پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


سکوت و سکون


سکوت و سکون
● درباره «زمستان است» ساخته رفیع پیتز
اگر در دهه های سی، چهل و پنجاه پرداختن به طبقات فرودست و مسائل کارگری رونقی داشت و هنرمند به اتکای گرایش اجتماعی خود، قدر و ارجی می یافت و جلوه یی می فروخت؛ بعد از وقایع انقلاب و در پی فروپاشی بلوک شرق و ضرباتی که به جریان های چپ در سطح جهان وارد آمد، نوعی انفعال همه گیر موجب جدایی هنرمندان از اجتماع شد. دیگر پرداختن به کارگران و طبقات پایین، نه تنها بعضاً جزء قلمرو ممنوعه به حساب می آمد، که حتی در میان خود هنرمندان نیز تقلایی پیش پاافتاده و غیرهنری قلمداد می شد.
رفیع پیتز با مایه گرفتن از قصه «سفر» محمود دولت آبادی و روایت تصویری ویژه خود این حوزه را موضوع کار قرار داده است. دولت آبادی کار خود را از تئاتر شروع کرده و از این رو اغلب داستان هایش، جدا از تصویرپردازی های ظریف و باحوصله، کنش دراماتیک را نیز در خود دارند. همین است که تا به حال چندتایی از داستان های او، به رغم موضوع های ممنوعه و نیز گاه غیرقابل ذکر بودن نام نویسنده، دستمایه آثاری در تئاتر و سینما قرار گرفته است.
هرچند حاصل کار همواره مورد تایید و خوشایند نویسنده نکته سنج نبوده است. و هنوز و همچنان قابلیت اقتباس سینمایی در بسیاری از آثار این نویسنده، به ویژه رمان های «کلیدر» و «جای خالی سلوچ» وجود دارد. شاید یکی از ظریف ترین برداشت ها از آثار دولت آبادی، «زمستان است» رفیع پیتز باشد. حضور در مکان های واقعی و روایت ملموس و آشنای پیتز، با وجود ضرباهنگ و ساختار متفاوت به کار گرفته شده، حالتی مستندگونه به اثر بخشیده است. بافت و سبک کار، بدون آن که یکنواخت و تکراری جلوه کند، از انضباط و یکدستی درخور توجهی برخوردار است. فیلمساز با حوصله زبان تصویری خود را شکل داده و جابه جا ابتکارات تصویری مناسب را به کار گرفته است.
با این حال ناخواسته نشانه هایی از برسون و شهید ثالث، درآمیخته با واقع گرایی اجتماعی دولت آبادی در فیلم محسوس است و البته نمی توان این را با وجود امضا و هویت مستقل و دمیده شدن جوهره خلاق در اثر، تقلیدی ناشیانه و قابل ایراد به حساب آورد.
تضاد زمینه برفی زمستان با رنگ های کدر اشیا و آدم ها، میزانسن های کم تحرک و ایستا، همراه با ضرباهنگ آرام و کند روایت، در فضایی ملهم از شعر زمستان مهدی اخوان ثالث، تنهایی آدم های قصه را مشدد کرده است؛ تنهایی زن جوان در اتوبوس، تنهایی دو رفیق در قهوه خانه، تنهایی مختار پس از بازگشت، بی کسی و تنهایی مرحب در پرسه هایش در کوچه پس کوچه ها و مسیر مغازه های تعطیل و کرکره های بسته و کوچه های خالی از آدم... هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دست ها پنهان...
در اقتباس رفیع پیتز از قصه دولت آبادی، ایجاز و پرهیز از کلام و شرح تصویری، جایگزین بسیاری از گفت وگوهای کتاب شده است. همین کم حرفی و سکوت، بیش از پیش سکون فیلم را تشدید کرده است. کارگردان که خود فیلمنامه را پرداخته است، چنان در روایت و تصویر امساک داشته و تا حد نهایت ایجاز را پیش برده است، که گاه اثر راه به ایهام می برد. به رغم ساختار مستندگونه جابه جا رد و نشانه شکل گرایی دیده می شود. این را هم از قاب های ساکن و جذاب اثر درمی یابی، هم از میزانسن و چیدمان صحنه و هم از خطوط مورب و موازی و رنگ آمیزی اجزای تصویر.
رفیع پیتز به جز اقتباس از اثر دولت آبادی، شعر «زمستان» مهدی اخوان ثالث و قطعه پرداخته شده از این شعر توسط حسین علیزاده را محور قرار داده است. همین است که به تبع ایجاز و کم صدایی کل فیلم، تنها پاره یی اوقات صدای دلنشین محمدرضا شجریان را داریم که این قطعه را زمزمه می کند. جز این در سراسر فیلم موسیقی دیگری نداریم و تنها در حاشیه گاه ترانه یی از رادیو یا پخش صوتی در زمینه جاری است.
در واقع آواز شجریان نیز بیش از آن که حکم موسیقی فیلم را داشته باشد، تداعی راوی را می کند. پس می توان فیلم را فاقد موسیقی دانست. صدای فیلم نیز که باز به پیروی از آرامش و ایجاز سراسری فیلم تا حد ممکن موجز و خلوت است، با ظرافت مطلوبی اثر را همراهی می کند و همین آن را شایسته دریافت سیمرغ بلورین برای صدابرداران یدالله نجفی و ناصر شکوهی نیا کرده است.
قاب های خوشایند و رنگ آمیزی و نورپردازی مناسب و یکدست و همدلی و همراهی فیلمبردار با تفکر محوری کارگردان موجب غنا و جذابیت تصاویر شده و فیلمبرداری کار را جزء ارکان ممتاز و موفق فیلم قرار داده است. چیزی که بحق دو جایزه از جشنواره فیلم فجر و جشنواره وایادولید اسپانیا را برای محمد داودی به ارمغان آورده است. در عین حال یکدستی تمام اجزا و ارکان اثر و همدلی تقریباً تمام عوامل در پیروی از اندیشه محوری کارگردان و انضباط میان این ارکان مثال زدنی است.
هوشمند هنرکار
منبع: بی بی سی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید