام‏رسانی به صورت آشكار صورت نمی‏گیرد؛ بلكه در جهتی به دور از اهداف ظاهری و ابتدایی، از آن استفاده می‏شود. استفاده از بازی‏های رایانه‏ای، در جهت هدف‏های سیاسی و نظامی، به آن جهت مزورانه است كه برای مردم، ناشناخته است. برخی از این بازی‏ها عبارتند از:
الف) بازی بازگشت به قلعه ولفن اشتاین )Return to castle wolfenstein( عرضه شده در نوامبر ۲۰۰۱م. كه بازی‏كننده در نقش یك سرباز آمریكایی در جنگ جهانی دوم ظاهر می‏شود. او به درون كاخ‏های نازی نفوذ می‏كند و با سربازان s.s به مبارزه می‏پردازد و در پیچ و خم راهروی كاخ‏ها، سربازان آلمانی را از پای در می‏آورد. در این بازی، نوعی دیدگاه جانبدارانه به نفع آمریكایی‏ها وجود دارد.
ب) بازی طوفان صحرا )Conflict Desert Storm(عرضه شده در سپتامبر ۲۰۰۲م. كه بازی‏كننده در نقش یك سرباز انگلیسی و آمریكایی است كه مأموریتش، آزادسازی عراق از یوغ دیكتاتوری است. او در این بازی، یك دشمن می‏شناسد و آن هم سرباز عراقی است. این بازی، هیچ مخالفتی را در آمریكا به وجود نیاورد و تنها به افراد زیر ۱۶سال، توصیه شد كه این بازی را انجام ندهند. هدف پنهانی بازی طوفان صحرا، آن است كه فرد بازی‏كننده، خود را در موضع دفاع از نظم جهانی قرار دهد.
ج) بازی ارتش آمریكا )Amricans Army(عرضه شده در ژوئیه ۲۰۰۲م. كه بازی‏كننده در آن، به یك سرباز آمریكایی تبدیل می‏شود. هدف ارتش آمریكا كه سازنده این بازی است، جذب بیشتر جوانان به سوی مشاغل نظامی است. برای استفاده از این بازی، باید بر روی پایگاه اینترنتی ارتش آمریكا ثبت‏نام كرد كه تاكنون، بیش از یك میلیون نفر در این پایگاه، ثبت‏نام كرده‏اند.
در نمایشگاه بازی رایانه لس‏آنجلس )E۳(در مه ۲۰۰۳م. افرادی كه در انتظار باز شدن درهای نمایشگاه بودند، در مقابل درب‏های نمایشگاه به تماشای یك برنامه شبیه‏سازی شده، مثل بازی هنگ ۱۰۱ نیروی هوایی، پرداختند. در بازی بازگشت به بغداد Back to Gagad()، بازی كننده به جنگ سال ۱۹۹۱م. آمریكا علیه عراق برمی‏گردد كه در آن نیز، یك دیدگاه انحصارگرایانه به نفع آمریكا به چشم می‏خورد.
ارتش آمریكا، به طور مستقیم و غیرمستقیم در تولید و توزیع بازی‏های رایانه‏ای جنگی و نظامی، دخالت دارد. توانایی این كار، در ارتش آمریكا دیده می‏شود؛ زیرا ارتش، ماهرترین برنامه‏نویس‏ها را جذب كرده و تواناترین موتورهای بازی را خریداری كرده است. درمواقعی كه ارتش نتواند به تولید بازی‏های رایانه‏ای بپردازد، دیگر سازندگان بازی‏های رایانه‏ای را به انقیاد در می‏آورد؛ به طوری كه اگر سازندگان بازی‏های رایانه‏ای، نرم‏افزاری را طراحی كنند كه در آن به یك نظامی توهین شود، به ۵۰۰ دلار جریمه، محكوم می‏شوند.۳
● بحران رسانه‏ای در آمریكا
▪ علت ناتویی شدن رسانه‏ای آمریكایی چیست؟
روز به روز بر روند تمركزگرایی در ارتباط جمعی آمریكا و بر اقتدار مالكان و صاحبان رسانه‏های جمعی افزوده می شود. در واقع، با وجود شعارهایی كه در باب وجود چند فرهنگی در آمریكا به گوش می‏رسد، یك فرهنگ، امواج و محتوای رسانه‏ها را به چنگ گرفته است. چنین وضعیتی را بن‏باگو دیكیان در كتاب «انحصار رسانه‏ای»، به خوبی تشریح كرده است. وی می‏نویسد:
تعداد اندكی از مؤسسات اقتصادی، با چنگ انداختن بر بخش رسانه‏ای و اطلاع‏رسانی آمریكا، آن را از اصول كثرت‏گرایی دور ساخته‏اند. این مؤسسات كه حدود ۵۰ شركت چند ملیتی‏اند و همگی منافع مالی مشتركی با چند مؤسسه اقتصادی عظیم و چندین بانك بین‏المللی بسیار مهم دارند، قسمت اعظم این بازار را در اختیار دارند، به گونه‏ای كه، در سال ۲۰۰۳م.، تنها ده مؤسسه بزرگ اقتصادی بر این بخش فرمانروایی می‏كردند. سیاستمداران آمریكایی نیز از تصویب مقررات مراقبتی بر این مؤسسات، طفره می‏روند؛ زیرا مؤسسات اقتصادی بزرگ از محدودیت‏های بیش از حد ناشی از فشارهای قانونی، لطمه خواهند خورد. از این رو، سیاستمداران، راه حل را در خارج ساختن این بخش از حوزه قانون‏گذاری دولتی دیده‏اند؛ همان گونه كه مایكل پاول، پسر وزیر امور خارجه پیشین آمریكا و رئیس كمیسیون ارتباطات دولت فدرال، به عنوان مسئول قانون‏گذاری در این بخش، مخالف وضع و تصویب هر گونه قانون در این زمینه و طرفدار متعصب بازار آزاد است. راز مهم دیگری كه باعث آزاد گذاشتن اربابان رسانه‏ای شده، این است كه در فاصله زمانی بین ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۳م. اربابان ارتباط جمعی، ۷۵ میلیون دلار به مبارزات انتخاباتی نامزدهای دو حزب عمده آمریكا، كمك مالی كرده‏اند. صنایع بزرگ رسانه‏ای، همچنین با تأمین مخارج كامل ۱۴۶۰ سفر اعضا و كارمندان كمیسیون ارتباطات دولت فدرال، در فاصله سال‏های ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰م. دوستی آنان را برای خود حفظ كرده است.
هم اكنون، بیشتر شبكه‏های بزرگ رادیویی، كانال‏های تلویزیونی، روزنامه‏ها و نشریات دیگر، در اختیار گروه اندكی از مؤسسات اقتصادی قرار دارند. آنها همچنین بر روی دو هدف عمده اینترنت و حذف مقررات ضد انحصار، تمركز یافته‏اند؛ زیرا حداقل كنترل دسترسی به اینترنت به صورت عمده، برای این مؤسسات اقتصادی، می‏تواند منبع سودی سرشار باشد. بنابراین، جای تعجب نیست كه در سال ۱۹۹۹م. مجموعاً ۱۱۰ شركت، ۶۰ درصد كاربران شبكه را در اختیار داشتند؛ ولی در سال ۲۰۰۰م. تنها ۱۴ شركت، صاحب همان سهم از بازار آزاد بودند.
علاوه بر این، شركت‏های بزرگ، كمیسیون ارتباطات را به سمت تجدید نظر در قانون ۱۹۹۳م. كه شركت‏ها را از در اختیار گرفتن بیش از ۳۰ درصد بازار منع می‏كند، سوق داده‏اند؛ از این رو، قانون مخابرات ۱۹۹۶م. محدودیت‏های وارده بر تمركزگرایی در مالكیت ایستگاه‏های رادیویی را لغو كرد. حاصل این تصمیم، آن شد كه كِلر چاثل در سال ۲۰۰۱م. به تنهایی چندین ایستگاه رادیویی را در اختیار داشت.
تمركزگرایی، نتیجه‏ای دیگر هم دارد و آن این كه روزنامه‏نگاران عضو مؤسسات اقتصادی، تشویق نمی‏شوند كه نقّادانه درباره مالكین خود، اطلاع‏رسانی و افشاگری نمایند و در نتیجه، اطلاع‏رسانی به صورت كالا در می‏آید و تولید روزنامه‏نگاران، معنای واقعی خود را از دست می‏دهد. به این ترتیب، جنبه‏های تحقیقی مقالات روزنامه‏نگاران از بین می‏رود. به این جهت، مؤسسات اقتصادی‏ای كه ثروت و دارایی فراوانی در حوزه اینترنت و مطبوعات دارند، به جای تولید و تحقیق، همواره به كپی كردن مطالب یك روزنامه یا رسانه، در روزنامه‏ها و رسانه‏های خود دست می‏زنند و به این وسیله، كیفیت كار روزنامه‏نگاری، جدیت كاری و بررسی حقیقت خبر، همیشه در نظر گرفته نمی‏شود.۴
▪ صهیونیسم و مقاصد جهانی سیطره رسانه‏ای
آن چه در پی می‏آید، خلاصه‏ای ازنظرات داك، نماینده پیشین مجلس آمریكا از ایالت لوئیزیاناست.
بسیاری دچار این توهم هستند كه در آمریكا، مطبوعات آزادند؛ اما واقعیت این است كه در آمریكا، هر كسی آزاد است كه هر نشریه و رسانه‏ای را منتشر كند؛ ولی هیچ گاه آزاد نیست كه هر سخنی را بگوید؛ البته به استثنای نشریاتی با تیراژ پایین و در سطح محلی كه هرگز برای ساختار قدرت، خطر جدی محسوب نمی‏شوند. آنها گاهی اجازه گفتن هر سخنی را دارند! در واقع، روزنامه‏ها، مجله‏ها، ایستگاه‏های رادیویی و شبكه‏های تلویزیونی، به طور باور نكردنی، كنترل می‏شوند؛ به حدی كه در بسیاری از شهرهای عمده اروپایی، كنترل بر رسانه‏ها، به گستردگی سلطه آمریكاییان بر رسانه‏ها نیست؛ مثلاً در اروپا در میان انبوه نشریات، می‏توانید روزنامه‏ای را پیدا كنید كه حامی فلسطینی‏ها باشد؛ اما در آمریكا در میان ۲۰۰۰ روزنامه، حتی یك روزنامه هم پیدا نمی‏شود كه دیدگاهی فلسطینی داشته باشد. گرچه روزنامه‏های معدودی هستند كه بر سر برخی از مسائل، با دولت اسراییل، اختلاف نظر دارند - همان طور كه در خود اسراییل هم در برخی اوقات، اعتراضات ضددولتی دیده می‏شود - ولی بر سر مسائل بنیادین، همه مطبوعات و نشریات آمریكایی، چه در تملك یهودیان باشند یا نباشند، بدون توجه به شرارت‏ها، كشتارها و نقض حقوق بشر توسط اسراییل، حامی آن دولتند؛ در حالی كه اسراییل از بدو تأسیس، هزاران تن از مردان، زنان و كودكان فلسطینی را كشته است. علاوه بر این، آنان به تخریب عمدی هزاران خانه، شركت، بیمارستان و مدرسه پرداخته و ده‏ها هزار نفر را كور، ناقص، فلج و انگشتان افراد بسیاری از جمله، هزاران كودك را قطع كرده‏اند. همچنین صدها هزار فلسطینی را زندانی و شكنجه كرده‏اند و بدتر از همه، در این دوران تخریب و كشتار، اسراییلی‏ها اقدام به تأسیس صدها شهرك یهودی در سرزمین‏های فلسطینیان كرده‏اند. در حقیقت، همان گونه كه خانه‏ها و شهرهای فلسطینی را خراب می‏كنند، یهودیانی را از مكان‏هایی چون نیویورك و مسكو، روانه اسراییل می‏كنند و برای آنها، خانه‏هایی در شهرك‏های مردم مظلوم فلسطین می‏سازند.
بیشتر آمریكاییان از این مسئله بی‏خبرند و بی‏خبری آنان، ناشی از آن است كه یهودیسم و صهیونیسم، بر اكثریت عظیم رسانه‏های آمریكا، كنترل و سیطره دارد. این كنترل و سیطره، تنها برای مخفی كردن جنایات اسرائیل در فلسطین صورت نمی‏گیرد؛ بلكه آنها چه در آمریكا و چه در سایر نقاط جهان، سروری و برتری نژاد یهود را تبلیغ می‏كنند و معتقدند كه از حق الهی حكومت، نه تنها بر فلسطین، بلكه بر تمام جهان برخوردارند و این اندیشه‏ها را ترویج می‏كنند. در این راستا، آنان همواره تلاش می‏كنند تا فرهنگ، هویت و انسجام نژادی و اقتصادی و استقلال سیاسی هر كشوری را در جهان، تضعیف كنند. به دیگر بیان، یهودیان و نظم نوین جهانی آنها، به دنبال نابودی هر ملت، فرهنگ، میراث و نژادی به جز یهود است. آنان به دنبال سلطه بر رسانه‏ها، اقتصاد و حكومت‏ها هستند. گرچه باید از آرزوی یهودیان در حفظ نسل، فرهنگ و دینشان حمایت و دفاع كرد، اما سلطه‏جویان یهودی، به دنبال نابودی هر جنبش میهن‏پرستانه، به غیر از جنبش خود هستند و این كار، نخست از طریق رسانه‏ها انجام می‏گیرد.۵
● نتیجه‏
جریانی كه به عنوان نومحافظه‏كار، در سال‏های اخیر، در آمریكا سربرآورده و سیاست‏های نظامی‏گرایانه جرج بوش را تغذیه و پشتیبانی می‏كند، ادامه همان كانونی است كه عملیات فرهنگی سیا را در دوران جنگ سرد هدایت می‏كرد. به عنوان مثال، از ایرنیگ كریستون، روشنفكر سرشناس یهودی، به عنوان بنیان‏گذار جریان نومحافظه‏كاری یاد می‏كنند. هم اكنون پسر او به نام ویلیام كریستون، به صراحت بر تداوم همان سیاست‏ها تأكید می‏كند. او می‏نویسد:
آینده بشریت، منوط به یك سیاست خارجی راسخ، آرمان‏گرا و خوش‏بینانه، از سوی آمریكاست. در واقع، آمریكا نه تنها باید پلیس و كلانتر جهان شود، بلكه باید راهنمای آن نیز باشد.
بنابراین، می‏توان گفت كه پدیده تهاجم فرهنگی موجود، به این معناست كه كانون‏های قدرتمند سلطه‏گر جهانی در سرویس‏های اطلاعاتی غرب، برای فروپاشی یك نظام سیاسی و یا تحمیل طرح‏های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود بر یك جامعه مستقل، عملیات روانی، فرهنگی و تبلیغاتی معینی را سازمان می‏دهند. این عملیات، در گذشته علیه شوروی سوسیالیست بود و امروز علیه اسلام و نظام جمهوری اسلامی ایران است.
نویسنده: مرتضی شیرودی
۱. هربرت شیلر، مقابله با رسانه‏های فراملی، چالش بزرگ آینده، ماهنامه سیاحت غرب، آذر ۱۳۸۲، ص ۱۲-۱۷ .
۲. به نقل از عبداللَّه شهبازی، سیا و جنگ سرد فرهنگ، مندرج در .Shahbazi.org
۳. استفان پیلت، «بازی‏های رایانه‏ای سلاح تبلیغاتی»، لوموند دیپلماتیك، اكتبر ۲۰۰۳؛ به نقل از ماهنامه سیاحت غرب، آبان ۱۳۸۲، ص ۵۴.
۴. اریك كلینبرگ، ده ارباب رسانه‏ای آمریكا، لوموند دیپلماتیك، آوریل ۲۰۰۲، ص ۲۴.
۵. دیوید راك، جهان‏گرایان یهودی؛ به نقل از ماهنامه سیاحت غرب، مهر ۱۳۸۲، ص ۳۷-۴۲.

منبع:ماهنامه پرسمان
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید