پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

در آمدی بر سیره قرآنی امام حسین(ع)


در آمدی بر سیره قرآنی امام حسین(ع)
امام حسین(ع) گوهر تابناك و چراغ درخشانی است كه هماره بر تارك تاریخ درخشیده و خواهد درخشید. طالبان هدایت و انسان‏های خسته از ظلم و تبعیض و ذلت و ستیزه، نامردمی و ناجوانمردی را به حق رهنمون ساخته و بیدار نموده است. عنصر جاودانه‏ای كه به یقین رمز ماندگاریش را در الهی بودنش باید جُست. سیره‏ی ارجمندش را در قرآن باید نگریست تا به حقیقتش یا شمه‏ای از حقیقتش دست یافت. امام حسین(ع) نه تنها شاگرد مكتب قرآن كه عِدْل و شریك قرآن است از این‏روست كه در فرازی از زیارتنامه‏ی شریفش می‏خوانیم: «السَّلامُ عَلَیكَ یا شریكَ القُران؛(۱) سلام بر تو ای شریك قرآن» و در حدیث «ثقلین» نیز همدوشی امام به عنوان قرآن ناطق و قرآن به عنوان امام صامت گردیده است.
رسولُ اللَّه(ص) فرمودند: «انی تاركٌ فیكُمُ الثَّقَلَیْنِ كتابَ اللَّه و عترَتی اهلَ بَیْتی فَأِنَّهُمَا لَنْ یَفتَرِقا حتَّی‏ یَردِا عَلَیّ الحوض»(۲) حال كه ائمه(ع) بطور عام و امام حسین(ع) به طور خاص چنین نسبت و خویشاوندی محكمی با قرآن دارند باید تفسیر قرآن را در آنان جُست كه در «وجود آنها كرامت‏ها و فضیلت‏های قرآن و گنج‏های الهی نهفته است.» «فیِهْم كوائِمُ القرآن و هُمْ كُنوُز الرَّحمان»(۳) در این نوشتار بر آنیم كه فرازهایی از آیات نورانی قرآن را در سیره‏ی علمی و عملی آن امام همام جستجو كنیم و آیات این كتاب صامت را با نور وجود این پرتو درخشنده به نطق آوریم.
اگر چه ما را هرگز یارای آن نیست كه عمق شخصیت آن دریای علم و معرفت و اخلاق و معنویت را بپیماید ولی از باب عرض ارادات به پیشگاه آن شفیع روز محشر چند جمله‏ای را به تحریر در می‏آوریم.
۱) انس با قرآن‏
انس آدمی با هر چیز ریشه در ارج و اهمیتی دارد كه انسان برای آن چیز قائل است ره‏پویان راه یقین و سالكان وادی علم و معرفت از آن‏جا كه محبوبترین محبوب را ذات اقدس خداوند می‏دانند و فقط دل در گرو او دارند، كتاب او را كه پرتوی از ذات او و واسطه سخن خداوند با بندگان است - پر منزلت و تنها طریق هدایت می‏دانند از این‏رو با آن انس ویژه‏ای داشته و قلب و جان و اعمال خویش را با آن گوهر حیاتبخش خدایی می‏كنند.
قرآن كریم به لزوم این انس اشاره كرده است. از مؤمنان می‏خواهد با تلاوت آیات آن، اولین مرحله‏ی انس را بپیمایند. «فَاقْرَءُواْ مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْءَان؛(۴) هر آنچه برایتان امكان دارد قرآن بخوانید».
در آیه‏ی دیگر آنان‏كه در قرآن اندیشه نمی‏كنند مورد نكوهش قرار داده، می‏فرماید: «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلَی‏ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛(۵) آیا به آیات قرآن نمی‏اندیشند؟ یا بر دلهایشان قفل‏هایی نهاده شده است؟»
امام حسین(ع) انس ویژه‏ای با قرآن داشت چون منزلتی بزرگ برای آن قائل بود. نمونه‏ای از این منزلت را می‏توان در حكایت زیر مشاهده كرد:
«عبدالرحمان» به فرزند امام حسین(ع) «الحمدللَّه رب العالمین» را آموخت، وقتی كه آن را بر پدر خواند، حضرت هزار دینار را به او بخشید و دهان او را پر از طلا كرد. از آن حضرت دلیل آن سؤال شد. حضرت پاسخ دادند: «چگونه می‏توان كار او را [تعلیم قرآن ]با این پاداش مقایسه كرد؟!»(۶)
انس امام حسین با قرآن را می‏توان در تمام زوایای زندگیش ملاحظه كرد، نصایح و مواعظش، سیره‏ی علمی و عملی‏اش و حماسه خونینش همه و همه در قرآن و الهام گرفته از آن بود. بنابراین كوته‏بینانی كه شخصیت حماسی و قیام مردانه‏اش را زیر سؤال می‏برند و گاه بر چسب خشونت‏طلبی، عدم توجه به مصالح، بی‏سیاستی، انتقام‏جویی و... را به آن حضرت نسبت می‏دهند اگر ریشه‏های قرآنی عمل آن بزرگوار را بدانند و واقعاً در پی حق و یقین باشند نه بهانه‏جویی، به حقیقت رهنمون خواهند شد.
آری، اهل‏بیت و بویژه امام حسین(ع) فرزندان پیامبر و شاگرد مكتب قرآنند پس چگونه گفتار و مواعظشان متكی به قرآن نباشد حركت و قیام حسینی از همان آغاز بر مبنای قرآن همراه بود. نه تنها ریشه‏های این حماسه را می‏توان با قرآن بدست آورد بلكه امام(ع) خود با استناد به آیات قرآن حركت خود را الهام گرفته از آن می‏دانست كه نمونه‏هایی از آن را ذكر می‏كنیم.
الف) در نخستین برخورد با والی مدینه، خود و اهل‏بیت را معدن رسالت و... معرفی می‏كند و می‏فرماید: «در حالی‏كه یزید مردی فاسق و شرابخوار و... است پس چگونه امام را شایسته است كه با او بیعت كند.»(۷)
ب) هنگامی كه مروان اصرار می‏كند كه والی مدینه از امام حسین(ع) بیعت بگیرد امام(ع) او را پلید و خود را با استناد به قرآن «مُطهّر» بیان می‏دارد: «اِلَیك عَنّی، أَنا مِنْ بَیْتِ الطَّهارهِٔ الّذین أنْزلَ اللَّهُ فیهم عَلی‏ نَبیّه: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا»(۸)
ج) آنگاه كه با كاروان خود از مدینه بیرون آمد این آیه را تلاوت فرمود: «رَبِ‏ّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِین»(۹) و این همان دعایی است كه حضرت موسی(ع) به هنگام خروجش با بنی‏اسرائیل آن را بر زبان جاری ساخت.
د) آنگاه كه به مكه رسید این آیه را تلاوت نمود: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْیَنَ قَالَ عَسَی‏ رَبِّی أَن یَهْدِیَنِی سَوَاءَ السَّبِیل»(۱۰) به این ترتیب هجرت خود را به هجرت موسی‏ كه هر دو در جهت كوبیدن بیداد و ظلم بود تشبیه می‏كند.
ه) پس از ورود به مكه نامه‏ای برای سران قبایل بصره نوشت و آنان را به كتاب خدا دعوت كرد: «وَ اَنا ادعوكم اِلی‏ كتابِ اللَّه و سُنهٔ نبیّهِ»(۱۱)
و) وقتی كه عصر پنج‏شنبه نهم محرّم عمر بن سعد فرمان حمله داد و لشكر به حركت در آمد از برادرش اباالفضل(ع) درخواست می‏كند كه یك شب از امویان مهلت بگیرید تا در آن شب فقط دعا، نماز، تلاوت قرآن، استغفار و راز و نیاز با خدا داشته باشد:
«فَهُوَ یَعْلَمُ أنّی كُنتُ قَدْ اُحِبُّ الصَّلوهٔ و تلاوهٔ كتابِهِ و كثرهٔ الدَّعاء و الاستغفار» و خداوند می‏داند كه من نماز برای خدا و تلاوت قرآن و بسیاری دعا و استغفار را دوست می‏داشتم» امام آن شب به خیمه باز می‏گردد و تمام شب را چنین می‏كند.(۱۲)
اُنس امام با قرآن به دوران حیات جسمی محدود نمی‏شود بلكه بعد از شهادت نیز ادامه دارد: «منهال بن عمرو» گوید، چون سر مطهّر امام(ع) را به دمشق آورده بر نی حمل می‏كردند، من پیش روی او بودم. شخصی سوره‏ی كهف را می‏خواند تا رسید به آیه‏ی شریفه‏ی «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِیمِ كَانُواْ مِنْ ءَایَتِنَا عَجَبًا؛(۱۳) آیا پنداشتی كه داستان اصحاب كهف و رقیم از آیات شگفت ماست؟!» به خدا سوگند ناگاه آن سر مطهر به سخن آمد و با زبان فصیح فرمود: «شگفت‏تر از اصحاب كهف، واقعه‏ی شهادت و بردن من بر نی است»(۱۴)
«سلمهٔ بن كهیل» گوید: سر مطهّر را دیدم كه بر نی این آیه را می‏خواند «فَسَیَكْفِیكَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم؛(۱۵) خداوند شما را از شر ایشان نگه خواهد داشت و او شنوای داناست».(۱۶)
۲) اخلاص و رضایت الهی‏
اكسیر حیات‏بخشی كه به كارها و افكار رنگ جاودانگی می‏بخشد اخلاص و انجام عمل برای رضای الهی است خداوند در قرآن از بندگان مؤمن خویش خواسته است كه كارها را فقط برای رضای او انجام دهند.
«صِبْغَهَٔ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهٔ؛(۱۷) رنگ الهی بگیرید و چه چیز از رنگ الهی نیكوتر است».
و در آیه‏ی دیگر خداوند به پیامبر می‏فرماید: «أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثْنَی‏ وَ فُرَ دَی؛ دو دو به تنهایی برای خدا به پا خیزید»
قرآن در ستایش طبقه‏ای از مجاهدان راه حق و تشویق آن‏ها می‏فرماید: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَی‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهٔ؛(۱۸) در حقیقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهای ]اینكه بهشت برای آنان باشد خریده است».
چنان‏كه ملاحظه می‏شود خداوند در این آیه بهشت را بهای جان و مال مؤمنان جهادگر می‏شمارد اما در آیه‏ای دیگر در ستایش تعدادی از انسان‏های بلند پرواز می‏فرماید: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّه»(۱۹) در این آیه آنانكه جانشان را با عشق به خدا می‏فروشند هدفشان در بهشت فقط رضای الهی است.(۲۰)
امام حسین(ع) هدف اصلی سفر به كربلا را تحصیل رضای الهی می‏داند از این‏رو در آغاز سفر و كنار قبر جدّ بزرگوارش(ص) از خداوند می‏خواهد كه او را به این همه موفق بدارد و راهی در پیش رویش بگذارد كه رضای او و رضای رسولش در آن است.(۲۱)
این معنا در خطابه‏های دیگر آن بزرگوار نیز كاملاً مشهود است.(۲۲)
۳) اخلاق كریمانه
سخاوت، عفو و گذشت، احسانگری و دستگیری بینوایان نمودهایی از اخلاق كریمانه‏ای است كه در جای جای قرآن می‏توان آنها را جست و امام حسین، شاگرد مكتب قرآن تجسم عینی این صفات و اوصاف دیگر قرآنی است و ما در این‏جا به عنوان نمونه به ذكر پاره‏ای از آن‏ها می‏پردازیم.▪ گذشت‏
گذشت عالی‏ترین كرامت انسانی است بویژه آنكه آدمی قدرت بر انتقام نیز داشته باشد آموزه‏های قرآنی نه تنها به عفو در مقابل بدی تأكید دارند بلكه در سطحی بالاتر توصیه می‏كنند كه جواب را با خوبی پاسخ دهید «وَأَن تَعْفُواْ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَی‏؛(۲۳) گذشت كردن شما به تقوی‏ نزدیك‏تر است».
«وَ لَا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُٔ وَ لَا السَّیِّئَهُٔ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَن؛(۲۴) و نیكی با بدی یكسان نیست [بدی را] به آنچه بهتر است دفع كن».
«عصام بن المصطلق» گوید: وارد مدینه شدم، حسین بن علی(ع) را مشاهده نموده و خوش‏نامی و مقام و منزلتش مرا به شگفت آورد به گونه‏ای كه حسدی كه در سینه نسبت به پدرش داشتم مرا به شدت برانگیخت به او گفتم: تو پسر ابوتراب هستی؟ ایشان فرمود: آری. شروع كردم به شتم و سب او و پدرش، حسین(ع) نگاهی رئوفانه به من كرد و فرمود: «اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم. بسم اللَّه الرحمن الرحیم * خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِین»
آنگاه فرمود: آرام باش و برای من و خودت از خداوند طلب مغفرت كن اگر از ما یاری می‏خواستی ما تو را كمك می‏كردیم و اگر طالب حمایت بودی، تو را پشتیبانی می‏نمودیم و اگر هدایت و ارشاد طلب می‏كردی تو را رهنمون می‏شدیم... عصّام می‏گوید آثار ندامت و پشیمانی در چهره‏ام نقش بست. آنگاه امام فرمود: سرزنشی بر تو نیست خداوند تو را می‏بخشاید كه مهربان‏ترین مهربانان است. آیا تو اهل شامی؟ گفتم: بلی، گفت: خداوند ما و تو را زنده نگه دارد، هر حاجت و نیازی داشتی با ما در میان بگذار، امیدوارم كه به خواست خدا هرچه می‏خواهی به بهترین وجهی آن را بیابی. عصّام گوید: زمین با تمام وسعتش بر من تنگ شد. دوست داشتم كه مرا در خود فرو برد. در همان لحظه ناگهان فكر كردم كه در سرتاسر زمین محبوبتر از او و پدرش نزد من هیچ كس وجود ندارد.»(۲۵)
▪ تواضع و فروتنی‏
تواضع صفت ارزشمند مردان الهی است و آنان كه پیشوای مردمند و الگوی آنان، وجود این صفت در آنان لازمتر است. تواضع در مقابل بندگان خوب و انسان‏های ستم‏كشیده نوعی جوانمردی، صبر و شجاعت، اما در مقابل مستكبران و كافران نشانه‏ی ذلت است. قرآن‏كریم از یك سو به نكوهش تكبر می‏پردازد:«وَ لَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا؛(۲۶) در روی زمین با تكبّر راه مرو»؛ «فَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَكَبِّرِین؛(۲۷) بد جایگاهی است جایگاه متكبران» و از سوی دیگر لزوم تواضع را گوشزد می‏كند «وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْنًا؛(۲۸) بندگان خدای رحمان كسانی‏اند كه در روی زمین به نرمی [و بدون تكبّر] گام بر می‏دارند»؛ «وَ اخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِین»(۲۹) امام حسین(ع) نیز صاحب این سیره‏ی ارزشمند قرآنی بود.
«مسعده» گوید: گذر امام‏حسین(ع) به فقیرانی افتاد كه گلیم خود را پهن كرده و خود را بر آن افكنده بودند (و غذا می‏خوردند) و حضرت را دعوت نمودند، حضرت(ع) به زانو، نشست و با آنان هم خوراك شد. سپس این آیه فوق را تلاوت نمود آن‏گاه فقرا را به منزل خویش دعوت نمود. پس برخاستند و همراه حضرت(ع) به منزل او آمدند. حضرت(ع) به كنیز خود فرمود: «آنچه را ذخیره می‏كردی بیرون بیاور.»(۳۰)
▪ سخاوت‏
«جود و سخاوت» از فضایل مهم اخلاقی است، هر اندازه «بُخل» نشانه‏ی پستی و حقارت و ضعف ایمان و فقدان شخصیت است «جود و سخاوت» نشانه‏ی ایمان و شخصیت والای انسانی است. در آیات قرآن هر چند واژه‏ی «جود» و «سخاوت» به كار نرفته اما تعبیراتی دیده می‏شود كه بر این دو مفهوم منطبق است، انفاق اموال در راه خدا، ایثار اموال و جان‏ها، انفاق از آنچه خود به آن نیازمندیم یا آن را دوست داریم، و... از جمله تعبیرات قرآن برای توصیف سخاوت است كه اكنون به چند مورد آن اشاره می‏كنیم:
«یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَهًٔ مِّمَّا أُوتُواْ وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی‏ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٔ...؛(۳۱)[انصار]... هر كس را كه به سوی آنان كوچ كرد. دوست دارند و نسبت به آن‏چه به ایشان داده شده در دلهایشان حسد نمی‏یابند، هر چند در خودشان احتیاجی، [مبرم ]باشد.»
«وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی‏ حُبِّهِ مِسْكِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَ لَا شُكُورًا؛(۳۲) و غذای (خود) را با این كه به آن، علاقه (و نیاز) دارند به مسكین و یتیم و اسیر می‏دهند (و می‏گویند) ما شما را به خاطر خدا اطعام می‏كنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی‏خواهیم.»
امام حسین(ع) اسوه‏ی سخاوت بود. روایت شده كه «ابوهشام قناد» از بصره برای حسین(ع) كالا می‏آورد و آن حضرت از جای برنخاسته همه را به مردم می‏بخشید.(۳۳)
«ابن عساكر» روایت كرده است: گدایی، میان كوچه‏های مدینه قدم برمی داشت و گدایی می‏كرد تا به در خانه‏ی حسین(ع) رسید در را كوبید و این چنین سرود «ناامید بر می‏گردد امروز آن كسی كه به تو امیدوار باشد و حلقه‏ی درخانه تو را حركت دهد. تو صاحب جود و معدن بخششی و پدرت كشنده‏ی فاسقان بود».
حسین(ع) مشغول نماز بود. نماز را به زودی به جای آورد و بیرون آمده و در سیمای اعرابی اثر تنگدستی را مشاهده كرد. برگشت و قنبر را صدا زد. قنبر جواب داد (لبیّك یابن رسول‏اللَّه) فرمود: از پول مخارج ما چه قدر مانده است. عرض كرد دویست درهم كه فرمودی در بین اهل بیت تقسیم كنم. فرمود: آن را بیاور، كسی آمده كه از آن‏ها به این پول سزاوارتر است... اعرابی پول‏ها را گرفت و رفت در حالی كه می‏گفت: «اللَّهُ اَعْلم حَیْثُ یجعل رسالَتَهُ؛(۳۴) خداوند داناتر است به اینكه رسالت خویش را نزد چه كسی قرار دهد»
▪ احسان‏گری‏
«أنس» گوید نزد امام حسین(ع) نشسته بودم در این هنگام یكی از كنیزان آن حضرت وارد شد و با دسته‏ی ریحانی كه به آن حضرت هدیه كرد سلام و تحیّت گفت، حضرت نیز به او فرمود: تو در راه خدا و برای خدا آزادی.
أنس می‏گوید: من به آن حضرت عرض كردم: این كنیز با چند شاخه‏ی ریحان كه اهمیتی ندارد به شما تحیّت گفت، حال شما او را آزاد می‏كنید؟ حضرت فرمود: حق‏تعالی ما را چنین تربیت كرده و فرموده است:
«وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّهٍٔ فَحَیُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا؛(۳۵) و چون به شما درود گفته شد شما به [صورتی‏] بهتر از آن درود گویید یا همان را [در پاسخ‏] بر گردانید».
۴) امر به معروف و نهی از منكر
امر به معروف و نهی از منكر محور تحقق یافتن حكمیت ارزشها و محو پلیدیها است بنای رفیع جامعه‏ی اسلامی بر ستون مستحكم امر به معروف و نهی از منكر گذاشته شده و امت مسلمان بهترین امتی هستند كه برای امر به معروف و نهی از منكر برانگیخته شدند.
امام حسین(ع) مصداق این آیه بود: «وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّهٌٔ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَكَ هُمُ الْمُفْلِحُون؛(۳۶) باید از میان شما گروهی به نیكی دعوت كنند و به كار شایسته وادارند و از زشتی بازدارند و آنان همان رستگارانند»
آن بزرگوار هدف قیام خود را اصلاح‏طلبی و امر به معروف و نهی از منكر معرفی كرد از اولین مراحل امر به معروف كه همان اندرز و نصیحت است آغاز كرد و بارها و بارها یزیدیان را پند داد(۳۷) و تا آخرین مرحله كه گذشتن از جان خویش است در راه احیای این عنصر مهم كوشا بود. آن حضرت در این‏باره چنین می‏فرماید: «اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الأِصلاح فی أَمّهِٔ جَدّی محمد(ص) اُریدُ أَن آمُرَ بِالمَعروف وَانهی عنِ المُنكر...؛ من برای اصلاح در امت جدّم محمد(ص) قیام كردم و امر به معروف و نهی از منكر را طالبم...»(۳۸)
۵) ایثار
ایثار یكی از جلوه‏های عرفانی قیام امام حسین(ع) و بلكه از زیباترین آنهاست، جلوه‏ای كه قرآن كریم بسیار بر آن تأكید كرده و در نمودهای مختلف ظاهر گشته است، شهادت در راه خدا و انفاق مال كه آیات بسیاری درباره آن‏ها نازل شده از این جمله است؛ اوج ایثار و از خودگذشتگی را در لیلهٔالمبیت كه علی(ع) به جای پیامبر خوابید می‏توان ملاحظه كرد و خداوند مدال «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّه...»(۳۹) را درباره‏ی آن بزرگوار نازل كرد.
در سوره‏ی انسان نیز درخشش دیگری از این فداكاری را كه ناظر بر اهل‏بیت است ملاحظه می‏كنیم «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی‏ حُبِّهِ مِسْكِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّه...»(۴۰)
اساس قیام امام‏حسین(ع) و یاران آن بزرگوار كه برگرفته از مكتب آن حضرت است بر محور از خودگذشتگی است. عدم قبول بیعت امام با امویان و از خود گذشتن برای اثبات حقیقت نمونه‏ی بارز ایثار آن بزرگوار بود.
دست‏یابی حضرت اباالفضل العباس(ع) به آب و نیاشامیدن آن، جان‏فشانی دو تن از یاران امام(ع) در ظهر عاشورا كه جهت اقامه‏ی نماز تن خود را سپر بلای آن حضرت ساختند و به شهادت رسیدند، ارادتهایی كه اصحاب آن حضرت در شب عاشورا ابراز كردند و در روز عاشورا تا زنده بودند نگذاشتند كه از بنی‏هاشم وارد میدان شود و بنی‏هاشم نیز تا زنده بودند نگذاشتند امام(ع) وارد میدان شود و(۴۱)... همه و همه نمونه‏هایی بی‏مانند ایثارند كه در قیام امام حسین جلوه‏گر شد.
«محمدعلی جناح» سیاستمدار پاكستانی در این‏باره می‏گوید: «هیچ نمونه‏ای از شجاعت بهتر از آن‏كه امام حسین(ع) از لحاظ فداكاری نشان داد در عالم پیدا نمی‏شود»(۴۲) دانشمند اروپایی «موریس دوكبری» نیز می‏نویسد: «امام حسین برای حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگی مقام و مرتبه از جان و مال و فرزند گذشت...»(۴۳)
۶) توكّل‏
یكی دیگر از آموزه‏های ارجمند قرآنی توكل است، كارها را به خدا سپردن و دل از هر چه غیر اوست بركندن، به یك مبدأ خبیر قادر تكیه كردن و در راه او گام برداشتن است چرا كه قرآن خود فرموده است: «و مَن یَتَوَكَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه؛(۴۴) هر كس بر خدا توكل كند خدا او را كافی است»: «عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُون»(۴۵)
امام‏حسین(ع) در طول سفر خود به كربلا، خدا را تنها تكیه گاه خود می‏داند، در دومین سخنرانی خود در روز عاشورا پس از آن‏كه هر دو سپاه آماده‏ی نبرد شدند خطاب به سربازان عمر سعد فرمود: «سخن مرا بشنوید و عجله نكنید... پس [در] كارتان با شریكان خود همداستان شوید تا كارتان بر شما مشتبه ننماید پس درباره من تصمیم گرفته مهلتم ندهید»؛ «بی‏تردید سرور من آن خدایی است كه قرآن را فرو فرستاده و همواره دوستدار شایستگان است.»(۴۶)
۷) جامع اضداد
عده‏ای چنین می‏پندارند كه انسان‏هایی كه اهل عبادت و تهجّد، عرفان و خلوت گزینی‏اند در صحنه‏ی اجتماع حضوری مؤثر نداشته و بالعكس انسان‏های حماسی و قاطع، از روحیه لطیفی برخوردار نیستند.
اما انسان قرآنی در عین صلابت و قاطعیت، رؤوف و در عین تهجّد شبانگاهی چون شیر در روز، بر دشمنان می‏غرّد قرآن رهبانیت را نمی‏پذیرد و در عین حال قطع ارتباط با خالق را نیز رد می‏كند.
از یك‏سو بر جهاد و شهادت، هجرت و امر به معروف و نهی از منكر به عنوان عناصر كلیدی شجاعت و حضور مؤثر در جامعه تأكید می‏كند و از دیگر سو مؤمنانی را می‏ستاید كه شبها به نجوای با معبودشان می‏پردازند.
قرآن از یك سو نجوای «وَ مِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَهًٔ لَّك»(۴۷) سر می‏دهد و از سوی دیگر بانگ «وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِینَ كَآفَّهٔ»(۴۸) بر می‏آورد و حسین(ع) نیز چنین بود، آمیزه‏ای از حماسه و دلاوری و شجاعت و عرفان و معنویت، دعای عرفه‏ی امام حسین(ع) سراسر زمزمه‏های عارفانه او با معبود خویش است: «اِلهی مَنْ كانَتْ مَحاسِنُهُ مساویِ فكیف لایكون مساویه مساوی؛(۴۹) خدایا كسی كه خوبی‏هایش بدی است چگونه بدیهایش بدی نباشد».
جملات عارفانه‏ی امام حسین تنها یك روی سكه‏ی شخصیت است اما روی دیگر شخصیت حماسی و قهرمانی است كه با سلاح خون به دیدار شمشیر می‏رود و چنین می‏سراید كه:«اِنْ كانَ دینُ مُحَمَّدٍ لَمْ یَسْتَقِم اِلاَّبِقتلی یا سیوف خذینی؛(۵۰) اگر دین محمد(ص) جز با كشتن من پایدار نمی‏ماند پس ای شمشیرها مرا دریابید.»
۸) جاودانگی‏
قرآن كریم كتابی است كه با گذشت زمان رنگ كهنگی بر چهره‏ی مفاهیم بلندش نمی‏نشیند و همواره ماندگار و جاودانه است. مردی از امام صادق(ع) سؤال كرد چگونه است كه قرآن با بحث و گفتگو در مورد آن فرسوده نمی‏شود و همواره شاداب و تازه است؟ حضرت فرمودند: «بدان جهت كه خداوند قرآن را مخصوص عصر و دورانی خاص قرار نداد. همچنانكه آن را به مردم خاصی اختصاص نداده است بلكه قرآن برای همه‏ی اعصار جدید و نزد هر گروهی تا به قیامت تازه است.»(۵۱)از آنجا كه سرشت سیره‏ی گفتاری و رفتاری امام‏حسین(ع) با آموزه‏های قرآنی عجین گشته است، شخصیت او، قیام او و سیره‏ی او جاودانه است. حضرت زینب، شیر زن كربلا، این جاودانگی را پیش‏بینی كرده و خطاب به امام سجاد در دلداری آن حضرت بعد از واقعه دلخراش عاشورا می‏فرماید: «... بر فراز آرامگاه پدرت قبله‏ای ترتیب خواهد داد كه نشانه‏هایش كهنه نمی‏گردد و گذشت روزگار آن را از بین نمی‏برد، هر چه ستمگران برای نابودی آن كوشش كنند، هرگز به خواسته‏ی خود نائل نمی‏شوند، پیوسته شكوه و جلال آن رو به افزایش است»(۵۲)
شیخ «عبدالحسین الاعم» شاعر متعهّد عرب در سوگ شهادت آن حضرت شعری ناظر به همین معنا دارد كه:
«گرچه جسم مطهّر حسین(ع) در صحرای كربلا مدتی اندك بدون دفن باقی ماند... لیكن قبر او در درون سینه و قلب دوستدارانش تا ابد جای دارد»(۵۳)
۹) حق تلاوت قرآن‏
در قرآن، ایمان‏آورندگان به این كتاب الهی كسانی معرفی شدند كه حق تلاوت را به جای آورند:«الَّذِینَ ءَاتَیْنَهُمُ الْكِتَابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُوْلئكَ یُؤْمِنُونَ بِه؛(۵۴) كسانی كه كتاب آسمانی به آن دادیم و آن‏را چنانكه باید می‏خوانند ایشانند كه بدان ایمان دارند...»
