جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


روشنگری در مشروطیت


روشنگری در مشروطیت
پیشگامان اندیشه جدید در ایران یا عصر روشنگری ایرانی عنوان كتابی به قلم محمدعلی اكبری است كه مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی منتشر كرده است.
مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی مجموعه ای را با عنوان «از تاریخ معاصر ایران بدانیم» تدارك دیده است كه شامل دفترهای متنوعی است. در این مجموعه مقولات و حوزه های مختلف تجربه جدید ایرانیان بررسی خواهد شد. نخستین كتاب این مجموعه دیدگاه های سیدجمال الدین اسدآبادی میرزا ملكم خان ناظم الدوله، آخوندزاده، میرزا یوسف، مستشارالدوله، میرزا آقاخان كرمانی و میرزا عبدالرحیم طالبوف را پیرامون اندیشه تجدد و عصر روشنگری ایرانی بررسی می كند. مقدمه نویسنده این كتاب را مرور می كنیم:
داستان پركشش و آمیخته با رمز و راز روشنگری ایرانی، از آن هنگام آغاز گشت كه غربیان دست در كار عالم و آدم كردند و سودای «برساختن» جهان و آدمی «نو» را در سر پروراندند. آنان طی دوقرن موفق شدند، در آن سوی كره زمین، «عالمی دیگر» بسازند و آدمی «نو» بیافرینند. خلق جدیداهل فرهنگ كه بر گرده سرمایه داری سوار بود به سرعت باد و برق از موطن اصلی خویش به سوی سرزمین های تازه ره سپرد و موجبات ظهور گفتار جدیدی را در سرزمین های دیگر فراهم آورد كه ما آن را «گفتار بیداری» نام نهاده ایم.
در این میان، شرقیان كه چندین قرن سر در گریبان خود داشتند و در آتش خودافروخته ای می سوختند و می ساختند، به ناگاه دیده، بر احوال «فرنگیان» دوختند و عالمی دریافتند به غایت دگرگونه و شهری دیدند از همه رنگ به نام«شهر فرنگ».
سرمایه داری فرنگستان، بدون اجازه و در مواردی با توسل به زور و از طریق عنف، پنجره فرو بسته جامعه ما را نیز گشود و چون موجودی نادیدنی در پیچ و خم كوچه هایمان خود را گستراند و در انحناهای جان و دلمان جا خوش كرد. حلول فرنگ جدید و نزول آن بر ما خواب خوش را از سرها برد و آتش حسرت و كینه را در دل ها برافروخت. بدین ترتیب «گفتار بیداری» پا به عرصه وجود گذاشت. گفتار بیداری بی گمان همزاد حلول «گفتار تجدد» مغرب زمین بر جامعه ما بود و از نتایج و پیامدهای آنی و اجتناب ناپذیر آن.
از آن زمان بود كه فریادها به آسمان رفت و آه و فغان و خروش در هم پیچید و طنین انداز شد. روشنگران جدید نخستین فریادگرانی بودند كه پیش از عامه مردمان، بر «نطق جدید» دست یافتند، زبان گشودند وتوده ها را به «بیداری» فراخواندند. اما نیك باید دانست كه گفتار بیداری، حاصل فرآیند هوشیاری «خودبنیادی»ای نبود كه در پی انباشت چالش اندیشه ها و در نتیجه دگرگونی های اجتماعی- اقتصادی به دست آمده باشد، بلكه «وارده»ای بود از عالم تجدد و از ملزومات حتمی آن. به بیان رساتر، این بیداری، خودبیداری نبود، كسی بر ما بانگ زده بود و از بانگ او و «صوراسرافیلش» به پا خاسته بودیم.
پس باید منشأ ظهور گفتار بیداری را بیرون از جامعه ایرانی جست و جو كرد، آنجا كه این روشنگری جدید پدید آمد. آنان كه در فرنگستان گفتار كلان نوبنیادی را به نام «گفتار تجدد» پدید آورده بودند، «گفتار بیداری» را نیز برای ما رقم زدند. از این رو ما نیز باید از خواب گران غفلت برخیزیم و در دنیایی نو كه بر ساخته فرنگیان بود ودر مقامی كه تقدیر سرمایه داری بر ما مقدر ساخته بود، زندگانی نوینی را تجربه كنیم گفتار بیداری به ما آموخت كه به خود بپردازیم و احوال خویش را باز جوییم و در این باز جستن، چابك سوار «عقل» را از ادنی به اعلی بتازانیم و از ادنی نقطه مدنیت موجود (یعنی خودمان) به اعلی نقطه مدنیت ممكن (یعنی غرب) سیر كنیم.
چنین شد كه در آیینه شهر فرنگ به بربریت خود و به فرهیختگی او ایمان آوردیم و خود را آنچنان دیدیم كه دست چیره گر و شمایل آفرین مدرنیت به تصویر كشیده بود و این چنین بود كه درد و درمان ما از یك منشأ زاده شد و«بهشت زمینی فرنگ» همان هزاردستان عصر چهره نمود. گفتار بیداری كه در كشورها و ممالكی چون كشور ما از نیمه قرن نوزدهم پیدا شد، یكی از منطوقات سخن مدرنیت بر زبان ما و تجلی تجدد بر كوه طور ایرانی مسلمان شرقی بود.
به هر حال، گفتار بیداری گرچه از حیث منشأ، ریشه ای بیرونی و در عین حال واحد داشت ولی در درون خود، سه قرائت مختلف را جای داده بود: نخستین قرائت از بیداری- كه وسعت و پهنه در خور توجهی یافت- «بیداری متحیرانه» بود. متحیران را باید خیل عظیمی از نخبگان فكری و دیوان سالاری جوامع شرقی دانست كه از عظمت آنچه دیده بودند، دچار حیرانی شدند و در یك نظر دل و دیده درباختند. قرائت متحیران مؤید شیفتگی و سرگشتگی آنان به فرنگ بود. آنان «اشتیاق» و «طلب» می كاشتند و «حیرت» و «حسرت» درو می كردند. متحیران در فرنگی كه در چشمانشان جای می گرفت و در احساساتشان غلیان می كرد، ذوب شده بودند و بی محابا به نفی تام و تمام خویش كمر بسته بودند. شعر دلكش حافظ را می توان مصداق احوال آنان گرفت آنجا كه می گوید:
خوش بسوز از غمش ای شمع كه امشب من نیز
به همین كار كمر بسته و برخاسته ام
با چنین «حیرتم» از دست بشد صرفه كار
در غم افزوده ام آنچ از دل وجان كاسته ام
دومین قرائت از بیداری را می توان «بیداری سنت پرستانه» دانست. سنت پرستان نیز محصول دیگری از هماورد گفتار تجدد و موجودیت تاریخی ایرانی بودند. اینان غرب را یكسره كفر و زندقه پنداشتند و عالم و آدم جدید را كفر جدید و كافر تازه ای دریافتند. سنت گرایان پرسش از مدرنیته را كه بر ساخته گفتار تجدد بود، پذیرفتند و آن سرمشق را پیش روی خویش قرار دادند ولی شیپور را از سر دیگرش زدند. سنت پرستان در خیال خودساز تازه ای كوك كرده و می نواختند و نمی دانستند كه در چنبره گفتار مسلط عصر خویش گرفتارند و گوشه دیگری از این خنیاگری عظیم اجتماعی را مطابق همان سرمشق، می نوازند. مهم ترین پیام قرائت سنت پرستانه از گفتار بیداری، ستیز تام و تمام و با چشمانی بسته با فرنگ و فرنگی بود.
سه دیگر، قرائت بیداری «جست وجوگرایانه» و «پرسش گرایانه» بود. پیروان این روایات در اقلیت بودند و در مقابل دوگفتار قدرتمند «حیرت» و «وحشت»، قرائتی حاشیه ای محسوب می شدند. گرچه آنان نیز سرمشق مسلط روزگار خویش را در مدنیت جدید یافته بودند ولی حاصل تماشای این شهر جدید، بیش از هر چیز آنان را به فكر و تأمل وادار كرده بود. آنها به جای دادن پاسخ و گام نهادن در راه، با چشمانی جست وجوگر در پی شناختی عمیق تر از صورت ظاهر مدنیت جدید بودند. دغدغه اصلی اندیشمندان این قرائت «فهم» درست فرنگ بود و نسبتی كه می توانند با آن برقرار سازند.
غرض از ارائه این دسته بندی، آشنا كردن خواننده با فضای ذهنی و رهیافت اندیشمندانی است كه متعاقباً عقاید آنان را بررسی خواهیم نمود.
در این كتاب دیدگاه های اصلی نمایندگان این چند گرایش را در مورد عصر جدیدی كه خود سازندگان آن عصر بودند، به اختصار تشریح خواهیم كرد. شایان ذكر است كه در كتاب حاضر تنها آن بخش از آرای روشنگران ایرانی ذكر و بررسی می شود كه ارتباط مستقیمی با مسأله روشنگری در ایران آستانه مشروطیت داشته است.
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید