جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


من به خاطر می آورم


من به خاطر می آورم
در اوایل دهه ۷۰ میلادی پاتریسیو گوسمن كارگردان جوانی بود كه به تازگی پس از پایان تحصیلاتش در اسپانیا به شیلی بازگشته بود. گوسمن با تصمیم دشواری كارش را آغاز كرد: ثبت وقایع سیاسی، اجتماعی كشورش. آن سال ها گوسمن نیز مانند دیگر هموطنانش و در حقیقت مثل تمام مردم دنیا نمی دانست سرانجام این اتفاقات به كجا خواهد انجامید.
این تصمیم برای همیشه مسیر گوسمن را عوض كرد. اكنون او خالق تعدادی از دقیق ترین و كامل ترین آثاری است كه درباره جنبش وحدت ملی شیلی و نتایج كودتای نظامی و حكومت دیكتاتوری ساخته شده است. تا پیش از این او هرگز با سالوادور آلنده به عنوان موضوع مركزی آثارش، مستقیماً برخورد نكرده بود، او دچار تردید و دودلی بود و می ترسید ابعاد عظیم شخصیت رئیس جمهور سابق شیلی در پرده سینما نگنجد. سرانجام گوسمن بر این تردید غلبه كرد و مستند «سالوادور آلنده» را كه برای نخستین بار در جشنواره كن ۲۰۰۴ به نمایش درآمد، كارگردانی كرد. فیلم «سالوادور آلنده» در حقیقت یك فیلم چهره پردازانه از آلنده - كسی كه مواجه شدن با او در دوران حاضر بسیار چالش برانگیز است - نیست فیلمی در بزرگداشت اسطوره یك رئیس جمهور فقید هم نیست. فیلم بیش از هر چیز گواه اهمیت سالوادور آلنده در زندگی گذشته و حال پاتریسیو گوسمن است.برخلاف اكثر آثار پیشین این كارگردان، بخش اعظم فیلم «سالوادور آلنده» با روایت اول شخص بیان می شود. این مسأله از همان ابتدا به گونه ای مطرح می شود كه شائبه فیلمی بیوگرافیك را از ذهن می زداید. در فیلم برای روایت تمام آنچه اتفاق افتاده یا بیوگرافی آلنده و حتی تشریح شخصیت او هیچ تلاشی نمی شود. این موضوع اصلاً هدف این فیلم مستند نیست. اطلاعات و حواشی بسیار بیشتر می توانست در فیلم گنجانده شود، اما اصلاً مهم نیست، گوسمن خود را وارد چالش به مراتب بزرگتر از جمع آوری اطلاعات صرف كرده است، هدف او جمع آوری احساس ها و اندیشه هاست كه آلنده در او برانگیخته، همچنان كه در قلب و روح بسیاری دیگر از مردم سراسر جهان برانگیخته است.
این شخصی گرایی حتی نوشتن درباره «سالوادور آلنده» را نیز به آزمونی دشوار تبدیل می كند. پیش آگاهی و تعلقات شخصی به گونه گریزناپذیری تعیین كننده فاصله تماشاگری با این فیلم خواهد بود. اگرچه من به ندرت از ضمیر اول شخص استفاده می كنم اما در اینجا به سرعت باید بگویم كه كجا ایستاده ام: من شیلیایی هستم، بعد از كودتا به دنیا آمدم. با دل نگرانی و دغدغه عمیق نسبت به ۳۵ سال گذشته از تاریخ كشورم و به همین نسبت برای سالوادور آلنده. اما نه من و نه هیچ كدام از وابستگانم در جریان خشونت ها آسیبی ندیدیم. هر چند معتقدم فیلم می تواند حس باشكوه مردی فوق العاده را منتقل كند اما فقط می توانم حدس بزنم كه فیلم چقدر از سوی تماشاگری كه هیچ اطلاعاتی از وقایع اتفاق افتاده ندارد قابل درك خواهد بود و به گمانم داشتن اطلاعات تاریخی كافی می تواند هنگام تماشای فیلم مفید باشد. به هر حال فراهم كردن اطلاعات كاملی از این دست كاری نشدنی و غیركاربردی و یا خودنمایانه و لوكس خواهد بود، بخصوص در زمینه محدودی مثل این. بنا به همین دلیل شاید برشمردن فهرست وار وقایع، عملی درست تر باشد.
در سال ۱۹۷۰ نماینده ائتلاف جناح های چپ - كه با نام جنبش وحدت ملی خوانده می شد - دكتر سوسیالیست، سالوادور آلنده، نخستین رئیس جمهوری ماركسیستی در جهان شد كه به شكلی كاملاً دموكراتیك و از طریق انتخابات به قدرت رسید. این مسأله موجب بروز واكنش سریع از سوی جناح های دست راستی شیلی و دولت ریچارد نیكسون و كیسینجر در ایالات متحده شد؛ خشونت های سیاسی آغاز شد، حتی پیش از آن كه آلنده به عنوان رئیس جمهوری سوگند یاد كند. مانع تراشی برای مجلس در راه تصویب تأیید انتخابات، دسیسه چینی CIA به كمك نیروهای نظامی برای ربودن رئیس نیروهای مسلح، رنه اشنایدر، مرگ دوستان فداكار و... «تجربه شیلیایی» به دقت از سوی جهان تعقیب می شد چون نخستین تجربه انقلاب سوسیالیستی بود كه نه از راه قهرآمیز بلكه با مصالحه و بدون خشونت پیش می رفت و حقیقت دیگر مستقل بودن انقلاب سوسیالیستی آلنده از شوروی بود كه آن را بیش از پیش جذاب می كرد. ماه اول پس از پیروزی آلنده به لحاظ اقتصادی و اجتماعی فوق العاده بود: معادن مس در شیلی ملی اعلام شد، رشد اقتصادی سرعت یافت؛ وضع اقتصادی محرومان و فقیران به طور چشمگیری بهبود یافت. محبوبیت جنبش وحدت ملی با رأی ۴۹‎/۷۵ درصد آشكار بود. برای همه، چه داخل و چه خارج از شیلی كه در این شوق و اشتیاق شریك بودند سالوادور آلنده بیش از یك ایدئولوژی بود. او جذاب ترین و محترم ترین سیاستمداری بود كه روی زمین زندگی می كرد، اما پیشتر از آن آلنده مظهر امید و اعتقاد بود.
پاتریسیون گوسمن جوان یكی از همین مردم بود. او به جنبش وحدت ملی باور داشت و در عین حال بر روی نخستین فیلم مستندش با عنوان «نخستین سال» (۱۹۷۱) كار می كرد كه زمانی آغاز به كار كرد كه جناح مخالف روز به روز قدرت بیشتری در اختیار می گرفت. فیلم «پاسخ اكتبر» (۱۹۷۲) به اعتصاب بزرگ رانندگان كامیون های حامل سوخت برای فلج كردن دولت آلنده می پرداخت. گوسمن در عین آن كه اوضاع روز به روز بحرانی تر شیلی را ثبت می كرد، برای ساختن شاهكار مستندش، یعنی سه گانه «نبرد شیلی» هم مصالح جمع می كرد. در یازدهم سپتامبر ۱۹۷۳ كودتای نظامی به همه چیز پایان بخشید.
هنگامی كه كاخ ریاست جمهوری از هوا و زمین مورد تهاجم قرار گرفت آلنده براساس قولی كه به ملت داده بود، تسلیم نشد وتا به آخر مقاومت كرد تا در كاخ كشته شد و به دنبال آن ۱۷ سال دیكتاتوری ژنرال پینوشه آغاز گشت ؛ دیكتاتوری ظالمانه و شگفت انگیز قتل و شكنجه نهادینه شد. هزاران هزار نفر كشور را ترك كردند. از جمله بسیاری از فیلمسازان و هنرمندان. گوسمن توانست مخفیانه راش هایش را از كشور خارج كند و با تدوین آنها در آن سوی دریاها فیلم شاهكار «نبرد شیلی» شكل گرفت. همچون بسیاری از دیگران گوسمن فیلمسازی درباره شیلی را در تبعید ادامه داد. در سال ۱۹۸۷ او فیلم «به نام خداوند» درباره اعتراض كلیسا به جنایت های حكومت دیكتاتوری را ساخت.
پس از پایان حكومت پینوشه بحثی بسیار جذاب و قابل توجه در شیلی به راه افتاد: به خاطر سپردن یا به یاد آوردن گذشته نزدیك. می گویند كه بشر چیزی دارد به نام حافظه كوتاه مدت. اما درباره مردم شیلی گویا در عمل اصلاً اینگونه نیست چرا كه خوشبختانه فیلم های مستند بسیاری ساخته شد و خود مستندسازان از نسل های متفاوت سعی كردند این خلأ را پر كنند. گوسمن به شیلی بازگشت تا فیلمش را در داخل كشور به نمایش درآورد. چون شمار اندكی از مردم شیلی در زمان زمامداری پینوشه موفق به دیدن فیلم شده بودند؛ او فیلمش را به دانشجویان نشان داد؛ كسانی كه اغلب پس از كودتا به دنیا آمده بودند و هیچ چیز از آنچه را اتفاق افتاده بود نمی دانستند و یا از داشتن اطلاعات درست محروم مانده بودند؛ نتیجه، فیلمی شد با نام «شیلی، حافظه سرسخت» (۱۹۹۷). او با فیلم «پرونده پینوشه» (۲۰۰۱) كه به دستگیری و دادگاهی شدن دیكتاتور می پرداخت، سعی كرد همین مسأله را دوباره توضیح دهد. گوسمن پی در پی شیلی را به فیلم تبدیل كرد: كودتا و عواقب آن را به مدت ۳۰ سال. درنتیجه تصاویری بسیار باارزش از كشورش و به همین صورت تصاویری آرشیوی از دورانی فراموش شده (و از آن مهمتر آن چیزی كه شیلی به دلیل این فراموشی از دست داده است) فراهم كرده است. اغلب تصاویر درباره آلنده است، مردی كه گوسمن در دهه ۷۰ همراهش بود و به مركز زندگی اش تبدیل شد. اكنون زمانی بود كه گوسمن باید به او ادای احترام می كرد، تلاش نه برای دوباره شناختنش، نه برای توضیح بیشتر اهدافش، نه سعی برای این كه او را در قاب سینما جای دهد، تنها برای ادای احترام؛ همین. با این وصف فیلم «سالوادور آلنده» دیگر تعجب آور و شگفت انگیز نیست. فیلمی است كاملاً منسجم، منطقی وقابل پیش بینی. دیر یا زود هم باید ساخته می شد. درست است كه می توانست به شیوه ای دیگر هم بیان شود و البته انتخاب بیان ارادت شخصی به جای تلاش برای بزرگداشت چهره ای جهانی، مسلماً انتخاب هوشیارانه ای است. چنین انتخابی بسیار صادقانه و البته كار نوتری است. در پوستر فیلم و تبلیغاتی كه در فرانسه برای آن شد از حروف و نوشته به جای عكس استفاده شده است. (در جشنواره فیلم كن هم همین پوستر تبلیغاتی پخش شد) نوشته های روی پوستر به زبان فرانسه با این كلمه شروع می شوند: «من»؛ «من یازدهم سپتامبر سال ۱۹۷۳ را به یاد می آورم» این پاتریسیو گوسمن است كه از خاطراتش سخن می گوید. او در این فیلم خود را آشكار می كند و فیلم هم باید به همین شیوه دیده شود. نكته شگفت انگیز این فیلم ۱۰۰ دقیقه ای در این است كه تمام روایت فیلم با جمله «من به یاد می آورم» آغاز می شود اما فیلم تنها برپایه خاطرات گوسمن ساخته نشده بلكه او در میان خاطرات و اطلاعات دیگران هم آلنده را كشف می كند. فیلم « سالوادور آلنده» به نوعی یك دانشگاه است. اطلاعات بسیاری در كنار هم قرار گرفته اند ودر پایان به وضوح پیكره فیلمی به یاد ماندنی را ترسیم می كنند. هر نكته از این اطلاعات در نوع خود و به صورت فردی بسیار جذاب است.
حسی كه در پایان می ماند و تماشاگر آن را تجربه می كند كشفی جدید است. اما تأثیر نهایی این است: آلنده چه مرد بزرگی بود. فیلم علاوه بر اطلاعات و تصاویر آرشیوی، مصاحبه های بسیار دیدنی و جذاب هم دارد كه از جمله آنها مصاحبه با سفیر وقت ایالات متحده آمریكا در شیلی است كه در كمال خونسردی از موضع آمریكا پس از پیروزی آلنده و لزوم دخالت این كشور در انتخابات آزاد در یك كشور دموكراتیك سخن می گوید. هر چند دیگر امروز كسی را شوكه نمی كند. اما باید گفت ما هیچگاه یاد نمی گیریم (و یا بهتر است بگوییم نمی خواهیم یاد بگیریم) كه تاریخ همیشه تكرار می شود.
منبع : خبرگزاری ایسنا


همچنین مشاهده کنید