جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

فقط ۳۱ درصد محبوبیت در همه پرسی عمومی برای بوش


فقط ۳۱ درصد محبوبیت در همه پرسی عمومی برای بوش
آخرین همه پرسی های عمومی نشان از آن دارد كه محبوبیت رییس جمهور بوش به حدی پایین آمده كه هیچ یك از دوستان، حتی دشمنانش تصور نمی كردند زمانی فرا برسد كه بوش با چنین مشكلی رودررو شود.
در همه پرسی های اخیر مشخص شد كه میزان محبوبیت جورج بوش به ۳۱ درصد رسیده است و فقط در هفته های اخیر، ۱۵ درصد كاهش نشان می دهد و این امر روشن می سازد كه رییس جمهور و حزب جمهوریخواهش به شكلی پیوسته، اعتماد گروه های اجتماعی محافظه كار كه عمدتا حامی اصلی جمهوریخواهان در همه مبارزه های انتخاباتی هستند را از دست می دهند.
بسیاری از آگاهان سیاسی بر این باورند كه ادامه این وضعیت به انشعاب در حزب جمهوریخواه منجر شود و افزون بر آن برخی از رهبران كنگره ناچار شوند كه از رییس جمهور و برنامه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی او گریزان شوند؛ زیرا هدف آنها از این كار این است كه نمی خواهند فرصت پیروزی خود را در انتخابات پارلمانی آینده كه در اكتبر آینده برگزار می شود، از دست دهند.
گرچه در بروز این حالت عوامل سیاسی و اجتماعی نقش اساسی دارند ولی دست كشیدن هواداران سنتی محافظه كاران، عامل بسیار مهمی تلقی می شود.
موارد زیر، عوامل اصلی نگرانی هم پیمانان سنتی محافظه كار از حزب جمهوری خواه است:
۱) كسری روزافزون بودجه به دلیل هزینه های سنگین جنگ. طبق برآوردهای دقیق هر ماه ۸ میلیارد دلار هزینه جنگ است.
۲) نارضایتی مردم از عدم توجه دولت بوش به مساله مهاجرین غیرقانونی
۳) نارضایتی بازنشستگان و افراد مسن از نظام بیمه های اجتماعی
۴) گسترش فساد سیاسی و ادامه رسوایی های مربوط به اعضای كنگره و مسوولان بلندپایه دولتی
۵) شكست در پایان دادن به جنگ عراق
۶) عدم باور بسیاری از مردم امریكا نسبت به امكان تحقق پیروزی در جنگ عراق
۷) دور شدن رییس جمهور و اعضای دولتش از اصول سنتی محافظه كاران
راهبرد حزب جمهوری خواه طی دهه های گذشته بر این فرضیه ساده استوار بوده است. این فرضیه می گوید كه گروه های اجتماعی وجود دارند كه با توجه به سرشت خود و به دلیل پیشینه های فرهنگی و رویكردهای مذهبی، به طور مستمر حمایتگر حزب و سیاست خارجی جمهوری خواهان هستند، آنها همیشه در راه تقویت منافع ملی امریكا در صحنه های بین المللی هستند و همین امر موجب می گردد كه گروه های یاد شده به طور مستمر در كنار نیروهای مسلح امریكا قرار گیرند خصوصا زمانی كه نیروهای مسلح برای تحكیم موفقیت بین المللی كشورشان در خارج از امریكا در حال مبارزه باشند.
از آنجا كه نیروهای محافظه كار به حكم فلسفه و ارزش هایی كه به آن ها اعتقاد دارند، یك نیروی عقیدتی محسوب می شوند كه با توجه به سرشت خود یك نیروی سیاسی فعال در زندگی سیاسی و عاملی مهم در پیروزی انتخاباتی است. بنابراین اگر حزب جمهوری خواه همچنان بر عقیده سیاسی و اجتماعی محافظه كارانه خود پایبند باشد می تواند بر حمایت گروه های اجتماعی یاد شده در همه زمینه ها حساب باز كند. ولی همه پرسی های اخیر نشان داد كه گروه های یاد شده دیگر به بوش و افكار او اعتماد ندارند و از سیاست های او حمایت نخواهند كرد.
نتایج مهمی كه از این همه پرسی ها به دست آمده به طور خلاصه چنین است: «محافظه كاران امریكایی معتقد به حزب جمهوری خواه به رغم نارضایتی از رویكردهای سیاسی و اجتماعی بوش، دركنار او ایستادند. بیشتر آنها بر این باور بودند كه برای جنگ علیه تروریسم و به شكست كشاندن نیروهای تروریست در صحنه بین المللی باید از بوش و سیاست های ویژه اش در این مورد، حمایت كرد. محافظه كاران حاضر بودند برای ریشه كن كردن تروریسم هرگونه بهای مادی و انسانی بپردازند.
ولی جنگ علیه تروریسم به شكست انجامید و هزینه های مادی و قربانیان جنگ رو به افزایش نهادند و رییس جمهور از بسیاری از مواضع محافظه كارانه گذشته خود دست كشید و بدین ترتیب رای دهندگان دیگر حاضر به حمایت از سیاست های بوش نشدند.
رخدادهای سپتامبر ۲۰۰۱ از جمله مهم ترین عواملی بودند كه موجب گردید سیاست های امریكا و انگلستان در منطقه خاورمیانه سمت و سوی جنگ گیرد و تجاوز به خاك افغانستان و عراق امكان پذیر شود. گرچه اسناد منتشر شده طی سه سال اخیر كاملا مشخص كرده كه اشغال خاك عراق از جمله اولویت های دولت بوش بوده است و هدف غایی آن نیز سیطره بر نفت عراق و تامین منافع اسراییل است؛ ولی اگر رخدادهای سپتامبر ۲۰۰۱ و زیان های وارده از عملیات تروریستی القاعده در نیویورك و واشنگتن نبود، انگلستان هرگز به شركت در جنگ عراق رضایت نمی داد.
به دلیل موفقیت های محدود نیروهای تجاوزگر امریكا در افغانستان و عراق، رییس جمهور بوش و حزب جمهوری خواهش توانستند دوستی گروه های هم پیمانی را كسب كنند و سیطره خود را بر كنگره و كاخ سفید مجددا به دست آورند. ولی تحولات اخیر در دو میدان افغانستان و عراق نشان داد كه موفقیت های نظامی گذشته امریكا جز پیروزی های محدود چیز دیگری نبوده است و امریكا نتوانسته آن طور كه انتظار می رفت در جنگ به پیروزی قطعی دست یابد و به نظر می رسد كه محافظه كاران و بیشتر آگاهان سیاسی به این نتیجه برسند كه عملیات تجاوز به عراق عملیاتی شكست خورده بوده كه سزاوار نیست به خاطر آن دست به فداكاری زد.باید گفت كه آیا برای تجدید دوستی محافظه كاران و نجات حزب جمهوریخواه از خطر انشعاب و شكست در انتخابات آینده، عملیات تروریستی دیگری به سبك و سیاق سپتامبر ۲۰۰۱ رخ خواهد داد؟
منبع: روزنامه الدستور - چاپ اردن - ۲۰/۶/۲۰۰۶
نویسنده: محمد عبدالعزیز ربیع
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید