چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


گل‌ها دوباره طلوع آفتاب را می بینند


گل‌ها دوباره طلوع آفتاب را می بینند
● نگاهی به سینمای جدید تركیه و نوزایی فرهنگی آن
سینمای تركیه و سینمای ایران از بسیاری جهات قابل مقایسه هستند. وضع مشابه جغرافیایی، دغدغه های اجتماعی و... سینمای هر دو كشور دوره های تاریخی مشابهی را نیز تجربه كرده اند. در تركیه نیز نوعی از سینما كه ما امروزه در ایران نام «فیلمفارسی» بر آن نهاده ایم، وجود داشته است و آنها نام «صنوبر سبز» (نام منطقه ای كه دفاتر تولید، پخش و حتی سینماهای نمایش دهنده این نوع فیلم ها در آن قرار داشت) را بر آن نهاده اند.
با این تفاوت كه در «یشیل كام» (یا همان صنوبر سبز) بین سال های ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۶ سالی ۲۵۰ تا ۳۰۰ فیلم ساخته می شد و تركیه را به سومین كشور تولید فیلم در جهان (پس از آمریكا و هند) تبدیل كرده بود، ولی آرام آرام از دل همان سینمای عامه پسند، كارگردانان متفاوتی مانند یلماز گونی پدید آمدند. دقیقاً همین داستان را می توان با تعویض نام ها درباره سینمای ایران تعریف كرد. اما در عرصه بین المللی سینمای ایران زودتر به شهرت رسید و آوازه اش جهانی شد و اكنون سینمای تركیه در همان راه قدم می گذارد.
این مطلب و مصاحبه با یكی از موفق ترین سینماگران تركیه، نوری بیگله جیلان به دلیل همین شباهت ها چاپ می شوند (در مطلبی كه یكی از منتقدان سینمای تركیه نوشته بود، اشاره ای مبنی بر این كه سینماگران جوان تركیه حتی به لحاظ سبك نیز وامدار سینمای ایران هستند وجود داشت) و دیگر این كه این مقاله به خوبی نشانگر این مطلب است كه چطور سینما می تواند آینه تمام قدی از تعارضات، تمایلات و دغدغه های معاصر یك ملت باشد. آنچه دقیقاً نقطه افتراق سینمای ما و سینمای تركیه است.
مصاحبه با بیگله جیلان نیز معرفی روحیه حاكم بر سینمای جدید تركیه را به تمامی انجام می دهد، این كه چطور با ریزبینی به دنیا نگاه می كنند و آن را چگونه می خواهند. نكته بسیار جالب تأیید آنچه در مقاله گفته شده از زبان یك كارگردان ترك است.
سینمای تركیه در سال های اخیر جهش خیره كننده ای داشته است. در سال۲۰۰۴ ۳۸درصد فروش فیلم ها سهم تولیدهای داخلی بوده و این میزان در سال۲۰۰۵ به ۴۸درصد رسیده است. برگزاری دوسالانه بین المللی نقاشی در شهر استانبول نشان می دهد این شهر آهسته آهسته به یك ابر شهر هنری تبدیل می شود.
مطلبی كه در پی می آید جریان جدید و همچنین بازسازی سینمای نوین تركیه را در بستر تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی این كشور بررسی می كند.
بی تردید، باید بحث را با تمركز بر اهمیت استانبول، بزرگترین شهر تركیه و قلب فرهنگی- هنری این كشور كه صدای رنسانس از آنجا به گوش می رسد، آغاز كرد. برخلاف فرهنگ فیلمسازی بسیاری از كشورها كه با باز كردن درهای اقتصادی سینما به روی آنچه بازار آزاد جهانی نامیده می شود دچار مشكل شده اند، تركیه مسیر كاملاً متفاوتی را پیش گرفته است: جریان جدید سینمای تركیه از درون گفتمان سنتی به وجود آمده است. در گذشته، وجوهی از این جریان در تضاد با فرهنگ ملی تركیه فرض می شد وحتی تهدیدی برای آن به شمار می آمد، اما جریان نوگرا با زبان هنری- فرهنگی جدید، بازسازی شمایل اجتماعی، برپا كردن اصول اخلاقی نوین با تأكید بر آنچه كه در تاریخ و فرهنگ وجود دارد، توانسته است به جریانی پویا و پذیرفته شده تبدیل و به عنوان جریان اصلی سینمای تركیه شناخته شود.
رنسانس هنری تركیه در عرصه فرهنگ اروپا با به دست آمدن چندین و چند جایزه باارزش در چندسال اخیر به رسمیت رسیده است: سال۲۰۰۲ فیلم «فاصله» ساخته نوری بیگله جیلان در جشنواره كن مورد توجه قرار گرفت، در همان سال ترانه «تركی» ساخته سرتب ایرنر جایزه بهترین موسیقی اروپا را از آن خود كرد و در سال۲۰۰۴ اورهان پاموك با رمان «نام من قرمز» پس از آن كه با تحسین انتقادی بسیار روبه رو شد، یكی از مهم ترین جوایز ادبی اروپا در ایرلند را به دست آورد [و سال گذشته میلادی نوبل ادبیات را نیز تصاحب كرد].
در همین حال، كارگردان موفقی به نام فاتح آكین كه همیشه در فیلم هایش به هویت تركی خود و شهر استانبول رجوع می كند، تبدیل به نخستین كارگردان آلمانی شد كه خرس طلایی جشنواره برلین را پس از ۲۰سال از آن خود كرد. فیلم او با عنوان «تصادف از روبه رو» كه به عنوان فیلم برگزیده به آكادمی اسكار هم معرفی شد، در دو شهر هامبورگ و استانبول می گذرد: میان مبدأ و مقصد. پس از این فیلم، آكین مستندی ساخت با عنوان «عبور از پل: آواهای استانبول» كه در نهایت آكین با این فیلم به گونه ای نمادین نقشه استانبول را بر نوار سلولوئید ثبت كرد. «عبور از پل: آواهای استانبول» استعاره ای است از رنج های شهری كه هویت و سرنوشتش را عوض می كند؛ فیلم سفری است به درون موسیقی سنتی غنی ای كه قدرتمندانه انرژی بكر، فرهنگی پویا و متكثر را در قلب این شهر به وجود می آورد.
استانبول زمینه موسیقایی پرباری دارد و فیلم آشكار كننده چگونگی آمیختگی سیاست و فرهنگ است. راوی فیلم موسیقیدان آلمانی الكساندر هاك است كه در فیلم تمام سبك های موسیقی استانبولی را بررسی و به نوعی دوباره كشف می كند: موسیقی كردی، موسیقی عرفانی، موسیقی رمانیایی، ارابسك، هیپ هاپ، الكترونیك و آهنگ سنتی عروسی ها و البته هنرمندان هر كدام از این سبك ها: اورهان گانچبی، سلیم سزلر، ماركان ددی، آینور دوغان، بابا زولا. اگر فیلم «برلین، سمفونی یك شهر» ساخته والتر روتمن در سال۱۹۲۷ [فیلم صامتی كه در بیست و سومین جشنواره فیلم فجر هم به نمایش درآمد] بیان سینمایی نوزایی فرهنگی برلین بود، من گمان می كنم در آینده ما نیز به فیلم «عبور از پل: نواهای استانبول» به همان گونه نگاه خواهیم كرد كه اكنون به فیلم روتمن.
به هر حال، برخلاف فیلم «برلین: سمفونی یك شهر» كه اغلب به غیرسیاسی بودن متهم می شود، فیلم آكین در طول مصاحبه ها و روایتش لحظه ای از انتقاد تند سیاسی نسبت به جامعه تركیه غافل نمی ماند. عبور از پل پیش فرض های جغرافیایی را نیز به هم می زند و به این منظور یكی از اجراهای گروه «بابا زولا» - در یك كشتی ماهیگیری كه در تنگه بسفر كناره گرفته - را به تصویر می كشد. تنگه بسفر منطقه ای تاریخی و استراتژیك است كه دوبخش آسیایی و اروپایی را از هم جدا می كند.
این گروه در ترانه هایی كه اجرا می كنند، مفاهیم از پیش معلوم شرق و غرب را به هیچ می گیرند: «من باور نمی كنم كه آسیا از بسفر شروع و به چین ختم می شود و غرب از یونان آغاز و تا لوس آنجلس امتداد می یابد.» حتی تفاوت میان عنوان انگلیسی و عنوان تركی فیلم هم نوسان میان فرهنگ ها و شیوه های متفاوت را به معرض نمایش می گذارد. عنوان انگلیسی فیلم دقیقاً به موقعیت سیاسی، فرهنگی و جغرافیایی تركیه اشاره می كند. هنگامی كه یك پل واقعی وجود دارد (پل تنگه بسفر) پس واقعاً می توان از آن عبور كرد و از سوی دیگر، گذشتن و یا عبور كردن از پل معنایی استعاری نیز در خود دارد: رفتن به سمت دیگر، وصل شدن به آن سوی رودخانه و...، عنوان فیلم فاتح آكین نیز دعوتی است برای عبور از پل. آكین در حقیقت بیشتر تماشاگران اروپایی را دعوت می كند از «پل عبور كنند».
به بیانی دیگر، با فاصله عمیقی كه میان شرق و غرب و اسلام و مسیحیت به وجود آمده آیا باید تركیه را عضوی از اروپا به حساب آوریم؟ (در حقیقت، تركیه همیشه هویت خود را به عنوان یك گذرگاه میان اروپا و آسیا و نقطه ای استراتژیك مثل یك پل به رسمیت شناخته) عنوان تركیه ای فیلم (نامی كه فیلم با آن در تركیه به نمایش درآمده) به گونه ای قابل توجه متفاوت است: «خاطرات استانبول». این نام آخرین آوازی است كه در فیلم به گوش می رسد وتوسط مشهورترین خواننده ترك سزن آكسو - كسی كه صدایش سرشار از حزن شهر استانبول است - اجرا می شود. این عنوان و این آواز در تركیب با هم مفهوم مركزی فرهنگ تركیه را می سازند: «مجموعه ای از حزن».
اورهان پاموك در آخرین رمان خود «استانبول، خاطرات یك شهر» دقیقاً به همین موضوع می پردازد و آن را به فروپاشی امپراتوری عثمانی و غم از دست رفتن فرهنگ چند وجهی، اعتماد به نفس ملی و فرهنگ زبانی غنی در استانبول مدرن مربوط می كند؛ اتفاقی كه در قرن نوزدهم روی داد و ریشه هایش به پیش از این قرن هم بازمی گردد.
این احساسی است كه آكین مسكوت ماندن، سركوب شدن و نادیده گرفتنش در قرن بیستم را به یاد تماشاگران هم وطنش می آورد و در عین حال خوشبینی خود را نیز نسبت به فرهنگی تكثرگرا كه در استانبول جدید در حال شكل گیری است، ابراز می كند؛ همان گونه كه یكی از خوانندگان در فیلم می خواند: «ما هر دو شرمسار و سرخوشیم، این گل ها دوباره باید طلوع آفتاب را ببینند.»
تنها یك دهه از زمانی كه تركیه كشوری فقیر در همسایگی اروپا، زیر فشار تاریخ پادشاهی، ناامید از پیشرفت و مدرن شدن، مبتلا به طاعون بدهی های اقتصادی و عدم ثبات سیاسی بود می گذرد. همه این مسائل را باید در كنار یك ترس عظیم از فرهنگ خودی در نظر گرفت كه غالباً به شكل رفتارهای خصمانه - حتی با كشورهای همسایه - نمود می یافت. آسوآكسوی و كوین روبینز در تحلیل خود درباره دیكتاتوری گذشته تركیه از تعبیری روانشناسانه استفاده می كنند: در اسطوره شناسی قتل احساس گناه را میان پسران تقسیم می كند و از آن پس به بعد این احساس گناه آن ها را به هم به وسیله آنچه كه قانون مشترك نامیده می شود، مربوط می كند.
این نظریه حقیقت خود را در اصطلاح «شوك اصالت» هویدا می سازد، شوكی كه هیچ گاه از میان نمی رود. در مورد تركیه، این شوك به دنبال فروپاشی امپراتوری عثمانی و در زمانی كه اصلاحات اجتماعی با عنوان «كمالیسم» در دهه۱۹۲۰ ساختار و اساس هویت اجتماعی تركیه را دگرگون كرد آغاز شد.
● اتحادیه اروپا و ایجاد فضا برای شنیدن صداهای گوش خراش
بزرگترین اتفاق سیاسی برای تركیه در اكتبر سال۲۰۰۵ میلادی روی داد. در این سال، پس از مذاكراتی كه سابقه آن به سال۱۹۶۳ بازمی گردد، تركیه بالاخره با وجود مخالفت های بسیاری از كشورهای اروپایی به عنوان عضو وابسته اتحادیه اروپا پذیرفته شد و برای پذیرفته شدن به عنوان عضو دائم حداقل به زمانی در حدود ۱۰ یا ۱۵ سال نیاز است
رابطه میان یونان و تركیه كه تا پیش از این یك تابو به حساب می آمد نیز موضوع فیلمسازی قرار گرفت: فیلم «گِل» ساخته درویس زئیم و «در انتظار ابرها» ساخه یسیم اوستا اوغلو. در فیلم «گل» كه كارگردانش متولد قبرس است، داستان زندگی ۴ دوست در قبرس تقسیم شده امروزی روایت می شود كه ناخواسته درگیر خشونت های سال۱۹۷۴ در قبرس می شوند و به ناچار از هم دور می افتند و تلاش می كنند خود را به بخش یونانی نشین جزیره در آن سوی دریا برسانند. همین كارگردان در یك مجموعه فیلم مستند با نام «داستان موازی» كه با همكاری كارگردان جوان یونانی پانیكوس كریستانتو ساخته شده، دوباره به نزاع میان تركیه و یونان بر سر جزیره قبرس بازمی گردد.
اخراج خانواده های یونانی از محدوده دریای سیاه در دوران جنگ جهانی دوم پس زمینه داستان شاعرانه ای برای فیلم اوستا اوغلو با نام «در انتظار ابرها» فراهم می آورد. با آن كه زخم های كهنه ای در كشمكش یونان و تركیه هنوز وجود دارد و افق مذاكرات سیاسی در باب حل این مشكل چندان باز به نظر نمی رسد، اما فیلمسازان هر دو سو خواستار یك اراده ملی برای بازسازی تصویر مخدوش شده این رابطه هستند؛ رابطه ای كه براساس احترام به هویت و سرنوشت یونانی- تركی بنا شده باشد. فقط فیلم های هنری به این منبع سرشار قصه گویی نمی پردازند، بلكه فیلم های تجاری و حتی ملودرام های سطحی تلویزیونی نیز مناقشه تركیه- یونان را دستمایه كار خود می كنند. مجموعه تلویزیونی «داماد غریبه» به موضوع ازدواج یك مرد یونانی و زن ترك با وجود مخالفت های شدید خانواده های هر دو طرف می پردازد، در حالی كه گروه های دست راستی افراطی در یونان خواستار عدم نمایش آن شده اند، سریال درخواست هایی جالب از هر دوطرف طلب می كند.
تركیه جزئی از خاورمیانه است، خود را عضوی از اتحادیه اروپا هم می شناسد، فرهنگ شبه جزیره بالكان را نیز متأثر از خود می داند؛ جایی كه روح شرق و غرب همزمان وجود دارد. قطعاً در چنین شرایطی، سینما می تواند زبان گویای این همه تفاوت و تنوع باشد، اتفاقی كه تا انجام آن هنوز فرصت مانده است.
ترجمه كاوه جلالی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید