شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


مائده های زمینی


مائده های زمینی
اصل کتاب به زبان فرانسه در سال ۱۸۹۷ چاپ شد.
نخست با وجود بحث و گفت و گوی پرشوری که به میان آورد خریدار چندانی نیافت. ناگاه آن آشکار شد و خواص هوانندگان به آن روی آوردند.
«ژید» نویسنده ای بود که مدت شصت سال از عمر هشتاد ساله خود را صرف نوشتن کرد، و در اواخر عمر وی هیئت قضات جایزه نوبل مجموع آثار او را براثر اهمیت و ارزش هنری آنها و اینکه مشکلات زندگی آدمی در آنها با عشقی سرشار به واقعیت و توجه خاص به نکات معرفت الروحی مطرح شده است. درخور دریافت جایزه نوبل شناختند.
این نویسنده معتقد بود- و این اعتقاد را چند بار به صراحت بیان کرد- که تکلیف هر نویسنده یا شاعربزرگ آنست که درمدت عمرخود لااقل یکی ازآثار نویسندگان یا شاعران نامی ملل دیگر را به زبان خود ترجمه کند. وی خود را دراواخرعمر«هملت» شکسپیررا به فرانسه برگرداند.
این کتاب زاده شور و اضطراب جوانی نویسنده آنست که خصوصا در آثار گویندگان و نویسندگان متقدم زبان خود غروری فراوان داشتند. سبک آن که گاه ثقیل و سنگین است.
مترجمان در بدو امر می خواستند ترجمه را به نثری درآورند که درخور دوستاران حافظ باشد، اما صرف نظر از قلت بضاعت که ذاتی ایشان است، دشواری مصنوع و گاهی سعی در تجنیسات که در متن در اصل در کار است. ایشان را از حصول به هدف یا حتی شبیه هدف بازداشته است.
ابتدای کتاب می گوید: «بی هیچ خود ستایی و تصنعت، یا شرم و حیایی، من جان خود را در این کتاب نهاده ام. اگر گاه در آن سرزمین های سخن رانده ام را هرگز ندیده ام، و از عطرهایی که هرگز نبوئیده ام، یا کارهایی که هرگز نکرده ام، یا از تو ای ناتانائیل من، که هنوزت ندیده ام هرگز از سرسالوس و ریا نیست ... »
لحن این کتاب هیچ کجا خالی از طنز نیست، و احیانا طنز در آن به طبیعت آمیخته است.
بیش از این در توصیف این کتاب و تشریح دشواری های آن سخن گفتن کاری یاوه است. مترجمان بهتر آن می بینند که خواننده نیز از خلال عبارات فارسی اند که از رنج فراوان ایشان نصیب ببرد و امید ایشان برآن است که هرکجا خواننده با تعفیری یا ضعف تالیف مواجه شد بی درنگ آن را حاصل ضعف تالیف یا تعفیر مترجمان نداند.
اکنون به عنوان نمونه قسمتی از این کتاب را می آورم ناتانائیل در اصطلاح« عهد عتیق » به معنای خداداد یا یزدان بخش یا عطاءالله یا احسان الله آمده است. به معنای خداداد یا یزدان بخش یا عطاءالله یا احسان الله آمده است.
ناتانائیل از نام خشنی که پسندیدم با این کتاب بد هم اندیشه بد به خود راه مده، می توانستم آنرا«متالک» بنام، اما متالک نیز همچون تو هیچ وجود نداشته است. تنها نام آدمی که این کتاب می تواند روی خود را با آن بپوشاند، نام شخص من است; اما من آخر چگونه جرأت کرده ام نام خویشتن را برآن بنهم؟
من به هیچ خودستائی و تصنعی، یا شرم و حیائی، جان خود را درآن نهاده ام.. اگر گاه در آن از سرزمین ها سخن رانده ام. یا کارهائی که هرگز نکردم- و از عطرهائی که نبوئیده ام یا از تو ناتانائیل من، که هنوزت ندیده ام- هرگز از سر مرا خواهد خواند ما و این نام را بی جلب نظر تو به تو داده ام، دروغ تر نیست.
و آنگاه که مرا خواندی، این کتاب را بیفکن و بیرون رو، می خواستم که این کتاب میل خروج را در تو برانگیزد.
خروج از هرکجا، از شهر و دیارت، از مبره-اگر من متالک می بودم، برای راهنمائی تو، دست راستت را چنان می گرفتم که دست چپت با خبر نشود، و آنرا می فشردم و همچو که از شهرها دور می افتادیم، آنرا رها می کردم، و به تو می گفتم:
«مرا فراموش کن و امیدوارم این کتابم به تو بیاموزد که به خویشتن بیشتر علاقه بورزی تا به کتاب، و سپس به چیزهای دیگر بیشتر از خودت.»
منبع : سازمان آموزش و پرورش استان خراسان


همچنین مشاهده کنید