امام صادق(ع) درباره‏ی چگونگی رعایت حق تلاوت قرآن می‏فرماید: «آیاتش را روشن و شمرده می‏خوانند، سعی می‏كنند معنایش را بفهمند، احكام و فرامینش را به كار می‏بندند و به وعده‏هایش امیدوارند و از عذابش می‏ترسند... به خدا سوگند كه حق تلاوت قرآن به حفظ آیات و پشت‏سر هم خواندن حروف و كلمات و تلاوت سوره‏ها و مطالعه حواشی و هوامش آن نیست...»(۵۵)
امام حسین از كسانی بود كه در گفتار و كردار حق تلاوت قرآن را رعایت كرد از این‏رو در قسمتی از زیارت‏نامه‏اش می‏خوانیم: «أشهد أنّكَ...تَلَوتَ الكتاب حَقَّ تِلاوَتِهِ...؛(۵۶) گواهی می‏دهم كه تو حق تلاوت قرآن را ادا نمودی» و نیز آن حضرت خدا را به خاطر فراگیری معنای قرآن و رسیدن به مقام فقاهت دینی حمد و سپاس می‏گوید: «اللهم اِنی اَحْمَدُكَ عَلی‏ ان اَكْرَمْتَنا بِالنَّبُوَّهِٔ وَعلَّمْتنَا القرآن وفقَّهتَنا فی الدّین»(۵۷)
۱۰) حق‏گویی‏
قرآن كریم خود سخن حق است «وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِین»(۵۸)؛«وَأَنزَلْنَآ إِلَیْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِ‏ّ...»(۵۹)
امام حسین(ع) نیز زندگی و گفتارش بر مبنای حق و راستی بود چرا كه بر مبنای آیه‏ی تطهیر امامان از هر گونه ناحق و پلیدی مبرّایند. در بخشی از زیارت آن بزرگوار كه خطاب به ایشان است می‏خوانیم: «أَنَّ الحقَّ مَعَكَ و اِلَیْكَ وَ أنتَ أهْلُهُ و مَعْدِنُه؛(۶۰) همانا حق با تو و به سوی توست و تو اهل حق و معدن آن هستی»
۱۱) چند بُعدی بودن‏
قرآن كریم كتابی است كه از زوایای مختلف می‏توان به آن نگریست هر چند همه‏ی این ابعاد در یك جهت و آن هم هدایتگری است آیهٔاللَّه جوادی آملی در این‏باره چنین می‏نویسد: «آیات قرآن كه خود را هدایتگر مردم می‏داند «هدیً للنّاس»(۶۱) طوری تنظیم شده است كه هر كس می‏تواند به مقدار سطح فكر خود از خرمن معارف و مآثر آن خوشه‏ای بر گیرد، هم برای عارفان، حكیمان و سایر اندیشوران برنامه‏ی هدایتی دارد و هم برای توده‏ی مردم و اعراب بیابانگرد... سالار شهیدان، حسین‏بن علی(ع) همانند قرآن در چهره‏های گوناگون برای مردم جهان درخشید، برای عارفان در چهره‏ی دعای عرفه، برای زمامداران حامی قسط و عدل و حامی مستضعفان و محرومان در چهره‏ی نهضت و قیام علیه طغیانگران امویان، برای پرهیزكاری در چهره‏ی تارك دنیا و برای دیگران در چهره‏های دیگر...»(۶۲)
۱۲) حضور در محضر الهی‏
عارف، عالَم را محضر خدا می‏داند و او را شاهد و ناظر بر جمیع امور می‏شمارد. در قرآن كریم می‏خوانیم كه «قُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون ...؛(۶۳) و بگو [هر كاری می‏خواهید] بكنید كه به زودی خدا و پیامبر و مؤمنان در كردار شما خواهند نگریست»
امام حسین(ع) در روز عاشورا بعد از شهادت اصحاب سرش را به آسمان بلند كرد و گفت: «الَّلهُمَّ اِنّك تَری‏ ما یُصْنَعُ بولد نبیّك؛(۶۴) خدایا تو شاهدی كه با پسر پیغمبر تو چه می‏كنند» همچنانكه پس از شهادت طفل شیرخوار دست مبارك خود را زیر گلوی او گرفت وقتی كه دستش پر از خون شد آن را به طرف آسمان پاشید و گفت: «هَوّن عَلیّ ما نَزَل بیِ أنّه بعین اللَّه؛ آن‏چه كه این مصیبت را بر من آسان می‏كند این است كه این مصایب در محضر خدا و منظر او واقع می‏شود»
۱۳) خوف و خشیت الهی‏
قرآن كریم مؤمنان را می‏ستاید كه فقط از خدا می‏ترسند و جز او از كس دیگر هراس ندارند:«الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَ لَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّه ...؛(۶۵) كسانی كه پیام‏های خدا را ابلاغ می‏كنند و از او می‏ترسند و از هیچ كس جز خدا بیم ندارند...»
سیره‏ی عملی امام حسین در جریان كربلا مصداق واقعی این آیه است چرا كه اگر ترس از نابودی خود و فرزندانش داشت هرگز پای به این صحنه‏ی پرمخاطره نمی‏گذاشت. امام در زمره‏ی عارفانه خود در دعای عرفه چنین می‏فرماید كه: «الّلهم اخشاك كأنی أراك؛(۶۶) خدایا مرا آنچنان قرار ده كه از تو بیمناك باشم بطوری كه گویا تو را می‏بینم»
۱۴) مقام ذكر
از دیگر اوصاف پارسایان رسیدن به مقام ذكر است. یاد خدا را در دل داشتن و همواره به یاد او بودن، یاد خدا مایه‏ی آرامش است: «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَنُّ الْقُلُوب»(۶۷) و مؤمنان راستین آنانند كه خرید و فروش و مشغولات دنیوی آن‏ها را از یاد خدا غافل نمی‏سازد.«رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تَجارَهٌٔ وَ لَا بَیْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّه...»(۶۸)
سرور و سالار شهیدان از جمله كسانی بود كه به این مقام شریف نائل گشته بود و همواره یاد خدا می‏كرد موقع حمله به دشمن ذكر «لاحول ولاقوّهٔ اِلّا باللَّه العلیّ العظیم»می‏گفت(۶۹) هنگام احساس خطر مرگ «اناللَّه و انا الیه راجعون» بر زبان جاری می‏ساخت(۷۰) هنگام رسیدن به كربلا از بلاها و مصیبت‏های آن به خدا پناه می‏برد «الّلهم أَعوذُبِكَ مَنِ الكَربِ وَ البَلاء»(۷۱)
و بالاخره دشمنان خود را سرزنش می‏كند كه: «شیطان بر شما مسلط شده و یاد خدای بزرگ را فراموشتان ساخته، ننگ بر شما و آنچه می‏خواهید، ما از خداییم و به سوی خدا باز می‏گردیم.»(۷۲)
۱۵) صبر و تسلیم‏
صبر در برابر مصیبت‏ها و تسلیم در برابر اراده الهی یكی دیگر از خصلت‏های نیك عارفان است. عارف معتقد است كه آنچه در عالم وجود واقع می‏شود قضای الهی است و تا چیزی از جانب او مقدّر نشده باشد واقع نمی‏شود. اگرچه حركت و تلاش برای دگرگونی وضع موجود و تغییر ناهنجاری‏های خود، قضا و قدر الهی و مرزی جدا از آن ندارد.
در قرآن كریم هفتاد بار مقوله‏ی صبر مطرح شده كه ده مورد آن مرتبط با پیامبر اكرم(ص) است. خداوند به مؤمنان دستور داده از صبر و صلوهٔ برای حل مشكلات كمك بگیرید. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوهٔ» (۷۳) و در آیه دیگر «صبر و تقوی» از استوارترین امور شمرده شده است «وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَ لِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور» (۷۴)
«تسلیم» نیز اگرچه از جنس صبر است اما مقامی بالاتر است در مقام تسلیم «خود»ی باقی نمی‏ماند تا انسان بگوید آنچه را جانان می‏پسندند مورد پسند من است بلكه خود و هرچه را در اختیار دارد تسلیم مولای خود می‏كند.
سخن حضرت اسماعیل كه در جواب «یا بُنَیَّ إِنِّی أَرَی‏ فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُك» (۷۵) گفت: «یَأَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَآءَ اللَّهُ مِنَ الصَّبِرِین؛ (۷۶) مأموریت خود را انجام بده كه اگر خدا بخواهد مرا صابر خواهی یافت» نشانه‏ی دست‏یابی آن حضرت به مقام تسلیم و تفویض است.» (۷۷)
حسین(ع) قهرمان صبر و تسلیم است و گفتار و كردارش بر آن گواه، آن بزرگوار در وصیت‏نامه‏ی خود كه به محمد بن حنفیه نوشته فرموده است: «هر كس مرا رد كند و از یاری من سر باز زند صبر می‏كنم تا خدا بین من و قوم اموی حكم كند كه او بهترین حكم‏كنندگان است.» (۷۸)
صبحگاه عاشورا یاران خویش را چنین به صبر فرا می‏خواند كه: «ای كریم زادگان! صبوری كنید زیرا مرگ چونان پلی است كه شما را از سختی‏ها و آسیب‏ها عبور داده و به بهشت‏های پهناور و نعمت‏های جاودانه می‏رساند...» (۷۹)
در قتلگاه و عروجگاه، عصر عاشورا در نیایشی عاشقانه با تن و بازوی زخمدار چنین عرضه می‏دارد: «بر قضا و حكم تو صبر می‏كنم، ای خدای من، جز تو خدایی نیست. ای فریادرس فریادگران.» (۸۰)
۱۶) عبادت‏
«عبادت» پیوند مخلوق با خالق و اوج كمال انسانی و ارج بخشیدن خداوندی است كه نعمات فراوانی به ما عطا كرده است. قرآن كریم، گاه پرستش را هدف آفرینش و گاه عامل نفی سلطه‏های شیطانی، و گاه زمینه‏ی وحی و پیامبری و... معرفی می‏كند. خداوند در این زمینه می‏فرماید «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُون؛۵۷.(۸۱) و جن و انس را نیافریدیم جز برای آنكه مرا بپرستند.»
امام حسین(ع) عبدصالح خدابود و تجسم عینی آیات الهی، در عین حال كه پهلوانی بزرگ بود، عابدی تمام عیار و عارفی كامل در پیشگاه الهی بود. از «مصعب زبیری» روایت شده كه گفت: « حسین(ع) با فضیلت و متمسّك به دین بود و نماز و روزه و حج او بسیار بود.» (۸۲)
«عقاد» نیز گوید: علاوه بر نمازهای پنجگانه نمازهای دیگر بجای آورد و علاوه بر روزه‏ی ماه رمضان در ماه‏های دیگر هم روزهائی را روزه می‏گرفت و در هیچ سال حج خانه‏ی خدا از او فوت نشد مگر آن‏كه ناچار به ترك شده باشد. (۸۳)
امام حسین(ع) انس ویژه‏ای با نماز داشت. چنان‏كه قبلاً بیان شد از برادرش حضرت اباالفضل خواست یك شب از امویان مهلت بگیرد تا در آن شب فقط به دعا، نماز، تلاوت قرآن و استغفار و راز و نیاز با خدا بپردازد.
در ظهر عاشورا نیز كه تنور جنگ به شدت گرم شده بود وقتی صحبت از نماز شد به فكر اقامه‏ی نماز افتاد و به شخصی كه وقت نماز را به ایشان یادآوری كرد فرمود: «نماز را به یادمان آوردی خدا تو را از نمازگران قرار دهد، بلكه اكنون وقت آن است، از دشمنان بخواهید كه دست از جنگ بشویند تا نمازمان را بخوانیم.» و چون آنان حاضر به این امر نشدند، سعیدبن عبداللَّه حنفی و زهیر بن قین، پاسداری از جان امام را بر عهده گرفته و در این راه شهید شدند. (۸۴)
۱۷) عزت‏طلبی و ذلّت ستیزی‏
عزّت از آن خداست و هركس طالب عزت است باید آن را نزد خدابجوید «مَن كَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَٔ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُٔ جَمِیعًا» (۸۵) در قرآن كریم خطاب به پیامبر خود می‏فرماید كه: «وَ لَن تَرْضَی‏ عَنكَ الْیَهُودُ وَ لَا النَّصاری حَتَّی‏ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم؛ (۸۶) یهود و نصاری‏ هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا زمانی كه از آنان تبعیت كنی» بنابراین در صورتی كه پیامبر ذلت تبعیت از آنان را بپذیرد تا آن‏ها از او خشنود می‏گردند و توطئه نكنند. اما در ادامه آیه خداوند به پیامبر دستور می‏دهد كه بگوید: «إِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الْهُدَی‏» (۸۷) به طور قاطع و با عزت تمام سخن آنان را رد كند.
اساساً نفوذناپذیری از صفات قرآن است، هرگونه بطلان، دروغ، تحریف، تغییر و شكست در آن راه ندارد. از این‏رو درباره‏ی صفت قرآن در این كتاب می‏خوانیم «إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِیزٌ * لَّا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِه؛ (۸۸) این كتاب نفوذناپذیر [و صاحب عزّت ]است هیچ باطلی چه از پیشِ رو یا از پشت سر به آن راه نمی‏یابد...»
سیره‏ی امام حسین(ع) نیز بر مبنای همین حبل متین الهی بود و لحظه‏ای تن به ذلت و سر به خواری نداد و سطر سطر قیام او نشانگر عزت‏مداری و پایداری بر راه هدایت الهی بود.
امام(ع) در روز عاشورا در مقابل سپاه دشمن فریاد بر آورد كه: «آگاه باشید كه زنازاده پسر زنازاده (ابن زیاد) مرا بین دو چیز مخیّر ساخته یا شمشیر كشیده آماده جنگ شوم و یا لباس ذلّت بپوشم و با یزید بیعت نمایم ولی ذلت از ما بسیار دور است.» (۸۹)
پی‌نوشتها:
۱. بحار الانوار، ج ۹۸، ص ۳۵۵.
۲. منبع پیشین، ج ۲۳، ص ۱۳۳: مرحوم سید هاشم بحرینی در كتاب غایهٔ المرام این حدیث را با سی و نه سند از دانشمندان اهل تسنن و با هشتاد سند از دانشمندان شیعه نقل كرده است.
۳. نهج البلاغه، خطبه‏ی ۱۵۴.
۴. مزمل/ ۲۰.
۵. محمد/ ۲۴.
۶. تفسیر البرهان، ج ۱، ص ۱۰۰.
۷. الفتوح، ج ۵، ص ۱۴.
۸. احزاب/ ۳۳.
۹. قصص/ ۲۱ و ۲۲.
۱۰. قصص/ ۲۲ ؛ الفتوح، ج ۲، ص ۲۵.
۱۱. تاریخ طبری، ج ۳، ص ۲۸.
۱۲. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۹۲ و ج ۴۵، ص ۳.
۱۳. كهف/ ۹.
۱۴. بحار الانوا، ج ۴۵، ص ۳۲ و ۱۸۸.
۱۵. بقره/ ۱۳۷.
۱۶. معالی السبطین، ج ۲، ص ۱۱۵.
۱۷. بقره/ ۱۳۸.
۱۸. توبه/ ۱۱۱.
۱۹. بقره/ ۲۰۷.
۲۰. حماسه و عرفان/ ۲۴۷.
۲۱. بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۸.
۲۲. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۷۷.
۲۳. بقره/ ۲۳۷.
۲۴. فصلت/ ۳۴.
۲۵. سفینهٔالبحار، مادّه‏ی خ ل ق، ج ۲، ص ۱۱۶.
۲۶. اسراء/ ۳۷.
۲۷. زمر/ ۷۲.
۲۸. فرقان/ ۶۳.
۲۹. شعراء/ ۲۱۵.
۳۰. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۸۹.
۳۱. حشر/ ۹.
۳۲. انسان/ ۸ و ۹.
۳۳. پرتوی از عظمت حسین(ع)، به نقل از سمعوالمعنی، ص ۱۵۰ - ۱۵۱.
۳۴. پرتوی از عظمت حسین(ع)، ص ۱۶۸ - ۱۶۹، به نقل از سمعوالمعنی، ص ۱۵۱.
۳۵. نساء/ ۸۶.
۳۶. آل عمران/ ۱۰۴.
۳۷. ر.ك: «نصیحت‏گری و خیرخواهی» در همین مقاله.
۳۸. بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۹.
۳۹. بقره/ ۲۰۷.
۴۰. انسان/ ۸ و ۹.
۴۱. حماسه عرفان، ص ۲۴۶.
۴۲. مجله نور دانش، سال دوم، ش ۳.
۴۳. تاریخ سیاسی اسلام، ج ۱، ص ۴۵۱.
۴۴. طلاق/ ۳.
۴۵. ابراهیم/ ۱۲.
۴۶. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۶؛ تاریخ‏الطبری، ج ۳، ص ۳۱۸، برگرفته از آیات: اعراف‏۱۹۶/ و یونس/ ۷۱.
۴۷. اسراء/ ۷۹.
۴۸. توبه/ ۳۶.
۴۹. دعای عرفه، مفاتیج الجنان.
۵۰. اعیان الشیعه/ ۵۸۱.
۵۱. بحار الانوار، ج ۱۷، ص ۲۱۳.
۵۲. مقتل مقرم، ص ۳۹۷ - ۳۹۸.
۵۳. قرآن،حسین،شهادت، ص ۱۱۸.
۵۴. بقره/ ۱۲۱.
۵۵. تنبیه الخواطر و نزهه النواظر، ج ۲، ص ۲۳۶، نقل از میزان الحكمه، ج ۱۰، ص ۴۸۲۴.
۵۶. كامل الزیارات، ص ۳۷۱.
۵۷. تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۳۱۵.
۵۸. حاقه/ ۵۱.
۵۹. مائده‏۴۸/.
۶۰. بحار الانوار/ ج ۱۰۰، ص ۲۹۴ و ۲۰.
۶۱. بقره/ ۱۸۵.
۶۲. حماسه و عرفان، ص ۲۲۹ - ۲۳۰.
۶۳. توبه/ ۱۰۵.
۶۴. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۱.
۶۵. احزاب/ ۳۹.
۶۶. مفاتیح الجنان، دعای عرفه.
۶۷. رعد/ ۲۸.
۶۸. نور/ ۳۷.
۶۹. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۵۰.
۷۰. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۷۹.
۷۱. پیشین، ص ۳۸۱.
۷۲. پیشین، ج ۴۵، ص ۶.
۷۳. بقره/ ۱۵۳.
۷۴. آل‏عمران/ ۱۸۶.
۷۵. صافات/ ۱۰۲.
۷۶. صافات/ ۱۰۲.
۷۷. حماسه و عرفان، ص ۲۵۸.
۷۸. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۳۰.
۷۹. معانی الاخبار، ص ۲۸۹.
۸۰. مقتل مقرّم، ص ۲۸۳.
۸۱. ذاریات/ ۵۶.
۸۲. پرتوی از عظمت حسین(ع)، ص ۱۶۵، به نقل از اسدالغابه، ج ۲، ص ۲۰.
۸۳. منبع پیشین، به نقل از: ابوالشهداء/ ۷۳.
۸۴. پیشین.
۸۵. فاطر/ ۱۰.
۸۶. بقره/ ۱۲۰.
۸۷. بقره/ ۱۲۰.
۸۸. فصّلت/ ۴۱ - ۴۲.
۸۹. لهوف، ص ۱۳۹، مقتل الحسین للخوارزمی، ص ۹ و ۱۰.
پاسدار اسلام ـ ش۲۶۷-۲۶۸
منبع : بلاغ


همچنین مشاهده کنید