پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا


اثر اصیل و واقعی چیست؟


اثر اصیل و واقعی چیست؟
حال كه قرن بیستم ـ قرن سینما ـ به پایان رسیده الگو و معیار ما برای تعیین آثار بزرگ سینمایی چیست؟
در ماه مارس سال ۲۰۰۳ به همراه فابر، ناشر فیلم های او به نام والتر دوناهو و چند نفر دیگر در حال صرف غذا بودیم. صحبت درباره وضع نقد و بررسی فیلم و نبود دانش كافی در زمینه تاریخچه فیلم به شكل عام بود. در آنجا به یك نفر گفتم: «مونتگمری كلیفت را پیدا كن». او چند دقیقه بعد بازگشت و گفت: «او كجاست؟» در پاسخ گفتم: «فكر می كنم در تپه های هالیوود باشد» و او به جست وجوی خود ادامه داد! همه با این موضوع موافق بودند كه فیلم ها و تاریخچه های فراوانی برای مطالعه دانش آموزان در دسترس است. یكی از نویسندگان ایندیپندنت پیشنهاد كرد: «باید یك نفر پیدا شود و از كتاب «آثار اصیل غرب» اثر هارولد بلوفر فیلمی تهیه كند و در حالی كه به من نگاه می كرد گفت «آن یك نفر شما هستید». والتر دوناهو رو به من كرد و گفت: «اگر شما این كار را انجام دهید من آن را منتشر خواهم كرد».
فابر شرایط لازم برای امضای قرارداد را پیشنهاد كرد و من كار را شروع كردم. با پیروی از الگو و كتاب بلوم و با فرض اینكه او این آثار اصیل سینما را انتخاب كرده، معیار خود را چنان انتخاب كردم كه فقط تعداد اندكی فیلم قابل عبور از آن معیار باشند. گردآوری فیلم های موردنیاز و اساسی را شروع و سعی كردم تا آنجا كه ممكن است فیلم های مورد علاقه خود را از آنهایی كه از نظر هنری در رده فیلم های تاریخی هستند از یكدیگر جدا كنم. البته گردآوری فیلم ها، بخش آسان كار بود و سپس نخستین دوراهی در كارم پدیدار شد: چرا من این فیلم ها را انتخاب كرده بودم؟ الگو و معیار من برای انتخاب چه بوده است؟ اثر اصیل و واقعی چیست؟ انتخاب اثر اصیل به میزان علاقه و سلیقه شخصی و عمومی بستگی دارد. هرچه در این مورد بیشتر فكر كردم، متوجه شدم دانش چندانی درباره آن ندارم. چگونه ممكن است یك نفر بدون دانستن و آشنایی با آثار اصیل سینما بتواند تاریخچه این آثار را طبقه بندی كند. این موضوع سبب شد دوباره به كلاس درس بروم. با الهام از منتقد مجله نیویورك به نام دیوید دنبای با دانشگاه كلمبیا ـ كه در آنجا تحصیل كرده بودم ـ تماس گرفتم و درخواست كردم در كلاس های مربوطه شركت كنم. در سال های ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۵ در دو كلاس تاریخ زیباشناسی به استادی لیدیا گوهر و سپس در یك كلاس تاریخ زیبایی شناسی فیلم به استادی جیمز اسكاموس شركت كردم.
این كلاس ها نه تنها سبب تصفیه افكارم، بلكه سبب گسترش و شكوفایی آنها شد. به علت شركت در این كلاس ها، نه تنها به تاریخ آثار اصیل و واقعی سینما، بلكه به تاریخ زیبایی شناسی، تاریخ هنر و تاریخ عقاید علاقه مند شدم. به نظر می رسید در یك محدوده غیرقابل كنترل به دام افتاده ام. مطالعه درباره نابودی آثار اصیل و واقعی به مطالعه درباره نابودی فرهنگ، مطالعه درباره نابودی فرهنگ به مطالعه درباره نابودی استانداردهای رایج و مطالعه استانداردهای مقبول به سؤالی درباره «سرانجام و عاقبت هنر» منتهی شد.
من به نظریه هگل كه می گوید فلسفه زیبایی شناسی همان تاریخ زیبایی شناسی است رسیده بودم. به عبارت دیگر، ماهیت و ذات زیبایی شناسی چیزی جز تاریخ آن نیست. فلسفه زیبایی شناسی همواره با تغییرات بنیادی در اهداف آن همراه بوده است. اگر كسی تغییرات بنیادی را به خوبی درك كند می تواند زیبایی را به درستی بفهمد. در كل می توان گفت فلسفه دین نیز با تاریخ آن عجین است و این موضوع در موارد دیگر نیز صادق است.
زیبایی شناسی همانند آثار اصیل و واقعی سینما نوعی روایت و داستان است زیرا دارای شروع، میانه و انتهاست. اگر كسی بخواهد این آثار را تشخیص دهد باید داستان آن را بفهمد. هنر نیز نوعی روایت و داستان است. كل مجموعه جهان نیز روایت و داستان است. برای درك و تفهیم جهان باید آن را بشناسیم. همه چیز موجود در جهان بخشی از یك داستان است كه دارای ابتدا، میانه و انتهاست.
موضوع مورد بحث درباره «سرانجام و عاقبت هنر» به معنای پایان نقاشی و یا مجسمه سازی نیست بلكه به معنای به پایان رسیدن روایت و داستان آن هنر است. زندگی مملو از پایان است، نمونه های مختلف می میرند یا منسوخ می شوند. هنوز هم در جهان اسب وجود دارد اما نقش اسب به عنوان وسیله حمل ونقل به پایان رسیده است. فیلم ها نیز همین طور هستند. مثل این است كه ما هم اكنون نعل اسب درست كنیم.
من منشأ این تفكر را دنبال كردم كه همان نوشته های ری كورزویل (تنهایی نزدیك است)، ژول گاریو (تكامل رادیكال) و جف هاكینز (درباره هوش و استعداد) هستند. هنر، مذهب و روانشناسی بخش هایی از یك روایت و داستان هستند، داستان انسان و بشریت بخشی از داستان زندگی سیاره ها و جهان ماست. تمام اینها دارای ابتدا، میانه و انتهاست و به سرعت در حال عبور و حركت هستند. من با كورزویل در این باره كه بشر به قله تكامل رسیده موافق هستم. ما می توانیم پایان ۲۰ هزار سال حكومت و سلطه انسان و بشریت و شروع صور دیگر زندگی را كه جایگزین آن خواهد شد حدس بزنیم. وقوع این موضوع را كورزویل وگاریو برای صد سال آینده پیش بینی می كنند. هنر به آینده چشم دوخته و همواره پیشرو جامعه بوده است. مطالعه درباره نابودی هنر بشریت علامت و نشانه ورشكستگی نیست. این امر بیانگر بروز تغییرات بعدی است. این افكار سبب ناامیدی من نمی شوند، بلكه سبب حسادت من می شوند. آرزو دارم می توانستم آنجا بوده و آن تغییرات را ببینم.
پس موضوع قرارداد من با فیبر به كجا رسید؟ كار خود را با نوشتن مقدمه ای درباره تاریخ آثار اصیل سینمایی و تعیین معیارهای مربوط به این انتخاب ادامه دادم. این حقیقت كه فیلم ها در سراشیبی قرار گرفته اند بهترین دلیل برای تشریح و دفاع از آثار اصیل سینمایی بود. در واقع، هنگامی كه به بخش های انتهایی مقدمه كار خود رسیده بودم متوجه شدم وظیفه و كاری كه تصمیم به انجام آن دارم چیست.
در زمان تعیین فیلم و فیلمسازان احساس عجیبی به من دست داد و پیشنهاد كار و قراردادم با فیبر را تعطیل و معوق كردم.
من همیشه به فیلم هایی كه به وضع كنونی و حال بپردازند علاقه مند بودم. فیلم های تاریخی بیش از جنبه هنری، از نظر جنبه تاریخی مرا به خود جلب می كنند. در حدود ۱۰ سال است كه با فیلم سروكار دارم و بسیار دوست دارم در این غروب سینما بتوانم كشتی شكسته سینما را به مقصد برسانم. اما اگر قرار باشد دوباره از اول شروع كنم شك دارم كه كار خود را با فیلم های قرن بیستم و تجسم احساسات شخصی شروع كنم.
تصاویر متحرك، هنر غالب و برجسته قرن بیستم بودند. فیلم ها بیانگر آداب و رسوم اجتماعی، مد، طراحی و سیاست بودند به بیان دیگر آنها در مركز فرهنگ جوامع قرار داشتند و تسلط خود را روی انواع دیگر هنر اعمال كردند: ادبیات، تئاتر و نقاشی براساس ارتباطشان با سینما شكل تازه ای گرفتند. قرن بیستم، قرن فیلم ها و در تسخیر آنها بود. اما در قرن بیست ویكم وضع اینطور نخواهد بود. فشارهای فرهنگی و فناوری ها، مفهوم فیلم ها را تغییر خواهند داد. فكر می كنم در این قرن، هیچ نوعی از هنر نتواند شكل غالب و برجسته ای به خود بگیرد و در اینكه آیا شكل دیگری از هنرهای سمعی و بصری قادر به جایگزینی نقش فیلم باشند نیز تردید دارم. اما مطمئن هستم در قرن حاضر فیلم ها توان استیلا و غلبه را نخواهند داشت.
حال به نظر می رسد زمان برگشتن به صدسال گذشته و نگرش به تاریخ سینما فرارسیده است. نقد و بررسی فیلم بسیار محدود شده و هر سال بیشتر نوشته های مربوط به فیلم در دو محدوده و طبقه بندی مخصوص قرار می گیرند. گروه توده گرا كه به نظرات مردم عادی در ارتباط با فیلم می پردازد و گروه آكادمیك كه به نظرات گروه تحصیلكرده در امور فیلم می پردازد. برای جوانان امكان بررسی و دیدن همه آثار اصیل و واقعی سینما و تصمیم گیری درباره آن وجود ندارد. در حال حاضر فیلم های بسیار زیادی وجود دارند. برای مردم دیدن فیلم های تلویزیون و تئاتر امكان پذیر ولی بررسی آنها و تاریخچه سینما بسیار سخت است. كسانی كه به سینما می روند باید مانندكسانی كه كتاب می خوانند فقط به مطالعات مربوط به فیلم ها بپردازند كه در بیشتر مواقع این نوشته ها نیز تحت تأثیر عقاید افراد توده گرا یا آكادمیست ها قرار گرفته است. پس شناخت آثار اصیل و واقعی سینما ضروری است.
ایده انتخاب آثار اصیل و واقعی سینما ـ یا هر اثر اصیل و واقعی ادبی، موزیكال و نقاشی ـ از بدعت های قرن بیستم است. انتخاب آثار اصیل و واقعی سینما ایده ای مسأله ساز است زیرا نابودی آثار اصیل ادبی با پیشرفت و تعالی تصاویر متحرك همزمان و منطبق است. درباره آثار اصیل و واقعی بحث و گفت وگوهای فراوانی وجود دارد اما هیچ توافقی حاصل نشده است. نه تنها در مورد شمول و چگونگی انتخاب آثار اصیل و واقعی موافقتی بوجود نیامده، بلكه هنوز در این كه باید آثار اصیل و واقعی را انتخاب كرد یا نه، نیز اختلاف نظر وجود دارد. البته اگر موافقتی نیز حاصل شده باشد این است كه: انتخاب آثار اصیل و واقعی نخبه گرایانه، جنسی، نژادپرستانه، منسوخ و از نظر سیاسی نیز نادرست است.
اما در واقع آثار اصیل و واقعی سینما وجود دارند. آنها در برنامه درسی دانشگاه ها گنجانیده شده اند، آنها همیشه در بین ۱۰ فیلم برجسته سال موجود هستند و همواره در فهرست بهترین های هر نمونه دیده می شوند. این آثار وجود دارند زیرا موردنیاز هستند. این نیاز با ظهور فیلم های مختلف افزایش می یابد. من پیشنهاد می كنم در این مورد باید به عقب برگردیم تا بتوانیم پیشرفت نماییم. برای آزمایش و بررسی تاریخچه آثار اصیل و واقعی سینما بهترین معیار مربوط به فیلم را انتخاب كنید و فهرستی از فیلم هایی كه دارای آن معیار هستند تهیه كنید.
مدل و الگوی موردنظر اثر پرفروش هارولدبلوم در سال ۱۹۹۴ به نام «آثار اصیل غرب» است. بلوم مجموعه ای از آثار اصیل و واقعی ادبیات غرب را پیشنهاد كرده كه به مطالعه فراوان نیاز دارد: كتاب ها و نویسندگانی كه بالاترین و بهترین معیار هنری را دارا هستند. «آثار اصیل غرب» همچنین سخنی است علیه سیاست های فرهنگی شرق و غرب كه سبب از بین رفتن نقد و بررسی و شاید هم از بین رفتن ادبیات می شود». این این اقتصاددانان فرهنگی كه بلوم آنها را صاحب «مكتب خشم و رنجش» می شمارد افرادی هستند كه در میان آنها طرفداران زن سالاری، ماركسیست و تاریخدانان جدید وجود دارد. مطالعات مربوط به فیلم در ارتباط با این افراد و مكاتب به هیچ تناسب و نتیجه ای كه بلوم از آن صحبت می كند نرسیده است. فیلم با ادبیات تفاوت دارد هرچند در برخی موارد دارای شباهت هایی هستند، ولی آنها با یكدیگر یكسان نیستند. بزرگترین تفاوت و بحث در این است كه آیا تصاویر متحرك هنر هستند یا خیر.
نویسنده: پل شرایدر ـ ترجمه: رضا اسفند زنوزی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید