جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


کودک و جعبه جادو


کودک و جعبه جادو
«تلویزیون می تواند آموزش دهد، راهنمایی كند، حتی الهام ببخشد اما دامنه تأثیرات تلویزیون تا جایی است كه افراد خودشان آن را انتخاب می كنند؛ وگرنه تلویزیون چیزی جز سیم و نور درون یك جعبه نیست.»
مقاله ای كه در مورد اثرگذاری تلویزیون روی كودكان، در سایت معتبر Cybercollege.com آمده، با این نقل قول از «ادوارد آر. مورو» آغاز شده است. در ادامه این مقاله آمده است:
«منتقدان، تلویزیون را به هر بهانه ای، از اثر چاق كنندگی روی كودكان گرفته تا بالا رفتن میزان خشونت و آمار قتل، به باد انتقاد می گیرند. هر چند انتقاد از تلویزیون آسان است و بیشتر انتقادها هم موجه به نظر می رسد، با این همه باید در نظر داشت كه تلویزیون، از بسیاری جنبه ها، فواید زیادی دارد.»
به نظر می رسد «آموزش» نخستین فایده ای است كه در پاسخ به منتقدان تلویزیون، مورد اشاره قرار می گیرد.
«تلویزیون، پنجره ای به سوی دنیا، برای كسب اخبار و اطلاعات است ... وقتی بحث انعكاس وقایع پیش می آید، تلویزیون در مقایسه با روزنامه ها، ممكن است سطحی به نظر برسد. با این حال، تصاویر خوب به اندازه هزار كلمه ارزش دارند. تصاویر می توانند بسیاری از مسائل را فراتر از آمار و ارقام، منتقل كنند.»
این نكته كه «تصاویر خوب به اندازه هزار كلمه ارزش دارند» مبنای استفاده از تلویزیون به عنوان یك رسانه آموزشی است. شرام و همكاران نیز بر این نكته تأكید می كنند كه:
«بیشتر كودكان اعتقاد دارند كه از تلویزیون، چیزی یاد می گیرند ... آنها برخی جزئیات مربوط به آداب و رسوم را فرامی گیرند... بعضی از آنها می گویند كه با تماشای قهرمانان ورزش، چیزهای زیادی یاد می گیرند (مثل نحوه چرخاندن راكت).»
تلویزیون برتری های زیادی نسبت به سایر رسانه ها دارد كه این برتری ها، خصوصیات مثبتی برای ارائه اطلاعات، به حساب می آید. سرعت بالاتر انتقال اطلاعات، ارائه همه اطلاعات ممكن و جذب آسانتر اطلاعات، گستردگی محیط وفضای مخاطبان به خاطر فراگیری تلویزیون و امتیازهای خاص یك رسانه صوتی ـ تصویری، خصوصیاتی است كه به نظر شرام و همكاران، تلویزیون را به رسانه برتر در راه آموزش، تبدیل كرده است.
● یادگیری اتفاقی از تلویزیون
هر چند تلویزیون، رسانه اثرگذاری در زمینه آموزش است اما مسلماً كودكان برای كسب اطلاعات مفید، یا به مدرسه می روند و یا به رسانه های چاپی مراجعه می كنند. به گفته شرام و همكاران، فكر مراجعه آگاهانه به تلویزیون برای كسب اطلاعات، رفتاری نسبتاً غیرمعمول است كه دیرآموخته می شود و به احتمال زیاد، به درصد كمی از كودكان، منحصر می شود. به همین دلیل، یادگیری از تلویزیون اتفاقی است؛ یعنی نوعی یادگیری كه هنگام تماشای تلویزیون با هدف سرگرم شدن صورت می گیرد.
رواشناسان براین عقیده اند كه بیشتر یادگیری كودك از تلویزیون در سنین پایین، باید یادگیری اتفاقی باشد. شرام و همكاران با تأیید این نكته اضافه می كنند:
«یادگیری اتفاقی كودك بستگی دارد به استعداد یادگیری او، نیازهای كودك در آن لحظه و آنچه او به آن توجه می كند. توانایی یادگیری، اغلب بستگی به هوش دارد و درواقع یكی از راه های سنجش هوش به شمار می رود. كودكان با هوش از تلویزیون بیشتر یاد می گیرند. اگر مطلب یا رفتاری برای كودك تازگی داشته باشد، احتمال یادگیری و توجه او به آن بیشتر خواهد بود.
هر چه كودك با تلویزیون آشناتر شود، دسته بندی مطالب را بیشتر یاد می گیرد. او مطالب آشنا را به موقع تشخیص می دهد و الگویی از انتظارات برای خود به وجود می آورد كه او را از توجه بیش ازاندازه به مطالب آشنا بازمی دارد. اما مطالب جدید را اگر زیاد ناآشنا و نامربوط نباشد، برای ذخیره در حافظه برمی گزیند.»
اینجاست كه شرام و همكاران، «اصل آشنایی» را مطرح می كنند.
براساس این اصل، باید انتظارداشت كه بیشترین یادگیری از تلویزیون، در سالهای اولیه استفاده كودك از این وسیله صورت گیرد. كودك در سنین ۳ تا ،۸ لوح ضمیر نسبتاً پاكی دارد و هر تجربه ای، به خاطر تازگی در ذهن او، جذب و ثبت می شود. در سنین پایین كودكی، برنامه های تلویزیون خیلی واقعی به نظرمی رسند.
به اعتقاد محققان، تأثیر محتوای رسانه ها هنگامی بر كودكان بیشتر است كه واقعی بودن محتوا را باور داشته باشند.
به همین دلیل تأثیر تلویزیون ازنظر باورپذیری، در سنین پایین بیشتر است. كودكان وقتی بزرگتر می شوند، به تدریج به محتوای رسانه ها، به عنوان نمایش، داستان یا تصویر نگاه می كنند و به این ترتیب، فاصله خود را با این تجربه ها بیشتر می كنند. بتدریج در آنها حالتی به وجود می آید كه راكمیك و دیسینجر آن را «نادیده انگاری بزرگسالان» نام گذاشته اند كه به معنای عادت نگاه كردن به فیلمهای سینمایی و برنامه های تلویزیونی به عنوان یك هنر است و نه زندگی واقعی.
عامل دیگری كه بر میزان یادگیری اتفاقی از تلویزیون تأثیرمی گذارد، میزان همانند سازی با شخصیتهای تلویزیونی است كه درمیان كودكان كم سن و سال، رایج تر است. برای كودك، یادگیری و به خاطر سپردن رفتارهایی آسانتر است كه او آنها را به طور خیالی، با همانندسازی با هنرپیشه، تجربه كرده باشد.
● رفتار یادگیری
«رفتار یادگیری» بحثی است كه در سالهای اخیر، توجه خاص دانشمندان و محققان علوم انسانی را به خود جلب كرده و مطالعات ارزشمند زیادی در این زمینه صورت گرفته است. هرچند بحث تفصیلی در مورد رفتار یادگیری، بیشتر به شاخه روان شناسی و كتابهای تخصصی آن مربوط می شود، در اینجا به ذكر اصولی می پردازم كه به برنامه سازان كودك، در طرح و تنظیم تجربیات آموزشی مرتبط با برنامه های كودك، كمك می كند.
علی اكبر شعاری نژاد در این باره می نویسد:
«یادگیری، رفتاری است معلول: یعنی تا محرك (عامل خارجی) یا انگیزه ای (عامل درونی) نباشد، انسان به یادگیری نمی پردازد. پس آموزش وقتی موفق خواهدشد كه موضوع آن به نیازهای كودكان مربوط باشد.
▪ یادگیری از جست وجوی هدف، نتیجه می شود.
▪ فرد به صورت واحد و كل، واكنش نشان می دهد: یعنی انسان از تن و روان مستقل ازهم و گاهی مخالف هم تركیب نیافته تا به دو گونه تربیت بدنی و روانی نیازداشته باشد، بلكه او كلی است واحد و هرعامل خارجی دركل وجود او اثرمی گذارد.
▪ یادگیری عملاً حل مسأله است.
▪ یادگیری مستلزم فعالیت شخصی است.
▪ یادگیری بدون تأثیر متقابل بین یادگیرنده و مجموع محیط، انجام نمی گیرد: یادگیری سودمند به وجود محیط مساعد یعنی محیط واجدشرایط و عوامل محرك یادگیری نیازدارد.
▪ آمادگی، عامل اساسی و پایه یادگیری است.
▪ یك تجربه ممكن است از یادگیری های متعدد به دست آید و شامل ارزشها و گرایشها و دیدگاههای مختلف باشد.
▪ یادگیری وقتی به آسانی و سرعت انجام می گیرد كه موضوع آن برای یادگیرنده معنادار باشد.
▪ تجارب نتیجه بخش و موفقیت آمیز، یادگیری را بالامی برد.
▪ پذیرش یادگیرنده، او را در یادگیری پاسخهای مناسب یاری می كند.»
● اصول یادگیری
به نظرمی رسد اصول یادگیری كه توسط «علی اكبر شعاری نژاد» مطرح شده، ملهم است از اصول كلی یادگیری كه گفته می شود باید در طراحی برنامه درسی موردتوجه قرارگیرد:
▪ اصل اول یادگیری: ایجاد انگیزه در فراگیران برای یادگیری
▪ اصل دوم یادگیری: یادگیری فرآیندی «فعال» است، نه انفعالی (مشاركت فعال یادگیرندگان)
▪ اصل سوم یادگیری: راهنمایی و بازخورد فراگیر
▪ اصل چهارم یادگیری: تهیه مواد آموزشی مناسب
▪ اصل پنجم یادگیری: دادن فرصت تمرین به یادگیرندگان حین آموزش
▪اصل ششم یادگیری: تنوع روشهای آموزشی
▪ اصل هفتم یادگیری: تشویق و تقویت رفتار صحیح یادگیرندگان
▪ اصل هشتم یادگیری: تفهیم استانداردها و عملكرد مربی به فراگیران
▪ اصل نهم یادگیری: انواع رده های یادگیری، دانش و توانایی های فكری، تحرك فیزیكی و مهارت های حركتی، احساسات و نگرشها
● كاربرد اصول یادگیری
این اصول هر چند مربوط به حیطه تدریس و فراگیری در كلاس های درس است، با این همه چون براساس پاره ای ملاحظات روان شناسانه شكل گرفته و هدف نهایی آن، جذب مخاطب و افزایش میزان فراگیری است، می تواند در تولید برنامه های تلویزیونی برای كودكان، مورد نظر سازندگان برنامه های كودك قرار گیرد.
با استفاده از این اصول، سازندگان برنامه های كودك و بخصوص جنگ های تلویزیونی كه جنبه آموزشی دارند، باید بدانند كه با چه ترفندهایی:
۱) در كودكان مخاطب ایجاد انگیزه برای دیدن و پیگیری برنامه و در نتیجه یادگیری كنند.
۲) چگونه برنامه كودك را از ارتباط یك سویه (به شكل تلویزیون __ كودك) بیرون آوردند و امكان دوطرفه كردن این ارتباط را به شكل تلویزیون __ كودك) فراهم كنند تاكودك در روند یادگیری، یك مخاطب فعال باشد.
۳) چگونه از امكانات مختلف تصویری- صوتی به عنوان مواد آموزشی مناسب بهره جویند.
۴) چگونه كودك مخاطب را به تفكر و تمرین در محتوای ارائه شده رهنمون شوند.
۵) چگونه مواد و امكانات ممكن یك برنامه (مجری، عروسك، نمایش های كوتاه، شعر و موسیقی و...) را به عنوان شیوه های متنوع آموزش تلویزیونی، در ارائه محتوای مورد نظر به كار گیرند.
۵ هدف ذكر شده، حداقل اهدافی است كه می توان از دل ۹ اصل یادگیری بیرون كشید و آن را در ساخت برنامه های تلویزیونی كودكان، بخصوص جنگ های تلویزیونی كه جنبه آموزشی دارند، به كار گرفت.
در ادامه، پاسخ های مناسب برای هر یك از سؤالات مطرح شده، به فرارخور موضوع، ارائه خواهدشد.
از آنجا كه بحث «تلویزیون آموزشی» ارتباط مستقیم با موضوع یادگیری از تلویزیون دارد، بجاست كه اشاره مختصری به این مبحث نیز داشته باشم.
● تلویزیون آموزشی
تلویزیون آموزشی به معنای واقعی آن، در كشور ما سابقه طولانی ندارد. در كشوری مثل آمریكا كه سابقه زیادی در تلویزیون آموزشی دارد، به تلویزیونی اطلاق می شود كه برنامه هایی چون:
«- فیلم های وسترن، جنایی و كمدی وضع خانوادگی ندارد و از انواع مختلف برنامه های تخیلی هم تقریباً چیزی پخش نمی كند. این تلویزیون ها به جای موسیقی مورد پسند عامه، آهنگ های كلاسیك، به جای رقص مورد پسند، رقص های باله و محلی و به جای گزارش خبری، بحث های خبری پخش می كنند كه پخش آنها از تلویزیون های تجاری بسیار نامحتمل است. تلویزیون آموزشی درس های ویژه ای برای مطالعه در منزل پخش می كنند و در مورد كتاب، هنر، افكار و اندیشه ها، تاریخ، علوم و مسائل اجتماعی، بحث های متفكرانه ای ارائه می كند. برنامه های كودكان در تلویزیون آموزشی بدون خشونت و با حداقل كمدی های رایج است. یعنی با تلویزیونی كه به آن عادت كرده ایم، فرق دارد.
تلویزیون در كشورهای پیشرفته تلاش كرده به دو صورت، به عنوان منبع آموزش مستقیم، با هدف های مشخص و از طریق برنامه های واقعی و جدی به ارائه خدمات بپردازد.
یكی از این فعالیت ها، تلویزیون آموزشی مورد استفاده در كلاس و دیگری تلویزیون آموزشی غیرتجاری مورد استفاده در منازل است. شرام و همكاران، در یك بررسی بین تلویزیون های آموزشی و تجاری به این نتیجه رسیدند كه شبكه آموزشی، از نظر برنامه های حاوی تخیل خلاق برای كودكان خردسال و برنامه های واقعی برای نوجوانان متفكرتر و تواناتر و بزرگسالان قوی است.
«- شبكه های تجاری، كارتون های بزن و بكوب را برای كودكان خردسال و بیشتر برنامه های خیال پردازانه (اعم از وسترن، جنایی، پلیسی، فیلم های قدیمی و كمدی های وضعیت یا موقعیت) همراه با معدودی برنامه های واقعی اما با كیفیت بالا برای همه، به جز كودكان خردسال ارائه می كردند. ایستگاه های تجاری، مهیج، احساساتی، خشن و كمتر روشنفكرانه بودند. از سوی دیگر، ایستگاه آموزشی متفكرانه و از نظر زیبایی شناسی حساس بود، اصلاً خشن نبود اما در مقایسه، كمی كسل كننده بود.»
نگین حسینی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید