شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


فقر و قحطی شکست جهان مدرن


فقر و قحطی شکست جهان مدرن
انسان پرمدعای هزاره سوم، سرمست از اكتشافات و اختراعات متنوع، با داعیه ۲ برابر شدن علم در هر دو سال، گرفتار معضلات و نابسامانی هایی است كه نمی تواند از آن ها چشم پوشی كند و یا در پس دنیای مدرن خود را پنهان می سازد. در این راستا، می توان فقر و قحطی ها را بعد از جنگ و كشتار همنوعان، دومین معضل بشر دانست كه هنوز برای رهایی از آن اقدامات مؤثری انجام نشده است.
● فقر در آمار
مسلماً شمار كمی از مردم می دانند، سالانه ۳۰ میلیون نفر از مردم جهان فقط به خاطر گرسنگی می میرند و ۸۰۰ میلیون نفر از سوء تغذیه مزمن رنج می برند و یا روزانه فقر، موجب مرگ ۳۰ هزار كودك در جهان می شود. جمع كل كودكان گرسنه در جهان در حدود ۱۰۰ میلیون نفر و مادرانی كه از سوء تغذیه مزمن رنج می برند، حدود ۱۵ میلیون نفر است. همچنین نرخ گرسنگی پنهان در جهان به علت كمبود ریزمغذی ها به مقوله ای نگران كننده مبدل شده است.
با وجود اقدامات انجام گرفته، كاهش گرسنگی در جهان دریك دهه گذشته پیشرفت اندكی داشته است. برای مثال، كشورهای در حال توسعه در خلال دهه ۹۰ میلادی، تنها موفق به كاهش یك درصد از جمعیت مبتلا به سوء تغذیه خود شدند. هر چند چین از دهه ۹۰ بدین سو به موفقیت های چشمگیری در زمینه كاهش گرسنگی نائل شد، لیكن گرسنگی در بسیاری از كشورهای در حال توسعه روبه افزایش است. براساس گزارش سازمان ملل متحد، در فاصله سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵ شمار كودكانی كه دركشورهای آفریقایی از كم وزنی مفرط رنج می برند، افزایش داشته است، اگرچه این شاخص در سایر كشورهای در حال توسعه كاهش یافته است. كارشناسان معتقدند كمبود ریزمغذی ها كه یكی از عوامل اصلی كم وزنی مفرط كودكان است، یكی از اصلی ترین مشكلات بهداشتی جهان را تشكیل می دهد، زیرا كمبود ویتامین A و كم خونی ناشی از كمبود آهن و روی، احتمال مرگ زود هنگام كودكان و مادران، كاهش بهره هوشی كودكان و تنزل قابل توجه كیفیت زندگی، بهره وری و رشد اقتصادی را در كشورهای در حال توسعه به شدت افزایش داده است. این درحالی است كه كم خونی ناشی از كمبود آهن، حدود ۷۰ درصد از مادران غیرباردار در هند و بیش از ۵۰ درصد از زنان منطقه صحرای آفریقا را رنج می دهد. كمبود ویتامین A نیز بر سیستم ایمنی ۴۰ درصد از كودكان زیر پنج سال كشورهای در حال توسعه اثرگذاشته و به طور معمول سالانه به مرگ یك میلیون كودك در این كشورها منجر می شود. دربرخی از كشورها، این آمارها بسیار ناامیدكننده تر هستند كه از میان آن می توان به آمار ۴۰درصدی كودكان هندی اشاره كرد كه از كمبود ویتامین A پیش از رفتن به مدرسه رنج می برند.
● باور نادرست
عصر ما از اتفاقات هولناك و زشت بهره كمی ندارد اما تداوم گرسنگی در سطحی گسترده، در جهانی كه به لحاظ رونق و رفاه بی سابقه است، مطمئناً یكی از بدترین آنهاست. قحطی ها با شدت تعجب آوری به كشورهای متعدد سر می زنند. علاوه بر این گرسنگی گسترده و رایج موجب بدبختی شمار عظیمی از انسان ها در بسیاری از نقاط جهان می شود و صدها میلیون نفر از جمعیت جهان را به ضعف و ذلت و بخش قابل توجهی از آن ها را به طور مستمر به كام مرگ می كشاند. آن چه این گرسنگی گسترده را فراتر از یك تراژدی می كند، رفتاری است كه ما نسبت به آن داریم و آن را به صورت بخشی جداناپذیر از جهان مدرن پذیرفته و تحمل می كنیم. گویی تراژدی ای است كه ذاتاً گریزناپذیر و لاعلاج است.
اغلب فرض می شود كه كار چندانی برای علاج این وضع بسیار بد نمی توانیم انجام دهیم. به هر حال نمی توان به عنوان انسان هایی كه در یك مفهوم كلی با هم زندگی می كنیم و یا به خاطر وظایف دینی و انسانی از این مسئولیت بزرگ شانه خالی كنیم و به مصائبی كه در اطراف ما وجود دارند و یا رخ می دهند بی توجه باشیم. سیاست های مناسب می توانند مشكلات را حل كنند، آنچه مهم است این است كه سیاست ها و برنامه های مبتنی بر نتایج به دست آمده از تحقیقات تحلیلی مطالعات تجربی را طراحی و اجرا كنیم.
آنچه در درجه اول حق طبیعی انسان یعنی حق زندگی را تهدید می كند، مرگ ناشی از گرسنگی است. برای حذف گرسنگی از جهان معاصر، لازم است كه علت قحطی ها را درك كنیم، (نه بر حسب یك موازنه مكانیكی بین غذا و جمعیت، كه واقعاً علت قحطی ها این نیست.)
● تحلیل گرسنگی
آنچه در تحلیل گرسنگی مهم است این است كه فرد و خانواده بتوانند از آزادی اساسی اعمال مالكیت بر مقدار كافی غذا برخوردار باشند، كه می توان آن را یا از طریق تولید غذا توسط فرد، یا با خرید آن از بازار انجام داد، حتی اگر وقتی كه غذای زیادی وجود داشته باشد یك فرد ممكن است مجبور به تحمل گرسنگی بشود و این زمانی است كه او توانایی خرید غذا در بازار را به خاطر از دست دادن درآمد نداشته باشد و از طرف دیگر، حتی وقتی كه عرضه غذا در یك كشور یا یك منطقه شدیداً كاهش یابد، می توان با تقسیم بهتر موادغذایی موجود از گرسنگی همه جلوگیری كرد (از طریق ایجاد اشتغال و درآمد اضافی برای قربانیان بالقوه قحطی) این كار را می توان با دریافت غذا از خارج تكمیل و كارآمدتر كرد، در این راستا كانون توجه باید به قدرت اقتصادی و آزادی اساسی فرد و خانواده ها در خرید غذای كافی معطوف باشد، نه فقط به مقدار غذا در كشور.
تغذیه ناكافی، گرسنگی و قحطی، نه تنها به تولید غذا و توسعه كشاورزی مربوط می شود، بلكه همچنین به كاركردن كل اقتصاد و حتی گسترده تر از آن به عملكرد مناسبات سیاسی و اجتماعی مربوط می شود كه می توانند به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر توانایی مردم در به دست آوردن غذا و كسب سلامتی و تغذیه تأثیر بگذارند. غذا در اقتصاد از طریق بنگاه های خیریه یا نظام تقسیم خود به خود توزیع نمی شود. توانایی به دست آوردن غذا را باید كسب كرد. كالاهایی را كه فرد می تواند مالكیت و كنترل خود را بر آنها اعمال كند، حقوق حقه می گویند. مردم وقتی از گرسنگی رنج می برند كه نمی توانند استحقاق خود را بر مقدار كافی غذا احراز كنند. استحقاق یك خانواده بستگی به تأثیرات عوامل متمایز و گوناگونی دارد. نخست این كه موهبتی ذاتی در دست غالب مردم وجود دارد.
برای اغلب مردم تنها موهبتی كه دارند و برایشان بسیار مهم است نیروی كار است. اكثریت مردم جهان منبع دیگری جز نیروی كار ندارند كه ممكن است با میزان متفاوتی از تخصص و تجربه تلفیق شده باشد. اما به طور كلی كار، زمین و سایر منابع مجموعه دارایی ها را تشكیل می دهند. دوم این كه یك عامل مؤثر مهم شامل امكانات تولید و استفاده از آنهاست و این جایی است كه فناوری مطرح می شود. فناوری وجود امكانات تولید را تعیین می كند كه تحت تأثیر دانش موجود و نیز توانایی مردم در مرتب كردن آن دانش و استفاده عملی از آن است.
در ایجاد حقوق حقه، دارایی در شكل زمین و كار را می توان مستقیماً برای تولید غذا مورد استفاده قرار داد یا روش دیگر این است كه یك خانواده یا یك فرد ممكن است توانایی خرید غذا را با كسب درآمد از دستمزد خود به دست آورد. این درآمد بستگی به فرصت های اشتغال و نرخ های متداول دستمزد دارد. فرصت های اشتغال و سطح دستمزدها نیز بستگی به امكانات تولید دارند. اغلب مردم جهان مستقیماً موادغذایی را تولید نمی كنند، بلكه از طریق یافتن شغل درتولید سایر كالاها و كسب درآمد و با خرید موادغذایی آنها را تهیه می كنند. این وابستگی متقابل می تواند در تحلیل قحطی بسیار مهم باشد، چون شمار زیادی از مردم ممكن است توانایی كسب غذا را به خاطر مشكلات موجود در تولید كالاهای دیگر از دست بدهند، نه در تولید غذا. سوم این كه تحقق این امر تا حدود زیادی بستگی به شرایط مبادله دارد؛ توانایی خرید و فروش كالاها و تعیین قیمت های نسبی كالاهای مختلف. این شرایط مبادله می تواند در یك شرایط اضطرار اقتصادی فوق العاده تغییر و منجر به تهدید به قحطی شود. این تحولات می توانند در نتیجه تأثیرات گوناگونی به سرعت اتفاق بیفتد. قحطی هایی وجود داشته اند كه مرتبط با تغییرات شدید در قیمت های نسبی كالاها پدید آمده اند و علت های آن كاملاً متفاوت بوده اند. از آن جمله می توان علل زیر را برشمرد: خشكسالی، سیل یا كاهش سطح عمومی اشتغال، یا رونق ناموزونی كه درآمد بعضی را افزایش می دهد و نه درآمد همه را، یا حتی ترس مبالغه آمیز از كمبود غذا كه موجب افزایش موقت قیمت غذا و خسارت گسترده می شود.
● علل گرسنگی و قحطی
شناخت علل گرسنگی و قحطی نیازمند تحلیلی از كل مكانیسم اقتصادی است نه فقط تفسیری از تولید و عرضه غذا؛ تحقق نیافتن حقوق حقه ای كه منتهی به قحطی ها می شوند و می توانند علل مختلفی داشته باشند. در تلاش برای علاج قحطی ها و حتی پیشگیری از آنها، این گوناگونی تقدم علل را باید در نظر داشت. قحطی ها منعكس كننده یك وضع نامساعدكننده مشترك هستند، اما ضرورتاً علتی مشترك ندارند. بعضی اوقات مردم باید غذاهای گران خود را همچون محصولات حیوانی بفروشند تا كالری های ارزانتر حاصل از غلات خریداری كنند، كاری كه اغلب فقیران روستایی انجام می دهند.
این تعادل های ناپایدار مبادله می توانند با تغییرات نرخ های مبادله از هم بگسلند. كاهش قیمت محصولات دامی نسبت به قیمت غلات غذایی می تواند برای این مردم روستایی مصیبت باشد. بعضی از قحطی های آفریقا با عناصر تشكیل دهنده روستایی شامل فرایندی از این نوع هستند. یك خشكسالی می تواند منجر به كاهش قیمت نسبی محصولات حیوانی در مقابل غذای سنتی تر شود، چون مردم اغلب الگوی مصرفشان را در مقابل غذای گران و كالاهای غیرضروری در شرایط اضطرار اقتصادی تغییر می دهند. این تغییر در قیمت های نسبی می تواند خرید موادغذایی كافی برای زنده ماندن توسط روستانشینان را غیرممكن كند.
قحطی ها می توانند بدون كاهش تولید غذا یا موجودی آن روی دهند. یك كارگر روزمزد ممكن است به خاطر بیكاری و نیز فقدان یك نظام تأمین اجتماعی كه دربردارنده حمایت های ایمنی (همچون بیمه بیكاری) است؛ گرفتار قحطی شود. این شرایط می تواند به سهولت اتفاق بیفتد و در حقیقت حتی قحطی بزرگی می تواند رخ دهد، با وجود این كه ممكن است سطح كلی غذا موجود بوده و كاهش نیافته باشد. حتی ممكن است این قحطی در حالی رخ بدهد كه به طور كلی سطح اوج موجودی غذا در كشور وجود داشته باشد.
حتی زمانی كه یك قحطی به كاهش تولید غذا نسبت داده می شود( مانند قحطی های چین در سال های ۱۹۶۱ـ ۱۹۵۸ یا قحطی های ایرلند در دهه ۱۸۴۰)، برای تبیین علت این كه چرا بخش هایی از جمعیت یك كشور از بین می روند در حالی كه بقیه مشكلی ندارند؟ باید فراتر از آمار تولید غذا برویم. بعضی از قحطی ها با منطق تفرقه انداز و حكومت كن به وجود می آیند. به عنوان مثال، وقتی تولید غذا در قلمرویی به خاطر خشكسالی كاهش می یابد كشاورزان آن منطقه ممكن است از حقوق حقه خود یعنی حق غذاخوردن محروم شوند، درحالی كه كمبود و قحطی در كشور وجود نداشته باشد.
قربانیان چنین شرایطی قدرت خرید غذا از جای دیگر را ندارند، چون در صورتی كه محصولاتشان را از دست بدهند چیز چندان دیگری برای فروش ندارند. كسانی كه درآمدهای مطمئن تری در مشاغل دیگر یا در جاهای دیگر دارند ممكن است بتوانند به راحتی با خرید غذا از جای دیگر این مشكل را پشت سر گذارند. چیزی بسیار شبیه این در قحطی ایالت ولو در سال ۱۹۷۳ در اتیوپی رخ داد كه در آن ساكنان محنت زاده این ایالت قادر به خرید غذا نبودند، با وجود این واقعیت كه قیمت های غذا در دسیه (مركز ولو) بیشتر از قیمت ها در شهر آدیس آبابا یا اسمره نبودند، واقع این است كه شواهد حكایت از آن دارند كه مقداری غذا از ولو به مناطق مرفه اتیوپی، منتقل شد جایی كه مردم درآمد بیشتری برای خرید غذا داشتند. یا می توان مورد متفاوت دیگری را در نظر گرفت كه قیمت های غذا به خاطر افزایش قدرت خرید بعضی از گروه های شغلی افزایش یابد و در نتیجه دیگرانی هم كه باید غذا بخرند به خاطر كاهش شدید درآمدهای پولی قادر به خرید غذا نباشند وگرفتار مصیبت شوند. چنین قحطی ای ممكن است بدون این كه كاهشی در تولید غذا صورت گرفته باشد و فقط به خاطر تقاضاهای دیگران و نه كاهش عرضه كل روی دهد. این چیزی است كه موجب بروز قحطی بنگال در سال ۱۹۴۳ شد و در آن شهرنشینان منتفع از رونق جنگ ـ ارتش ژاپن آماده حمله بود و مخارج دفاعی بریتانیا و هند در مناطق شهری بنگال از جمله كلكته بسیار زیاد بود ـ صاحب درآمدهای خوبی شده بودند. وقتی كه قیمت برنج بشدت بالا رفت، وحشت عمومی همراه با احتكار تعمدی نقش خود را ایفا كرد و قیمت ها سر به آسمان كشیدند به نحوی كه بخش عمده ای از جمعیت روستایی بنگال از عهده پرداخت آن ها برنمی آمدند.● جمعیت آسیب پذیرتر قحطی ها
عفریت مرگ ضعیف ترها را به كام خود می كشد. به طور كلی، طبیعی است كه جمعیت روستایی آسیب بیشتری از قحطی ها می بینند تا به جمعیت به لحاظ اقتصادی و سیاسی قدرتمند شهری (مانند: قحطی های چین و قحطی ۱۹۴۳ بنگال و بنگلادش) یا هنوز می توان مورد دیگری را در نظر گرفت كه در آن، در اثر تحولاتی كه در اقتصاد رخ می دهند و انواع فعالیت های پردرآمد اقتصادی متحول می شوند و تغییر مكان می دهند. این چیزی است كه به عنوان مثال در صحرای سفلی آفریقا رخ داد، كه تغییرات محیط زیستی و شرایط آب وهوایی علت آن بود. در نتیجه كارگرانی كه قبلاً شاغل و مولد بوده اند شغل و درآمد خود را از دست می دهند و در شرایطی كه نظام های تأمین اجتماعی وجود نداشته باشند چیزی برای اتكا به آن نخواهند داشت. در موارد دیگر، از دست دادن مشاغل پرمنفعت می تواند پدیده ای موقت باشد كه تأثیرات قدرتمندی بر شروع یك قحطی دارد. به عنوان مثال، درقحطی ۱۹۷۴ بنگلادش، نخستین علائم اضطراب در میان كارگران روستایی بی زمین پدیدار شد و آن زمانی بود كه سیل های تابستانی مانع از كار نشاء برنج توسط این كارگران شد و به این ترتیب آن ها بیكار شدند. این كارگران روزمزد كه زندگی نسبتاً خوبی داشتند، در نتیجه با از دست دادن دستمزدشان وادار به تحمل گرسنگی شدند و این پدیده خیلی پیشتر از آن كه وضع كشاورزان دگرگون شود، اتفاق افتاد. قحطی ها پدیده های بسیار تفرقه افكنی هستند. تلاش هایی كه برای درك آن ها بر حسب موجودی متوسط سرانه غذا صورت می گیرد می تواند بسیار گمراه كننده باشند. به ندرت می توان قحطی ای را یافت كه به بیش از ۵ یا ۱۰ درصد جمعیت آسیب زده باشد.
● دلایل اقتصاد سیاسی قحطی ها
اقتصاد سیاسی علل بروز و پیشگیری از قحطی، دربرگیرنده نقش نهادها و سازمان ها است. اما علاوه بر آن به برداشت ها و استنباط هایی بستگی دارد كه همراه با اعمال قدرت هستند. بخصوص به بیگانگی حاكمان از افراد تحت حكومتشان بستگی دارد. حتی وقتی كه علت فوری یك قحطی كاملاً متفاوت از این نكته باشد، فاصله اجتماعی یا سیاسی بین حاكمان و افراد تحت حكومت می تواند نقش مهمی در عدم پیشگیری از قحطی ایفا كند. احساس فاصله بین حاكمان و مردم تحت حكومت جنبه بسیار مهمی از قحطی هاست. این فاصله در قحطی های ایرلند و هند تحت حاكمیت خارجی در قرن گذشته بسیار شدید است.
از آنجایی كه قحطی ها به از دست دادن حقوق حقه یك فرد یا گروه های شغلی در مناطق خاصی مرتبط می شوند، می توان از گرسنگی حاصله با برقراری نظام مند یك سطح حداقل درآمد و حقوق حقه برای آن هایی كه در اثر تحولات اقتصادی آسیب خورده اند جلوگیری كرد. شمار افرادی كه شامل چنین طرحی می شوند، در حالی كه اغلب به طور مطلق زیاد هستند همیشه بخش ناچیزی از كل جمعیت را در برمی گیرند و سطح حداقل قدرت خرید مورد نیاز برای رفع گرسنگی آنها می تواند بسیار ناچیز باشد. بنابراین هزینه های چنین اقدام عمومی برای پیشگیری از قحطی حتی برای كشورهای فقیر نسبتاً كم است، به شرط آن كه این هزینه ها طبق ترتیبات نظام یافته، مؤثر و كارآمد در زمان مناسب صورت بگیرند. پیشگیری از قحطی تا حدود زیادی به ترتیبات سیاسی برای حمایت از حقوق اولیه مردم بستگی دارد. در كشورهای ثروتمند، چنین حمایتی به وسیله برنامه های ضدفقر و بیمه بیكاری ارائه می شوند. اغلب كشورهای درحال توسعه هیچ نظام عمومی برای بیمه بیكاری ندارند، اما بعضی از آنها در زمان های بیكاری گسترده در نتیجه مصائب طبیعی یا غیرطبیعی مبادرت به ایجاد مشاغل عمومی اضطراری می كنند. مخارج جبران كننده دولت در ایجاد اشتغال می توانند به طور بسیاری مؤثری به دفع قحطی تهدید كننده كمك كنند. واقعیت این است كه این تنها روشی است كه به وسیله آن از بروز قحطی های بالقوه در هند از زمان استقلال این كشور جلوگیری شده است یعنی عمدتاً از طریق ایجاد اشتغال خنثی كننده اثرات ناشی از بیكاری. (به عنوان مثال در ۱۹۷۳ در ایالت ماهاراشترا در هند، برای جبران از دست دادن اشتغال در اثر خشكسالی شدید، ۵میلیون شغل موقت ایجاد شد، كه نتایج فوق العاده بودند. به هیچ وجه افزایشی در مرگ و میر حاصل نشد و حتی شمار كسانی كه از تغذیه ناكافی رنج می برند چندان افزایش نیافت)
● پیشگیری از قحطی ها
در پیشگیری از قحطی ها اگرچه رشد تولید غذا در داخل كشور مهم است. اما نگرانی اصلی رشد عمومی اقتصاد است، چون غذا در بازار جهانی قابل خریداری است (به عنوان مثال، اگر تولید سرانه غذا را در سال های ۱۹۵۵-۱۹۹۳ با تولید سرانه غذا در سال های ۱۹۸۱-۱۹۷۹ در كشورهای مختلف در آسیا و آفریقا مقایسه كنیم، كاهش ۱‎/۷ درصد در كره جنوبی، ۱۲‎/۴ درصد در ژاپن، ۳۳‎/۵ درصد در بوتسوانا و ۵۸ درصد در سنگاپور را ملاحظه می كنیم. اما همزمان شاهد رشد گرسنگی در این كشورها نیستیم، پیشرفت اقتصادی و افزایش درآمد سرانه موجب دسترسی به غذای بیشتر شهروندان این كشورها شد. اما برعكس با وجود افزایش تولید سرانه غذا (سودان ۷‎/۷ درصد و بوركینافاسو با ۲۹‎/۴ درصد) آن كشورها گرسنگی زیادی داشته اند كه علت آن فقر عمومی و آسیب پذیری حقوق اولیه بسیاری از گروه های مختلف مردم آنهاست. كشورهایی كه كاهش تولید سرانه غذا داشته اند به ۲ دلیل قحطی نداشته اند: ۱- به نرخ های رشد نسبتاً بالایی در حوزه های دیگر تولید دست یافتند ۲- وابستگی به تولید غذا به عنوان منبع درآمد در این كشورها بسیار كمتر از نوعاً یك كشور متعلق به صحرای سفلی آفریقاست. پیشگیری از قحطی از طریق ایجاد مشاغل روزمزد موقت در طرح هایی كه به طور خاص توسط دولت ایجاد، تنظیم و اجرا می شود در بسیاری از كشورها از جمله هند، بوتسوانا و زیمبابوه به خوبی مورد استفاده قرار گرفته است و نتایج فوق العاده ای داشته است. كشورهای فقیر با حكومت مردم سالاری گاهی اوقات كاهش بسیاری در تولید و عرضه غذا و نیز سقوط شدیدتر قدرت خرید بخش های عمده ای از جمعیت را نسبت به بعضی كشورهایی كه حكومت غیر مردم سالاری دارند، داشته اند. اما در حالی كه كشورهای استبدادی با قحطی های بزرگ روبرو شوند، كشورهای مردم سالار با وجود این كه وضع غذایی بدتری داشته اند توانستند ترتیب هایی اتخاذ كنندكه از بروز قحطی جلوگیری كنند.
● مردم سالاری و پیشگیری از قحطی
استفاده از آزادی های ابزاری، همچون فرصت بحث آزاد، امكان تحقیق و تفحص عمومی، سیاست مبتنی بر آرای مردم و رسانه های سانسور نشده كمك قابل توجهی به فرایند پیشگیری از قحطی ها و سایر بحران ها فراهم می آورد. به عنوان مثال سیاست آزادی احزاب مخالف در یك حكومت مردم سالار بر روی دولت فشار وارد می آورد كه اقدام های به موقع و مؤثری برای پیشگیری از قحطی ها به نحوی اعمال كند كه قحطی های مشابه در نظام های غیرمردم سالار چه در چین، كامبوج، اتیوپی یا سومالی (در گذشته)، یا در كره شمالی و سودان (در حال حاضر) مجال بروز پیدا نكند. به عنوان مثال؛ بوتسوانا یك كاهش تولید غذای ۱۷ درصد و زیمبابوه یك كاهش ۳۸ درصد بین سال های ۱۹۸۱ - ۱۹۷۲ و ۱۹۸۴ - ۱۹۸۳ داشتند. اما در حالی كه سودان و اتیوپی، باكاهش نسبتاً كمتر تولید غذا دچار قحطی های بزرگی شدند، بوتسوانا و زیمبابوه قحطی نداشتند و این امر عمدتاً به خاطر سیاست های به موقع و گسترده پیشگیری از قحطی در این ۲ كشور بود. اگر دولت های بوتسوانا و زیمبابوه اقدام به موقعی نكرده بودند، با انتقاد و فشار شدید احزاب مخالف و روزنامه ها مواجه می شدند. در مقابل، در كشورهای اتیوپی و سودان نهادهای مردمی وجود نداشتند. قحطی ها در اتیوپی و سودان و بسیاری ازكشورهای صحرای سفلی آفریقا، به وسیله مصونیتی به وجود می آیند كه رهبران دولت ها در كشورهای اقتدارگرا داشتند، قحطی ها میلیون ها نفر را در كشورهای مختلف به كام مرگ می كشند. مانند قحطی های چین در سال های ۱۹۶۱ - ۱۹۵۸ با آمار باور نكردنی ۳۰ میلیون قربانی. اما سلاطین و رؤسای جمهور، رهبران نظامی و فرماندهان، دیوان سالاران و رؤسای كشورهای استبدادی هیچ گاه قربانیان قحطی نیستند و از عوارض سیاسی قصورشان در پیشگیری از قحطی آسیب نمی بینند. اما مردم سالاری تاوان قحطی را به گروه های حاكم و رهبران سیاسی نیز می كشاند و این نكته به رهبران كشورهای مردم سالار انگیزه سیاسی می دهد تا تلاش كنند از قحطی های بالقوه جلوگیری كنند. مطمئناً این امر حقیقت دارد كه با وجود كاركرد یك نظام مردم سالاری چند حزبی هیچ گاه قحطی رخ نداده است.
از زمان تصویب اهداف توسعه هزاره در سپتامبر سال ،۲۰۰۰ طرح و اجرای اصلاحات اقتصادی برای كاهش فقر، به یكی ازمباحث بسیار مهم توسعه جهانی مبدل شده است. در همین راستا، در سال ،۲۰۰۵ طیف گسترده ای از اقدام ها برای كاهش فقر و گرسنگی از جمله توسعه كشاورزی و تولید موادغذایی در مناطق روستایی - كه گرسنگی در این مناطق كاملاً آشكار است - مورد توجه قرار گرفتند.
سید حسین امامی
منابع:
۱- آمار تیا سن. توسعه به مثابه آزادی. حسین راغفر. انتشارات كویر. چاپ اول. ۱۳۸۱.
۲- گزارش توسعه انسانی سازمان ملل در سال ۲۰۰۶. منبع اینترنت.
۳- گزارش پیام كوفی عنان. روزنامه همشهری. شماره ۳۸۲۷. تاریخ ۸۴‎/۷‎/۲۵.
۴- چالش امنیت غذایی در جهان. مجله اقتصاد ایران. شماره ۹۲. مهر ۱۳۸۵. سال نهم.
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید