پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

حسین (ع) گوهر جاودانه ادیان


حسین (ع) گوهر جاودانه ادیان
خوشتر آن باشد كه سر دلبران
گفته آید در حدیث دیگران
رود خونی كه از شهیدان كربلا بر صحرای طف جاری شد، فرات حقیقتی گشت كه جرعه نوشان عزت و آزادگی را ازهر مذهب و مسلك و هر دین و آیین به قدر تشنگی سیراب كرد. در این مسیر از نخستین مسیحی حق جویی كه رویاروی یزید در كاخ سبز بر او شورید تا در عصر ما، كم نیستند مسیحیانی چون «جرجی زیدان»، «جرج جرداق» و دهها مسیحی حق جوی دیگر كه حقیقت ناب همه ادیان راستین را در «اهل بیت پاك پیامبر(ص)»، در «محراب شهادت علی(ع)» و در «صحرای خونین كربلا» یافته اند و در این باره آثاری پدید آورده اند.
«آنتوان بارا»، آن مسیحی عاشقی است كه سال های بسیار از دوران جوانی خود را صرف تحقیق و بررسی پیرامون زندگی و قیام امام حسین(ع) كرده است تا حقایق مربوط به این شخصیت عظیم تاریخ را از زاویه نگاه خود و از زبان انجیل و پیامبر الهی، عیسی(ع) بیان كند. او پس از سالیان بسیار پژوهش و مطالعه در منابع مختلف تاریخ اسلام، دست به نگارش كتابی زده است كه در نوع خود و از زبان یك مسیحی بی نظیر است.
وی در این پژوهش تطبیقی- به نام «حسین در اندیشه مسیحیت»- كه رویكردی تحقیقی، ادبی و عاطفی دارد، با استفاده از نظریات اسلام و مسیحیت و بامهارتی ستودنی، زندگی و شهادت حضرت عیسی از دیدگاه مسیحیت و زندگی و شهادت امام حسین(ع) از دیدگاه اسلام را مقایسه كرده است. در این تحلیل ها نكات جالب و بدیعی به چشم می خورد كه برای هر مسلمان منصفی شگفت انگیز و خواندنی است.
كتاب «حسین در اندیشه مسیحیت» اولین بار در سال ۱۹۷۸ به رشته تحریر درآمد اما نویسنده از آن تاریخ به بعد و در اثر مطالعات بیشتر، اضافات و ملحقات زیادی به آن افزود و چاپ چهارم آن را در ماه های اخیر منتشر كرد، این كتاب تاكنون به ۱۷ زبان ترجمه شده و در ۵ دانشگاه نیز برای دوره های تكمیلی كارشناسی ارشد و دكتری مورد تأیید قرار گرفته است و قرار است چاپ چهارم آن بزودی به فارسی ترجمه و منتشر شود.
آنتوان بارا كه سوری الاصل و ساكن كویت است خود نویسنده ای توانا وادیبی باذوق است و علاوه بر كتاب فوق ۱۵جلد كتاب دیگر نیز به رشته تحریر درآورده كه بیشتر آنها در حوزه ادبیات و رمان و داستان می باشد. وی همچنین روزنامه نگاری است حرفه ای كه اخیراً چهل و یكمین سال فعالیت مطبوعاتی اش را آغاز كرده ، او در مجلات و روزنامه های معروف و مختلف فعالیت داشته و در حال حاضر سردبیر هفته نامه شبكه الحوادث كویت است.
وی هفته گذشته برای نخستین بار در زندگی خود به ایران سفر كرد تا در كنفرانس ابن میثم بحرانی شركت كند و همین امر فرصت مناسبی فراهم آورد تا با دعوت از او برای دیدار از مؤسسه كیهان- كه دیدار نخست او از یك مؤسسه مطبوعاتی در ایران بود- پای صحبت های شنیدنی اش درباره امام حسین(ع) بنشینیم. «بارا» به اتفاق همسرش متواضعانه دعوت ما را پذیرفت و پس از ملاقات با مدیر مسئول و بازدید از قسمت های مختلف كیهان در نشستی صمیمی وبی آلایش به تمام سؤالات خرد و كلان ما پاسخ گفت.
چهره بشاش و خندان، تواضع بغایت ستودنی او، و صداقتی كه در سخنانش موج می زد ما را برآن داشت تا از پرسیدن هیچ سؤالی فروگذار نكنیم، امری كه باعث شد گفت وگوی ما به مدت ۳ ساعت و تا ساعت ۱۱ شب به طول انجامد، بدون آنكه خستگی و ملالی از سخنانش حس كنیم. در این گفت وگو، چنان راحت و صمیمی و بی تكلف و با صفای باطن با ما سخن گفت كه نفوذ كلامش را بر دلهایمان حس می كردیم و مطمئن بودیم كه آنچه می گوید برآمده از دل و احساس اوست.
گرمی سخنان و شور و اشتیاق او درباره امام حسین(ع) و دیدگاه هایش درمورد حضرت برای ما چنان بود كه گویا در برابر یك شیعه عاشق و مجذوب و سرمست نشسته ایم، البته خود او هم این احساس ما را تأیید می كرد و می گفت در كشورهای عربی به من «مسیحی شیعه» می گویند. عشق او به تشیع، آن چنان بالا بود كه در لابه لای صحبت هایش هرگاه نام حسین را برزبان می راند بلا فاصله تعبیر «علیه السلام» را بعد از آن می آورد.
«آنتوان بارا» تشیع را بالاترین درجات عشق الهی معرفی می كند و امام حسین(ع) را فقط متعلق به شیعه یا مسلمانان نمی داند بلكه متعلق به همه جهانیان می داند و او را با عبارت «حسین گوهر ادیان» معرفی می كند و در پایان، سخنش را با این عبارت به انتها می رساند كه «حسین علیه السلام در قلب من است».
وی در این گفت گو از عشق خود به علی(ع) نیز سخن می گوید و اینكه تاكنون ۲۵بار نهج البلاغه را به طور كامل خوانده و هربار نكات جدیدی از آن كشف كرده است و من با خود می اندیشم كه علی(ع) چقدر در میان ما شیعیان مظلوم است كه اكثر ما حتی یك بار هم نهج البلاغه را به طور كامل مرور نكرده ایم!!
آنچه در پی می آید نخستین بخش گفت وگوی مفصل ما با «آنتوان بارا» است كه ازنظر خوانندگان عزیز می گذرد.
● به عنوان اولین سؤال ابتدا مختصری درباره خانواده، زندگی، تحصیلات و فعالیتهای اجتماعی خودتان صحبت كنید.
▪ من آنتوان بارا در سال ۱۹۴۳ میلادی در سوریه متولد شدم. دارای چهار برادر و سه خواهر و همین طور چهار فرزند به نامهای: طلال، مریم، فیصل و یوسف هستم. اجداد من در اصل از منطقه نجد عربستان هستند كه از سال های دور به سرزمین شام مهاجرت كرده اند. خانواده ما از طبقه متوسط پیشه وران بودند و نیاكان و همین طور پدرم همگی به شغل نجاری و ساختن ابزار و آلات مورد نیاز كشاورزان اشتغال داشتند. تحصیلات ابتدائی من در مدرسه متعلق به مسیحیان كه مدرسه ای خصوصی بود صورت گرفت. در دوره راهنمائی، همراه برادرم حبیب به یك مدرسه دولتی منتقل شدیم ما نخستین دانش آموزان مسیحی بودیم كه به این مدرسه قدم گذاشتیم چون فقط دانش آموزان مسلمان به آن مدرسه می رفتند.
در اولین جلسه درس تعلیمات دینی اسلامی، معلم ما را به اتاق مجاور برد و گفت نیازی نیست كه شما در این درس شركت كنید و می توانید نمره دینی تان را براساس نمره درس عربی بگیرید. وقتی موضوع را با پدرمان در میان گذاشتیم او گفت شما باید در درس تعلمیات دینی اسلامی شركت كنید و با سایر ادیان آشنا شوید و عادت كنید كه از فرهنگ اسلامی هم بیاموزید و ما به عنوان اعراب مسیحی از همان تمدن و فرهنگ سیراب می شویم و در یك محیط فرهنگی، زندگی می كنیم و لذا نباید از هر آنچه كه مربوط به مسلمانان است و با آنان زندگی می كنیم ناآگاه باشید و بدین ترتیب ما پس از گفت وگوی پدر با معلم مربوطه، در درس دینی هم شركت كردیم و اینچنین بود كه پدرمان زمینه آشنایی ما را با اسلام فراهم كرد.
در دوره دبیرستان نیز رشته ادبی را برگزیدم و در سنین پایین و از همان دوران دبیرستان كار مطبوعاتی را آغاز كردم. پس از مهاجرت به كویت اولین بار به عنوان نویسنده ورزشی در روزنامه «اخبار الكویت» مشغول به كار شدم. از آن تاریخ به بعد در بخشهای مختلف مطبوعاتی اعم از ورزشی، فرهنگی، اقتصادی، هنری و محلی به نویسندگی و یا سردبیری در روزنامه ها و نشریات مختلف مشغول بودم كه امسال چهل و یكمین سال فعالیت مطبوعاتی خود را آغاز كردم.
در زمینه تألیف نیز اولین كتابم را در سنین جوانی بنام «الحسین فی الفكر المسیحی» به رشته تحریر درآوردم. البته خودم نمی دانم چگونه این كتاب دشوار را نگاشتم و هر وقت آن را می خوانم تعجب می كنم كه چگونه فعالیت فكری خود را با این كتاب آغاز كردم البته نگارش این كتاب راهگشای نوشتن ۱۵ كتاب دیگر در زمینه های ادبی شد.
● در عرصه اجتماعی در حال حاضر مشغول چه كار و فعالیتی هستید؟
▪ من الان مدیر تحریریه مجله هفتگی شبكه الحوادث كویت هستم كه در زمینه هنری، اجتماعی، فرهنگی و حقوقی فعالیت می كند و البته با برخی مجلات و رادیوها نیز همكاری دارم منتها محور كارهایم در خصوص نگارش كتاب های ادبی و رمان است. كتابی هم از ۲۵ سال پیش در دست نگارش دارم با نام «زینب صرخه اكملت مسیره » (زینب فریادی كه مسیر امام حسین(ع) را كامل كرد) اما هنوز آن را به پایان نبرده ام چون احتمال می دهم همچون كتاب برادرش حسین(ع) در نیاید.
● درباره نحوه آشنایی تان با اهل بیت پیامبر(ص) و بخصوص امام حسین(ع) برایمان صحبت كنید. این آشنائی از كجا و چگونه شروع شد و اساساً چه اتفاقی افتاد تا شما به این فكر بیفتید درباره امام حسین(ع) كتاب بنویسید؟
▪ كاملاً اتفاقی بود... آنچه درباره واقعه كربلا خوانده و شنیده بودیم بسیار اندك و مختصر بود. زمانی كه خیلی جوان بودم و در مطبوعات كویت مشغول بكار شدم روزی به اتفاق یكی از دوستان خدمت مرحوم آیت الله سید محمد شیرازی رسیدم و او از من پرسید آیا از كربلا چیزی می دانی؟ گفتم همین را می دانم كه جنگی میان یزید و حسین(ع) رخ داده است. گفت: آیا با ابعاد این جنگ آشنا هستی؟
گفتم خیر. او چند كتاب از جمله كتاب مقتل الحسین مقرم را به من داد تا بخوانم. من وقتی آن مقتل را شروع به مطالعه كردم نكاتی در حاشیه آن نوشتم. پس از یك ماه خدمت آقای شیرازی رسیدم. او پرسید كتاب را خواندی؟ گفتم بله و در حواشی آن نكاتی را یادداشت كرده ام. شش ماه بعد، ایشان خواستند كه آن حواشی و یادداشتها را ببیند. من به خدمت ایشان دادم و او گفت این نكات و یادداشتها، ارزش آن را دارد كه به صورت یك كتاب درآید، چون در آنها نكاتی غیر از آنچه مسلمانان شیعه و سنی نوشته اند وجود دارد. زیرا این نكات توسط یك مستشرق ناآگاه از تقدس شخصیت مورد نظر كه تاریخ را فقط از دیدگاه مادی بررسی می كند و از جنبه معنوی آن غافل می شود نوشته نشده است.
شما به عنوان یك مسیحی عرب كه در بطن تمدن اسلامی زندگی می كنید، آنچه را نوشته اید متفاوت می بینم من به ایشان گفتم: من سن و سالی ندارم كه بخواهم این ایده های فكری را جمع آوری و نگارش كنم و كار دشواری است. او گفت تو كار را شروع كن خدا به بركت حسین(ع) كمكت می كند. و من عملاً كار را شروع كردم اما هر بار كه دست به قلم می بردم سختی كار را بیشتر حس می كردم، چون كاری بود كه باعث می شد عده ای راضی شوند و گروهی دیگر ناخرسند گردند. بخصوص آنكه كثرت منابع و شروحات و جزئیات متناقض تاریخی، طوری بود كه احساس می كردم دارم در میدان مین قدم می گذارم و در عرصه ای وارد می شوم كه اختلافات عقیدتی و مذهبی، سابقه ای دیرینه از روز سقیفه تا روز واقعه كربلا دارد و در این بین عده ای طرفدار و عده ای مخالف آن هستند.
بطور مثال برخی همچون ابن قیم جوزی می گوید بزرگترین اشتباه، قیام حسین بود در حالی كه دیگر مورخان حركت حسین را حركتی عقیدتی برمی شمارند. از این رو من به اهمیت پرداختن به این موضوع از نگاه یك مسیحی عرب پی بردم زیرا نه مسلمان بودم تا تحت تاثیر عاطفی واقعه قرار گیرم و نه یك مستشرق كه به روحانیت و معنویت حادثه توجه ندارد و فقط جنبه مادی موضوع را مورد نظر دارد. من برای نگارش كتاب به صدها منبع و مصدر مراجعه كردم و مدتها به مطالعه و پژوهش پرداختم و هربار كه دست به قلم می بردم دچار تاثر می شدم و بارها نوشته هایم را تجدید می كردم تا اینكه متن مورد نظر را به رشته تحریر درمی آوردم.
وقتی پس از ۵سال تحقیق كار نگارش را شروع كردم با خود می گفتم باید آن را تكمیل نمایم و احساس می كردم نیرویی نامریی مرا به این كار ترغیب می كند و اكنون پس از ۳۲سال از نگارش كتاب، علی رغم تجربه مطبوعاتی و تجربیاتم در زمینه نگارش و تالیف كتاب، حس می كنم دیگر قادر نیستم كتابی همچون این كتاب تالیف كنم و این كتاب چیزی غیر از آن ۱۵كتاب دیگرم است و همواره مایه مباهات من تا ابد بوده و خواهد بود. زیرا تاثیر و واكنش زیبا و مثبتی در پی داشت و این اقدام، تاملی عقلانی در مساله كربلا بود و بنظرم می رسد توانسته ام در زمینه ارائه تحلیل و دیدگاه جدید، حق مطلب را ادا كنم.● صحبت از كتاب «حسین در اندیشه مسیحیت» كردید. مایلیم درباره ویژگی های این كتاب برایمان صحبت كنید:
▪ ویژگی این كتاب در این خلاصه می شود كه شیوه و طرز نگاه آن متفاوت از آن چیزی است كه تاكنون توسط مسلمانان و مستشرقان نوشته و پرداخته شده است. بسیاری اذعان داشتند كه این كتاب بی طرفانه نوشته شده است.
از ویژگی های مهم كتاب این است كه من در آن به مقایسه شخصیت حسین و عیسی بن مریم علیهماالسلام و نظرات، مواضع، اقدامات، سخنان و كیفیت شهادت آن دو بزرگوار و نحوه استقبال بی محابا از مرگ در راه عقیده پرداخته ام ]بر طبق عقیده مسیحیان، حضرت عیسی مصلوب و شهید شده است كه البته این نظر با دیدگاه قرآنی ما انطباق ندارد[ من شباهت فراوانی میان شخصیت حسین(ع) و شخصیت عیسی به عنوان یك شهید و نه یك پیامبر، یافتم.
من در انجیل و كتابهای دیگر مربوط به زندگی و مقتل حسین(ع) تحقیق زیاد كردم و دریافتم تشابه بسیار زیاد و باورنكردنی در رفتارها و اقدامات و سخنان و نحوه ابراز عقیده و كیفیت حفظ عقیده میان عیسی و حسین(ع) وجود دارد كه چیز جدیدی بشمار می رفت من این موضوع را به تفصیل تحلیل كردم كه آن دو عزیز چرا با میل و خواست خود مرگ را پذیرا شدند و بخصوص حسین شهید(ع) در شرایطی كه زمینه رسیدن به مال و منال و پست و مقام دنیوی فراهم بود و او اگر اندكی از خود انعطاف نشان می داد و خواسته معاویه و یزید را اجابت می كرد، می توانست جان خود را از كشته شدن نجات دهد.
اما او براساس آیه: «انفروا خفافا و ثقالا وجاهدوا باموالكم و انفسكم فی سبیل الله (همگی به سوی میدان جهاد) حركت كنید، سبكبار باشید یا سنگین بار و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد كنید» (توبه/۴۱)، به حركت شگفتی دست یازید. او به هیچ یك از امتیازات و تطمیع ها توجه نكرد حال آنكه دنیاپرستی و حب مال و جاه و مقام همه جا بیداد می كرد. او همه اینها را ترك كرد و رو به شهادت گذارد و خاندان و عترت را به سوی شهادت برد در حالی كه می دانست همه اینها در راه عقیده است.
● شنیده ایم شما كتاب «حسین در اندیشه مسیحیت» را در چاپ چهارم آن به گونه ای متفاوت از چاپهای قبلی و به شكل پربارتر و غنی تری منتشر كرده اید در این مورد توضیح دهید.
▪ در چاپ چهارم، آنچه را كه مسلمانان و شخصیت های سنی و شیعه درباره این كتاب نوشته اند و در مطبوعات منتشر شده، آورده ام. همچنین گزارش و مسائل مربوط به محاكمه و ممنوعیت انتشار این كتاب در كویت را اضافه كرده ام و نیز ۵۰تصویر از آثار هنری هنرمندان ایرانی و عرب را كه بیانگر سیر شكل گیری حادثه كربلاست به آخر كتاب افزوده ام و از همه مهمتر منابع جدید و متعددی را در كتاب ذكر كرده ام كه در چاپهای قبلی وجود نداشت. بطور كلی چاپ چهارم حاصل ۲۰سال مطالعه مجدد و تحقیق و بررسی عمیق تر و تلاش برای غنی سازی كتاب بود كه الحمدلله بصورت قابل قبولی منتشر شد.
● جریان محاكمه و ممنوعیت كتاب چه بود؟
▪ مساله محاكمه، مساله ای عجیب بود. من در كتاب، عبارتی را در مورد حاكمیت عثمان بر ولایات اسلامی و نحوه مدیریت او و شورش مردم علیه او به نقل از معتبرترین منابع موجود در كتابخانه های كویت آوردم اما در سال ۱۹۸۶(۶۵شمسی ) احضاریه ای از طرف دادگاه كویت برایم آمد مبنی بر اینكه شما درباره عثمان عبارتی را از خود ساخته و پرداخته و در كتاب آورده اید. من برای اثبات نادرستی ادعای آنان، دهها منبع و كتاب را كه این عبارت در آنها ذكر شده بود ارائه دادم و گفتم آنچه ذكر كرده ام مساله بسیار روشن و علنی است حتی جالب تر اینكه من تعابیر تندتر از آنچه را در كتاب خود نقل كرده بودم در مجله العربی متعلق به وزارت تبلیغات كویت دیدم كه با همان مضمون و با لحنی شدیدتر در مورد عثمان نوشته بود.
ولی با این همه این استدلالها چون قصدشان این بود كه به هر قیمتی از انتشار كتاب جلوگیری كنند، لذا جریمه ای ۵۰دیناری وضع كردند و حكم به ممنوعیت انتشار و نیز مصادره كتاب دادند. من تمام دلایل تاریخی و اسناد موجود را كه بالغ بر ۱۵۰صفحه می شد به دادگاه تجدید نظر هم ارائه دادم ولی قاضی تجدید نظر حتی زحمت باز كردن آن اسناد و منابع را- كه از كتابهای اهل سنت بود- به خود نداد و چشم بسته حكم دادگاه بدوی را تایید كرد. غرض ورزی او كاملا برای من ثابت بودو می دانستم كه او با سلفی ها پیوندی دارد.
من بعدها پی بردم كه هرچه مربوط به شیعه است مورد محاكمه قرار می گیرد تا بنحوی از انتشار آن جلوگیری شود. بالاخره كتاب من در سال (۶۵ ش) در لیست سیاه قرار گرفت و ممنوع گردید.
من هم تصمیم گرفتم كه از چاپ مجدد كتاب خودداری كنم و از آن تاریخ به مدت ۲۰ سال به بازنگری و ویرایش و افزودن اضافات دیگر پرداختم. به طوری كه در ۲ سال اخیر فقط به امور صفحه آرایی و چاپ و حروفچینی آن مشغول شدم تا چاپ جدید از هر نظر بی نقص و ایراد باشد.
● واكنش ها و بازخوردهای تالیف كتاب «حسین در اندیشه مسیحیت» چگونه بود؟
▪ پس از ۳ ماه از انتشار كتاب، یكی از افراطیون سلفی، كتابی با نام «یزید امیرالمومنین» در رد كتاب من نوشت. وی از پیروان فرقه ضاله ای بود كه با امكانات فراوان در جهت تشویش و گمراهی افكار ناب اسلامی و شیعی تلاش می كند. او برای چاپ كتابش به همان چاپخانه ای مراجعه كرد كه كتاب حسین در آن چاپ شد. مسئول چاپخانه برای خلاص شدن از شر او گفت باید كتابت اجازه نشر داشته باشد و از این كار سر باز زد. پس از گذشت یك سال متوجه شدیم كه آن كتاب در عربستان منتشر شده است.
این كتاب سراسر ناسزا و افترا به حسین (ع) بود كه با تاثیرپذیری از افكار ابن جوزی نگاشته شده بود.
غیر از آن كتاب های دیگری هم منتشر شد كه در لابلای آنها از این كتاب كم و بیش انتقاد شده بود. همچنین در برخی مطبوعات چه در گذشته و چه در حال مطالبی جسته و گریخته در نقد این كتاب به چشم می خورد كه همه این انتقادها از سوی برخی مسلمانان افراطی صورت می گرفت.
اما از جنبه ایجابی، بسیاری از مسلمانان چه شیعه و چه سنی، وجود چنین كتابی را تحسین كردند و ابراز داشتند كه روح همبستگی و تقریب و بی طرفی در آن مشهود است. از نظر آنان رعایت اعتدال و حد وسط و دوری از هرگونه غرض ورزی از ویژگی های كتاب بوده است آنان تاكید داشتند كه در كتاب هیچ تعصب و طرفداری و غرض ورزی مشاهده نمی شود زیرا غرض ورزی و پیروی هوای نفس تباهی رای و اندیشه را بدنبال دارد. كسانی كه به دیده تحسین نگریستند می گفتند روش كتاب روشی بی طرفانه و عقلانی است كه در آن بسیاری از مبالغه ها و بزرگ نمایی ها وجود ندارد.
منتقدین هم می گفتند هر آنچه در كتاب آمده صحیح نیست و هیچ كدام از این شباهت های ذكر شده در كتاب میان عیسی (ع) و حسین(ع) واقعیت ندارد و اگر شباهت هایی وجود دارد امری تصادفی بوده است.
عموماً پس از انتشار این كتاب، انتقادها و تحسین های بسیاری را شاهد بودم اما نسبت انتقادها به تحسین ها بسیار اندك بود.
● واكنش علمای مسلمان و نیز كشیش ها و علمای مسیحی به این كتاب چگونه بود؟
▪ در میان مسلمانان عموماً علمای شیعه و گروهی از علمای اهل سنت واكنشی مثبت و عقلانی از خود نشان دادند و گفتند كتابی تحلیلی، زیبا و خواندنی است كه در آن اصل بی طرفی رعایت شده. علمای شیعه جملگی كتاب را حاوی ایده ای جدید و نظریه و تحلیل نو و بدیع می دانستند اما برخی از سلفی های تندرو و افراطی مطالب این كتاب را ناصحیح دانستند و اظهار داشتند محتوای كتاب بیانگر عقیده شیعه و نظرات آنان است.
اما كشیشان و علمای مسیحی همگی واكنشی ایجابی و مثبت از خود نشان دادند و این كار را تحسین كردند و حتی عده ای از آنان از انتشار چنین كاری بسیار خوشحال شدند زیرا اعتقاد داشتند كه این اقدام تلاشی در جهت تقریب و وفاق میان ادیان است و تقریب عمل اولیاء و انبیاء می باشد. بطور كلی كسانی كه انتقاداتی داشتند، انتقاد خود را بدون دلیل و سند و مدرك بیان می كردند و من شاهد بودم كه این انتقادات برخاسته از تعصب و غرض ورزی است .
تعصب و هوای نفس آنان آنقدر پررنگ بود كه نمی خواستند بیندیشند كه نواده پیامبر (ص) چرا دست به چنین حماسه ای زد و چرا با وجود همه آن امتیازات و تطمیع ها، خود و خانواده اش را به خطر انداخت آیا به دنبال اهداف شخصی بود. اگر هدفش شخصی بود باید دنبال فرمانروایی در دنیا و رفاه می رفت و خود را به خطر نمی انداخت. ولی ما مشاهده می كنیم پس از گذشت قرن ها و آمدن نسل ها پس از نسل ها، آرمان و راه او مورد تقدیس واقع می شود و میلیون ها انسان با تكریم و احترام از او یاد می كنند آیا این همه، جز یك كار سحرانگیز الهی است؟
به من انتقاد می كردند مگر تو مسلمانی كه درباره حسین(ع) كتاب نوشته ای؟ به آنان می گفتم چگونه می توان در برابر شخصیتی چون حسین آن سلاله پیامبر(ص) و علی(ع) و زهرا (س) دچار شیفتگی و شگفتی نشد كه در كارنامه او هیچ نشانه ای از سستی و ذلت نمی یابی و این تنها من نیستم كه شیفته حسین هستم.
گاندی را ببینید كه به عنوان یك هندو اظهار می دارد اگر می خواهی پیروز شوی باید در خط حسین حركت كنی و نیز می گوید من از حسین آموختم كه مظلوم باشم تا پیروز شوم. آیا این هندو ، مسلمان بود كه چنین اظهاراتی بر زبان آورده ، یا جبران خلیل جبران آن شخصیت مسیحی بزرگ در مورد حسین(ع) می گوید: حسین چراغ فروزان تمامی ادیان است و من او را چنین توصیف كرده ام كه حسین گوهر جاودانه و همیشگی ادیان است و او گوهر دین واحد می باشد.● از میان الگوهای دینی مسلمانان بویژه شیعیان چطور شد كه امام حسین(ع) و حضرت زینب (س) را برای نوشتن كتاب انتخاب كردید و آیا در مورد سایر ائمه بویژه علی(ع) هم مطالعات و تالیفاتی داشته اید؟
▪ سوال خوبی كردید. من در كتاب عبارتی را بیان كرده ام با این مضمون كه اسلام سرآغازش محمدی و استمرارش حسینی بود و قیام كربلا آغازش حسینی و تداومش زینبی بود. خداوند در هر برهه ای از زمان عده ای را برمی انگیزد تا دلها را مجدداً احیا كنند. حسین (ع) جزو آن احیاگرانی است كه با حركت خود بسیاری از مردگان را احیا كرد. من با تمام احترام و تقدیسی كه نسبت به سایر ائمه (ع) دارم خصوصاً در مورد امام علی (ع) - كه ما مسیحیان عرب بسیار او را دوست داریم و تقدیسش می كنیم- عرض می كنم جنبشی را كه حسین«ع» بوجود آورد جنبشی آشكار در تاریخ بود و تأثیر خود را در دلهای مردم گذاشت.
جرقه ای كه در كربلا شعله ور شد تبدیل به چراغی فروزان در طول تاریخ گشت اما چلچراغهای موقت و مقطعی را كه معاویه و یزید برافروختند همگی خاموش شدند. الان شما در مورد قبر یزید چه می دانید؟ چه كسی قبر او را مقدس می شمارد كه در یكی از محله های دمشق تبدیل به مزبله و جولانگاه گربه ها شده است اما چند متر آن طرف تر مقام راس الحسین كه سر مبارك امام«ع» در آنجا قرار گرفته بود محل تكریم و احترام و تقدس مسلمانان شده است. این در عین احترام من به سایر ائمه«ع» انگیزه پرداختن من به حسین«ع» شد.
البته در مورد امام علی«ع» باید بگویم همزمان با مطالعاتم در باره امام حسین«ع» نهج البلاغه را هم مطالعه می كردم و تاكنون ۲۵ بار این كتاب شریف را خوانده ام و در هر بار خواندن، نكاتی را كشف كرده ام و من در مقالات خود و حتی در كتاب «حسین در اندیشه مسیحیت» از سخنان امام علی«ع» استفاده كرده ام و تاكنون مقالاتی هم درباره شخصیت ایشان به نگارش درآورده ام.
● شما پس از مطالعه گسترده و عمیق در تاریخ اسلام و نهضت حسینی به چه تعریف و ذهنیت مشخصی از امام حسین«ع» رسیده اید. به عبارت دیگر تعریف شما از حسین«ع» چیست؟ و او را چگونه یافته اید؟
▪ تعریف من از حسین همان عبارات كوتاه و مشخصی است كه درباره حسین«ع» در كتاب آورده ام. من او را به عنوان گوهر جاودانه و همیشگی ادیان توصیف كرده ام. او را به عنوان شهیدی معرفی نموده ام كه دارای جاه و جبروت فرعون و كسری نبود اما متواضع بود و برای حفظ دین و حركت در مسیر جدش حركت خود را آغاز كرد.
او ابتدا از گفت وگو با معاویه و یزید شروع كرد اما روش گفت وگو برای هدایت دشمنان مؤثر واقع نشد. او با اینكه می دانست كشته می شود اما خویشتن را در راه عقیده به خطر انداخت و با سپاهی ۷۰ نفری در برابر سپاه ۷۰ هزار نفری عبیدالله- به تصریح منابع تاریخی- به سمت كوفه خارج شد تا حركت و جنبشی در بدنه جامعه ایجاد كند.
حماسه حسین«ع» تنها مختص سنی و شیعه و مسلمان نیست بلكه متعلق به هر مومنی است چنانكه در حدیث آمده «ان لقتل الحسین حراره فی قلوب المومنین لاتبرد ابدا» در این حدیث نگفته فی قلب المسلم. بلكه هر انسان آزاده ای كه به راه و رسم حسین ایمان دارد را شامل می شود و لذا جهانیان و اندیشمندان وقتی از سیره حسین آگاه می شوند شیفته آن می گردند. همانطور كه شیفته راه و مسلك علی ابن ابیطالب«ع» شده اند.
● شما در كتاب خود اشاره كرده اید كه حضرت مسیح«ع» از آمدن حسین«ع» به كربلا خبر داده و درباره ایشان پیشگوئی كرده است آیا در مورد این ادعا استنادات و دلایل محكم دارید؟
▪ بله استنادات و دلایل من همه برگرفته از انجیل است. برطبق آنچه در تاریخ آمده مسیح از كربلا دیدار كرد و به بنی اسرائیل فرمود هركس كه حسین«ع» را دریابد به یاری اش برخیزد عده ای در این روایت تاریخی تشكیك دارند اما ما هیچ شكی در آن نمی بینیم زیرا حضرت عیسی«ع» دارای معجزاتی بود و مرده را زنده می كرد و بیماران صعب العلاج را شفا می داد و لذا آیا برایش دشوار بود كه درباره آینده پیشگوئی كند و بگوید شهید پس از خودش كیست؟
● شما كه در زندگی و سخنان امام حسین«ع» تحقیق وسیع كرده اید، كدام جنبه از ابعاد شخصیت ایشان بیشتر مورد توجه شما بوده است؟
▪ سؤال زیبایی است. من در مورد زندگی و حركت حسین«ع» بیشتر به بعد انقلابی شخصیت ایشان شیفته شده ام. آن حضرت در مرامنامه قیام خود اعلام می كند «انی لم اخرج اشراً ولا بطراً و لامفسداً و لا ظالماً انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی» من از روی هوسرانی و خوشگذرانی و برای افساد و ستمگری قیام نكرده ام بلكه قیام من برای اصلاح در امت جدم و برای امر به معروف و نهی از منكر و حركت براساس سیره جد و پدرم است. این روح انقلابی می تواند كار معجزه آسا بكند اگر هر انسانی در هر زمان و مكان از آن برخوردار باشد و ما در سالهای پیروزی انقلاب و عزت و افتخارات اخیر در ایران شاهد بودیم مردم و رهبران این كشور براساس این فلسفه حركت خود را آغاز و با ظلم و استكبار مخالفت كردند و با تمام قدرت در برابر آن قیام نمودند.
بعد دیگر شخصیت امام حسین«ع» كه مرا شیفته خود كرده، تواضع ایشان در كنار روح انقلابی است این دو خصیصه نمی تواند در یك شخص جمع شود. تواضع از صفات و ویژگی های برگزیدگان خداست او در عین احساس عزت و آزادگی و سرافرازی در برابر دشمنان، تواضع خاص خود را دارد. این بعد عظیمی است كه از ویژگی امام بشمار می رود.● شما در بخشی از كتاب «حسین در اندیشه مسیحیت» گفته اید: اگر حسین(ع) از ما مسیحیان بود در هر نقطه ای از زمین پرچمی برای او برمی افراشتیم و در هر سرزمینی، منبری قرار می دادیم و مردم را به نام حسین، به سوی مسیحیت دعوت می كردیم. در مورد این مساله بیشتر توضیح دهید:
▪ شما وقتی شیفته یك شخصیت تاریخی و دینی می شوید، این شیفتگی باعث می شود زبانتان ناخودآگاه درباره او به حركت درآید. ویژگی های حسین(ع) هر انسان مسیحی را به یاد ویژگی های پیامبرش عیسی(ع) می اندازد كما اینكه ویژگی های امام علی(ع) چنین می كند. این فقط نظر ما مسیحیان نیست بلكه پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود تو شبیه ترین انسانها به عیسی در افكار و روحانیت و معنویات هستی. عبارتی را كه شما ذكر كردید بدین معنی است كه بخاطر شدت شیفتگی، ما آرزو می كنیم كه ای كاش حسین از ما بود چنانكه عیسی از ما بود تا در هر شهری بیرقی را به نام او برافرازیم و به نام او به مسیحیت دعوت كنیم زیرا مسیحیت دیانتی روحی و معنوی و توام با گذشت و پرهیز از خشونت بود. من قبلا در پاسخ سؤالی مبنی بر اینكه چرا حسین(ع) به كارزار رفت گفتم حركت حسین، حركتی خشونت آمیز نبود بلكه فداكردن جان و ایثار خون خود بود. او اگر در خانه خود می نشست، هیچ اتفاقی برایش نمی افتاد. در عین حال برخی فرقه های گمراه همچون مرجئه و منافقان و چاپلوسان حكومت، چنین تبلیغات می كردند كه اختلافی میان یزید و حسین بر سر حكومت و قدرت بوجود آمده است.
ما مسیحیان جای پای حمار حضرت مسیح را مورد تعظیم و ستایش قرار می دادیم اما شما بارگاه حسین و آثار و بركات و میراث حسین(ع) را دارید ولی ندیده ایم كه از آنها بهره برداری شایسته بكنید حسین تنها یك مرحله تاریخی نیست بلكه حركت آزادی انسان است. او یك اصل و اساسی دائمی و جاودانه است و بسیاری از مسلمانان هنوز رمز و راز تداوم قیام حسین(ع) و تاثیر آن بر دلها و جانها را كشف نكرده اند.
● هرچند شیعیان و مسلمانان در طی قرنهای متمادی عشق فراوان به امام حسین(ع) نشان داده اند اما شما در یكی از مصاحبه هایتان با یك مجله عربی گفته اید شما قدر حسین(ع) را نمی شناسید. به نظر جناب عالی، به عنوان یك محقق مسیحی آیا این مقدار از عشق و ارادت، توانسته حق آن امام را ادا كند و اصولا چگونه می توان قدر حسین را دانست و چه كارهایی می بایست انجام می شده كه نشده است؟
▪ معرفت حسین(ع) و راه و قیام او نباید فقط در تكرار وقایع این حماسه محدود شود و از درك عظمت آن غفلت گردد. منظور من از این جمله كه شما قدر حسین را نمی دانید این است كه شما میزان و حجم تعالیم و آموزه های بجامانده از حركت حسین(ع) و سازوكار تعامل با دنیا و دین را كه او آموخته است، نمی شناسید. او به ما یاد داده كه نباید بر سر منافع مادی به جنگ و نزاع و چالش بپردازیم یا دنیادوستی را به حساب عقیده معنوی بگذاریم.
منظور این است كه باید به آموزه های حسین(ع) را كه عبارت است از دوری از دنیاپرستی، پرهیز از حرص و آز نسبت به زرق و برق دنیا و نیز مردم دوستی و عمل به سیره و سنت پیامبر، توجه كنیم یعنی اینكه قلبا و قالبا (هم از لحاظ روحی و هم از لحاظ رفتارهای ظاهری) حسینی باشیم و نباید فقط به ظواهر و وقایع ظاهری كربلا اكتفا نماییم بلكه باید حماسه حسین را در فكر و اندیشه و عمل پیاده كنیم و به نمایش بگذاریم و به اهمیت آن شناخت پیدا كنیم و به دیگران منتقل نماییم. غربیها اگر شخصیت حسین(ع) را بشناسند قطعا شیفته او خواهند شد، زیرا غرب دارای اصول و مبانی ای است كه حقوق بشر را براساس آن پایه ریزی كرده و بر طبق آن سمبل های معنوی را تقدیس می كند و لذا عدم معرفت به ماهیت و جوهره نهضت حسینی، ما را در اعمال و كارهای ظاهری و صوری و یا افراط در ظواهر شكلی متوقف خواهد كرد. نباید اینطور باشدكه هرسال در زمانی معین كارهایی را بطور كلیشه ای انجام دهیم و سپس جمع كنیم تا سال آینده و موضوع را فراموش نماییم بلكه باید بطور مداوم در طول سال بیاد بیاوریم كه حسین(ع) چه كرد و كار او برای چه بود؟ زیرا آنچه را كه او انجام داد مافوق هرگونه توصیف و تمجید است.
پس من عرض می كنم علی رغم اینكه حسین علیه السلام شخصیتی مقدس برای شما شیعیان و مسلمانان است اما شما آنطور كه باید، قدر او را نشناخته اید و به آموزه ها و نهضت او در عمل بی توجهی كرده اید. چرا كه وظیفه شما این است كه بدانید چگونه این امام عظیم الشأن را امروز از طریق بیان سخنان حق و یاری مظلوم و اصلاح جامعه و تحقق عدالت و آزادی یاری كنید و بر شما فرض است كه با امانت داری كامل خروش حسین(ع) در روز عاشورا را به تمام جهانیان برسانید و این امانت داری لازمه اش تعمق در اركان و معنویت حركت انقلابی او و بسنده نكردن به یك سری اعمال ظاهری و ظواهر مربوط به واقعه عاشورا می باشد.
● نظر شما در مورد شعایر حسینی و نحوه عزاداری ها و بزرگداشت ها برای امام حسین(ع) و آداب ومراسمی كه در این رابطه صورت می گیرد از قبیل سینه زنی، زنجیرزنی، تعزیه گردانی و غیره چیست؟
▪ انجام اینگونه مراسم و كارها درست و ضروری است زیرا حادثه كربلا را یادآوری می كند و به مسلمان اجازه می دهد كه به درون خود مراجعه كند تا از خویشتن بپرسد آیا درس ها و آموزه های حسین در من تاثیرگذاشته است؟ آیا خون او و اهل بیتش ریخته شده تا فقط من یك سری اعمال ظاهری انجام دهم و یا اینكه اهداف دیگری ورای این مساله بوده است؟
بنظر من این عزاداری ها، سینه زنی ها و حركت دستجات و یادآوری حادثه كربلا همگی كاری مناسب و صحیح برای زنده نگه داشتن و یادآوری حادثه است و این البته مخصوص مسلمانان نیست و مسیحیان هم در عید فصح (عید مختص مسیحیان) برنامه عزاداری دارند اما عزاداری برای حسین در نزد شیعیان چیز دیگری است زیرا فاجعه ای كه برای رهبر آنان حسین بن علی(ع) پیش آمد فاجعه ای بود كه در تاریخ نظیر نداشت. درست است كه از نظر ما مسیحیان، عیسی توسط یهود مصلوب شد و آن جنایت در حق او صورت گرفت و صرف نظر از اختلاف میان انجیل و قرآن در این مورد، آنچه در سرزمین كربلا برای حسین (ع) پیش آمد در حق هیچ پیامبر و شهیدی اتفاق نیافتاد و وحشی گری هایی كه عده ای وحشی منسوب به اسلام نسبت به پیكر مطهر او انجام دادند اهانت و ظلم و جنایت بود و اگر مسلمانان خود را اصلاح نكنند و به خویشتن مراجعه نكنند این حادثه ممكن است در هر زمان و مكانی برای آنان اتفاق افتد.
● شما آیا در مراسم و عزاداری های حسینی هم شركت كرده اید؟
▪ بله تاكنون در مراسم های مختلف كه توسط شیعیان كشورهای عربی در محرم برپا می شود شركت نموده و برای عزاداران سخنرانی كرده ام.
● شما در جایی از كتاب خود گفته اید غرب اگر قیام حسین را بشناسد و با مفاهیم و آموزه های والای آن آشنا شود قطعا از او پیروی خواهد كرد . در این مورد لطفاً توضیح بیشتری بدهید.
▪ عقلانیت غربی گام های بلندی در زمینه واقعگرایی برداشته است و صداقت را حس و باور كرده است هر چند برخی اشتباهات و ناروایی ها هم وجود دارد اما به عقیده من غرب اگر با آموزه های والای حسین كه به آموزه های عیسی(ع) شباهت دارد آشنا شود، این شخصیت بزرگ را تكریم و احترام خواهد كرد و از نظر فكری و شاید هم از نظر عقیدتی از او پیروی خواهد نمود. بدین معنی كه دوست داشتن و عشق ورزیدن به معنی تغییر عقیده دادن نیست و ممكن است صاحب عقیده ای، شخصیتی را كه عقیده ای از جنس دیگر دارد دوست بدارد و او را تكریم كند كه این امر در اسلام هم وجود دارد و مسلمانان، عیسی و مریم (ع) را تقدیس می كنند اما در عین حال پیامبر (ص) و
اهل البیت «ع» را هم فراموش نمی كنند.
پس غرب در صورت شناخت راه و هدف حسین(ع) جذب آن خواهد شد و براساس آن عمل خواهد كرد همچنانكه آموزه ها و تعالیم والای نهج البلاغه، سازمان ملل را جذب كرده و به حقوق بشر امام علی كه ۱۴ قرن پیش در نامه به كارگزارانش بیان كرده سوق داده است.
● شما در كتاب خود، امام حسین(ع) را تكمیل كننده رسالت پیغمبران دانسته اید و مقام او را از مقام تمام انبیاء برتر و تا حد مقام نبوت حضرت محمد(ص) بالا برده اید دلیل این نگرش چیست؟
▪ هنگامی كه دین اسلام بر حضرت محمد مصطفی(ص) نازل شد، او در راه ترویج آن، رنجها و اذیت های فراوانی متحمل شد و كفار و ثروتمندان قریش در برابر دعوت او مانع تراشی كردند، چنان كه حضرت فرمود هیچ پیامبری به اندازه من آزار و اذیت نشد. پس از ایشان هم جانشین او یعنی امام علی(ع) نیز مسئولیت تفسیر و تأویل و تداوم ابلاغ پیام قرآن را برعهده گرفت و در این راه سختی های فراوان دید و راحتی و آسایش خود را بخاطر اسلام فدا كرد و با دشمنان جنگید. زمانی كه مسئولیت تداوم رسالت پیامبر(ص) به نواده ایشان یعنی حسین(ع) رسید او به خطرات تهدیدكننده دین كه موجب تحریف و مسخ آن می شد، پی برد و دریافت كه تحریف دین تمام فداكاریها و زحمات جد و پدرش را بر باد خواهد داد و در صورت تداوم این وضع، آئین راستین اسلام از مسیر اصلی خود خارج و دچار انحراف خواهد شد.
او باید دست به حركتی می زد تا احیاگری مجدد در دین می شد، احیاگری ای كه اهمیت آن نه در حد نزول قرآن بلكه در حد اقدامات پدرش پس از پیغمبر(ص) بود. البته اهمیت این احیاگری كمتر از نبوت نیست بلكه تكمیل كننده آن است و او به عنوان شهید، دارای رسالت انبیاء بود و همان كاری را كرد كه انبیاء انجام دادند و با اینكه به او ویژگی های انبیاء داده نشده بود اما تمام دردها و رنجها و سختی های آنان به او هم واگذار شده بود و او می بایست دست به حركت و جنبش می زد تا دین را احیا كند و به نظر من اگر جنبش و حماسه كربلا اتفاق نمی افتاد، تداوم اسلام و ارزشهای متعالی آن تضمین نمی شد.
● شما جمله معروفی دارید با این عنوان كه اسلام سرآغازش محمدی و استمرارش حسینی است در این مورد بیشتر توضیح دهید.
▪ البته این سخن، خود به تنهایی یك تحلیل است و این همان ادامه پاسخ سؤال پیشین است كه دین اسلام بقا و تداوم پیدا نمی كرد اگر حركت حسینی نبود و لذا تداوم رسالت محمد(ص) منوط به قیام حسین(ع) بود و او بود كه با زلزله ای روحی اركان وجودی امت را به لرزه درآورد و زمینه گمراهی آنان را از میان برداشت و توانست ارزشهای دین را مجددا احیا كند و در اثر این تكان روحی، آئین اسلام توانست درخشان و فروزان به راه خود ادامه دهد. اما یك حقیقت دیگر نیز وجود دارد و آن اینكه قیام كربلا سرآغازش حسینی و تداومش زینبی بود و حضرت زینب(س) نقشی بزرگ را ایفا كرد كه مكمل نقش برادرش بود.
● ارزیابی شما از نقش حضرت زینب(س) در واقعه كربلا و پس از آن چیست؟
▪ نقش زینب(س) الهامی از جانب خدا و مطابق با خواست و اراده خدا بود و به هیچ وجه تصادفی و اتفاقی نبود. هدف حسین(ع) از همراه بردن اهل بیت و زنان بنی هاشم، جنبه تاثیرگذاری و ابلاغ اهداف این حركت به مردم بود و زینب آن زن فصیح و بلیغ و آن دختر صاحب نهج البلاغه، توانست در راه اسارت، مردم شهرهای مختلف را بیدار كند و آنان را نسبت به آنچه اتفاق افتاده آگاه سازد و تبلیغات مسمومی را كه معاویه و یزید بر ضد حسین به راه انداخته بودند، خنثی سازد. آنان چنین وانمود كرده بودند كه حسین(ع) مسلمانی منحرف است كه از دین خارج شده و بر ضد ولی امر زمان شوریده و به دنبال قدرت و حكومت است.
زینب(س) حتی در مقابل یزید -كه انسانی نادان بود- خروشید و با فصاحت و كلام شیوای روشنگرانه خود، او را شدیدا خرد كرد. دراثر روشنگری های فراوان زینب چه در شام و چه در راه بازگشت به مدینه، مسلمانان با عمق فاجعه و عظمت فداكاری برادرش آشنا شدند از اینرو می توان ادعا كرد كه نقش زینب، كم اهمیت تر از نقش برادرش نبوده است.
● صحبت های شما مرا به یاد یك بیت شعر از استاد شهریار انداخت كه بسیار شیرین و شیوا و پرمغز گفته است:
بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب
ورنه این بی حرمتیها كی روا دارد حسین
▪ بله من هم روی همین معنی تاكید كرده ام و در كتابی با همین مضمون، این مسائل را آورده ام.
● امكان دارد در مورد كتاب «زینب» كه فرمودید آن را هنوز تكمیل نكرده اید، مختصری توضیح بدهید.
▪ من نگارش این كتاب را ۲۷ سال پیش شروع كردم با عنوان «زینب صرخه اكملت مسیره » (زینب فریادی كه تكمیل كننده حركت حسینی بود) و بخش عمده ای از آن را نوشتم اما شرایط كاری و روزنامه نگاری -كه می دانید هیچ فراغتی را برای انسان باقی نمی گذارد- مرا از ادامه آن بازداشت و الان از كشورهای مختلف تماس می گیرند و اصرار دارند كه این كتاب را كامل كنم و من امیدوارم بتوانم با مطالعه و تجدیدنظر در آن، به گونه ای آن را منتشر كنم كه در حد مقبولی همچون كتاب حسین باشد اما خوف آن را دارم كه تا آن حد از مقبولیت نباشد.● مظلومیت را در فرهنگ و مكتب حسین(ع) چگونه تحلیل و تفسیر می كنید؟
▪ سؤال زیبایی است. مظلومیت چهارچوبی است كه حركت حسین(ع) در آن جای می گیرد و لذا به او می گویند حسین مظلوم و هیچ كس جز او مظلوم خوانده نشده است. باید دید چرا حسین در زبانها به حسین مظلوم نامیده شده است. دلیل آن این است كه ظلمی كه از ناحیه دوستان یادشمنانش در حق او شد ظلمی عظیم بود. چه آن زمان كه دوستانش از او خواستند به كوفه بیاید و وقتی آمد با انبوهی بی شمار از سپاهیان مسلح و شمشیرهای آنان مواجه شد و در عمل نسبت به او بی وفائی نشان دادند و تنهایش گذاشتند و چه آن هنگام كه دشمنانش در میدان نبرد در حق او جفاها كردند و تا مرز كشتن او پیش رفتند و اما كشتن او كشتن یك انسان معمولی نبود. كشتن مظلومانه بود. آنچه آنان در حق او مرتكب شدند و نسبت به پیكر مباركش آن جسارتها را كردند و با اسبها بر روی آن تاختند و سرش را بریدند و لباسش را تكه تكه كردند ، باعث شد كه مظلومیت حسین براثر این جنایت فجیع شكل بگیرد.
مظلومیت او بخاطر بی حرمتی به پیكر مطهرش بیشتر از مظلومیت او در اثر بی وفائی دوستانش است. مظلومیت او در روی شنهای دشت كربلا بزرگترین مظلومیت است. دشمنان چرا به كشتن او بسنده نكردند و جسدش را تكه تكه كردند. مگر مثله كردن جسد در تمام ادیان آسمانی جنایتی بدتر از كشتن نیست؟ این مظلومیت كه در دلها و ذهنهای مردم رسوخ كرده به آنان یادآوری می كند كه چگونه یاران و دوستانش او را دعوت كردند و از نظر مادی و معنوی در حق او ظلم روا داشتند و چگونه دشمنان هم در میدان كارزار آن جنایتها را در حق او روا داشتند و سر مباركش را بریدند و بدنش را به خاكها مالیدند. جنایتی كه حتی در حق بدترین جانیان صورت نمی گیرد و این همان مظلومیتی است كه با هیچ بیانی قابل توصیف نیست.
● شما كه سالها عمر خود را صرف تحقیق و مطالعه و نگارش برای حسین(ع) كرده اید آیا عنایت و بركاتی از این ناحیه مشاهده كرده اید؟
▪ من در اثنای تألیف كتاب «حسین در اندیشه مسیحیت»، بركات آن را حس می كردم. این بركات عبارت بود از احساس رضا و خشنودی و آرامش و اطمینان روحی و روانی.هر زمان احساس تنگنا و افسردگی و ناراحتی می كنم فداكاریهای حسین را بیاد می آورم و در آن حال احساس می كنم سختی های دنیا در برابر آنچه حسین انجام داده و آنچه بر سر او آمده، چیزی نیست. همیشه این موضوع را بیاد می آورم و شب و روز آموزه های كتاب (حسین در اندیشه مسیحیت) در برابرم قرار دارد و مدام به آن مراجعه می كنم و آرامش پیدا می كنم گویا كه اصلاً من آن را ننوشته ام. هر دفعه كه آن را می گشایم و بخشی از آن را می خوانم احساس می كنم سخن جدیدی می خوانم. بركت، تنها بركت مادی نیست كه در قراردادها و پول و خرید خانه و امور مادی دیگر خلاصه شود اینها همگی چیزهای زائدی است كه نه حسین(ع) و نه پیامبر(ص) و نه عیسی(ع) به آنها اهمیت نمی دادند بركت اصلی، بركت روحی و معنوی و روانی است كه مهمترین سرمایه برای انسان است و من توفیق الهی را حس می كنم و آن را از بركت كتابی می دانم كه برای حسین نوشته ام چرا كه مظلومیت حسین را به یادها می آورد و این یادآوری از مظلومیت او، ثواب عظیمی در پی دارد و این همان بركت روحی و معنوی است كه من از آن برخوردارم.
● نقش كربلا و حماسه حسینی را در بیداری ملتها و مسلمانان چگونه ارزیابی می كنید؟
▪ اولاً حادثه كربلا به آنان می آموزد كه هدف حسین(ع) از این ماجرا عبارت بود از قیام در برابر ستم و ستمگران. آن حضرت با اعلام اینكه هرگز چون بردگان و ذلیلان تسلیم شما نخواهم شد به همگان آموخت كه نباید راضی به هیچ ظلمی چه در حق خود و چه در حق دیگران شوند. عاشورا یعنی حماسه مخالفت با ظلم یعنی حماسه آزادگی فردی و آزادمنشی اجتماعی در جوامع انسانی. زندگی فقط خوردن و آشامیدن و خوابیدن نیست بلكه زندگی یعنی عقیده و جهاد و انسان فاقد عقیده همچون حیوانی است كه در كوه و دشت و خیابان بدون هدف و اصول و عقیده می گردد. واقعه عاشورا با هر بار تكرار حوادث، دستاوردها، نتایج و علل و اهداف آن، الهام بخشی عظیمی در دلها و جانها و احساسات انسانها بجای می گذارد. این الهامات، انسان را وادار به پیروی از آن بزرگوار می كند و این احساس را به او می دهد كه برای تغییر زندگی اش وایجاد تحول و دگرگونی در روند حیات، باید كاری بكند و كربلا، محك و ملاك تحول زندگی و دیدگاه انسان نسبت به حیات است.
● در همین سیاق آیا فكر می كنید پیروزی اخیر حزب الله لبنان بر دشمن اسرائیلی دارای نشانه هایی از حادثه كربلا بوده است؟
▪ بله دقیقاً همین طور است. من مدتی پیش به همایشی در سوریه دعوت شدم و در آن اشعاری را قرائت كردم با این مضمون كه جوانانی غیور در جبهه حق، در مقابل اسرائیل، ایستادند، جوانانی كه از انقلاب حسین(ع) الهام گرفته بودند و حركت و جنبش آنان برای مقابله با دشمن همچون جنبش و حركت حسین و اصحابش بود. آنان از شهادت استقبال كردند و خود را از خواری و ذلت بدور داشتند.
آنان در این اقدام و پایداری خود به سیره حسین(ع) تأسی جستند، و طبعا حمله وحشیانه ای كه به آنان شد عملیاتی عادی نبود اما یاری خدا به سوی آنان سرازیر شد.
● شما به عنوان یك ادیب و محقق مسیحی كه مطالعات زیادی در تاریخ اسلام به عمل آورده اید این واژه ها را چگونه تفسیر می كنید: مسیحیت، اسلام، تشیع؟
▪ مسیحیت بخشی از دین واحد كلی است كه خداوند آن را به بشریت فرستاده و آغاز آن از یهودیت بوده و به مسیحیت رسیده و آنگاه با اسلام خاتمه یافته و محمد(ص) خاتم ادیان آسمانی بوده است. مسیحیت دیانتی صوفیانه و روحانی است و در زمانی پدید آمد كه مردم شدیداً به مسائل معنوی و روحانی نیاز داشتند و لذا عیسی(ع) پیامبر محبت و روحانیت بود. خداوند به او قدرت انجام كارهای خارق العاده را داد در حالی كه پیامبران دیگر از چنین قدرتی برخوردار نبودند. وقتی آیه «الیوم اكملت لكم دینكم» نازل شد بدین معنی بود كه امروز دین كلی واحد با رسالت اسلام، تكمیل شد. هر كدام از ادیان مسیحی و یهودی در زمان خود دارای معجزاتی بودند.
در زمان موسی(ع) سحر و جادوگری رواج داشت. موسی(ع) با معجزاتی متناسب با آن زمان مبعوث شد و عصای او تبدیل به اژدها شد و از داخل سنگ چشمه ها جوشاند. در زمان عیسی(ع) طب و پزشكی رواج داشت و عیسی(ع) مرده ها را زنده و بیماران لاعلاج را شفا می داد تا معجزه خود را ثابت كند.
در برهه ای دیگر كه زیبائیهای زبان و فصاحت و بلاغت مقیاس عقلی جامعه بود خداوند دین اسلام را فرستاد و قرآن را نازل نمود تا معجزه پیامبر را به آنان اثبات كند. ما این ادیان آسمانی را همه از جانب خدا می دانیم كه در قالب یك دین كلی جای می گیرند و در شكل سه رسالت آسمانی تجلی یافته اند. اما آنچه اسلام را از آن دوی دیگر متمایز می سازد اینكه از تعالیمی برخوردار است كه انسان زمان مسیحیت و یهودیت فاقد آنها بود و اسلام آن ادیان را با این تعالیم تكمیل كرده است. اسلام استمرار و خاتم و مكمل تمام نواقص ادیان دیگر بوده است. در هر حال ما در نهایت، همگی مسلمان هستیم زیرا تسلیم یك پروردگاریم و تسلیم تورات و انجیل و قرآن هستیم.
اما تشیع، بنظر من عبارت است از بالاترین درجات عشق الهی و طبیعتاً به هر كس كه محب اهل البیت از ذریه محمد و علی علیهما السلام باشد شیعه گفته می شود و این مایه مباهات بشریت است و هر شخصی در این جهان در هر دینی كه باشد بخاطر عظمت پیروی از اهل بیت علیهم السلام و برای محافظت از زیبائیهای عقیده خود می تواند یك شیعی باشد.
و جالب است بدانید كه بخاطر كثرت نوشته ها و مقالات من در مورد شیعه، دیگران مرا مسیحی شیعه می نامند.
● شما كه می فرمائید من یك مسیحی شیعه هستم آیا این تعبیر فی نفسه پارادوكسیكال (تناقض آمیز) نیست؟
▪ من این تعبیر را در مورد خود نگفته ام اما افتخارم این است كه یك مسیحی شیعه باشم.
و البته افراد بسیاری از ادیان و مذاهب دیگر با من در این مورد هم عقیده هستند و این تناقض نیست. تشیع یعنی محبت، پذیرفتن، عشق و شیفتگی و اقتدا و پیروی، این ماهیت تشیع است. یك بار در دمشق در همایشی محمدالرفاعی شاعر سوری، تعبیری در مورد من بكار برد كه خیلی جالب بود. او در مورد من گفت: او دینش مسیحی، هویتش مسلمان، عشقش تشیع و زبانش عربی است. در مورد نخست خوب معلوم است كه من نسل اندرنسل دین مسیحی داشته ام، هویتم مسلمان است زیرا ما شهروند دولت اسلامی هستیم و با هویت و فرهنگ و میراث جامعه اسلامی بزرگ شده ایم و جزئی از بافت كهن اسلامی جوامع مسلمان بشمار می آییم. این مسئله بطوری است كه اكنون مسیحیان و مسلمانان در كشورهای اسلامی از همدیگر شناخته نمی شوند و آداب و رسوم و راه و روش و طرز لباس و زندگی آنها یكسان و متحد است و لذا من از لحاظ هویت و شهروندی، هویت مسلمانی دارم.
عشق شیعی هم بدین معنی است كه من نمی خواهم به محمدبن عبدالوهاب (بنیانگذار وهابیت) گرایش پیدا كنم. من به حسین عشق می ورزم و عشقم فقط اوست و حسین یعنی تشیع. در مورد زبان هم كه معلوم است زبان مادری ما عربی است. این اركان چهارگانه بیانگر سعه صدر و انصاف و رویكرد انفتاحی و عدم تعصب ورزی و عصبیت است اما به این معنی نیست كه عقیده خود را انكار كنیم بلكه در عین حفظ عقیده، عقائد و آیین های دیگر را هم تقدیس و تكریم می نمائیم.
ما در مسیحیت هر آنچه را كه زیباست بررسی كرده ایم و دریافته ایم كه همه آن زیبائی ها در شخصیت حسین(ع) و امام علی(ع) و پیامبر اكرم(ص) نهفته است این واقعیت را هیچ كس جز منكران و معاندان نمی تواند نادیده بگیرد و بنظر من بین این دو مقوله تضاد و تناقضی نیست و هر دو قابل جمع است.● شما در تاریخ و عقاید اسلامی مطالعاتی داشته اید آیا این عقاید و آموزه ها را استدلالی و اقناع كننده یافتید؟
▪ انسان مومن در دل خود جاذبه ها و گرایش هایی دارد كه به هر چیز زیبا و نیكو كه در دیگران می بیند تمایل پیدا می كند حال اگر صفات و رفتارهای زیبایی در نواده پیامبر و در برگزیدگان و اولیای خدا ببیند آیا به آنها گرایش پیدا نمی كند؟ شما اگر در رفتارها و سیره امام علی (ع) و فرزندانش مطالعه كنید هیچ نشانه ای از سستی و ذلت و خواری در آنها نمی یابید و می بینید كه آنان بطور شفاف از عقیده و آیین خود دفاع كرده اند. درست است كه جنس عقیده ما از جنس عقیده آنان نیست اما می توان به دوست، خانواده و دیگران گفت كه چه انگیزه ای باعث شد مردی چون حسین (ع) دست به چنین حركت و رفتاری بزند. بدین ترتیب شما شیفته چنین جاذبه ای می شوید. شما مسلمانان چرا عیسی و مریم را تقدیس می كنید؟ آیا شایسته تقدیس نیستند؟ پس جای هیچ تعجبی نیست كه ما امام
علی (ع) و آل البیت پیامبر را تقدیس كنیم زیرا تمایلات زیبایی خواهانه، با مشاهده كمترین نشانه های عظمت و قداست، شما را به سمت اینگونه شخصیت های مقدس خواهد كشاند.
● كسانی كه با اندیشه ها و شخصیت شما آشنا شده اند و این گفت و گو را پیگیری كرده اند ممكن است این سوال برایشان مطرح شود كه استاد آنتوان بارا با آن همه مطالعه و تحقیق در زمینه اسلام، اهل بیت و تشیع و دقت در متون دینی اسلام، به ویژه قرآن و نهج البلاغه و دریافت این نكته كه اسلام و مذهب اهل البیت بهترین راه و شیوه است و به عبارتی دین اسلام كاملترین ادیان بشمار می رود چرا همچنان در مسیحیت خود باقی مانده است و مانند خیلی از گروندگان به اسلام، وارد جرگه اسلام نشده است؟
▪ اتفاقاً این سوال را زیاد از من پرسیده اند. باید عرض كنم اغلب ادبای عرب غیر مسلمان كه درباره سیره اهل البیت(ع) مطلب نوشته اند همچون جرج جرداق، بولس سلامه، سلیمان كتانی، سعید عقل، جبران خلیل جبران و دیگران، همگی به ایده قداست و قدسیت اهل بیت ایمان داشتند اگر چه از آنان پیروی نكرده باشند و همانطور كه شما به پیامبر مسیحیت حضرت عیسی (ع) اعتراف دارید ما نیز حضرت محمد (ص) و اهل بیت را قبول داریم و لذا ما مسیحی مومن هستیم.
اما اینكه كسی بر دین خود باقی بماند این دلیل بر ایمان اوست زیرا ایمان او به پیامبران دیگر، نافی این نیست كه در دین خود مومن و معتقد باقی نماند. ما دین اسلام را هیچگاه رد نمی كنیم ونسبت به آن تعصب می ورزیم و در عین حال نشان می دهیم كه به ادیان آسمانی در مراحل سه گانه آن كه مسیحیت هم جزیی از آن و پیش از اسلام بوده، ایمان داریم.
عده ای از مردم مسیحی كه عقلانیت ضعیفی دارند و ایمانشان ناقص است از اعتراف به نبوت محمد (ص) و اهل البیت (ع) طفره می روند. امامسیحی مومن، به پیامبر اسلام(ص) اعتراف دارد همانطور كه یك مسلمان در عین حفظ عقیده اش ، به عیسی و مریم (ع) نیز اعتراف می كند و آنان را قبول دارد. پس نباید هیچ كدام را انكار كرد اما در عین حال باید به نبوت محمد (ص) ایمان آورد چنانكه شما به نبوت عیسی(ع) و مریم (س) ایمان دارید این مانع از آن نمی شود كه انسان به عقیده و آیین آباءو اجدادی خود پایبند و مومن نباشد زیرا انسان براساس آئین پدران و نیاكان خود بزرگ شده است.
● شما در زندگی خود برای اولین بار به ایران سفر كرده اید. ایران و مردم آن و انقلاب و نظام اسلامی را چگونه دیدید؟
▪ ایران مرا دچار شگفتی كرد. من تصور این همه پیشرفت و ترقی در این كشور را نمی كردم. ایران را كشوری بانشاط و زنده دیدم. این كشور شایسته آن است كه زنده باشد و زندگی كند. ایستادگی و مواضع شما در برابر استكبار جهانی برای انسان افتخارآمیز است. من تهران را بزرگترین شهر در خاورمیانه دیدم. ساخت این همه پل، این همه فعالیت و نشاط و پویایی جای تحسین دارد. ملت ایران ملتی دوستدار زندگی و پیشرفت است، دوستدار دفاع از كرامت خود و شهادت در راه آن است. مردمی پاك و خوش برخورد كه دارای اخلاق و گذشت هستند و بدخلقی و پرخاشگری در آنها یافت نمی شود در حالی كه اگر در كنار یك شهروند عرب از شمال آفریقا بنشینی با خشونت و تند مزاجی با تو برخورد می كند. من در برخوردهای شخصی با افراد، سادگی و نرمی و انعطاف را در رفتارهای ایرانی ها مشاهده كردم كه البته دین هم همین را می گوید كه «راس الدین المعامله الحسنه»
● شما در لابلای صحبت هایتان از مطالعه درباره شخصیت امام علی(ع) و نهج البلاغه سخن گفتید، آیا در این مورد هم كاری كرده اید و مقالات و یا احیانا تالیفاتی دارید؟
▪ بله من علاوه بر شخصیت امام حسین(ع)، در مورد امام علی(ع) و نهج البلاغه نیز مطالعات زیادی داشته ام و در خصوص حضرت علی(ع) مقالات متعددی نوشته ام كه كم و بیش در مطبوعات و یا اینترنت منتشر شده است. كتابی را كه شریف رضی(ره) گردآوری كرده، قانون اساسی زندگی و اجتماع و اخلاق و اقتصاد برای ملت های اسلامی و غیراسلامی است. شما در آن كتاب ارزشمند دستورات و رهنمودهایی می بینید كه هم به درد حاكمان و فرمانروایان می خورد و هم برای اشخاص و افراد عادی در هر زمان و در هر مكان مفید است. كافی است كه شما نامه های حضرت به فرماندارانش را بخوانید تا با میزان ارزشمندی نهج البلاغه آشنا شوید. من اولین بار در سن ۱۵سالگی این كتاب را خواندم و چنانكه گفتم تاكنون ۲۵بار آن را بطور كامل خوانده ام و هربار به نكات جدیدی رسیده ام. من با خواندن نهج البلاغه از آن سیر نمی شوم. من همه شرح های نهج البلاغه را دارم از شرح ابن ابی الحدید و محمد عبده گرفته تا شرح ابن میثم بحرانی كه بنظر من بهترین شرح، همان شرح ابن میثم است و من بخاطر آن به كنفرانس اخیر در تهران دعوت شده ام. این شرح، شرحی وافی و میانه رو است و شارح در آن نسبت به دیگران بد نمی گوید و او تمام روح نهج البلاغه را فهمیده است. در اینجا برای مزید اطلاع عرض می كنم كه من در كنفرانسی كه مدتی پیش با عنوان حقوق بشر از نگاه علی(ع) در سوریه برگزار شد شركت كردم و درباره این موضوع سخنرانی نمودم. همچنین به مناسبت عید غدیر در شبكه تلویزیونی «الانوار» كویت و نیز حسینیه كربلایی های كویت صحبت ها و سخنرانی هایی داشتم.
● دیدگاه جنابعالی درباره تفرقه و تضادهای فرقه ای جهان اسلام و مشخصا شیعه و سنی و دست هایی كه برای تشدید این فتنه در كارند چیست؟
▪ در خصوص اختلاف میان شیعه و سنی باید بگویم نهادها و دست هایی وجود دارد كه روی این موضوع كار می كنند و سعیشان بر این است تا بخاطر اهداف پیدا و پنهان خود آتش این اختلافات را شعله ور نگه دارند. اما در عرصه واقعیت ما می بینیم هیچ اختلاف جوهری و اساسی و چیزی بنام اختلاف میان اهل سنت و شیعه وجود ندارد زیرا آنان دین و كتاب واحدی دارند و همه شان به یك قبله نماز می خوانند ولی این اختلافاتی كه از قرنهای گذشته بطور مداوم به آنها دامن زده شده است الان مصلحت مسلمانان ایجاب می كند كه به خطرات آنها توجه كنند و تلاش نمایند این اختلاف افكنی ها را پیش از گسترش در نطفه خفه كنند زیرا چنانكه گفتم اگر واقعگرایانه توجه كنیم می بینیم در این عرصه، مشكل اساسی كه این اختلافات را تشدید كند وجود ندارد. این اختلافات، سطحی و ظاهری است و در عمق و مضمون اختلافی مشاهده نمی شود و لذا ملت ها اگر باهوشتر از حكام و فتنه گران باشند كه هستند وظیفه دارند نسبت به این موضوع هوشیارتر باشند و واقعگرایانه عمل كنند و بكوشند در سخن و عمل این گونه حركتها و رفتارها را محكوم نمایند و اگر محكوم نمی كنند حداقل تسلیم موج آفرینی های اختلاف افكنان نشوند.
به نظر من این اختلافات از سه دهه پیش با اهدافی چند از سوی صاحبان مال و ثروت و رسانه ها و تریبون ها دامن زده شده است.
این طراحی خبیثانه، هدفی فراتر از اختلاف افكنی میان سنی و شیعه و ایجاد خصومت میان آنها دارد و آن هدف عبارت است از نابودی اصل دین و شریعت اسلام كه هدفی پنهانی و شیطانی بشمار می رود و چنانكه اخیرا رهبر انقلاب فرمودند كه فتنه گران نه شیعه هستند و نه سنی من می گویم آنها اصلا ایمان ندارند و هدفشان فقط فتنه انگیزی است و در این كار استادند.
● شما سخنان اخیر پاپ بندیكت شانزدهم درباره اسلام را شنیده اید به عنوان یك مسیحی عرب چه نظری درباره این سخنان دارید؟
▪ پاپ پیش از اسلام، در حق خود مسیحیت دچار اشتباه شده است. او كه یك رهبر كلیسا است و یك میلیارد مسیحی از او پیروی می كنند بر او عیب است كه چنین سخنانی بر زبان آورد. او پیش از آن كه با این سخنان به اسلام توهین و جسارت كند به مسیحیت توهین كرده است.
اسلام اگر در آغاز با اقناع یا با فتوحات توسعه یافت این مهم نیست بلكه آنچه مهم است این كه گسترش و نفوذ اسلام به خاطر آموزه ها و تعالیم آن بود. همچنان كه مسیحیت نیز در برخی دوره ها با زور یا با عقلانیت گسترش یافت اما این بدان معنا نیست كه یك دین نامفهوم و گنگ بوده و یا فقط با زور سرنیزه توسعه پیدا كرده است. این ادعا مورد قبول نیست. زیرا اگر كسی به زور پذیرای دینی شد پس از آن كه زمینه های زور و اجبار از بین رفت از آن خارج می شود و در طی قرن های متمادی از آن محافظت نمی كند و پایبند آن هم نمی ماند. الان تعداد پیروان اسلام معادل پیروان مسیحیت است. این نشانگر چیست؟ آیا با یك اشتباه لفظی می توان این تعداد عظیم را نادیده گرفت و نسبت به آنها اهانت ورزید؟ پاپ می گوید اسلام تنها با زور شمشیر گسترش یافت. این سخن و این اظهارات چه معنی دارد و چه نتایجی دربر خواهد داشت آیا جز این است كه به اختلافات و تفرقه میان ادیان و ایجاد بدبینی بیشتر میان پیروان آنها دامن بزند، در حالی كه برای پاپ بندیكت شایسته تر بود كه راه سلف سابق خود را ادامه دهد كه به كشورهای اسلامی سفر می كردند و با رفتاری معتدل به تمام ادیان حتی غیرآسمانی احترام می گذاشتند و حتی كلمه ای بر ضد آنها نمی گفتند، زیرا سخنان رهبران روحانی مورد توجه همگان است.
من به عنوان یك مسیحی عرب، سخنان پاپ را رد می كنم و می گویم آنچه گفته مورد تایید ما نیست و آن را اشتباه فاحشی از جانب پاپ می دانم. او نه تنها باید توضیح می داد كه قصدش توهین و جسارت به اسلام نبوده بلكه باید به خطای خود اعتراف می كرد و از مسلمانان بابت این افتراها و بدگویی ها عذرخواهی می نمود.
من نظر خود را به عنوان یك مسیحی عرب به صراحت می گویم. نیاكان من در طی قرن های گذشته در كشورهای عربی زندگی كرده اند. وقتی ادعا می شود كه مسیحیان در كشورهای اسلامی در معرض اذیت و آزار و سركوب قرار دارند- آنطور كه پاپ ادعا كرده- دچار تعجب و شگفتی می شویم زیرا اگر چنین چیزی وجود داشت باید تاكنون ادامه می یافت و ما آن را می دیدیم و لمس می كردیم ولی ما به عنوان شهروندان كشور مسلمان چنین چیزی ندیده ایم و ما به عنوان مسیحیان عرب بیشتر از خود مسلمانان از اسلام آگاه هستیم. ما در بطن فرهنگ اسلامی زندگی كرده ایم و از لحاظ هویتی مسلمان هستیم و با اطلاع از قرآن و فرهنگ و آموزه های اسلامی می گوییم آنچه پاپ ادعا كرده واقعیت ندارد، بر این اساس ما بیشتر از خود مسلمانان این سخنان را محكوم كردیم و به طور كلی مطالبی از این سنخ را رد می كنیم و ما به خاطر این اشتباه و لغزش پاپ از مسلمانان عذرخواهی می كنیم. شما این را تیتر كنید كه پاپ اشتباه كرده و باید عذرخواهی كند و سخنان او هیچگاه بیانگر رای و عقیده مسیحیان بخصوص مسیحیان عرب نیست و او فقط نظر شخصی خود را گفته است.
● اكنون ما در ماه محرم قرار داریم و شیفتگان اباعبدالله(ع) عاشقانه و سوگوارانه در آیین های عزاداری آن حضرت شركت می كنند سخن و پیام شما در این شرایط به آنان چیست؟
▪ سخن پایانی من به آنان این است كه از این گوهر گرانقدر و پربها كه حسین(ع) در دلهای آنان نهاده است و آن عشق و شور و حماسه حسینی است محافظت كنند و رونق و درخشندگی آن را همچنان زنده و پابرجا نگه دارند زیرا این گوهر ارزشمند است كه آنان را از وسوسه های نفس و سستی در عقیده و ایمان و آئین الهی نجات می دهد. توصیه من این است كه تنها در ظواهر و امور سطحی واقعه كربلا متوقف نمانند و در عمل، قلبا و قالبا (هم از لحاظ روحی و هم از لحاظ رفتاری) به معنی واقعی حسینی باشند. فقط در حرف و ادعا خود را حسینی ندادند بلكه به آرمانهای حسین پایبند باشند. بر طبق آن عمل كنند و فضایل و سیره عملی حسینی را نشر و ترویج كنند. تنها با این روش است كه می توانند به ثواب نائل شوند و بالاتر از ثواب اینكه از آرامش و اطمینان درونی برخوردار گردند و در این راه باید اثبات كنند كه به معنی واقعی به راه و روش حسین(ع) ایمان دارند.
● استاد آنتوان! هر چند خیلی خسته شده اید اما به عنوان حسن ختام این گفت وگوی مفصل، دوست داریم زبان حال خود را درباره امام حسین(ع) از زبان خودتان بشنویم. به عبارت دیگر اگر بخواهید تمام احساس خود را درباره آن حضرت در یك جمله بیان كنید چه می گوئید؟
▪ زبان حال من و تمام احساس من به حسین(ع) برای همیشه در یك بیت شعر خلاصه می شود كه از ابیات ابوبكر آلوسی است و من حسن ختام كتاب «الحسین فی الفكر المسیحی» را هم این بیت قرارداده ام و كتاب را با آن به پایان برده ام و دوست دارم آخرین جمله من در آخر این مصاحبه این باشد. كه:
ولا تطلبوا راس الحسین
بشرق ارض او بغرب
و دعوا الجمیع و عرّجوا
نحوی فمشهده بقلبی
ـ به دنبال سرحسین در مغرب یا مشرق زمین نباشید
- همه را رها كنید و به سوی من آیید كه جایگاه (مدفن) او در قلب من است.
● از شركت شما در این گفت وگو و دیدارتان از مؤسسه سپاسگزارم.
▪ من هم از حسن ضیافت و تكریم ستودنی شما ممنون و متشكرم.
مهرداد آزاد
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید