چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


عناصر اصلی نقد فیلم


عناصر اصلی نقد فیلم
یک نقد خوب شامل چه مواردی است . آیا تاکنون به این موضوع فکر کرده اید . در صورتی که بدنبال پاسخ این سوال هستید ادامه متن را مطالعه کنید .دیوید بردول در كتاب خود با عنوان تكوین معنا اشاره كرده است كه هر نقد فیلم چهار جزء كلیدی دارد، و این اجزا عبارت‌اند از چكیده‌ی طرح فیلم، اطلاعات زمینه، مجموعه‌ای از مطالب و استدلال‌ها درباره‌ی فیلم، و ارزیابی.
● چكیده‌ی طرح فیلم:
چكیده‌ی طرح داستان فیلم یعنی چكیده‌ی طرح داستان، توصیف موجز طرح فیلم با تأكید بر مهم‌ترین لحظات فیلم و عدم افشای پایان آن. هیچ چیز بدتر از ارایه‌ی بیش از حد اطلاعات درباره‌ی فیلم نیست، چون لذت تماشای آن از تماشاگر گرفته می‌شود.
● اطلاعات زمینه:
اطلاعات زمینه شامل اطلاعاتی درباره‌ی ستارگان و كارگردان و گروه فیلم‌سازی می‌شود. این بخش می‌تواند شامل اخبار و شایعات جذاب درباره‌ی روند تولید فیلم هم باشد، و می‌توان اطلاعاتی را درباره‌ی منبع و مأخذ فیلم و ژانر آن نیز در آن گنجاند. منتقد می‌تواند بنا به دلخواه خود نظر دیگر منتقدان و كارشناسان صنعت سینما را نیز در این بخش بگنجاند و از این راه به تماشاگر نشان دهد كه احتمالاً از فیلم چگونه استقبالی خواهد شد.
● مطالب و استدلال‌ها درباره‌ی فیلم:
استدلال‌ها به‌طوركلی بخش اصلی نقد را تشكیل می‌دهند. در این بخش است كه منتقد فیلم را تحلیل و بررسی می‌كند و نشان می‌دهد كه چه چیز فیلم از كار درآمده و چه چیز از كار درنیامده است و چرا. اغلب منتقدان سعی می‌كنند این اطلاعات را با قدری اطلاعات زمینه تركیب كنند؛ مثلاً اگر نورپردازی و كمپوزیسیون فیلم بد باشد، منتقد فیلم‌بردار فیلم را معرفی می‌كند و از او ایراد می‌گیرد
● ارزیابی:
ارزیابی منتقد از فیلم درنهایت به این نكته منتهی می‌شود كه تماشاگر فیلم را ببیند یا نه. این ارزیابی همواره مبتنی است بر استدلال‌های منتقد در مورد فیلم و نظرهایش در مورد پس‌زمینه‌ی آن. شاید بتوان گفت لحن كلی نقد باید تحت تأثیر و بیانگر ارزیابی منتقد از فیلم باشد.
درواقع خواننده پس از خواندن جمله‌ی اول و دوم مطلب باید از نظركلی منتقد در مورد فیلم آگاه شود. البته اصلاً منظور این نیست كه مطلب را باید با این نوع جملات شروع كرد كه «فلان فیلم فیلم خوبی است» یا «حتماً باید بروید این فیلم را ببینید». فقط مقصود این است كه خواننده باید از دیدگاه منتقد نسبت به فیلم به ایده‌ای كلی برسد و این اتفاق باید در همان پاراگراف اول بیفتد.
به‌طوركلی منتقد به هنگام ارزیابی یك فیلم معمولاً یكی یا همه‌ی نكات ذیل را مدنظر قرار می‌دهد: انگیزه‌ی رخدادها در فیلم، سرگرم‌كننده بودن فیلم، معنا و ارزش اجتماعی فیلم، و ارزش زیباشناختی فیلم. به هرحال اگر كار ساده‌ای بود همه منتقد می‌شدند. نقد فیلم اغلب اوقات كار بزرگ و جذابی است، مگر آن‌كه فیلمی كه می‌بینید در كل كار بدی باشد
منتقدان فیلم اغلب اوقات به انگیزه‌ی رخدادها در فیلم ایراد می‌گیرند. منظور این نیست كه آن‌ها از مضمون اصلی فیلم خوش‌شان نمی‌آید، بلكه آن‌ها به دنبال ارتباط یك رخداد خاص با كل فیلم و توجیه كنش خاص یا بخشی از دیالوگ فیلم می‌گردند.
بردول انگیزه را به چهار دسته تقسیم كرده است: تلفیقی، واقع‌گرایانه، بینامتنی، و هنری. انگیزه‌ی تلفیقی با رابطه‌ی علت و معلول در فیلم و منطق آن سر و كار دارد ــ یعنی این‌كه آیا در فیلم حركت از یك صحنه به صحنه‌ی دیگر روند منطقی دارد یا نه. انگیزه‌ی واقع‌گرایانه وقتی درست از آب در می‌آید كه كنش‌های فیلم در قلمروی داستان فیلم باورپذیر یا پذیرفتنی باشند. انگیزه‌ی بینامتنی به رابطه‌ی فیلم با ژانر و منبع آن (مثل رمان یا نمایشنامه یا غیره) ارتباط دارد ــ مثلاً آن‌چه در یك فیلم موزیكال معنا دارد و پذیرفتنی است در وسترن پذیرفتنی نیست. انگیزه‌ی هنری به شیوه‌ی ساخت فیلم و كاربرد دكوپاژ و میزانسن برای رسیدن به حس و دیدگاه هنری خاص مربوط است.
به این نكته نیز باید اشاره كرد كه آن‌چه برای یك منتقد توجیه هنری دارد ممكن است برای منتقد دیگر نابجا باشد. به هرحال هر چیزی به ذوق و سلیقه‌ی فرد بستگی دارد. اغلب منتقدان دست‌كم به سرگرم‌كننده بودن فیلم توجه دارند و می‌دانند كه هدف اصلی اغلب فیلم‌ها سرگرم كردن مخاطب است. آن‌ها هم‌چنین می‌دانند كه اگر فیلم‌ قادر نباشد حس تعلیق و انتظار در تماشاگر ایجاد كند سرگرم‌كننده نیست. دیگر آن‌كه مخاطب باید به‌طور فعال درگیر فیلم شود، فیلم باید توجهش را جلب كند، و احساسات او را برانگیزد.
با توجه به قیمت بلیت‌ها در روزگار ما فیلم‌ها بهتر است این‌طور باشند وگرنه... فیلم چطور به این اهداف دست می‌یابد؟ خب، من اگر همه‌ی پاسخ‌ها را داشتم این وب‌سایت را به امان خدا ول می‌كردم و می‌رفتم می‌شدم مشاور یكی از استودیوهای هالیوود. اما نه، من هم مثل هر منتقد دیگر نظرهایی برای خودم دارم.
اول از همه این‌كه باور دارم اگر فیلم صاحب مجموعه‌ای تأثیرگذار از شخصیت‌هایی كه تماشاگر می‌تواند با آن‌ها همذات‌پنداری كند نباشد سرگرم‌كننده و جذاب از آب در نمی‌آید. این را هم باید گفت كه برخی از فیلم‌ها كه به اندازه‌ی كافی سكانس اكشن و بدلكاری و انفجار و جلوه‌های ویژه و صداهای كركننده دارند نظر تماشاگر را جلب می‌كنند و موفق از آب در می‌آیند، به هرحال سرگرم‌ كردن تماشاگر راه‌های مختلف دارد.
مناسبت و ارزش اجتماعی نیز می‌تواند در دیدگاه منتقد نسبت به فیلم نقش مهمی داشته باشد، گهگاه وقتی كه فیلم بیانیه و پیام اجتماعی مهمی ارایه می‌كند، منتقد بزرگوارانه برخی از كاستی‌های آن را نادیده می‌گیرد. در فیلم‌هایی مثل همشهری كین یا جی‌اف‌كی می‌توان از اشكالات پراكنده و اتفاقی به خاطر ارزش و اهمیت هنری و اجتماعی‌شان چشم پوشید. به بیان دیگر، گاهی می‌توان به اعتبار پیام فیلم از كاستی‌های فنی آن گذشت، مگر آن‌كه این كاستی‌ها و اشكالات آن‌قدر اساسی باشد كه به شكل ارایه پیام فیلم نیز ایراد وارد شود.
حال پرسش این است كه در یك نقد ترتیب این عناصر چگونه باید باشد و چه میزان از هریك را باید در نوشته‌ی خود گنجاند. این نكته به فیلم و به خود منتقد بستگی دارد. بردول اشاره می‌كند كه بهتر است مطلب خود را با یك ارزیابی كوچك شروع كنید (یكی دو جمله كه لحن نقد را تثبیت می‌كنند)، خلاصه داستان را بدهید، چند استدلال فشرده ارایه كنید (با تأكید بر بازیگری، منطق داستان، برتری‌های تولید، جلوه‌های ویژه، و غیره)، اطلاعات زمینه را هم در خلال این مطالب بگنجانید، و سپس مطلب را با ارزیابی نهایی فیلم تمام كنید؛ این‌كه منتقد چقدر به هریك از این بخش‌ها بها می‌دهد بستگی دارد به خود فیلم و برداشت و شناخت منتقد از خوانندگانش.
نویسنده محمد رضا
توصیه شده توسط مرتضی بهمنی
دبی توآیمن
براساس كتاب تكوین معنا نوشته‌ی دیوید بردول
ترجمه: امید نیك‌فرجام
منبع : وب سایت سینمائی هنر هفتم


همچنین مشاهده کنید