شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


چنین گفت ابن عربی


چنین گفت ابن عربی
«چنین گفت ابن عربی» عنوان كتابی به قلم نصر حامد ابوزید، استاد كرسی ابن رشد در دانشگاه اوترخت و استاد كرسی اسلام شناسی در دانشگاه لیدن هلند است كه با برگردان احسان موسوی خلخالی از سوی انتشارات نیلوفر چاپ و در این هفته در سراسر كشور توزیع می شود. حامد ابوزید كه پیش از این در حوزه قرآن پژوهشی كتاب «معنای متن» را نوشته كه در ایران ترجمه و با استقبال فراوانی روبرو شده، در این اثر پژوهشی ـ انتقادی دیدگاه ها و آثار ابن عربی را كالبدشكافی و بازخوانی می كند و بر این نظر است كه ابن عربی نیز فرزند زمانه خویش بوده است. گاه تحت تأثیر قید و بندهای زمان و مكان سخنانی به زبان رانده كه با اندیشه والایش در تضاد است. نویسنده در پرتو اندیشه ابن عربی نظریات عارفان مسلمان درباره پیدایش وجود و مراتب موجودات و نیز تأویل ابن عربی از اصول و فروع شریعت را بازمی نماید.
مؤلف كتاب، حامد ابوزید مقدمه ای بر ترجمه فارسی كتاب خود نوشته است كه می خوانید.
در مقدمه كتاب نوشته ام كه نوشتن كتاب را در ژانویه ،۲۰۰۱ یعنی چند ماه پیش از حادثه یازدهم سپتامبر، به پایان بردم. در آن مقدمه نشان داده ام كه پیامدهای این حادثه در روابط جهان عرب ـ اسلام با جهان غرب چیز تازه ای نبوده است، بلكه باید بگوییم ۱۱ سپتامبر مشكل را به صورتی تأویل ناپذیر درآورد، رابطه خصومت پیوسته در همه عرصه های سیاسی و اقتصادی. اما این خصومت همواره به پوششی فرهنگی و ایدئولوژیك نیاز دارد كه خصوصیت خصومتی آن را پنهان كند و آن را با نام دروغین «اختلاف تمدن ها» بنمایاند.
در این مقدمه فارسی می خواهم به مهم ترین حقایقی اشاره كنم كه در این پنج سال در عرصه روابط دو جهان اسلامی و غربی عیان شد. در این میان به نقش ایران در هموار كردن این رابطه و مرهم گذاشتن بر این زخم تاریخی نیز اشاره خواهم كرد. زخمی كه با انقلاب ایران به رهبری امام خمینی و از میان بردن تخت طاووس و بازگرداندن ایران به راستای اسلامی اش، در عرصه های سیاسی و فكری و فرهنگی، عمیق و عمیق تر شد. بعد از انقلاب و شكل گیری جمهوری اسلامی آشكار شد ایران برای همیشه از دایره همپیمانان غرب خارج شده است. همپیمانی ای كه به هزینه ملت ایران و در برابر منافع ملی و قومی اش بود. بهترین شاهد این مدعا كودتا علیه مصدق در سال ۱۹۵۳‎/۱۳۲۸ بود.
اینجا باید به اختصار تاریخ روابط ایران و غرب را بررسی كنیم تا بتوانیم راستای تاریخی انقلاب را بیابیم. راستایی كه دشمنی با غرب و ارزش ها و مفاهیمش را كاملاً توضیح می دهد. ارزش ها و مفاهیمی كه نه فقط در ایران كه در بسیاری از كشورهای جهان اسلام به چشم حامل ایدئولوژیك استعمار به آن نگریسته شده است. بدون این كه بخواهیم وارد جزئیات تاریخی شویم. بی شك حوادث ۱۳۲۶-۱۹۵۱‎/۱۳۲۸-۱۹۵۳ آثار سیاسی و فكری و فرهنگی خاصی داشته كه همگی در یك چارچوب می گنجیده است: چارچوب دشمنی با سیاست استعماری غرب، بویژه سیاست های ایالات متحده آمریكا كه [محمدرضا] شاه را، به قول جیمی كارتر، رئیس جمهور اسبق آمریكا، در سال ،۱۹۷۰ «مرد امنیت ما» می دانست. در همین چارچوب، گفتمانی فرهنگی درباره مفهوم «صاعقه زدگی از غرب» شكل گرفت. بدان معنا كه غرب صاعقه ای بود كه ایران را زد. صاعقه ای كه پیامدهای سیاسی و اقتصادی داشت و به غرب زدگی فرهنگی و فكری انجامید. در همین چارچوب بود كه نظریه «راه سوم» متفكر بزرگ علی شریعتی مطرح شد.
انقلاب در فروپاشی یكی از سیاه ترین نظام های دیكتاتوری منطقه موفق شد و جمهوری اسلامی برپایه قوانینی برخاسته از نظام حقوقی اسلام شكل گرفت و «امام» رهبر معنوی این حكومت نوپا شد. البته انتظار نمی رفت كه غرب، بویژه آمریكا، از این تغییر، كه همه محاسبات را در هم ریخته بود چندان خوشنود باشد. اما پیش از هرچیز باید با این ضربه كنار می آمد و در مدت كوتاهی توانست چنین كند. این یكی از ویژگی های جوامع دموكراتیك مدرن است كه با كمك افق همیشه گسترده برای بحث و بررسی می تواند خیلی زود سلامت خود را بازیابد. این ویژگی ای نیكوست كه باید به وجود آن در مخالفان و دشمنانمان اعتراف كنیم. بعد از كنار آمدن با این ضربه، غرب برای پیشگیری از سرایت آفت انقلابی گری، محاصره انقلاب را آغاز كرد. باز هم تأكید می كنم كه این آفت هراس آور انقلابی گری بود نه، آنچنان كه آنان خود می گویند، اسلام. و چون بسیاری از نظام های حاكم در منطقه نیز از همین آفت می هراسیدند، منافعشان با منافع دشمن یكی شد و بدین ترتیب حلقه محاصره از لحاظ سیاسی و اقتصادی و حتی نظامی تنگ تر شد. بدین ترتیب «جنگ اول خلیج [فارس]» بر آن تحمیل شد. جنگی كه همه اطراف درگیری را از پا انداخت بدون آن كه به نفع هیچ یك باشد.
اما جمهوری اسلامی توانست همه این ضربه ها را هضم كند و ملت ایران هم از فشارهای داخلی ـ به علت جنگ و حالت فوق العاده و پاسداری از انقلاب و... ـ رنج می برد هم از فشارهای خارجی. از همه مهم تر آن كه ملت ایران در میان ملل اسلامی تنها ملتی است كه «راه حل اسلامی» را برگزیده است و شیرینی و تلخی آن را چشیده است. با وجود همه موانع قانونی ـ به بهانه پاسداری از ارزش های انقلابی ـ ملت ایران توانست راه اصلاحات را برگزیند. راه لیبرالیسم و آزادی و حقوق بشر براساس نظام ارزش های اسلامی. ایران به رهبری اصلاح طلبان دستش را بار دیگر به سوی غرب دراز كرد و چهره آن را در ذهنش بازساخت. گفت وگوی تمدن ها شعار اصلاح طلبان شد و غرب «متمدن» از غرب «سیاسی» بازشناخته شد، بلكه ملت ها از دولت ها بازشناخته شدند و اعلام شد كه دشمنی و مخالفت با سیاست هاست نه ملت ها و فرهنگ ها.
غرب سیاسی اما به عمد خود را به ناشنوایی زده بود وحتی حقایق را پنهان می داشت یا آن را تغییر می داد. حلقه محاصره گشاده نشد و غرب ـ به رهبری ایالات متحده ـ بی هیچ ملاحظه ای جنگ خود با تروریسم را به جنگ با هر آن چه اسلامی بود بدل كرد. بدین ترتیب ایران «محور شر» نام گرفت.
امروز غرب یكپارچه جنگی جدید برای ایران تدارك دیده است، زیرا از حق خود در پیشرفت در پژوهش های هسته ای برای مصارف صلح طلبانه استفاده كرده است. برای رسیدن به انرژی ای كه غرب می خواهد آن را برای خود احتكار كند و برای همین افغانستان و سپس عراق را اشغال و بدین ترتیب پایگاه های خود را در منطقه تحكیم كرد. زیرا ایران ـ انقلاب اسلامی ـ از بزرگ ترین دروازه به عرصه پیشرفت فنی و علمی پانهاده است. و این دقیقاً همان چیزی است كه غرب نمی خواهد. آمریكا تلاش می كند ایران را دوباره محاصره كند و آن را به جنگی دوباره تهدید می كند. از اینجاست كه می فهمیم غرب همواره تلاش می كند جهان اسلام را از دایره تجدد بیرون نگاه دارد. تجددی كه كلیدش علم و پیشرفت علمی است. ایران با پیشرفت در پژوهش ها و تجربه های هسته ای ـ كه از دوران شاه و بدون هیچ اعتراضی از جانب غرب آغاز شده بود ـ در پی رسیدن به دروازه تجدد است و غرب او را مانع می شود.
غرب، كه در پی تحقق خاورمیانه جدید است ـ با نیروی نظامی و با جنگ های پیش گیرانه ای كه «آشوب خلاق» را در پی دارد ـ ویژگی های این خاورمیانه را آزادی و دموكراسی و حقوق بشر و برابری زنان و مردان عنوان می كند. یعنی پیشرفت را فقط در آینه حقوقی می بیند كه جز در كشورهای صنعتی ای كه علم و تفكر علمی در همه سطوحشان حاكم است به دست نمی آید. اما غرب كه شناخت علمی را به خود منحصر ساخته و هیچ شریكی در این راه نمی خواهد قدم نهادن ملت های اسلامی در راه تحقق این ارزش ها را مانع می شود. به عبارتی دیگر، غرب می خواهد آزادی هایی را داشته باشیم كه او به ما ارزانی می دارد و نمی خواهد كه به راهی رویم كه به آزادی همیشگی بینجامد.
غرب همیشه از «مثلث شیعی» سخن می گوید تا كشورهای خلیج فارس را از ایران بترساند. همین مسأله در اظهارنظرهای رسمی برخی سران كشورهای عربی علیه «حزب الله» و «ماجراجویی هایش»، كه به نظر آنان به نابودی ملت لبنان انجامید، بازتاب داشت. این برخی نشانه های خاورمیانه جدیدی است كه غرب با مفاهیمی همچون آزادی و دموكراسی و حقوق بشر و آزادی زنان و... به ما وعده می دهد. خاورمیانه ای كه از حكومت های كوچك فرقه گرا تشكیل شده و در میان آنها فقط اسرائیل ـ كه آن نیز حكومتی فرقه گراست ـ همه نیروهای سیاسی و اقتصادی و نظامی را برای خود دارد و بدین ترتیب می تواند به وكالت از غرب بر همه منابع انرژی تسلط داشته باشد. ایران در این میان با تلاش علمی برای دستیابی به انرژی هسته ای ـ با كمك توانایی های خود و با كارخانه ها و آزمایش های علمی خود و نه از راه واردات ـ خطری است كه باید از میان برود. ایران مانعی بزرگ در برابر خاورمیانه جدید است. حال كه چنین است، ابن عربی در این جهانی كه گمان نمی كنم تخیل استثنایی اش در قرن سیزدهم میلادی می توانست آن را پیش بینی كند، چه حرفی برای گفتن دارد؟ فكر می كنم او می تواند كمی از خودمان بگوید. از جنبه های انسانی تمدن و میراث اسلامی ما. جنبه هایی كه بر اثر خطرهایی كه ما را احاطه كرده در آستانه از یاد بردنشانیم. ما باید برای خود «نیرو» فراهم كنیم، اما نه نیروی حیوانی. نه نیرویی كه انسان مسلح هنگام به كار بردن آن خود را و دانسته ها و نادانسته ها را از یاد می برد. گفت وگو با غرب از موضع ضعیف فایده ندارد. از موضع قوی نه فقط حقوقمان را می گیریم بلكه با گفت وگو به او می آموزیم كه چه چیزهایی ندارد و به چه احتیاج دارد. آنچه غرب بدان نیاز دارد انسانیت ماست كه گفتمان ابن عربی آن را با خود نگاه داشته و امیدوارم توانسته باشم آن را به خوبی نشان دهم.
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید